پیشینه این جمعیت، به دوران پیش از تجزیه هندوستان (1326ش/ 1947) و جمعیت العلمای هند باز میگردد. «جمعیت العلمای هند» با استعمار انگلیس مخالف بود و از اهداف و سیاستهای كنگره ملی هند (به رهبری گاندی) حمایت میكرد، در عین حال اكثر اعضای آن با تلاش «جامعه مسلمانان سراسر هند» * برای تقسیم هندوستان و تشكیل كشور مستقل پاكستان نیز مخالفت می كردند (رجوع کنید به جمعیت العلمای هند * ).
برخی از اعضای جمعیت العلمای هند، كه طرفدار «جامعه مسلمانان سراسر هند» (مسلملیگ) بودند، به رهبری مولانا شَبیر احمد عثمانی (متوفی 1328ش/ 1949)، از 4 تا 7 آبان 1324/ 26ـ29 اكتبر 1945 در كلكته گردهم آمدند و حزب «جمعیت العلمای اسلام» را تأسیس كردند (افضل، 1998، ج1، ص57؛ عزیز احمد، ص237؛ صفدر محمود، ص158؛ مهدی حسن، ص95). مولانا شبیر احمد عثمانی، نخستین رهبر این جمعیت شد. برخی از همكاران او، كه در تأسیس جمعیت نقش فعال داشتند، عبارت بودند از: مولانا طاهر قاسمی، مولانا ظفر احمد عثمانی، مولانا مفتی محمدحسن، مفتی محمد شفیع، مولانا محمدابراهیم سیالكوتی، مولانا ابوالبركات، مولانا عبدالرئوف و مولانا احتشامالحق ثانَوی (پیرزاده، ص10؛ مهدی حسن، همانجا).
جمعیت العلمای اسلام بین سالهای 1324 تا 1326ش/ 1945 تا 1947، عمدتاً از مواضع سیاسی ـ مذهبی جامعه مسلمانان سراسر هند، برای ایجاد كشورِ مستقلِ مسلمانان در شبه قاره (پاكستان)، در برابر كنگره ملی هند و روحانیانِ طرفدارِ یكپارچگی هند حمایت می کرد (مهدی حسن، ص96ـ 97). مولانا شبیر احمد عثمانی، از نزدیكترین یاران محمدعلی جناح *، رهبر جامعه مسلمانان سراسر هند و بنیانگذار پاكستان، بود. محمدعلی جناح در زمان برگزاری همهپرسی برای پیوستن ایالت سرحد به پاكستان یا هند در 1326ش/ 1947، مولانا شبیر احمد عثمانی را برای جلب حمایت مردمی به این ایالت فرستاد و او، با همكاری پیر امینالحسنات، در جلب افكار مردم سرحد نسبت به سیاستهای جامعه مسلمانان سراسر هند و ایستادگی در برابر مخالفان الحاق به پاكستان، مانند خان عبدالغفارخان و دكترخان، نقش مهمی داشت (قاسم محمود،ذیل «شبیر احمد عثمانی، علامه»؛ افضل، همانجا). در 1326ش/1947، با تشكیل كشور پاكستان، برخی از اعضای جمعیت به پاكستان مهاجرت كردند و گروهی نیز در هند ماندند. اعضا و هواداران جمعیت در پاكستان، در آذر 1326/ دسامبر 1947 در منزل مولانا احتشام الحق ثانوی گرد آمدند و جمعیت را با رهبری احمد عثمانی، به نام جمعیت العلمای اسلام مركزی (مركزی جمعیت العلماء اسلام) بازسازی كردند (پیرزاده، ص13، 40؛ افضل، 1998، ج2، ص215).
تشكیلات. جمعیت العلمای اسلام در آغاز ساختار بسیار سادهای داشت و فاقد ویژگیهای یك حزب سیاسی بود (افضل، 1998، ج1، ص57)، اما پس از دهه 1340ش/ 1960 بر نظم و انضباط درونی آن افزوده و تقسیم كار شفافتر شد. ساختار اصلی جمعیت از سه شورا (مجلس) تشكیل شده است: شورای مركزی عمومی (مركزی مجلس عمومی)؛ شورای مشورتی (مجلس شوری)؛ و شورای اجرایی (مجلس عامله).
شورای مركزی عمومی، با 325 عضو، عالیترین نهاد تصمیمگیری حزب است و اعضای آن از تمام مناطق انتخاب می شوند (شیخ عبدالقیوم، ص107). انتخاب اعضای شورای اجرایی، از جمله امیر (بالاترین مقام و رهبر تامالاختیار حزب) و دبیركل (ناظم عمومی)، و سایر اعضا برعهده شورای مركزی عمومی است كه برای یك دوره سه ساله انتخاب میشوند. امیر و دبیركل، پس از انتخابشان با آرای مخفی اعضای شورای مركزی عمومی، با مشورت یكدیگر، سایر اعضای شورای اجرایی را انتخاب و به شورای مركزی عمومی معرفی میكنند (همان، ص87، 107ـ109، 269، 272).
