جعفربن منصورالیمَن ، عالِم و داعی اسماعیلی اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم. از تاریخ تولد و وفات او اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما، چون كتاب تأویل الزكاة را احتمالاً در آخرین سال زندگی مُعِزّلدین اللّه، خلیفه فاطمی (متوفی 365)، نوشته ( د. اسلام ، چاپ دوم، تكمله 3ـ4، ذیل مادّه) احتمالاً پس از 365 درگذشته است. در منابع اسماعیلی به زندگی او فقط اشاراتی شده است. جعفر فرزند نخستین داعی اسماعیلی در یمن، حسنبن فرجبن حوشَب بن زادان كوفی مشهور به ابنحَوشَب و منصورالیمن * ، بود (قاضی نعمان، ص 16؛ نیز رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج 2، ص 377؛ الجامع فی اخبار القرامطة، ج 1، ص 297، پانویس 4). ابنحوشب اهل كوفه بود (یمانی، ص360؛ قاضی نعمان، همانجا) و در 268 به یمن رفت ( رجوع کنید به یمانی، ص 361 و پانویس 1؛ قاضی نعمان، ص 24ـ 25). پس از آنكه عبیداللّه المهدی، رهبر دعوت اسماعیلیه، در 286 ادعای امامت كرد، ابنحوشب ادعای او را پذیرفت ( د. اسلام ، همانجا). در این زمان میان داعیان اسماعیلی یمن، ابنحوشب و علیبن فضل الجَدَنی، اختلاف افتاد و خلافت فاطمیان از جانب علیبن فضل انكار شد. از آن پس فاطمیان در یمن تنها از ابنحوشب حمایت میكردند (ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص40ـ42). عبیداللّه المهدی پس از وفات ابنحوشب در 302 (یمانی، ص 379)، عباس شاوری را جانشین او كرد. حسن، برادر جعفر، از حسادت شاوری را به قتل رساند. جعفر این عمل برادرش را خروج از مذهب تلقی كرد و در 322 به مغرب، مركز خلافت قائم بامراللّه (حك :322ـ334)، دومین خلیفه فاطمی، رفت (همان، ص 379ـ380؛ نیز رجوع کنید به ایوانوف، 1955، ص 146ـ 147). او علاوه بر قائم، دو خلیفه فاطمی دیگر، یعنی منصور (حك : 334ـ341) و معزّلدین اللّه (حك :341ـ 365)، را نیز درك كرد و نزد آنان جایگاهی رفیع یافت.
از فعالیتهای جعفر اطلاع دقیقی در دست نیست. فقط اشعاری از او در ستایش خلفای فاطمی، هنگام پیروزی بر شورشیان یا دشمنانشان، باقیمانده است ( رجوع کنید به ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 206، 274ـ276، 319ـ320، 329ـ 330). ادریس عمادالدین قرشی، داعی یمنی، با نقل داستانی از مقام ارجمند جعفر نزد معزّ سخن گفته و حتی او را برتر از فقیه نامور اسماعیلی، قاضی نعمان (متوفی 363)، دانسته است ( رجوع کنید به ج 6، ص 50). پس از اینكه معزّ مصر را تصرف و پایتخت را به آنجا منتقل كرد، جعفر هم به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند (حسن، ص 486).
جعفر در كتابهایش به تأویل باطنی قرآن و احكام فقهی پرداخته است ( د. اسلام ، همانجا). یكی از كتابهای منسوب به او كتاب الكشف است كه مجموعهای است از شش رساله شامل تأویل آیاتی از قرآن. این تأویلات، مباحث امامت، غصب حق علی علیهالسلام و چگونگی قیام ناطق هفتم با عنوان مهدی و قائم را در بر دارد. برخی مطالبی كه در این كتاب آمده، مانند اشاره به مَسوخیه یا مسخ، كاملاً از ادبیات نُصَیری نشئت گرفته است و به احتمال بسیار نُصیریه *، یكی از فرقههای غالی، بعدها آن را تألیف كردهاند ( رجوع کنید به جعفربن منصورالیمن، 1404 ب ، ص 26، 89). به نظر فرهاد دفتری (ص 125)، جعفر احتمالاً فقط جمعآورنده این كتاب بوده است، لكن چون در یكی از رسالههای این كتاب از قائم بامراللّه با عنوان امامِ قائم به سیف و ناطق عصر قائمبامراللّه نام برده شده (جعفربن منصورالیمن، 1404 ب ، ص100ـ101)، میتوان نتیجه گرفت كه دست كم این بخش كتاب در زمان جعفر به نگارش در آمده است. این كتاب را اشتروتمان، مستشرق آلمانی، در 1337 ش/ 1958 در بمبئی چاپ كرد كه به دلیل شكایت داعی مستعلوی هند، طاهر سیفالدین، قبل از توزیع آن را نابود كردند (همان، مقدمه غالب، ص 18).
