responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4717

 

جعفرقلی‌خان‌ قاجار ، از سركردگان‌ قاجار، برادر و سپهدار آقامحمدخان‌ قاجار (حك : 1210ـ1211). وی‌ كه‌، پسر پنجم‌ محمدحسن‌ خان‌ قاجار بود، در 1165 در گرگان‌ به‌ دنیا آمد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 232؛ بامداد، ج‌ 1، ص‌ 253). دوران‌ كودكی‌ جعفرقلی‌ در نزاعهای‌ پدرش‌ با زندیه‌ (حك : ح 1163ـ 1208) سپری‌ شد و هنوز شش‌ ـ هفت‌ سال‌ بیشتر نداشت‌ كه‌ پدرش‌، به‌ تحریك‌ قاجار یوخاری‌باش‌ و به‌ دست‌ نوكر خود سبزعلی‌بیگ‌، در 1171 (سپهر، ج‌ 1، ص‌ 25) یا 1172 (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 71؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1359ـ1360) به‌ قتل‌ رسید. پس‌ از كشته‌ شدن‌ وی‌، محمدخان‌ قوینلوی‌ قاجار (بیگلربیگی‌ محمدحسن‌ خان‌ قاجار در استرآباد)، جعفرقلی‌خان‌ و دیگر فرزندان‌ محمدحسن‌ خان‌ قاجار را به‌ دشت‌ گرگان‌ برد (هدایت‌؛ سپهر، همانجاها). آنان‌ مدتی‌ در میان‌ طایفه یموت‌ زندگی‌ كردند (هدایت‌، همانجا). پس‌ از چهار سال‌ زندگی‌ در دشت‌ گرگان‌، جعفرقلی‌خان‌ به‌ همراه‌ سایر برادرانش‌ به‌ كریم‌خان‌ زند (حك : ح 1163ـ1193) پناه‌ برد (ملكم‌، ج‌ 2، ص‌ 72، پانویس‌). كریم‌خان‌، آقامحمدخان‌ و حسینقلی‌خان‌ جهانسوز را كه‌ از یك‌ مادر بودند، با خود به‌ شیراز برد و جعفرقلی‌خان‌ را با سایر برادران‌ به‌ قزوین‌ فرستاد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 78؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 29؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌1360).

جعفرقلی‌خان‌ بعد از مدتی‌ از قزوین‌ به‌ شیراز رفت‌ و به‌ آقامحمدخان‌ پیوست‌ (بامداد، ج‌ 1، ص‌ 249). بعد از مرگ‌ كریم‌خان‌ در 1193، آقامحمدخان‌ همراه‌ با جعفرقلی‌خان‌ و عده‌ای‌ دیگر، از شیراز فرار كرد و به‌ تهران‌ آمد (خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 33؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 35؛ اعتضادالسلطنه‌، ص‌ 28). جعفرقلی‌خان‌ خانهای‌ دولّوی‌ قاجار را به‌ هواداری‌ از آقامحمدخان‌ ترغیب‌ كرد و آنان‌ هدایایی‌ به‌ او تقدیم‌ كردند (اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1381؛ بامداد، همانجا).

در همان‌ زمان‌ (1193) آقامحمدخان‌، جعفرقلی‌خان‌ را نزد مرتضی‌ قلی‌خان‌ (برادر آقامحمدخان‌ و حاكم‌ استرآباد) فرستاد. مرتضی‌ قلی‌خان‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ كریم‌ خان‌ مازندران‌ را نیز به‌ قلمرو خود ضمیمه‌ كرده‌ بود، با اقامت‌ در بارفروش‌ (بابل‌) از ورود آقامحمدخان‌ به‌ مازندران‌ جلوگیری‌ كرد. جعفرقلی‌خان‌ او را به‌ اتحاد با آقا محمدخان‌ دعوت‌ نمود؛ ولی‌، پافشاری‌ جعفرقلی‌خان‌ ثمری‌ نداد و او در بازگشت‌، در سوادكوه‌ به‌ حضور آقامحمدخان‌ رسید (مفتون‌ دنبلی‌، ص‌ 15؛ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 131؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجا). وی‌ جعفرقلی‌خان‌ را در پانزدهم‌ ربیع‌الاول‌ با گروهی‌ از ایلات‌ عراق‌ و تفنگچیان‌ سوادكوه‌ به‌ جنگ‌ با مرتضی‌ قلی‌خان‌ مأمور كرد. او در نبردی‌ مرتضی‌قلی‌خان‌ را شكست‌ داد و او را وادار به‌ عقب‌نشینی‌ تا استرآباد كرد (ساروی‌، ص‌ 65؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 36؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجا). بعد از این‌ پیروزی جعفرقلی‌خان‌، آقامحمدخان‌ وارد شهر ساری‌ شد (سپهر، همانجا).

