جماعتالعلماء فیالنجفالاشرف ، تشكلی سیاسی از علمای شیعی در نجف، در 1337 ش/ 1958.
كودتای ارتشعراق، به فرماندهی عبدالكریم قاسم، در 23 تیر 1337/ 14 ژوئیه 1958 موجب سرنگونی حكومت پادشاهی هاشمی شد. دولت جدید، به ریاست عبدالكریم قاسم(حك : 1337ـ1342 ش/ 1958ـ1963)، كه با حزب كمونیست متحد بود و مناسبات نزدیكی با مسكو داشت، برنامه اصلاحات ارضی را بهاجرا در آورد كه محتوای آن با احكام فقهی ناسازگار بود. دولت قاسم همچنین در قوانین مدنی(ارث و ازدواج)، تغییراتی مخالف با موازین شرعی ایجاد كرد. افزون بر اینها، تبلیغات گسترده حزب كمونیست برای جذب مردم، به ویژه افراد كم درآمد و نیازمند جامعه و جوانان، با شعار عدالتاجتماعی، و توفیق نسبی آن در این برنامه از یك سو، و نیرومند شدن جریان ملی گرایی عربی، به ویژه سوسیالیسم ناصری و بعثی، در عراق از سوی دیگر، موجب واكنش علمای شیعه و احساس خطر آنان از تضعیف جایگاه اسلام، بر اثر رشد فزاینده ایدئولوژیهایعرفی(سكولار) و ضد دینی، گردید. در واكنش به این اوضاع، نهضت اسلامی به رهبریعلما در نجف، به عنوان كانون مرجعیت دینی و حوزه علمیه شیعه، در سالهای پایانی دهه1330 ش/ 1950 آغاز شد (ویلی ، ص51- 52، 54- 56؛ حسینی حائری، ص81؛ فالحعبدالجبار، ص). جماعت العلماء فی النجف الاشرف و سپس حزبالدعوةالاسلامیة، هر دو، تشكیلاتی سیاسی بودند كه برای پیشبرد نهضت اسلامی پدید آمدند. در تأسیس و تثبیت جماعت العلماء، گروهی از علمای بلند پایه، به پشتیبانی مراجع بزرگ آن زمان(آیات عظام سید محسن طباطبایی حكیم، سیدابوالقاسم خویی، سید مهدی حسینی شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، میرزاآقا شیرازی ( اصطهباناتی) ، شیخعبدالكریم جزایری و سیدمحمد بغدادی)، سهم جدّی داشتند. ملاقاتها برای تشكیل جماعتالعلماء در اواخر 1338 ش/1959 آغاز شد. تظاهرات گسترده هواداران حزب كمونیست در نجف در این زمان، به مثابه نمایش قدرت این حزب در برابر علمای نجف بود. برای مقابله با این تهدید، گروهی از علما گرد آمدند و هسته اصلی جماعت را به وجود آوردند و در 1339 ش/ 1960، در سالروز ولادت امام علیعلیه السلام، تأسیس آن را اعلان كردند (فالحعبدالجبار، همانجا؛ حسینی شیرازی، ص128ـ129؛ حكیم، ص19ـ20).
در واقع، بانی اصلی جماعت العلماء آیت اللّه العظمی محسن حكیم، مرجع تقلید وقت، بود. او جماعترا هم از جهت شرعی تأیید كرد و هم برای كسب مجوز فعالیت آن از دولت، مستقیماً حمایت نمود. گروهی از فضلای جوان، تحت نظارت شماری از علما به ریاست آیت اللّه شیخ مرتضی آل یاسین، برنامهها و امور جماعت را پیش میبردند. گروه نخست شامل كسانی چون سید محمد باقر صدر، سید محمد مهدی حكیم، سید محمد حسین فضلاللّه، شیخ محمد مهدی شمسالدین بود و گروه علمای ناظر شامل مجتهدانی چون شیخ مرتضی آل یاسین، سید محمد تقی بحرالعلوم، سیدموسی بحرالعلوم، محمد جواد آل شیخ راضی و سید اسماعیل صدر بود. در میان علمای جوان، سید محمد باقر صدر عالیترین سطح تحصیلات حوزوی را داشت. همچنین حضور شیخ مرتضی آل یاسین، رئیس جماعت، كه دایی او بود، و سید اسماعیل صدر در كمیسیون نظارت كه برادر ارشد او بود، تكیه گاه نیرومندی برای فعالیت گسترده فكری و تشكیلاتی وی فراهم مینمود (فالحعبدالجبار، ص110ـ112؛ نیز رجوع کنید به حسینی شیرازی، ص126، 128؛ ویلی، ص107ـ 108).
با آغاز فعالیت جماعت العلماء، كه هدف اصلی آن مقابله با كمونیسم بود. مراجع بزرگ تقلید، با صدور بیانیههایی از مردم خواستند كه از این تشكل حمایت كنند. آنان فعالیت این تشكل را در راه اعتلای دین و ترویج اصول آن، و محتوای حركت آن را دعوت و تبلیغ شریعت اسلام دانستند ( رجوع کنید به حسینیشیرازی، ص128ـ129).