كتاب دیگر جعفر، سرائر و اسرار النطقاء است كه از دو كتاب جداگانه سرائرالنطقاء و اسرارالنطقاء تشكیل شده است (مَجدوع، ص 278). كتاب اسرارالنطقاء نسبت به سرائرالنطقاء اضافات و حذفیاتی دارد. اسماعیل پوناوالا (ص 72) بر این اساس احتمال داده است كه اسرارالنطقاء را بعدها فرد دیگری نوشته است. در سرائر و اسرارالنطقاء (جعفربن منصورالیمن، ص 254) آمده است كه در زمان تألیف كتاب، 120 سال از وفات امام حسن عسكری علیهالسلام (متوفی 260)، امام یازدهم شیعیان دوازده امامی، میگذرد (نیز رجوع کنید به ایوانوف، 1963، ص 21)؛ لذا این بخش از كتاب در سال 380 نوشته شده و نمیتواند متعلق به جعفر باشد، زیرا وی تا آن زمان زنده نبوده، و احتمالاً این بخش بعدها به كتاب افزوده شده است. ایوانوف (همانجا) انتساب این كتاب را به جعفر تأیید كرده و این دو كتاب را تحریر ابتدایی و نهایی یك كتاب و جعفربن منصور را نیز نوه ابنحوشب دانسته است. این نظر پذیرفته نیست، زیرا در تمام منابع متقدم، وی فرزند ابنحوشب معرفی شده است. در سرائرالنطقاء، داستان ناطقان هفتگانه اسماعیلی، از قرآن نقل و تأویل شده است (پوناوالا، همانجا). در اسرارالنطقاء ، بخشی به بررسی فرقههای شیعی پس از امام صادق علیهالسلام اختصاص یافته است كه این بخش در سرائر وجود ندارد (جعفربن منصورالیمن، 1404 الف ، ص 248ـ264؛ پوناوالا، همانجا). مصطفی غالب این دو كتاب را با عنوان سرائر و اسرارالنطقاء به صورت تلفیقی به چاپ رسانده، ولی اشاره نكرده كه كتاب مورد نظر در اصل دو كتاب جداگانه بوده است. ترتیب كتابی كه او چاپ كرده با آنچه پوناوالا ذكر كرده متفاوت است ( رجوع کنید به جعفربن منصورالیمن، مقدمه، ص 8؛ پوناوالا، ص 72ـ 75).
اثر دیگر جعفر الشواهد و البیان فی اثبات مقام امیرالمؤمنین و الائمة نام دارد كه نسخه خطی آن به شماره 184 در كتابخانه تیمورپاشا در دارالكتب المصریة، موجود است (حسن، ص484؛ پوناوالا، ص 71ـ72). در این كتاب تعدادی از آیات قرآن، كه به اعتقاد نویسنده امامت علی علیهالسلام و جانشینان وی را اثبات میكند، ذكر شده است (ایوانوف، 1963، همانجا). جعفر در این كتاب داستان تعدادی از انبیا، از جمله ایوب و ابراهیم و موسی و شعیب علیهمالسلام، را آورده و داستانها را به منظور اثبات حق علی علیهالسلام تأویل كرده است (مجدوع، ص190ـ191).
تأویل الزكاه ، كتاب دیگر جعفر، نیز به صورت خطی در كتابخانه دانشگاه لیدن موجود است (حسن، همانجا) و مضمون آن تأویل عرفانی آیات راجع به پرداخت زكات میباشد (مجدوع، ص260؛ ایوانوف، 1963، همانجا). ماسینیون تاریخ تألیف این كتاب را 360 دانسته ( رجوع کنید به حسن، همانجا)، اما به نظر هالم ( د.اسلام ، همانجا)، این كتاب احتمالاً در آخرین سال زندگی معزّ نوشته شده است.