در 1194 آقامحمدخان‌، جعفرقلی‌خان‌ را مأمور دفع‌ سپاه‌ علیمرادخان‌ زند (حك : 1196ـ1199) كرد. علیمرادخان‌ نیز از طرف‌ زكی‌خان‌ زند (دایی‌ علیمرادخان‌) حاكم‌ اصفهان‌ و مأمور نظم‌ بخشی‌ به‌ امور ری‌ و قزوین‌ و مازندران‌ بود. علیمرادخان‌ پس‌ از رسیدن‌ به‌ تهران‌، دو تن‌ از خانهای‌ لاریجان‌ (محمدقلی‌خان‌ سیاه‌ و محمدقلی‌خان‌ سفید) را با سپاهی‌ برای‌ تسخیر مازندران‌ روانه‌ ساخت‌. جعفرقلی‌خان‌ در جنگی‌ در تنگه عباس‌آباد (وِرِسْك‌) این‌ سپاه‌ را شكست‌ داد و به‌ طرف‌ تهران‌ عقب‌ راند (سپهر، ج‌ 1، ص‌ 37؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1382). بعد از این‌ پیروزی جعفرقلی‌خان‌، علیمرادخان‌ شخصی‌ به‌ نام‌ غفورخان‌ را به‌ حكومت‌ تهران‌ گماشت‌ و به‌ اصفهان‌ رفت‌. آقامحمدخان‌، با استفاده‌ از غیبت‌ علیمرادخان‌، عازم‌ تصرف‌ تهران‌ شد ولی‌ برادرش‌، رضاقلی‌خان‌، در میان‌ راه‌ از اردوی‌ شاه‌ به‌ لاریجان‌ گریخت‌ و سعی‌ كرد خانهای‌ دولّوی‌ خوار و ورامین‌ را در مخالفت‌ با آقامحمدخان‌ با خود همراه‌ سازد. مرتضی‌ قلی‌خان‌ نیز در این‌ فكر با رضاقلی‌خان‌ همراه‌ شد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 135؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجا). با انتشار این‌ اخبار، آقامحمدخان‌، جعفرقلی‌خان‌ را از پیش‌ روانه تهران‌ كرد و خود در پی‌ او به‌ سعدآباد ورامین‌ رفت‌. با تلاشهای‌ جعفرقلی‌خان‌، خانهای‌ دولّو دوباره‌ با آقامحمدخان‌ قاجار متحد شدند و رضاقلی‌خان‌ ناچار از برادرش‌ عذرخواهی‌ نمود و عفو شد (ساروی‌، ص‌ 68؛ هدایت‌؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجاها).

