جمال خلوتی ، صوفی، مفسر، محدّث و شاعر عثمانی، بنیانگذار شاخه جمالیه طریقت خلوتیه *و نخستین شیخ برجسته خلوتی در استانبول در قرن نهم. نام كامل وی، ابوالفیوضات محمدبن حمیدالدینبن محمودبن محمدبن جمالالدین آقسرایی، معروف به محمد جمالی و چلبی خلیفه است ( د. ا. د. ترك ، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به ثریا، ج 4، ص 105). جمال خلوتی، از طرف پدر، قرهمانیالاصل بود. تاریخ تولد وی معلوم نیست. محل تولدش را آقسرای یا آماسیه نوشتهاند ( د. ا. د. ترك ، همانجا؛ بروسهلی، ج 1، ص 51؛ پاكالین ، ذیل "Cemaliyye" ؛ نیز رجوع کنید به عطائی، ص 62).
جمال خلوتی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاهش، به استانبول رفت و در آنجا، ضمن تحصیل علوم دینی، به تصوف رو آورد. ابتدا نزد یكی از مشایخ شاخه زینیه (منتسب به زینالدین حافی/ خوافی، متوفی 838) طریقت خلوتیه، به نام عبداللّه قَسْطَمونی (متوفی پیش از 886) معروف به حاجی خلیفه، مراحل سلوك را پشت سر گذاشت، سپس به خدمت یكی از مریدان علاءالدین خلوتی (متوفی 866)، به نام عبداللّه قرهمانی، در آمد و پس از درگذشت وی، رهسپار توقات شد و مرید شیخ طاهرزاده اُمّی گشت، سپس مرید بهاءالدین اَرْزَنجانی (متوفی 869) شد و پس از اخذ خلافت از وی، به آماسیه رفت و در آنجا به ارشاد پرداخت (ثریا؛ پاكالین؛ د ا. د. ترك ، همانجاها).
آشنایی دیرین سلطان بایزید دوم (حك : 851 - 918) با جمال خلوتی و ارادت یكی از وزرای بایزید به نام قوجهمصطفی پاشا به وی، موجب شد كه پس از جلوس بایزید دوم بر تخت سلطنت، شیخ جمال به استانبول دعوت شود. شیخ جمال به آنجا رفت و نُه سال مسندنشین خانقاهِ («تكّه»/ «تكیه») قوجه مصطفی پاشا در محلهای در استانبول شد كه امروز نیز به همان نام (قوجهمصطفی پاشا) خوانده میشود. خود سلطان نیز دو بار برای طلب دعای خیر، نزد شیخ رفت (پاكالین، همانجا). سلطان در واقعه شیوع بیماری طاعون، از شیخ جمال خواست كه برای دفع بیماری از استانبول به سفر حج برود و دعا كند. شیخ همراه چهل تن از مریدانش به سوی حجاز حركت كرد، ولی در محله حِساءِ تبوك، در نزدیكی دمشق، درگذشت. گفتهاند مقارن همان ایام، از شیوع بیماری در قسطنطنیه (استانبول) كاسته شد (طاشكوپریزاده، ص 269؛ ثریا؛ بروسهلی، همانجاها). وی را، بر طبق وصیتش، كنار مسیر حاجیان در همان حوالی دفن كردند (پاكالین، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر در باره جمال خلوتی رجوع کنید به طاشكوپریزاده، ص 267ـ 269). در باره سال وفات وی اختلاف نظر هست ( رجوع کنید به ثریا؛ پاكالین، همانجاها؛ تریمینگام ، ص 76)؛ اما، بیشتر منابع سال 899 را ذكر كردهاند ( رجوع کنید به بروسهلی؛ پاكالین؛ د. ا. د. ترك ، همانجاها).
جمال خلوتی، مفسر قرآن، محدّث و شاعر نیز بود و به همین سبب در مدت كوتاهی، از مشایخ مشهور استانبول گشت. وی از جمله صوفیانی بود كه بیشترین آثار را از خود به جا گذاشتهاند و ازاینرو، حوزه تأثیرات صوفیانه او به طریقت خلوتیه محدود نمیشود، بلكه با آثار خود در شناساندن تصوف و فرهنگ طریقتها تأثیر بسیار به جا گذاشته است ( د. ا. د. ترك ، همانجا).
وی تقریباً بیست اثر دارد كه همه آنها به عربی است، برخی از آنها عبارتاند از: كتابالنوریة (تفسیر آیهالكرسی)؛ رسالة الكوثریة (تفسیر آخرین آیات سوره حشر مطابق با اطوار سبعه)؛ رسالة الاسلامیة (شرح برخی از ابیات فریدالدین عطار)؛ انوارالقلوب لطالبی رؤیة المحجوب (تفسیر آیات 70ـ73 سوره اسراء)؛ مقالة التوثیقیة و رسالة التوحیدیة (شرح یكی از ابیات ملای جامی در باره «كلمه توحید»)؛ شرح الاربعین حدیثاً قدسیاً (شرح چهل حدیث قدسی)؛ تأویلات اربعین حدیثاً (تفسیر و شرح چهلحدیث در باب زهد و تقوا)؛ سراجالقلوب (بررسی برخی از اصطلاحات صوفیانه در 41 باب)؛ و دیوانچه (همانجا).
طریقت جمالیه یكی از چهار شاخه اصلی طریقت خلوتیه (در كنار روشنیه، احمدیه و شمسیه) با آداب و آیینهایی مشابه بود كه زیرشاخههای آن به ترتیب، سنبلیه *یا سِنانیه (منتسب به یوسف سنبل سنان، متوفی 936)، شعبانیه *(منتسب به شعبان ولی، متوفی 976)، اَصّالیه (منتسب به احمد اصّالی، متوفی 1048) و بخشیه (منتسب به محمد بخشی، متوفی 1098) بودند و چهار زیرشاخه از مجموع حدود چهل تا پنجاه زیرشاخه طریقت خلوتیه در آسیای صغیر (آناطولی) را تشكیل میدادند (پاكالین، همانجا؛ نیز رجوع کنید به اُوزترك، ص 91ـ92). از این میان، شعبانیه بیشترین انشعابات را داشته ( د. ا. د. ترك، همانجا؛ برای نمودار زیرشاخههای شعبانیه رجوع کنید به اوزترك، ص 92) و طریقت جمالیه در واقع، به واسطه شعبانیه تا امروز در آناطولی ادامه یافته است ( د. ا. د. ترك ، همانجا؛ اوزترك، ص 92، 101). جمالیه، همچنین به واسطه طریقت بكریه (منتسب به شمسالدین مصطفی بكری، متوفی 1162)، از زیرشاخههای طریقت شعبانیه، در شمال افریقا و سوریه و حجاز گسترش یافت ( د. ا. د. ترك ، همانجا؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به كلیر، ص 15ـ16، 31).
(5) Nathalie Clayer , Mystiques, etat et societe : les Halvetis dans l'aire balkanique de la fin du XV e sieclea a nos jours , Leiden 1994; (6) Yasar Nuri Ozturk , The eye of the heart: an introduction to sufism and the major tariqats of Anatolia and the Balkans , tr. Richard Blakney, Istanbul 1995; (7) Mehmet Zeki Pakalin, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu, Istanbul 1971-1972; (8) J. Spencer Trimingham, The sufi orders in Islam , London 1973; (9) TDVIA , s.v. "Cemal-i Halveti" (by Mehmed Serhan Taysi).