كتاب دیگر جعفر، الفَتَرات و القِرانات است كه به الجَفْرالاسْوَد نیز شهرت دارد (ایوانوف، 1963، همانجا؛ حسن، ص 485) و به صورت خطی باقی مانده است (ادریس عمادالدین قرشی، ج 7، ص 327، پانویس 1). این كتاب به اعتقاد كراوس، به دلیل اشاره به طیببن عامر (زنده در 524)، تألیف جعفر نیست ( رجوع کنید به همانجا؛ ایوانوف، 1963، همانجا). این نظر را پوناوالا (ص 74) و هالم ( د. اسلام ، همانجا) رد كردهاند و پوناوالا (همانجا)، با بررسی نسخه خطی، دلیل این اشتباه كراوس را توضیح داده است. این كتاب حاوی برخی پیشگوییها و علوم غیبی منسوب به امام علی است (پوناوالا، ص 73ـ74). در برخی از این پیشبینیها، معزّ فاطمی، مهدی معرفی شده است ( د. اسلام ، همانجا).
كتاب الفرائض و حدودالدّین یكی دیگر از كتب باقی مانده از جعفر است، شامل تأویل سورههای یوسف، كهف و بخشی از سوره نور (مجدوع، ص 187ـ 188). اهمیت این كتاب از آن روست كه مشتمل است بر نسبنامه عبیداللّه مهدی كه در نامه وی به اسماعیلیان یمن ذكر شده است. این نسبنامه نسب عبیداللّه را به عبداللّهبن جعفر میرساند ( رجوع کنید به دفتری، ص 128). كتاب دیگری به نام تأویل الفرائض موجود است كه مطالب آن مشابه الفرائض و حدود الدین میباشد ( رجوع کنید به ایوانوف، 1963، ص 22؛ د. اسلام ، همانجا). ایوانوف (1963، همانجا) احتمال داده كه این دو كتاب نیز تحریر ابتدایی و نهایی یك كتاب باشند.
در الرضاع فیالباطن، كتاب دیگر جعفر، به تأویل باطنی برخی از احكام شریعت، مانند نماز و روزه و حج، پرداخته شده است (مجدوع، ص 138ـ139). به گفته ایوانوف (1963، همانجا)، این كتاب به مراتب هفتگانه دعوت اسماعیلی اشاراتی دارد كه معمولاً نویسندگان اسماعیلی در باره آن سكوت كردهاند.
كتاب دیگر وی، كتاب العالِم و الغُلام ، در باره آداب تعلیم و تعلم است. این كتاب را مصطفی غالب در 1403/1983 در بیروت در مجموعهای به نام اربع كتب حقانیه (ص 15ـ75) به چاپ رسانده است. ایوانوف و پوناوالا انتساب این كتاب را به جعفر رد كردهاند، چرا كه سبك نگارش كتاب (ایوانوف، 1955، ص 61) و جهانبینی و آرای موجود در آن (پوناوالا، همانجا؛ ایوانوف، 1955، همانجا) را قدیمتر از زمان جعفر دانستهاند. در گزارشهایی، این كتاب به پدر جعفر نیز نسبت داده شده، اما ایوانوف، با همان ادله، این فرضیه را هم رد كرده است ( رجوع کنید به ایوانوف، 1955، همانجا).
كتاب دیگر جعفر، سیرة ابنحوشب، زندگینامه پدرش است كه ادریس عمادالدین قرشی در عیونالاخبار از آن استفاده كرده است ( رجوع کنید به ج 6، ص 51، ج 7، ص 326). متن این كتاب به صورت مستقل باقی نمانده است.
كتابی به نام كتابالادلّة نیز به جعفر منسوب است كه این كتاب معمولاً ضمن رسائل حمیدالدین كرمانی نیز ذكر میشود ( رجوع کنید به پوناوالا، ص 72؛ ایوانوف، 1963، همانجا).
جعفر كتابهای دیگری نیز داشته كه متن آنها به دست ما نرسیده است. اسماعیلبن عبدالرسول مَجدوع (ص 153، 190، 280) و مصطفی غالب (جعفربن منصورالیمن، 1404 ب، مقدمه، ص 13) به این كتابها اشاره كردهاند.
(11) EI 2 , suppl., fascs. 3-4 , Leiden 1981, s.v. "Dja ـ far B. Mansur A l-Yaman" (by H.Halm); (12) V. Ivanov, Ismaili literature: a bibliographical survey , Tehran 1963; (13) idem, Studies in early Persian Ismailism , Bombay 1955; (14) Ismail K. Poonawala, Biobibliography of Ismaili literature , Malibu, Calif. 1977.