در همان‌ زمان‌ (1194) جعفرقلی‌خان‌ برای‌ دفع‌ ذوالفقارخان‌ افشار * كه‌ قصد تصرف‌ ری‌ را داشت‌، عازم‌ شد و در روستای‌ قشلاق‌ او را شكست‌ داد و به‌ قزوین‌ عقب‌ راند (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 136). جعفرقلی‌خان‌ هنوز در تعقیب‌ ذوالفقارخان‌ بود كه‌ رضاقلی‌خان‌ بار دیگر با مرتضی‌قلی‌خان‌ متحد شد و در ناحیه هزار جریبِ مازندران‌ به‌ جمع‌آوری‌ سپاه‌ پرداخت‌. آقامحمدخان‌ از ری‌ عازم‌ مازندران‌ شد و جعفرقلی‌خان‌ را فراخواند و او را مأمور جنگ‌ با رضاقلی‌خان‌ كرد (همان‌، ج‌ 9، ص‌ 137). جعفرقلی‌خان‌ در راه‌ رفتن‌ به‌ مازندران‌ با سپاه‌ مرتضی‌ قلی‌خان‌ مواجه‌ شد كه‌ برای‌ كمك‌ به‌ رضاقلی‌خان‌ به‌ فیروزكوه‌ آمده‌ بود و می‌خواست‌ مانع‌ ورود جعفرقلی‌خان‌ به‌ مازندران‌ شود. در جنگی‌ شدید در فیروزكوه‌، جعفرقلی‌خان‌ شكست‌ خورد ولی‌ با جنگ‌ و گریز خود را به‌ مازندران‌ رساند (ساروی‌، ص‌ 71؛ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 138؛ سپهر، همانجا). او بعد از این‌ شكست‌ به‌ خدمت‌ آقامحمدخان‌ رسیدوهمراه‌اردوی‌ خان‌قاجار به‌شهر ساری‌رفت‌ (اعتمادالسلطنه‌، ج‌3، ص‌1383). در ساری‌ آقامحمدخان‌، جعفرقلی‌خان‌ را مأمور جنگ‌ با رضاقلی‌خان‌ كرد. رضاقلی‌ خان‌ اهالی‌ رستمدار و كُردانِ مدانلو را با وعده‌ با خود همراه‌ كرده‌ بود، ولی‌ با نزدیك‌ شدن‌ جعفرقلی‌خان‌، آنها رضاقلی‌خان‌ را رها كردند و به‌ جعفرقلی‌خان‌ پیوستند. رضاقلی‌خان‌، برای‌ تجدید قوا، به‌ نواحی‌ نور و كُجور رفت‌ و در آنجا بر تعداد سپاهیان‌ خود افزود. در نبردی‌ كه‌ متعاقب‌ آن‌ در 28 جمادی‌الا´خره 1194 در محلی‌ به‌ نام‌ خواجك‌ در منطقه كجور بین‌ دو برادر روی‌ داد، رضاقلی‌خان‌ شكست‌ خورد و دستگیر شد. جعفرقلی‌خان‌ او را به‌ حضور آقامحمدخان‌ فرستاد و خان‌ قاجار با شفاعت‌ علیقلی‌خان‌، رضاقلی‌خان‌ را دوباره‌ بخشید (ساروی‌، ص‌ 73ـ74؛ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 141ـ142؛ سپهر؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجاها).

جعفرقلی‌خان‌ بعد از تصرف‌ نور و كجور، با اعیان‌ و بزرگان‌ آن‌ منطقه‌ به‌ خدمت‌ آقامحمدخان‌ رفت‌ و مورد محبت‌ او قرار گرفت‌ (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 142) و از طرف‌ او با 500 ، 1 پیاده‌ و سوار مأمور جنگ‌ با محمدقلی‌خان‌ سیاه‌ و محمدقلی‌خان‌ سفید لاریجانی‌ شد. این‌ دو خان‌ لاریجانی‌، با اینكه‌ آقامحمدخان‌ نور و كجور را در همسایگی‌ آنان‌ تصرف‌ كرده‌ بود، حاضر به‌ اطاعت‌ از او نبودند. جعفرقلی‌خان‌ در جنگی‌ كه‌ در منطقه چمن‌ دَریاوَك‌ نِمارستاق‌، نزدیك‌ لاریجان‌ روی‌ داد، سپاهِ محمدقلی‌خانِ سیاه‌ را شكست‌ داد و نزد آقامحمدخان‌ بازگشت‌ (ساروی‌، ص‌ 76؛ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 143؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجا).