شورای مشورتی از شورای مركزی عمومی اختیارات كمتری دارد و شامل دو بخش مركزی و ایالات است كه هر كدام در قلمرو اداری خود به تصمیمگیری و سیاستگذاری میپردازد. تصمیمات مهم شورای مشورتی، بهویژه شورای مشورتی مركزی، باید به تأیید شورای مركزی عمومی نیز برسد (رجوع کنید به همان، ص270).
شورای اجرایی، متشكل از امیر و دستیاران او، حزب و شاخههای آن را اداره میكنند. براساس تقسیمبندی اداری و رسمی كشور پاكستان، حزب دارای پنج شورای اجرایی است: شورای اجرایی مركزی، شورای اجرایی ایالت پنجاب، شورای اجرایی ایالت سند، شورای اجرایی ایالت سرحد و شورای اجرایی ایالت بلوچستان. اعضای شوراهای اجرایی عبارتاند از: سرپرست، امیر، معاونان امیر (چهار نفر)، دبیركل، معاونان دبیركل (چهار نفر)، خزانهدار، مسئول اطلاعات، و سالار (مسئول داوطلبان؛ همان، ص88ـ91، 109ـ112، 272ـ273). از 1374ش/ 1995 تاكنون (تیر 1385/ ژوئیه 2006) مولانا فضلالرحمان، امیر حزب است.
اهداف و آرمانها. جمعیت العلمای اسلام از نظر مذهبی وابسته به مكتب وهابی ـ سَلَفی دئوبندی * / دیوبندی است (كمال، ص215ـ 216) و خواهان برقراری كامل نظام اسلامی در پاكستان میباشد. براساس منشور حزب، اهداف و برنامههای آن در عرصههای سیاسی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و فرهنگی چنین است: ایجاد نظام اسلامی در پاكستان و ترویج قرآن و سنّت بر مبنای اصول 22گانه اسلامی ( رجوع کنید به ادامه مقاله) كه 31 تن از علمای پاكستان در 1330ش/1951 آن را تدوین كردهاند، معیار قرار دادن سیره خلفای راشدین در امر حكومت، ممنوعیت تصدی مشاغل مهم كشور برای غیرمسلمانان، مرد بودن و سنّی بودن رئیسجمهوری و نخستوزیر، ممنوعیت هر نوع تبلیغ برضد اسلام، الزامی ساختن نماز و واجبات دینی، جمعآوری زكات، مبارزه با فساد و بی بند و باری، توسعه مدارس دینی، تدوین متون درسی و آموزشی براساس عقاید اسلامی، اجباری ساختن آموزش زبان عربی در مدارس و اختیاری كردن آموزش زبان انگلیسی (ندیم، ص115ـ 116)، جداسازی مراكز آموزشی مردان و زنان، ایجاد اشتغال برای تمام شهروندان، توزیع زمین میان كشاورزان، مبارزه با ربا و رشوه، سهیم كردن كارگران در اداره صنایع، ملی كردن صنایع بزرگ، استقلال قوه قضائیه از قوه مجریه، اتخاذ سیاست خارجی بی طرفانه و توجه به فرهنگ جهاد برای دفاع ملی (صفدر محمود، ص160ـ161).
به عقیده مولانا فضلالرحمان، حكومت اسلامی تنها با شیوههای دموكراتیك محقق خواهد شد. او بر این باور است كه بین اسلام و دموكراسی تضاد وجود ندارد. دموكراسی روش حكومت كردن است و اسلام، قانون حكومت؛ اما اگر در دموكراسی حق مطلق وضع قوانین به مجلس داده شود، چنانكه در غرب رایج است، این عمل غیراسلامی می باشد (شیخ عبدالقیوم، ص61ـ62، 86). این جمعیت، بهرغم مردود دانستن مبارزه مسلحانه برای برقراری نظام اسلامی در پاكستان، از مبارزات طالبان در افغانستان و القاعده در كشورهای دیگر حمایت می كند و الگوی حكومت طالبان در افغانستان را عالی ترین الگوی حكومت اسلامی می داند (همان، ص270، 277، 300).
در جنگ عراق با ایران، جمعیت العلمای اسلام، بهویژه شاخه كراچی آن، حمایت خود را از صدام حسین اعلام نمود. این گروه به مخالفت با شیعیان نیز مشهورند (ممتاز احمد، ص168).