جماعت العلماء در آغاز فعالیت خود هفت بیانیه صادر كرد كه از رادیو رسمی عراق پخش میگردید. همه این بیانیهها به قلم محمدباقر صدر بود و محتوای آنها عبارت بود از: دعوت مردم به پایبندی به معتقدات اسلامی، دفاع از اسلام در برابر سرمایهداری و كمونیسم، جامعیت اسلام در حل تمام مشكلات جامعه، تشویق به وحدت و پرهیز از تفرقه، آگاهانیدن جامعه از سیاست استعماری جدایی دین از سیاست و ترسیم سیاست صحیح اسلامی( رجوع کنید به جماعتالعلماء فیالنجفالاشرف، ص18ـ65).
موضع جماعت العلماء در مبارزه با كمونیسم بسیار صریح بود. آیت اللّه حكیم، بانی این تشكل، در فتوایی، هرگونه پیوستگی به حزب كمونیست را نامشروع و چنین ارتباطی را برابر با كفر و بیاعتقادی یا حمایتاز آن قلمداد كرد. همچنین آیتاللّه مرتضی آل یاسین، رئیس جماعت العلماء، در فتوایی، عضویت در حزب كمونیست یا كمك به آن را از گناهان كبیره شمرد (فالحعبدالجبار، ص123ـ124).
وقتی حكومت ایران رژیم اسرائیل را به رسمیت شناخت، جماعت العلماء در نامهای به مرجع بزرگ تقلید آیتاللّه حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی*، موضع حكومت محمدرضا پهلوی(حك : 1320ـ1357 ش) را به شدت محكوم كرد و از آیت اللّه بروجردی پیگیری این موضوع را تقاضا نمود ( الاضواء الاسلامیة، سال1، ش5، 15 صفر 1380، ص138).
جماعت، به روش اخوان المسلمین مصر، فعالیتهای آموزشی، رفاهی، عامالمنفعه و بهداشتی را آغاز كرد؛ مراكز پزشكی و صندوق حمایت اجتماعی، برای كمك به فقرا و یتیمان و معلولان، تأسیسنمود، اما توان اصلی خود را صرف آموزش كرد. با اقدام جماعت العلماء، ده مدرسه در مقاطع گوناگون تحصیلی (ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) در بغداد، بصره، حلّه و نعمانیه ساخته شد و دانشكده اصول الدین در بغداد، با مدیریت محمد مهدی حكیم و مرتضی عسكری، تأسیس گردید. جماعت در پی احیا و نوسازی آموزش و تبلیغ عقیده اسلامی بود. همچنین نشریات و كتابهایی برای مبارزه با الحاد در نجف منتشر كرد. موضوعات مطرح شده در این نشریات نشان از عزم جماعت برای حل مسائل فكری و اعتقادی جامعه داشت؛ موضوعاتی چون كار و حقوق كارگر، فقر و ثروت، حكومت و نظام اداری، نظام مالی و توزیع ثروت، كمونیسم، سازمان خانواده و تنظیم جمعیت از دیدگاه اسلام. در واقع جماعت، میكوشید از این طریق، نظریهای سیاسی و اجتماعی در دفاع از اسلام، در برابر مرامها و مكاتب كمونیستی و سرمایه داری، عرضه كند (فالحعبدالجبار، ص113ـ114؛ ویلی، ص56).
در میان این نشریات، الاضواء الاسلامیة (ترجمانجماعتالعلماء)، در ایجاد سنّت روشنفكری دینی و اندیشه نو اسلامی در میانعلما و طلاب جوان و هویتْ بخشی به آن سهم بزرگی داشت. انتشار چنین نشریهای، با رویكرد تضارب آرا، در فضایعلمی نجف بی سابقه بود. الاضواء الاسلامیة تحتاشرافهیئتنظارتجماعت العلماء منتشر میشد و سردبیر آن سید محمد باقر صدر بود و در هیئت تحریریه آن اشخاصی چون محمد حسین فضلاللّه، محمدامین زینالدین و عبدالهادیفضلیفعالیتمیكردند. سر مقالهایبا عنوان«رسالتنا» ستون ثابت این نشریه بود. صدر فقط در پنجشمارهنخست الاضواء سر مقاله نوشت و در پیاختلاف نظر با بعضی از اعضای جماعت و دسیسه چینی سیاسی برخی از عناصر نزدیك به حزب بعث* ، از این كار انصرافداد. مقالات وی در باره احیای امت اسلامی و ضرورتغلبه بر چالشهای ناشی از سرمایه داری و ماركسیسم، بهزبانی فلسفی بود. او بر این مطلب تأكید میكرد كهاسلام باید شالوده مرامی و چارچوب زندگی مسلمانان باشد. پساز صدر، ستون«رسالتنا» به قلم شیخ محمد مهدی شمس الدین ادامه یافت. او نیز، مانند صدر، اسلام را تنها بدیل برای تمدن غربی معرفی میكرد. شمسالدین در مقالات خود به موضوعات گستردهتری پرداخت؛ از جمله به ضرورت وحدت مجدد مسلمانان، استعمار، صلیبیان، و اشغال فلسطین (فالح عبدالجبار، ص114ـ120؛ نیز رجوع کنید به امینی، ص85؛ حسینی حائری، ص82 86).
جماعتالعلماء تا اواخر 1339 ش/1961 فعالیت مؤثر داشت. پساز این، آهنگ حركت آن كند گردید و با سرنگونی حكومت قاسم در آغاز 1342 ش/1963، به محاق رفت. همزمان، حزب الدعوةالاسلامیة* ، به مثابه جانشین این تشكل، توانمند شد و فعالیت خود را در تعامل با علمای نجف ادامه داد (فالحعبدالجبار، ص126ـ127).