در 1195، جعفرقلی‌خان‌ و برادرش‌ مصطفی‌قلی‌خان‌ از طرف‌ آقامحمدخان‌ مأمور تسخیر گیلان‌ شدند. در لاهیجان‌ به‌ او خبر رسید كه‌ رضاقلی‌خان‌، آقامحمدخان‌ را در بابل‌ دستگیر كرده‌ است‌؛ بنابراین‌، مصطفی‌قلی‌خان‌ را برای‌ استمداد از مرتضی‌قلی‌خان‌ به‌ استرآباد فرستاد و خود به‌ كجور بازگشت‌. مرتضی‌قلی‌خان‌ آقامحمدخان‌ را نجات‌ داد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 154؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌38ـ39؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌3، ص‌1385) ولی‌ بعد از پیروزی‌ بر رضاقلی‌خان‌، به‌ حكومت‌ مازندران‌ طمع‌ نمود و شهر ساری‌ را تصرف‌ كرد و از این‌رو، آقامحمدخان‌ او را در شهر ساری‌ محاصره‌ كرد و جعفرقلی‌خان‌ نیز بعد از بازگشت‌ از لاهیجان‌ به‌ كمك‌ آقامحمدخان‌ شتافت‌. این‌محاصره‌ با صلح‌ بین‌آقامحمدخان‌ و مرتضی‌قلی‌خان‌ خاتمه‌ یافت‌ (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 154ـ156).

آقامحمدخان‌ حكومت‌ بسطام‌ را در 1196 (اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1387) یا 1197 (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 165، 169) به‌ جعفر قلی‌خان‌ داد، سپس‌ جعفرقلی‌خان‌ و مصطفی‌قلی‌خان‌ را به‌ جنگ‌ با هدایت‌اللّه‌ خان‌ گیلانی‌ فرستاد زیرا او از فرستادن‌ باج‌ و خراج‌ خودداری‌ می‌كرد. آنان‌ هدایت‌اللّه‌خان‌ را شكست‌ دادند و گیلان‌ را تصرف‌ كردند (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 169ـ170؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 42ـ43). بعد از تصرف‌ گیلان‌، جعفرقلی‌خان‌ برای‌ دفع‌ رمضان‌خانِ زند عازم‌ تهران‌ شد. رمضان‌خان‌ از طرف‌ علیمرادخان‌ برای‌ حمایت‌ از غفورخان‌ (حاكم‌ تهران‌) آمده‌ بود. جعفرقلی‌خان‌ او را در ساوجبلاغ‌ شكست‌ داد و با غنایم‌ و اسرای‌ جنگی‌ نزد آقامحمدخان‌ بازگشت‌ (ساروی‌، ص‌ 114؛ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 171؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1388) و در همان‌ سال‌ (اعتمادالسلطنه‌، همانجا؛ قس‌ هدایت‌، ج‌ 9، ص‌172: سال‌ 1197)، به‌ دستور وی‌ مأمور دفع‌ مولاویردی‌خان‌ (حاكم‌ قزوین‌) و تصرف‌ قزوین‌ شد. او در جنگی‌ مولاویردی‌ خان‌ را شكست‌ داد و او را دستگیر نمود. جعفرقلی‌خان‌ پس‌ از پیروزی‌ بر مولاویردی‌ خان‌، دختر او را به‌ ازدواج‌ خود در آورد و به‌ فرمان‌ آقامحمدخان‌ حكومت‌ قزوین‌ را به‌ پسر مولاویردی‌خان‌ سپرد و مولاویردی‌ خان‌ را تحت‌الحفظ‌ به‌ مازندران‌ فرستاد. خود او نیز در گوران‌دشت‌ به‌ اردوی‌ آقامحمدخان‌ پیوست‌ و مورد تشویق‌ و نوازش‌ خان‌ قرار گرفت‌ (ساروی‌، ص‌ 115؛ هدایت‌؛ اعتمادالسلطنه‌، همانجاها).