فعالیتهای سیاسی. فعالیتهای سیاسی جمعیت العلمای اسلام را میتوان در سه دوره دستهبندی نمود:
1) دوره پیش از تأسیس پاكستان، كه بیش از دو سال به درازا نكشید. جمعیت در این مدت، مهمترین مدافع سیاسی و مذهبی جامعه مسلمانان سراسر هند بود و در انتخابات 1324ـ 1325ش/ 1945ـ1946 به نفع آن جامعه فعالیت كرد. رابطه نزدیك مولانا شبیر احمد با محمدعلی جناح، پس از تشكیل پاكستان نیز ادامه پیدا كرد. در پی تقاضای شبیر احمد عثمانی در بهمن 1327/ فوریه 1948، هیئتی از متفكران و علمای برجسته، برای مشاوره دادن به شورای تدوین قانون اساسی پاكستان، تشكیل شد، كه خود وی نیز از اعضای آن بود. چند ماه بعد همان شورا، هیئت تعلیمات اسلامی (تعلیمات اسلامی بورد) را، به ریاست سید سلیمان نَدوی *، ایجاد كرد. برخی از پیشنهادهای مهم هیئت تعلیمات اسلامی، برای تدوین قانون اساسی، عبارت بود از: مسلمان و تامالاختیار بودن رهبر كشور، نظارت هیئتی از علما بر قانونگذاری و انطباق قوانین با شریعت. كمیته اصول اساسی، وابسته به شورای تدوین قانون اساسی، بسیاری از این پیشنهادها را نپذیرفت اما این پیشنهادها بر قوانین اساسی پاكستان در 1335ش/1956 و 1341ش/1962 تأثیر بسیاری گذاشتند (عزیز احمد، ص238ـ239؛ پیرزاده، ص16ـ17؛ صفدر محمود، ص158).
2) دوره دوم یا دوران گذار، كه از 1326ش/ 1947 آغاز شد و تا 1341ش/1962 ادامه یافت. در این پانزده سال جمعیت سازماندهی مناسبی نداشت و با مشكلات متعدد داخلی، مانند نبودِ رهبری كارآمد، اختلافات درونی و فشار حكومت نظامی ژنرال محمد ایوبخان، رئیسجمهوری وقت (حك:1337ـ 1348ش/ 1958ـ1969)، روبهرو بود. پس از درگذشت شبیر احمد عثمانی، جمعیت بهویژه در عرصه سیاسی، رهبر فعالی نداشت اما فعالیت آن تحت نظارت مولانا مفتی محمدحسن (بنیانگذار جامعه اشرفیه لاهور) و مولانا ظفر احمد عثمانی، كم و بیش ادامه یافت (رجوع کنید به پیرزاده، ص18ـ30). مهمترین دستاورد سیاسی ـ حقوقی جمعیت در این مقطع، حضور فعال و مؤثر آن به همراه گروه فعالِ جماعت اسلامی، در گردآوری 31 روحانی از تمام فرقههای مذهبی پاكستان برای تدوین اصول 22 گانه دولت اسلامی، در دی 1329/ ژانویه 1950 در كراچی بود كه ریاست این جلسه را سید سلیمان ندوی، از فعالان جمعیت العلمای اسلام، به عهده داشت (افضل، 1993، ص508؛ نصر، ص126ـ127؛ صفدر محمود، ص158).