در 1197، كه‌ آقامحمدخان‌ تهران‌ را محاصره‌ كرده‌ بود، جعفرقلی‌خان‌ را به‌ اتفاق‌ میرزا محمدخان‌ قاجار دولّو با سپاهی‌ برای‌ تصرف‌ همدان‌ و دفع‌ مرادخان‌، سردار علیمرادخان‌ زند، فرستاد. جعفرقلی‌خان‌ در این‌ نبرد، مرادخان‌ را كشت‌ و بر سپاه‌ او پیروز شد و اسرا و غنایم‌ بسیاری‌ به‌ دست‌ آورد (هدایت‌، ج‌9، ص‌ 177؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 44؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1391). خبر این‌ پیروزی‌ در چهاردهم‌ شعبان‌ به‌ آقامحمدخان‌ رسید و او جعفرقلی‌خان‌ و میرزامحمدخان‌ را نزد خود فرا خواند و آنان‌ در حوالی‌ تهران‌ به‌ حضور وی‌ رسیدند (ساروی‌، ص‌ 123؛ هدایت‌، همانجا).

در 1198، علیمرادخان‌ زند از نواحی‌ مختلفِ مازندران‌ لشكر فرستاد و تا استرآباد پیش‌ رفت‌. جعفرقلی‌خان‌ نیز تحت‌ فرمان‌ آقامحمدخان‌ با مهاجمان‌ جنگید و رستم‌خان‌ زند (سردار علیمرادخان‌) را شكست‌ داد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 187). جعفر قلی‌خان‌ در همان‌ سال‌ به‌ عنوان‌ فرمانده‌ سپاه‌، آقامحمدخان‌ را در نصرآبادِ كاشان‌ برای‌ مقابله‌ با احمدخان‌ افغان‌ و تقی‌خان‌ زند و غلبه‌ بر آنان‌ همراهی‌ كرد (همان‌، ج‌ 9، ص‌ 191ـ192).

آقامحمدخان‌ بعد از تصرف‌ اصفهان‌ در 1200، جعفرقلی‌خان‌ را با سپاهی‌ برای‌ محافظت‌ از آن‌ شهر باقی‌ گذاشت‌ (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 201؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1399) و در 1201 او را از اصفهان‌ به‌ بختیاری‌ فرستاد تا امور آنجا را سامان‌ دهد (اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1401).

جعفرقلی‌خان‌در همان‌سال‌ به‌همراه‌برادرش‌ مصطفی‌قلی‌خان‌ به‌ مقابله‌ با میرمحمدخان‌ عرب‌، حاكم‌ طبس‌، پرداخت‌ كه‌ پس‌ از شكست‌ جعفرخان‌ زند (حك : 1199ـ1203) به‌ منظور تصرف‌ اصفهان‌ در فراهان‌ اردو زده‌ بود. میرمحمد در پی‌ جنگی‌ چهارده‌ روزه‌ از جعفرقلی‌خان‌ شكست‌ خورد و به‌ طبس‌ گریخت‌ (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 211؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1402؛ قس‌ نامی‌ اصفهانی‌، ص‌ 303).

در 1202 كه‌ آقامحمدخان‌، جعفرخان‌زند را در شیراز محاصره‌ كرد، جعفرقلی‌خان‌ نیز همراه‌ او بود. در این‌ محاصره‌، جعفر قلی‌خان‌ به‌ همراه‌ علیقلی‌خان‌ بعضی‌ از بلوكات‌ شیراز را غارت‌ كرد و با غنایم‌ بسیار به‌ آقامحمدخان‌ پیوست‌ (اعتمادالسلطنه‌، ج‌3، ص‌1403). در همان‌ سال‌، مرتضی‌قلی‌خان‌ به‌ گیلان‌ بازگشت‌ و آنجا را تصرف‌ نمود. آقامحمدخان‌ جعفرقلی‌خان‌ را مأمور جنگ‌ با او كرد. زمانی‌ كه‌ جعفرقلی‌خان‌ به‌ رستم‌آباد گیلان‌ رسید، مرتضی‌قلی‌خان‌ به‌ بندرانزلی‌ گریخت‌. در بندرانزلی‌ جعفرقلی‌خان‌ با او ملاقات‌ كرد و پس‌ از گفتگو، مرتضی‌قلی‌خان‌ گیلان‌ را با كشتی‌ ترك‌ نمود. با موفقیتِ جعفرقلی‌خان‌، آقامحمدخان‌، سلیمان‌خان‌ (حكمران‌ سابق‌ خود در گیلان‌) را در مقام‌ خود باقی‌ گذاشت‌ و جعفرقلی‌خان‌ را به‌ حضور خواست‌. او در تهران‌ به‌ خدمت‌ آقامحمدخان‌ رسید و مورد لطف‌ و تشویق‌ او قرار گرفت‌ (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 219؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1405).

جعفرقلی‌خان‌ در نبرد 1203 آقامحمدخان‌ با لطفعلی‌ خان‌ زند (حك : 1203ـ1209)، از فرماندهان‌ برجسته سپاه‌ آقامحمدخان‌ بود و لطفعلی‌خان‌ پس‌ از نبردی‌ سخت‌ با سپاه‌ او، شكست‌ خورد و به‌ قلعه شهر شیراز عقب‌نشینی‌ كرد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 224؛ اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1407). وی‌ در 1205 از آقامحمدخان‌ خواست‌ حكومت‌ اصفهان‌ را به‌ او واگذار كند ولی‌ آقامحمدخان‌ ــ كه‌ از سال‌ قبل‌ برادرزاده خود، فتحعلی‌خان‌، را به‌ ولیعهدی‌ انتخاب‌ كرده‌ بود و به‌ اطاعت‌ جعفرقلی‌خان‌ از ولیعهد خود اطمینان‌ نداشت‌ حكومت‌ اصفهان‌ را به‌ وی‌ نداد و او را به‌ مازندران‌ فرستاد. جعفرقلی‌خان‌ كه‌ تصور می‌كرد آقامحمدخان‌ هنوز در صداقت‌ او شك‌ دارد، رنجیده‌ خاطر شد. در نتیجه‌، بعد از مدتی‌ كه‌ آقامحمدخان‌ او را به‌ دربار طلبید در بسطام‌ اقامت‌ گزید و از آمدن‌ به‌ دربار خودداری‌ كرد. آقامحمدخان‌ می‌ترسید كه‌ جعفرقلی‌خان‌ با استفاده‌ از محبوبیت‌ خود در میان‌ سپاهیان‌ به‌ مخالفت‌ با او برخیزد؛ بنابراین‌، اطمینان‌ مادر جعفرقلی‌خان‌ را جلب‌ كرد و او را با وعده حكومت‌ اصفهان‌ نزد جعفرقلی‌خان‌ فرستاد و تقاضا كرد جعفرقلی‌خان‌ برای‌ رفع‌ كدورت‌، قبل‌ از عزیمت‌ به‌ اصفهان‌ به‌ تهران‌ بیاید و او را ملاقات‌ كند. آقامحمدخان‌ همچنین‌ وعده‌ داد كه‌ او را بیشتر از یك‌ شب‌ در تهران‌ نگه‌ ندارد. جعفرقلی‌خان‌ با این‌ پیغامهای‌ محبت‌آمیز فریب‌ خورد و به‌ تهران‌ نزد برادر آمد. آقامحمدخان‌ هم‌ با خوشرویی‌ او را پذیرفت‌ و فردای‌ آن‌ روز او را با ولیعهد به‌ تماشای‌ قصر سلطنتی‌ تازه‌ تأسیس‌ فرستاد، ولی‌ در یكی‌ از دالانهای‌ تاریك‌ قصر چند نفر بر سر جعفر قلی‌خان‌ ریختند و او را كشتند (ملكم‌، ج‌ 2، ص‌ 185ـ186؛ نفیسی‌، ج‌ 1، ص‌ 48).