جمعیت العلمای اسلام در اجلاس دو روزه «نظام اسلام»، كه در آبان 1331/ نوامبر 1952 در داكا برگزار شد، بر ضرورت انطباق قانون اساسی با شریعت تأكید كرد (افضل، 1993، ص509). جمعیت در جنبش «تحفظ ختم نبوت» (1331ش/1952) ــ كه بر ضد تفكرات احمدیه * (پیروان غلام احمد قادیانی) و پیروان آن، به خصوص ظفراللّهخان (وزیر خارجه وقت پاكستان)، تشكیل شده بودــ نیز نقش محوری داشت (پیرزاده، ص21؛ ندیم، ص113). در 1335ش/1956 مولانا مفتی محمود و مولانا غلام غوث هَزارَوی، با برخی از علمای دیگر، كه پیش از آن عضو حزب احرار (حزب مخالف تشكیل پاكستان) بودند، به جمعیت پیوستند. در 15 مهر/ 7 اكتبر همان سال، با تلاش مولانا احمدعلی لاهوری و مفتی محمود، در اجلاسی با حضور علمای پاكستان غربی (پاكستان كنونی) در مُلتان/ مولتان، شاخه جدید جمعیت العلمای اسلام در غرب پاكستان ایجاد گردید و مولانا احمدعلی، امیر شد، مفتی محمود، نایب امیر و مولانا غلام غوث هزاروی، دبیركل گردیدند (پیرزاده، ص23، 46؛ كمال، ص78، 88ـ89؛ مهدی حسن، ص140). در 1337ش/1958 ژنرال ایوبخان، با كودتای نظامی، قدرت را در دست گرفت و فعالیت كلیه احزاب سیاسی ممنوع شد. به همین دلیل رهبران جمعیت العلمای اسلام (شاخه غرب پاكستان) در اردیبهشت 1338/ مه 1959 در مدرسه قاسمالعلوم ملتان گرد آمدند و گروه جدید سازمان علما (نظام العلما) را پایهگذاری كردند. مولانا احمدعلی لاهوری به ریاست سازمان علما و مولانا غلام غوث هزاروی به دبیركلی آن انتخاب شدند (پیرزاده، ص24؛ كمال، ص93؛ افضل، 1998، ج2، ص27). سازمان علما، كه در حقیقت جانشین جمعیت العلمای اسلام شده بود، فعالیتهای جمعیت را ادامه داد و عمده فعالیت خود را در دو قسمت متمركز كرد: سازماندهی فعالیتِ حدود 175 مدرسه دینی كه به این منظور سازمان همبستگی مدارس عربی (وفاقالمدارس العربیة) را تأسیس كردند، و استفاده از افكار عمومی برای اعمال فشار بر حكومت نظامی ایوبخان به منظور اسلامی ساختن قانون اساسی (كمال، ص93ـ94؛ افضل، همانجا).
3) دوره سوم یا دوره ثبات و مشاركت. مولانا احمدعلی در دوران حكومت نظامی، در 1339ش/ 1960 درگذشت. در 1341ش/1962، ایوبخان فعالیت احزاب سیاسی را از نو آزاد اعلام كرد و مولانا مفتی محمود با دعوت از علما برای شركت در نشست لاهور در 13 مرداد 1341/ 4 اوت 1962، فعالیت مجدد جمعیت العلما را رسماً آغاز نمود (افضل، 1998، ج2، ص137). مولانا محمد عبداللّه درخواستی به عنوان امیر و مولانا غوث هزاروی به عنوان دبیركل شاخه غربی جمعیت برگزیده شدند (كمال، ص112؛ مهدی حسن، ص140؛ پیرزاده، ص26). جمعیت برای نخستینبار در انتخابات 1341ش/ 1962 شركت كرد و مولانا مفتی محمود به مجلس فدرال و غلام غوث هزاروی به مجلس ایالت سرحد راه یافتند. مفتی محمود هنگام ادای سوگند، بر اصلاح قانون اساسی 1341ش/ 1962 براساس قرآن و سنّت و هنجارهای دموكراتیك تأكید كرد (پیرزاده، ص25؛ افضل، 1998، ج2، ص136). جمعیت العلما در دوران حكومت نظامی ایوبخان، حزب مخالف دولت بود. طی جنگ هند و پاكستان در شهریور 1344/ سپتامبر 1965، جمعیت العلمای اسلام به گردآوری كمكهای مالی و برپایی اجلاسهای متعددی برای حمایت از پاكستان پرداخت (پیرزاده، ص27). جمعیت در 1347ش/ 1968 یكی از بزرگترین همایشهای مردمی را، در اعتراض به سیاستهای دولت ایوبخان در لاهور، برگزار كرد كه هزاران روحانی از سراسر پاكستان در آن شركت كردند (كمال، ص146ـ150). در همان سال تشكیلاتی سیاسی در دو بخش پاكستان غربی و شرقی، با عنوان «جمعیت العلمای اسلام سراسر پاكستان» ، كه به گروه هزاروی نیز معروف است، به وجود آمد و مولانا عبداللّه درخواستی به امیری و مفتی محمود به دبیركلی آن انتخاب شدند (همانجا؛ پیرزاده، ص30). مبارزات سیاسی جمعیت برضد دولت نظامی ایوبخان سرانجام به شكلگیری ائتلاف كمیته اقدام دموكراتیك (جمهوری مجلس عمل) در اوایل 1347ش/ 1968 در داكا منجر گردید. در این ائتلاف هشت حزب مخالف دولت شركت داشتند، شامل كونسل مسلملیگ، جماعت اسلامی، جبهه دموكراتیك ملی (قومی جمهوری مَحاذ)، حزب مردم (عوامی لیگ، گروه نصراللّه)، حزب نظام اسلام، حزب مردم (عوامی لیگ، گروه مجیب)، جمعیت العلمای اسلام و حزب ملی خلق (نیشنل عوامی پارتی)، گروه ولی خان؛ مهدی حسن، ص165؛ افضل، 1998، ج2، ص147).
در مرداد 1348/ ژوئیه 1969 جمعیت العلمای اسلام با حزب كار پاكستان ائتلافی تشكیل داد. این اقدام، به همراه ائتلاف جمعیت العلما با حزب مردم پاكستان، اعتراض دیگر علما، بهویژه شاخه مركزی جمعیت العلما، به رهبری احتشامالحق ثانوی، را برانگیخت (پیرزاده، ص31). دولت نظامی یحیی خان، رئیسجمهوری، تحت فشار احزاب سیاسی، برنامه انتخابات مجلس را برای 1350ش/1971 اعلام كرد. جمعیت در این انتخابات به پیروزی چشمگیری دست یافت (نصر، ص166ـ167؛ كمال، ص170ـ171؛ شیخ، ص43). در ایالتهای بلوچستان و سرحد، ائتلاف جمعیت و حزب ملی خلق بیشتر كرسیهای مجلس را به خود اختصاص دادند. در ایالت سرحد شمال غربی، جمعیت العلمای اسلام و حزب ملی خلق دولت ائتلافی تشكیل دادند و مولانا مفتی محمود، به عنوان رهبر ائتلافی، در رأس دولت محلی قرار گرفت. مفتی محمود در بدو امر، این احكام را صادر كرد: ممنوعیت شرابخواری، رسمی شدن زبان اردو در ادارههای ایالت سرحد، احترام به ماه رمضان، منع جهیزیه، پوشیدن لباس ملی در ادارهها، الزام حجاب برای بانوان، منع قماربازی، بهره وامهای كشاورزی، و تشكیل هیئتی از علما برای تطبیق قوانین با شریعت (پیرزاده، ص66ـ67؛ كمال، ص208ـ210). دولت مفتی محمود در اعتراض به اقدام ذوالفقار علی بوتو *، رئیسجمهوری، مبنی بر انحلال مجلس ایالتی بلوچستان، كه بیشتر اعضای آن به حزب ملی خلق وابسته بودند، در اسفند 1357/ فوریه 1973 استعفا داد، اما همچنان جایگاه سیاسی استواری در كشور داشت (نصر، ص175).
در 1352ش/ 1973، جمعیت العلمای اسلام به عضویت ائتلاف جبهه متحد جمهوری (متحده جمهوری محاذ) و جبهه متحده دموكراتیك درآمد. این ائتلاف متشكل از احزاب مخالف دولت بوتو بود، احزابی نظیر جماعت اسلامی، حزب جمهوری پاكستان (پاكستان جمهوری پارتی)، جمعیت العلمای پاكستان (گروه نورانی)، حزب ملی خلق و جمعیت العلمای اسلام؛ رهبری این ائتلاف را عبدالولی خان، رهبر حزب ملی خلق، به عهده داشت (مهدی حسن، ص166). در 21 دی 1356/ 11 ژانویه 1977 ائتلاف ملی پاكستان با عضویت احزاب نهگانه اسلامی و ملی، در مقابل حزب مردم بوتو اعلام موجودیت كرد و جمعیت العلمای اسلام (گروه مفتی محمود) نیز به آنها پیوست. این ائتلاف پس از اعلام نتایج انتخابات اسفند 1356/ مارس 1977، كه در آن حزب مردم بوتو یك بار دیگر به پیروزی رسید، مبارزه همه جانبهای را برای سرنگونی دولت بوتو آغاز كرد و جنبشی مذهبی ـ سیاسی به نام «جنبش نظام مصطفی» (تحریك نظام مصطفی) ایجاد نمود كه مفتی محمود در این مبارزه نقش بسیار مؤثری داشت (همان، ص167ـ171؛ شیخ، ص57ـ59؛ نصر، ص182ـ183). در پی اعتراضات و اعتصابات ائتلاف ملی پاكستان، دولت بوتو در اول اردیبهشت 1356/ 31 آوریل 1977 در شهرهای حیدرآباد، كراچی و لاهور، به صورت محدود حكومت نظامی برقرار كرد. احزاب مخالف بوتو خواهان لغو نتیجه انتخابات اسفند/ مارس و استعفای بوتو، برگزاری انتخابات جدید و اسلامی كردن قوانین پاكستان بودند (مهدی حسن، ص169ـ170؛ شیخ، ص59). اقدامات دیرهنگام بوتو، مانند اعلام ممنوعیت شراب و قمار، لغو تعطیلی روز یكشنبه، تشكیل دوباره شورای مشورتی اسلامی (اسلامی نظریاتی كونسل) و برگزاری مجدد انتخابات، نیز از بحران جلوگیری نكرد. ژنرال ضیاءالحق * ، فرمانده ستاد مشترك ارتش، با استفاده از اوضاع سیاسی كشور، در شب 14 تیر 1356/ 5 ژوئیه 1977 كودتا كرد (مهدی حسن، ص169ـ 172). ائتلاف ملی پاكستان ابتدا از اقدام ضیاءالحق حمایت كرد، اما پس از آنكه ضیاءالحق از برگزاری انتخابات سرباز زد، هشت حزب سیاسی كشور در اسفند 1360/ فوریه 1981 ائتلافی با عنوان جنبش احیای دموكراسی (تحریك بحالی جمهوریت)، در مخالفت با ضیاءالحق، تشكیل دادند كه جمعیت العلمای اسلام نیز در آن عضویت داشت (همان، ص175؛ شیخ، ص61). در 26 مرداد 1367/ 17 اوت 1988، ژنرال ضیاءالحق در حادثهای هوایی در ناحیه بَهاوَلْپور كشته شد و حكومت نظامی به پایان رسید. احزاب عضو جنبش احیای دموكراسی، از جمله جمعیت العلمای اسلام، هر كدام به صورت مستقل، در انتخابات آبان 1367/ نوامبر 1988 شركت كردند. جمعیت العلمای اسلام، 38 نامزد برای عضویت در مجلس ملی، كه در مجموع دارای 207 كرسی بود، معرفی كرد و هفت نفر آنها به مجلس ملی راه یافتند. در مجلس ایالتی بلوچستان نیز ده كرسی از چهل كرسی و در سرحد دو كرسی از هشتاد كرسی را به خود اختصاص داد (شیخ، ص109ـ113؛ شیخ عبدالقیوم، ص67ـ 68). جمعیت از این تاریخ كمتر وارد ائتلافهای سیاسی همه جانبه با احزاب غیراسلامی شده است؛ در انتخابات 1369ش/1990 به تنهایی شركت كرد و در 1372ش/1993 با جمعیت العلمای پاكستان ائتلاف نمود. در انتخابات ریاست جمهوری 22 آبان 1372/ 13 نوامبر 1993، جمعیت از فاروق احمدخان لَغاری، نامزد حزب مردم، طرفداری كرد (شیخ عبدالقیوم، ص99). در این دوره رابطه جمعیت با بی نظیر بوتو، نخستوزیر، رو به بهبود نهاد. فضلالرحمان، امیر جمعیت، در 1373ش/1994 به ریاست كمیته امور خارجی مجلس برگزیده شد. او از این فرصت برای گسترش مناسبات جمعیت با كشورهای دیگر، به ویژه كشورهای عربی و حزب رفاه تركیه، استفاده كرد و برای جلب حمایت افراد و گروههای اسلامی از جنبش طالبان در افغانستان، تلاش نمود (همان، ص101، 125ـ126، 173ـ177).
مولانا فضلالرحمان، بهرغم آنكه در این دوره با حزب مردم متحد بود، با نمایندگان این حزب درباره برخی از قوانین و مقررات اسلامی مخالفت می كرد. وی در برابر تلاش نمایندگان حزب مردم، برای تجدیدنظر در قانونهای ختم نبوت، احترام به پیامبر اسلام و تغییر تعطیل هفتگی از جمعه به یكشنبه، مقاومت كرد و مانع از تصویب آنها گردید (همان، ص253). حزب اسلامی پاكستان در 1374ش/ 1995 برای تعامل بیشتر احزاب با یكدیگر و پایان دادن به درگیریهای قومی، شورای همبستگی ملی (ملی یك جهتی كونسل) را به وجود آورد كه جمعیت العلمای اسلام (گروه فضلالرحمان) نیز فعالانه در آن شركت داشت (همان، ص222ـ223). شورای همبستگی ملی كوشید تا بی اعتمادی میان احزاب اسلامی، بهویژه میان احزاب شیعه و سنّی، را كاهش دهد و آنها را همسو كند، اما نتوانست انسجام سیاسی خود را حفظ نماید و بهتدریج با بحران داخلی روبهرو گردید (همان، ص224). نیرومندترین ائتلافی كه در سطح احزاب اسلامی به وجود آمد، مجلس متحده عمل بود كه در 6 تیر 1380/ 27 ژوئن 2001 تشكیل شد. این ائتلاف احزاب مذهبی ـ سیاسی عمده اسلامی، مانند جماعت اسلامی، جمعیت العلمای اسلام (گروه فضلالرحمان و گروه سمیعالحق) جمعیت العلمای پاكستان، جمعیت مركزی اهل حدیث پاكستان و نهضت جعفریه پاكستان، به منظور تحكیم موضع انتخاباتی در انتخابات 1381ش/2002 و جلوگیری از رقابتهای منفی و خشونتهای فرقهای به وجود آمد (متحده مجلس عمل پاكستان، ص2ـ4). مجلس متحده عمل در انتخابات 1381ش/2002، با به دست آوردن شصت كرسی در مجلس ملی، به پیروزی چشمگیری رسید. جمعیت العلمای اسلام با كسب بیشتر كرسیهای مجلس ایالتی در سرحد، توانست دولتی محلی تشكیل دهد. ظاهراً امروزه موقعیت جمعیت العلمای اسلام در دو ایالت سرحد و بلوچستان مستحكمتر از گذشته است.
بحرانها و انشعابهای داخلی. گستردگی و تنوع نیروهای موجود در حزب جمعیت العلمای اسلام، كه بعضاً به مكتبهای فكری مختلفی تعلق داشتند، بروز انشعاب در جمعیت را تقویت میكرد. در مهر 1335/ اكتبر 1956 كه رهبران جمعیت العلمای اسلام، از جمله مولانا احمدعلی لاهوری، مولانا مفتی محمود و مولانا غوث هزاروی، در ملتان جمعیت العلمای اسلام غرب پاكستان را ایجاد كردند، رهبران جمعیت العلمای اسلام مركزی با این اقدام مخالفت كردند، اما برای آنكه شبههای مبنی بر وجود اختلاف میان علمای دئوبندی/ دیوبندی پیش نیاید، از رویارویی با آنها اجتناب ورزیدند، با این حال رابطه سازمانی آنها كمرنگ شد (پیرزاده، ص23، 46) و جمعیت به دو گروه تقسیم گردید: یكی به رهبری مفتی محمد شفیع و مولانا احتشامالحق ثانوی و دیگری به رهبری احمدعلی لاهوری، مفتی محمود و دبیركلی مولانا غلام غوث هزاروی. از این زمان فعالیتهای سیاسی جمعیت العلمای اسلام را شاخه غرب پاكستان (یا گروه هزاروی) انجام می داد و جمعیت العلمای اسلام مركزی (گروه ثانوی) بیشتر به آموزش علوم دینی می پرداخت (همان، ص23؛ مهدی حسن، ص139؛ افضل، 1998، ج3، ص53). رهبران گروه هزاروی در 1347ـ1348ش/ 1968ـ1969 برای مبارزه با نظام سرمایهداری و تشكیل حكومتی كارآمد، با برخی از احزاب سوسیالیست، از جمله حزب كارگر پاكستان و حزب مردم پاكستان، ارتباط تنگاتنگی برقرار كردند. این اقدام موجب واكنش شدید رهبران گروه ثانوی شد و به همراه رهبران جماعت اسلامی پاكستان به انتقاد از مفتی محمود و مولانا هزاروی پرداختند (افضل، همانجا؛ پیرزاده، ص31). در 1348ش، گروه ثانوی فعالیت خود را از سرگرفت و مولانا ظفرعلی عثمانی، امیر گروه شد و مولانا صدیق احمد، دبیركل آن. با آغاز فعالیت گروه ثانوی، هیئتی از علمای برجسته دئوبندی/ دیوبندی تلاش نمودند گروه ثانوی و هزاروی را آشتی دهند، اما رهبران دو گروه فقط موافقت كردند كه برضد یكدیگر بیانیه صادر نكنند (پیرزاده، ص32؛ افضل، 1998، ج3، ص54). در اواخر 1348/ اوایل 1970، 113 نفر از علما از گروههای گوناگون، علیه گروههای سوسیالیستی فتوا دادند و با كافر خواندن آنها، هرگونه مشاركت و همكاری با این گروهها را حرام اعلام كردند. گروه هزاروی با انتقاد از این فتوا، مودودی، رهبر جماعت، را عامل این اقدام دانست و وی را عنصر امپریالیسم امریكا و یهود خواند (پیرزاده، ص31ـ 32؛ افضل، 1998، ج3، ص51ـ52). در 1351ش/ 1972 جمعیت العلمای اسلام و حزب مردم (پیپلز پارنی) بوتو و حزب ملی خلق عبدالولی خان معاهده سه جانبهای با هم امضا كردند كه براساس آن مقرر شد حكومت مركزی در دست حزب مردم و حكومت محلی ایالتهای سرحد و بلوچستان در اختیار حزب ملی خلق و جمعیت العلمای اسلام قرار گیرد (كمال، ص188ـ 190)، اما ذوالفقار علی بوتو در بهمن 1352/ فوریه 1973، به دلیل نارضایتی از موضع استقلالطلبانه حزب ملی خلق در بلوچستان، مجلس منتخب این ایالت را منحل ساخت. دولت مفتی محمود در سرحد، در اعتراض به این اقدام بوتو استعفا كرد. مولانا غلام غوث هزاروی، استعفای مفتی محمود را در حمایت از عبدالولی خان، كه با تأسیس پاكستان مخالف بود، نادرست دانست و بر همكاری با حزب مردم و جدایی از ولی خان اصرار می ورزید. این اختلافنظر، سبب جدایی هزاروی از جمعیت گردید (همان، ص189ـ191؛ مهدی حسن، ص154). مولانا مفتی محمود و مولانا غلام غوث هزاروی، با هم اختلافات فكری عمیقی داشتند. مفتی محمود طرفدار برقراری حكومت اسلامی و تغییرات بنیادی در نظام و مخالف با حكومت سكولار بود، در حالی كه مولانا هزاروی بینش محافظهكارانهای داشت و از همكاری و همسویی با دولت استقبال می كرد. وی تنها در پی آن بود كه، با شیوههای مسالمتآمیز، حكومت را به قبول قوانین و مقررات اسلامی تشویق كند (كمال، ص158ـ159).
اختلاف دیگر در حزب، پس از درگذشت مفتی محمود در 1359ش/ 1980 به وجود آمد. این اختلاف بیشتر به مناسبات فضلالرحمان، فرزند مفتی محمود، با مولانا عبداللّه درخواستی بازمیگردد (شیخ عبدالقیوم، ص48ـ 49؛ صفدر محمود، ص160، 349). آنها، پس از سالها اختلاف، سرانجام در آذر 1369/ دسامبر 1990 با هم ائتلاف كردند (شیخ عبدالقیوم، ص73)، اما مخالفان فضلالرحمان، تحت رهبری مولانا سمیعالحق، همچنان خواستار جدایی بودند.
جمعیت طلبای اسلام. جمعیت العلمای اسلام در مدارس دینی تحت نظر خود سازمانی متشكل از طلاب، با عنوان جمعیت طلبای اسلام، به وجود آورده است كه از نظر ساختاری تشكیلاتی مانند جمعیت العلمای اسلام دارد. جمعیت طلبای اسلام از لحاظ فكری دنبالهرو تشكیلات مادر است و جمعیت العلما سیاستهای كلان آن را تدوین می كند. شورای مشورتی مركزی جمعیت العلما در اجلاس 26 تا 27 خرداد 1375/ 15 تا 16 ژوئن 1996 در اسلامآباد، تصویب كرد كه جمعیت طلبای اسلام صرفاً به فعالیتهای آموزشی بپردازد و در سیاستهای ملی، منطقهای و بینالمللی دخالت نكند (همان، ص125ـ127).
منابع: (1) اسد سلیم شیخ، پاكستان جمهوریت اور انتخابات، لاهور 1994؛ (2) شیخعبدالقیوم، مولانا فضل الرحمن كاسیاسی سفر، لاهور 2001؛ (3) صفدر محمود، پاكستان: تاریخ و سیاست، 88ـ1947، لاهور 1996؛ (4) سید قاسم محمود، انسائیكلو پیدیاپ اكستانیكا ، لاهور 1998؛ (5) احمد حسین كمال، تاریخ جمعیت علماء اسلام، لاهور 1990؛ (6) متحده مجلس عمل پاكستان، دستور و منشور متحده مجلس عمل پاكستان، فیصلآباد: متحده مجلس عمل پاكستان، [ بی تا. ]؛ (7) مهدی حسن، پاكستان كی سیاسی جماعتین ، لاهور 1990؛ (8) خورشید احمد ندیم، اسلام اور پاكستان، لاهور 1995؛
(9) M. Rafique Afzal, "Pakistan: struggle for an Islamic state, 1947-1971", in Islam in south Asia , ed. Waheed-uz- Zaman and M. Saleem Akhtar, Islamabad: National Institute of Historical and Cultural Research, 1993; (10) idem, Political parties in Pakistan , Islamabad 1998; (11) Aziz Ahmad, Islamic modernism in India and Pakistan: 1857-1964 , London 1967; (12) Mumtaz Ahmad, "The politics of war: Islamic fundamentalisms in Pakistan", in Islamic fundamentalisms and the Gulf crisis , ed. J. P. Piscatori, Chicago: University of Chicago Press, 1991; (13) Vali Reza Nasr, The Vanguard of the Islamic revolution: the Jama`at-i Islami of Pakistan , London 1994; (14) Sayyid A.S. Pirzada, The politics of the Jamiat Ulema-i Islam Pakistan: 1971-1977, Karachi 2000.