نامی‌ اصفهانی‌ (ص‌ 328) نیز به‌ آمدن‌ او به‌ تهران‌ به‌ دنبال‌ وعده‌های‌ آقامحمدخان‌ و كشته‌شدنش‌ اشاره‌ كرده‌ است‌، ولی‌ منابع‌ دیگر، قتل‌ جعفرقلی‌خان‌ را به‌ سعایت‌ محمدخان‌ و محمدزمان‌ خان‌، پسر داییهای‌ او، نسبت‌ داده‌اند مبنی‌ بر اینكه‌ جعفرقلی‌خان‌ برای‌ شورش‌ با خانهای‌ خراسان‌ پیمان‌ بسته‌ است‌؛
بنابراین‌، آقامحمدخان‌ از او بیمناك‌ شد و فرمان‌ قتلش‌ را صادر كرد (هدایت‌، ج‌ 9، ص‌ 232؛
اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 3، ص‌ 1412). وقتی‌ جسد جعفرقلی‌خان‌ را نزد آقامحمدخان‌ بردند، حالش‌ دگرگون‌ شد و فتحعلی‌خان‌ (بعداً فتحعلی‌شاه‌) را به‌ حضور طلبید و بعد از دشنام‌ فراوان‌ به‌ او گفت‌ كه‌ من‌ بهترین‌ و شجاع‌ترین‌ برادرم‌ را به‌ خاطر تو كشتم‌، چون‌ اگر زنده‌ بود هرگز اجازه‌ نمی‌داد كه‌ تو به‌ پادشاهی‌ برسی‌ و جنگ‌ باعث‌ خرابی‌ و ویرانی‌ كشور می‌شد (ملكم‌، ج‌ 2، ص‌ 186).


منابع‌:
(1) علیقلی‌بن‌ فتحعلی‌ اعتضادالسلطنه‌، اكسیر التواریخ‌: تاریخ‌ قاجاریه‌ از آغاز تا سال‌ 1259 ق‌، چاپ‌ جمشید كیان‌فر، تهران‌ 1370 ش‌؛
(2) محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ ، چاپ‌ محمداسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌ 1363ـ1367 ش‌؛
(3) مهدی‌ بامداد، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران‌ در قرن‌ 12 و 13 و 14 هجری‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛
(4) فضل‌اللّه‌بن‌ عبدالنبی‌ خاوری‌ شیرازی‌، تاریخ‌ ذوالقرنین‌ ، چاپ‌ ناصر افشارفر، تهران‌ 1380 ش‌؛
(5) محمدفتح‌اللّه‌بن‌ محمدتقی‌ ساروی‌، تاریخ‌ محمدی‌ ( احسن‌التواریخ‌ )، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌مجد، تهران‌ 1371 ش‌؛
(6) محمدتقی‌بن‌ محمدعلی‌ سپهر، ناسخ‌التواریخ‌: تاریخ‌ قاجاریه‌ ، چاپ‌ جمشید كیانفر، تهران‌ 1377 ش‌؛
(7) عبدالرزاق‌بن‌ نجفقلی‌ مفتون‌ دنبلی‌، مآثر سلطانیه‌: تاریخ‌ جنگهای‌ ایران‌ و روس‌ ، تبریز 1241، چاپ‌ غلامحسین‌ صدری‌ افشار، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1351 ش‌؛
(8) محمدصادق‌ نامی‌ اصفهانی‌، تاریخ‌ گیتی‌گشا ، با مقدمه سعید نفیسی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛
(9) سعید نفیسی‌، تاریخ‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ ایران‌ در دوره معاصر ، تهران‌ 1361 ش‌؛
(10) رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، ملحقات‌ تاریخ‌ روضه الصفای‌ ناصری‌، در میرخواند، تاریخ‌ روضه الصفا ، ج‌ 8 10، تهران‌ 1339 ش‌؛


(11) John Malcolm, The history of Persia: from the most early period to the present time , London 1829.

/ غلامعلی‌ پاشازاده‌ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4717
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست