جزیرة العرب (یا شبه جزیره عربستان) ، پهناورترین شبهجزیره جهان، واقع در جنوبغربی آسیا.
جزیرة العرب میان آبهای خلیجفارس، دریاهای عمان و عرب در مشرق، اقیانوس هند و خلیج عدن در جنوب و دریای سرخ در مغرب قرار دارد و بهسبب جریان رودها، از جمله فرات، در قسمت شمالی آن ــ كه شبهجزیره را تقریباً بهصورت جزیره در آورده است اكثر جغرافیانویسان و مورخان قدیم و جدید آنجا را جزیره العرب نامیدهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابنحائك، 1403؛ حمزه، 1388؛ وهبه، 1375؛ كحّاله، 1384). در باره حد شمالی آن اختلاف هست. بهنظر ابنحائك و یاقوت، این سرزمین از شمال هم با آب محصور است و به همین دلیل آنجا را جزیره نامیدهاند. آنها فرات را مرز شمالی جزیره العرب ذكر كرده و نوشتهاند فرات از سرزمین روم سرچشمه میگیرد و در منطقه قِنَّسرین * جریان مییابد و به جزیره * و سواد عراق میرسد و سپس در ناحیه بصره و اُبُلَّه به دریا میپیوندد و تا آبادان ادامه مییابد و بدینترتیب مرز شمالی جزیرة العرب را تشكیل میدهد (ابنحائك، 1403، ص 84؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه). در گزارشهای دیگر، شمال جزیرة العرب به صورت خطی فرضی ذكر شده كه از شهر غَزّه در فلسطین آغاز میشود و پس از عبور از دمشق و فرات، به خلیج فارس منتهی میگردد ( رجوع کنید به اصمعی، مقدمه آلیاسین، ص ك) یا به صورت خطی فرضی در شمال سوریه و عراق است كه با امتداد آن، هلال خصیب * جزو جزیرة العرب میشود ( رجوع کنید به قدوره، ص 11). كحّاله نیز حدشمالی جزیرة العرب را شهر رَقّه در سوریه دانسته است (ص 6، نیز رجوع کنید به ص 5، پانویس 1). همچنین، مرز شمالی جزیره العرب را ــ كه بخش اصلی شبهجزیره را شامل میشود میتوان خط فرضی دیگری دانست كه از خلیج عَقَبه تا مصبّ اروندرود در خلیج فارس امتداد دارد (جوادعلی، ج 1، ص 143؛ برای اطلاع بیشتر در باره حدود جزیرة العرب رجوع کنید به كحّاله، ص 5 7؛ حمزه، ص 11ـ13). در این قسمت بخشهایی از كشورهای اردن و عراق قرار میگیرد. همچنین گاهی شبهجزیره سینا نیز جزو جزیرة العرب و در قسمت شمالی آن ذكر میشود (جوادعلی، ج 1، ص 144).
جزیرة العرب مشتمل است بر این كشورها: عربستان سعودی با 000 ، 600 ، 21 تن جمعیت، یمن با 000 ، 100 ، 18 تن جمعیت در جنوب، عمان با 000 ، 500 ، 2 تن جمعیت در مشرق، امارات متحده عربی با 000 ، 400 ، 2 تن جمعیت در مشرق، كویت با 000 ، 000 ، 2 تن جمعیت در شمال و قطر با 000 ، 599تن جمعیت (همه بر اساس آمار 1379 ش/ 2000) در ساحل جنوبی خلیجفارس ( گیتاشناسی نوین كشورها ، ص 119، 299، 301، 328، 359، 473). تعیین مساحت دقیق جزیره العرب، با توجه بهتفاوتهای مرز شمالیآن، اندكیمشكلاست، با اینحال مساحت 000 ، 590 ، 2 كیلومترمربع برای این سرزمین، كه حدود45 آن را كشور عربستان سعودی دربرگرفته، پذیرفتنیاست ( رجوع کنید به > فرهنگ جدید جغرافیایی وبستر < ، ذیل "Arabian Peninsula" ).
كشور بحرین از نظر طبیعی جزو جزیره العرب نیست؛ با اینحال، در منابع گاهی بخشی از آن معرفی شده است ( رجوع کنید به یاقوت حموی، همانجا؛ قدوره، ص 13) كه با بحرین كنونی متفاوت است ( رجوع کنید به بحرین *؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). طول (شمالی ـ جنوبی) جزیرة العرب بیش از 500 ، 2 كیلومتر و عرض آن بیش از 000 ، 2 كیلومتر و اكثر این سرزمین غیرمسكون است (صبریپاشا، ص 128؛ قس نافع، ص 14، كه طول آن را 000 ، 1 و عرض آن را 500 ، 1 كیلومتر ذكر كرده است).
از لحاظ طبیعی جزیرة العرب مناطق مهمی دارد كه از آن جمله است: نَفود * در شمال، اَحساء * در مشرق، حجاز * ، تهامه * و عَسیر * در مغرب، دَهْناء * ، نجد * و رُبْعالخالی * در مركز و حَضْرَموت * و ظُفار * در جنوب. بیشتر این سرزمین نسبتاً هموار است و ناهمواریها عمدتاً در مغرب و جنوب، تقریباً موازی با ساحل دریای سرخ و خلیج عدن، امتداد یافته است. در دامنه این ناهمواریها و نیز در سواحل غربی، مهمترین و بیشترین شهرها و آبادیها استقرار یافتهاند. بهجز مغرب و جنوب و بخشی از مشرق جزیرة العرب كه كوهستانی است، بقیه جزیرة العرب را دشتهای كمارتفاع تشكیل میدهد و از این لحاظ، جزیرة العرب را میتوان به سه قسمت تقسیم كرد: مشرق، از سواحل تا ارتفاع دویست متری؛ میانی، از ارتفاع دویست تا هزار متری؛ و ناهمواریهایی با بیش از هزار متر ارتفاع.
نَبیشعیب، به ارتفاع 760 ، 3 متر در مغرب صنعا، بلندترین قله جزیرة العرب است. همچنین كوههایی با بیش از سه هزار متر ارتفاع در جنوبغربی، جبلالاخضر به ارتفاع 018 ، 3 متر در مشرق، و كوههایی در مغرب جزیرة العرب، مانند سوده (ارتفاع 015 ، 3 متر) و فرواع (ارتفاع 004 ، 3 متر)، از مرتفعترین نقاط هستند. در جزیره العرب، ارتفاعات متعدد دیگری امتداد دارد كه در كشور عربستان، از مغرب به مشرق، عبارتاند از: ارتفاعات واقع در منطقه تهامه كه بهسوی مشرق تا كوههای سَرَوات * ــ كه از بلاد شام تا یمن ادامه دارد امتداد مییابد و به كوههای سَفْحیه معروف است. مهمترین كوههای این بخش، عَریف (بلندترین قله 632 ، 2 متر)، ثمران (بلندترین قله 621 ، 2 متر)، و شدید (بلندترین قله: 419 ، 2 متر) هستند ( موسوعة اسماء الاماكن ، ج 1، ص 56).
علاوه بر سوده و فرواع، برخی از كوههای مهم منطقه حجاز ــ كه به سمت جنوب ارتفاع آنها افزایش مییابد عبارتاند از: مجاز (بلندترین قله 902 ، 2 متر)، صهلاء (بلندترین قله 837 ، 2 متر)، و منعا (بلندترین قله 712 ، 2 متر؛ همان، ج 1، ص 56 57؛ برای اطلاع بیشتر در باره ناهمواریها رجوع کنید به برّو، ص 19ـ 28).
جزیرة العرب رود دائمی ندارد (قدوره، ص 12؛ حتّی ، ص 18)، ولی صدها رود موسمی در آن هست كه وادی یا شعب نامیده میشوند. در جنوب جزیرة العرب تعداد وادیها بسیار است، ولی طول چندانی ندارند. در عربستان سعودی تعداد وادیهای جنوبی از بخش شرقی آن كمتر است، بهطوری كه در ربعالخالی هیچ گونه وادی مشاهده نمیشود ( موسوعة اسماءالاماكن ، ج 1، ص 79).
وادیهای جزیرة العرب، باتوجه به منطقه جریان خود، ویژگیهایی دارند؛ مثلاً، در حجاز، وادیهاهایی كه به سمت مغرب جریان دارند، دارای شیب تند و بستر تنگ و عمیق هستند، ولی وادیهایی كه به سمت مشرق جریان دارند، طولانی و دارای شیب ملایماند. وادیهای نجد بستر گسترده دارند، ولی وادیهای شمالی آن دارای بستر كوتاه با شیب كم هستند (همانجا).
برخی از مهمترین وادیهای جزیرة العرب عبارتاند از: رُمّه * در مركز جزیرة العرب (در جنوب منطقه حائل)، باطن * در شمال، سَهباء * در مركز به طول حدود 380 كیلومتر (در منطقه ریاض)، حَمْض * در شمالغربی، دَواسِر * در مناطق عسیر و ریاض كه به منطقه ماسهای اطراف ربعالخالی منتهی میشود، بیشه به طول حدود 460 كیلومتر در جنوبغربی عربستان سعودی، تَثْلیث به طول حدود 350 كیلومتر در منطقه عسیر، و تُرَبَه به طول حدود 330 كیلومتر در منطقه باحَه ـ مكه (همان، ج 1، ص 79ـ84). همچنین وادیهای اَنْدَم و هَلْفُو در مشرق جزیرة العرب (در عمان)، شیهان (در ظُفار)، و مَسیله و خَضِره (در حضرموت) در جنوب آن شایان ذكرند ( رجوع کنید به ابنحائك، 1403، ص 131ـ141). در این وادیها، از قدیم سدهایی احداث شده است (مانند سد مأرب * در یمن، سَمَلَّقی نزدیك شهر طائف، و حصیر نزدیك خیبر) كه آثار برخی از آنها (مثلاً 25 سد در عربستان سعودی رجوع کنید به اطلس المملكة العربیة السعودیة ، ص 78) باقی است. در سدههای اخیر نیز سدهای كوچكی برای تأمین آب آشامیدنی یا آبیاری زمینها در جزیره العرب احداث شده است ( رجوع کنید به همانجا).
واحهها، كه زمینهای قابل كشاورزی و سكونتاند، حَرَّهها یا اراضی سنگلاخی (با سنگهای ریز و سیاه) و سَبخَهها (شورهزارها) از مهمترین عوارض طبیعی جزیرة العرباند. این عوارض از قدیم در نحوه پراكندگی جمعیت تأثیر فراوان داشته است، بهطوریكه بهجز سواحل، اغلب سكونتگاههای داخلی جزیرة العرب در واحهها شكل یافته و حرّهها و سبخهها معمولاً خالی از سكنهاند. در منابع قدیم و معاصر، به برخی از این عوارض اشاره شده كه از مهمترین آنهاست: واحههای جوف * ، تَیماء * ، سَكاكه، خیبر، تُربَه، مدینه، ینْبُع و واحههایی كه در نجد واقعاند؛ حرّههای عُوَیرِض، خیبر، بنیسلیم (معروف به حرّه مدینه) و خَشَب؛ و سبخههای مدینه، جُبیل، احساء، قریاتالمَلْح و سبخهای كه میان شهرهای جدّه و رابِـغ واقع است ( رجوع کنید به ابنحائك، 1403، ص 236ـ237؛ یاقوت حموی، ج 2، ص 247ـ254؛ كحّاله، ص 75ـ79؛ حمزه، ص 54- 56، 58 - 59). در موسوعة اسماءالاماكن فیالمملكة العربیة السعودیة (ج 2، ص 475ـ486، ج 3، ص 105ـ115)، نام 323 حرّه و 287 سبخه بزرگ و كوچك این كشور آمده است.
آب و هوای جزیرة العرب خشك و صحرایی (با تبخیر زیاد) است و بهجز قسمت كوهستانی مشرق و جنوبغربی (بهویژه مغرب یمن)، كه بارش سالانه آنجا گاهی به بیش از چهارصد میلیمتر میرسد، در بقیه قسمتهای جزیرة العرب، میانگین بارش سالانه عمدتاً كمتر از یكصد میلیمتر است (برای مثال رجوع کنید به اطلس المملكة العربیة السعودیة، ص 48). عواملی مانند موقعیت جغرافیایی، ناهمواریها، دوری از دریا یا نزدیكی به آن و بادها، در اختلاف آب و هوای مناطق مختلف آن در طول سال تأثیر گذاشته است.
جزیرة العرب را بهطور كلی میتوان به سه بخش آب و هوایی تقسیم كرد:
1) فلات داخلی، كه شامل آن قسمت از مناطق داخلی جزیرة العرب است كه میان ارتفاعات غربی در مغرب و سواحل شرقی در مشرق واقع شده است. از خصوصیات آب و هوایی این بخش، تابستانهای گرم و خشك و زمستانهای سرد و مرطوب است. میانگین دمای سالانه در قسمت شمالی، بر اساس اطلاعات ایستگاه هواشناسی شهر حائل ْ22، میزان بارش 121 میلیمتر و رطوبت نسبی 30% است. در قسمت مركزی، در ایستگاه ریاض میانگین دمای سالانه ْ6ر24، میزان بارش 80 میلیمتر و رطوبت نسبی 35% و در قسمت جنوبی در ایستگاه سُلَیل میانگین دمای سالانه ْ2ر26، میزان بارش 36 میلیمتر و رطوبت نسبی 27% ذكر شده است (احیدب، ص531).
2) سواحل. آب و هوای این بخش با اقلیم داخل كشور تفاوت دارد، ولی وجود پستیها و بلندیها و تأثیر موقعیت جغرافیایی موجب شده كه آب و هوای سواحل غربی با سواحل شرقی، و حتی آب و هوای نیمه شمالی و جنوبی سواحل غربی مختلف باشد كه علت آن دوری سواحل از خط استوا یا نزدیكی آنها به خط استواست. میانگین دمای سالانه در سواحل شرقی ْ25 و در شمال سواحل غربی ْ22 است و در جنوب سواحل غربی به ْ28 میرسد. میزان بارش سالانه نیز در سواحل شرقی 80 میلیمتر و در ساحل غربی 50 میلیمتر است (همان، ص 532؛ نیز رجوع کنید به واین، ص 173ـ174).
3) نواحی كوهستانی. این اقلیم شامل ارتفاعات مغرب و جنوب جزیرة العرب است كه با افزایش ارتفاع، از دمای هوای آن كاسته میشود. میانگین بارش سالانه در ارتفاعات جنوبغربی 250 میلیمتر و در ارتفاعات شمال 50 میلیمتر است (احیدب، ص 535 536).
دما و تبخیر زیاد و رطوبت و بارش اندك در جزیرة العرب سبب كمآبی، پوشش گیاهی ضعیف و زراعتِ اندك شده ( رجوع کنید به ادامه مقاله) كه برای مقابله با آن و تأمین آب، به ویژه آب آشامیدنی، علاوه بر احداث سدها، در شهرهای ساحلی آب شور دریاها به آب شیرین تبدیل و به قسمتهای داخلی جزیره العرب منتقل گردیده است. در عربستان سعودی بیشتر آب آشامیدنی شهرهای ریاض، مكه و مدینه با همین روش، بهترتیب از طریق شهرهای دَمّام، جُبیل، شُعَیبیه (بندرگاه قدیمی مكه) وینْبُع، تأمین میشود ( رجوع کنید به اطلس المملكة العربیة السعودیة، ص80).
در طول سال بادهایی معروف به سَموم، صبا و وَمْدْ در جزیره العرب میوزد (حمزه، ص 65). این بادها، كه در تعدیل دما و افزایش رطوبت مؤثرند، در ماههای گرم عمدتاً از شمال، شمالغربی و مغرب و در بقیه سال از جنوب و مشرق میوزند ( رجوع کنید به همان، ص 51).
پوشش گیاهی در جزیرة العرب اندك است و در آن، تنها گیاهان مقاوم در برابر خشكی رشد و نمو دارند. خرما، بخور، تاك، حنا و بوتههای صحرایی از مهمترین گونههای گیاهی جزیره العرب به شمار میآیند. از جمله حیوانات آنجا، علاوه بر شتر كه تقریباً در سراسر جزیره العرب بومی شمرده میشود، اسب عربی، الاغ، غزال، گرگ، شغال و انواع پرندگان است (قدوره، ص 12ـ13؛ قلقشندی، ج 4، ص 247ـ248، ج 5، ص 16؛ حتّی، ص 18ـ20؛ برای اطلاع بیشتر در باره پوشش گیاهی و جانوران جزیرة العرب رجوع کنید به كحّاله، ص 25ـ26؛ برّو، ص 35ـ37؛ در باره جغرافیای طبیعی جزیرة العرب رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ج 1، ص 534 539).
از لحاظ اقتصادی جزیرة العرب به صادرات نفت و صنایع وابسته به آن متكی است. در دهه 1300 ش/1920 در جزیره العرب نفت كشف شد و در پی تحولات جهانی نفت، تا اواسط سده چهاردهم/ بیستم، بیشتر كشورهای جزیره العرب جزو صادركنندگان نفت شدند (شاتولوس، ص 88ـ89؛ نیز رجوع کنید به نفت * ). استخراج نفت موجب فراوانی سرمایه، جمعیتپذیری و دگرگونی تركیب و تراكم جمعیت در جزیرة العرب شده است، بهطوری كه جزیرة العرب را به سه منطقه جمعیتی میتوان تقسیم كرد: منطقه جمعیتی قدیم روستایی با تراكم جمعیت متوسط و شهرنشینی پایین، منطقه جمعیتی حاشیه مناطق نفتی كه در نیم قرن اخیر دارای جمعیت شدهاند و تراكم جمعیتی نسبتاً بالایی دارند، منطقه بیابانی كه خود دارای دو نوع جمعیت است: سنّتی بسیار پراكنده (كوچرو و یكجا نشین در واحهها) با تراكم بسیار اندك و جمعیت شهری با نرخ رشد سریع كه متأثر از مهاجرت و یكجانشین شدن جمعیت سنّتی است. شهرهای مهم عربستان جزو دسته اخیر بهشمار میآیند (فارژ ، ص 223ـ224).
بهجز صنعت نفت، صنایع وابسته به دریا و صیادی، كه تقریباً در سراسر سواحل جزیرة العرب رایج است، و نیز صنایع آهنگری، نساجی و ساخت ظروف از جمله صنایع آنجاست (رجوع کنید به كحّاله، ص 26ـ27). كشاورزی در جزیرة العرب به آب و هوای مناطق وابسته است. مثلاً، فقط در بعضی وادیها، یمن، عسیر و برخی نواحی ساحلی زراعت منظم صورت میگیرد (حتّی، ص 18). گندم، جو و در بعضی قسمتها برنج و قهوه از مهمترین محصولات جزیرة العرب است (قدوره، ص 13). در تولید محصولات باغی نیز جنوب جزیرة العرب (بهویژه یمن) و حجاز از بقیه مهمترند. انواع خرما، گردو، هلو، انگور، موز و بادام از جمله فرآوردههای آنهاست كه در منابع قدیم نیز به آن اشاره شده است ( رجوع کنید به خوری، ص 15ـ24).
ریاض، مكه، مدینه، جدّه، طائف، ظهران، صنعا، عدن، مسقط،، دبی، ابوظبی، كویت و دوحه مهمترین شهرهای كنونی جزیرة العرباند. راههایی كه این شهرها را بههم مرتبط میكنند، مهمترین جادههای جزیرة العرب بهشمار میروند. این راهها عبارتاند از: جادههای ریاض ـ كویت، ریاض ـ دوحه كه از شهر سَلْوی' میگذرد؛ ریاض ـ مكه، ریاض ـ مدینه، مكه ـ مدینه، مسقط ـ عدن كه از سراسر جنوب جزیرة العرب میگذرد؛ و عدن مكه كه هم از ساحل غربی و هم از نواحی كوهستانی میگذرد. برخی از این راهها منطبق بر راههای قدیمی و كاروانرو دوره جاهلیت و پس از اسلام است كه در منابع قدیم به آنها اشاره شده است. راههای مَعْدِن نَقرَه ـ مكه؛ بغداد ـ مكه كه بیش از 275 فرسخ بود و از بیابان عبور میكرد؛ مكه ـ مدینه كه بیشتر مورد استفاده كاروانها و تجار شمال و جنوب جزیرة العرب بود؛ راههای یمن ـ مكه، بصره ـ مكه؛ یمامه ـ مكه، عمان ـ مكه كه از سواحل عبور میكرد؛ دمشق ـ مكه و بصره ـ یمامه معروفترین مسیرهای جزیرة العرب بهشمار میرفتند و برای دسترسی مردم به مكه، كه مركز دینی و تجاری جزیرة العرب بود، اهمیت فراوان داشتند (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 125ـ132، 134ـ136، 146ـ 151). جغرافیانویسان سدههای اولیه اسلامی، مانند ابنفقیه (ص 22) و یعقوبی ( البلدان ، ص 311ـ312، 317) و ابنرُسته (ص 177ـ 184)، به تفصیل و با ذكر مسافات و منازلِ واقع در مسیر، در باره این راهها گزارش دادهاند (نیز رجوع کنید به جوادعلی، ج 7، ص 331ـ 364؛ مهران، ص 133ـ136).
مردم جزیرة العرب به زبان عربی سخن میگویند. قبایل بنیهاشم *، عَنَزَه *، جُهَینه، بنیحرب، مُطَیر، قریش * و ثَقیف * برخی از قبایل آنجا هستند (صبریپاشا، ص 202 به بعد؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).
پیشینه
پیش از اسلام. بیشتر اطلاعات ما در باره جزیرة العرب برگرفته از متون جغرافیایی و تاریخی دوره اسلامی است و نخستین نوشتههای دوره اسلامی، بهویژه در باره تاریخ دینی مردم عرب و جغرافیای ناحیهای، دست كم تا سده سوم منحصر به جزیرة العرب است. در میان این نوشتهها، این منابع ــ كه برخی از آنها در دسترس نیست به سبب استفاده مؤلفان سدههای بعد اهمیت بیشتری دارد: اَلْاَصنام تألیف هشامبن محمد كَلْبی (متوفی 204) در باره دین مردم عرب كه احتمالاً با استفاده از مطالب محمدبن اسحاقبن یسار (متوفی 150 یا 151) در باره تاریخ بتپرستی جزیرة العرب نوشته شده است؛ جزیرة العربتألیف ابوسعید عبدالملك اصمعی (متوفی 216) كه منبع مهم یاقوت حموی در تألیف معجمالبلدان در سده هفتم بوده است (در باره جزیرة العربِ اصمعی رجوع کنید به اصفهانی، ص10ـ43)؛ رساله سعدانبن مبارك (از شاگردان اصمعی) كه مطالب كتابش از حدود جزیرة العرب فراتر نرفته بود؛ نوشتههای عَرّامبن اَصْبَغ سُلَمی (متوفی 231)، از جمله كتاب أسماء جبالِ تَهامة و سكّانِها و ما فیها من القُری و ماینْبُت علیها من الاشجار و مافیها مِن المیاه ، كه حسنبن عبداللّه سیرافی (متوفی ح 368) و بَكری (متوفی 487؛ مؤلف كتابهای معجم ما استعجم و المسالك و الممالك ) و یاقوت حموی از آن استفاده كردهاند؛ كتاب جزیرة العرب تألیف سیرافی؛ و كتابهای باارزش صفه جزیرة العرب اثر ابنحائك و بلاد العرب اثر اصفهانی.
در منابع، جزیرة العرب با نامهای مختلفی چون دیار عرب (اصطخری، ص 12)، بلاد عرب (مسعودی، ص 79؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ نافع، ص 15) و گاهی جزیره (ابنحائك، 1403، ص 89؛ ناصرخسرو، ص 123؛ حربی، جاهای متعدد) شناسانده شده كه غیر از جزیره واقع در بینالنهرین شمالی است ( رجوع کنید به جزیره 2). مراد از «مَنْ حَولَها» در قرآن كریم («وَلِتُنْذِرَ اُمَّ الـقُری' وَ مَنْ حَوْلَه'ا»؛ انعام: 92؛ شوری: 7) نیز، بنا بر یك تفسیر، جزیرة العرب است ( رجوع کنید به طبرسی، ج 4، ص516 517، ج 9، ص 34؛ طباطبائی، ج 7، ص 279ـ280).
جزیرة العرب در نوشتههای یونانیان باستان به سه قسمت تقسیم شده بود: بلاد سنگی در شمال، بلاد سعیده یا عربستان خوشبخت كه شامل سرزمینهای خوش آب و هوا بهویژه در جنوب بود، و بلاد صحرایی در بخشهای داخلی جزیرة العرب (جوادعلی، ج 1، ص 163ـ167؛ كحّاله، ص 39). در تقسیمبندی بخشهای چهارگانه آباد زمین، كه ابنخرداذبه (ص 155) آن را ذكر كرده، جزیرة العرب جزو بخش اِتْیوفیا بوده و در اقالیم هفتگانه، جنوب جزیرة العرب (شامل نواحی ظفار، عمان، حضرموت، نجران، عدن و صنعا) در اقلیم اول و بقیه جزیرة العرب (مانند یمامه، بحرین و حجاز) در اقلیم دوم بوده است (ابنرسته، ص 96؛ مقدسی، ص 59ـ60؛ ابنخلدون، ج 1، ص 104ـ105).
جزیرة العرب از نخستین سكونتگاههای بشری و خاستگاه نژاد سامی شمرده میشود و اقوامی كه بعدها در جزیرة العرب یا بینالنهرین تمدنهایی برجا گذاشتهاند، در آنجا نشو و نما یافتهاند ( رجوع کنید به دینوری، ص 3؛ حتّی، ص 3ـ4).
تاریخ كهن جزیرة العرب را میتوان با تشكیل حكومتهای قومی و قبیلهای مرتبط دانست. شاید قدیمترین حكومتهای قومی تشكیل شده در جزیرة العرب مربوط باشد به قوم عاد * كه در میان عمان و حضرموت میزیستند، قوم ثمود * كه میان حجاز و شام بودند و قوم سبأ كه ساكن جنوب جزیرة العرب بودند. در باره این اقوام در قرآن كریم مطالبی آمده است (مثلاً در باره قوم عاد رجوع کنید به اعراف: 65ـ72، هود: 50ـ60؛ در باره ثمود رجوع کنید به اعراف: 73ـ84، هود: 61 68؛ در باره سبأ رجوع کنید به سبأ: 15ـ 19). سه قوم مذكور و نیز قبایل معروف دیگر مانند عَمالِقه * كه در بخشهای جنوبی و غربی جزیرة العرب بهسر میبردند، مَدْین، طَسْم، جَدیس، عبدضَخم كه در طائف بودند و اَمیم كه میان نواحی یمامه و شَحر زندگی میكردند، از جمله قبایل كهن عرب بودند كه در جزیرة العرب حكومتهای قبیلهای داشتند ( رجوع کنید به دینوری، همانجا؛ طبری، ج 1، ص 626؛ بكری، ج 1، ص 148ـ 150). اینان از قبایل عرب بائده یا از بین رفته (در مقابل عرب باقیه كه اخلافشان تا امروز باقی ماندهاند) بودند و در بررسیهای قوم عرب اهمیت بسیار دارند (رجوع کنید به عرب * ). قبایل جُرْهُم * اول در یمن، جرهم دوم در مكه، خزاعه در حجاز، قُضاعه در تهامه، لَخْم * و جذام * و غسانیان * هر سه در مغرب جزیرة العرب، كِنْده در مركز، اوس و خزرج در یثرب از دیگر قبایل مهم و معروف عرباند كه در جزیرة العرب حكومتهای قبیلهای داشتند و با نام قبایل عرب باقیه شناسانده میشوند (در باره عرب بائده و باقیه رجوع کنید به ابنسعید مغربی، ج 1، ص 45ـ84؛ سعد زغلول، ص 107ـ 200؛ مهران، ص 155ـ194). بیشتر این قبایل و همچنین برخی قبایل دیگر ساكن جزیرة العرب در واقع مهاجرانی بودند كه از جنوب جزیرة العرب، بهویژه یمن، به عللی چون خشكسالی و شكسته شدن سد مأرب در بلاد سبأ به بخشهای دیگر جزیرة العرب رفته بودند. با شكسته شدن سد مأرب بر اثر سیل عَرِم كه در قرآن كریم به آن اشاره شده ( رجوع کنید به سبأ: 15ـ17)، قوم ازد به مشرق جزیرة العرب (عمان)، قبایل اوس و خزرج به یثرب، قبیله جذام به مغرب و غسانیان به مغرب جزیرة العرب و شام كوچ كردند (جرافی یمنی، ص 73ـ74؛ ابوخلیل، 1423 ب ، ص 148).
در تاریخ پیش از میلاد و نخستین سدههای میلادی جزیره العرب، مهاجرت برخی قبایل به شام و بینالنهرین نیز یكی از تحولات مهم بهشمار میآید و از آن به دوره مهاجرت از جزیرة العرب یاد میشود. مهاجرت اكدیها و آشوریها در حدود 3500 ق م به بینالنهرین كه تمدنهای مهمی در آنجا پدید آوردند، كوچ كنعانیان و عَموریان از مشرق جزیرة العرب به شام در حدود 2500 ق م، مهاجرت آرامیها از نواحی غربی جزیرة العرب به شام و كوچ بخشی از قبیله نَبَطی به شام در حدود 500 ق م از جمله مهاجرتهای این دوره بوده است (ابوخلیل، 1423 الف ، ص 5؛ حتّی، ص10ـ11). تنوخیان نیز از قبایل جزیرة العرب بهشمار میآیند كه با مهاجرت به شمال، حكومت مستقلی تشكیل دادند ( رجوع کنید به تنوخ * ). علاوه بر اینها، دو قبیله معروف قحطان كه در یمن زندگی میكردند و عدنان كه با مهاجرت از جزیرة العرب به بینالنهرین شمالی، حكومتهای ربیعه و مُضَر را تشكیل دادند، در میان قبایل جزیرة العرب اهمیت بسیار داشتند (دینوری، ص 7؛ حمزه، ص 248ـ249). همچنین در میان حكومتهای جزیرة العرب، دولتهای مَعین، كِنده، حضرموت و قَتَبان كهنترین دولتهای پیش از دوره جاهلیت شناسانده شدهاند (مهران، ص 213ـ 218، 235ـ260، 599ـ604؛ عبدالعزیز صالح، ص 63ـ92).
بهلحاظ دینی، در جزیرة العرب، نخستینبار یكتاپرستی در زمان حضرت ابراهیم ترویج شد كه بر اثر آن یكتاپرستی در حجاز و بهویژه مكه رواج یافت ( رجوع کنید به طبری، ج 1، ص 309). پس از آن، یهودیان در سه دوره وارد جزیرة العرب شدند و به نشر یكتاپرستی پرداختند: مهاجرت قبیله شمعون از فلسطین به شمال حجاز در زمان داوود پیامبر، كوچ یهودیان به حجاز در پی فتوحات بابلیان و آشوریان در سرزمین شام، و كوچ دیگر یهودیان در سده اول میلادی به جزیرة العرب و سكونت آنان در كنار دیگر یهودیان (حمزه، ص 258ـ259). در سدههای بعد، مبلّغان مسیحی دین خود را در جزیرة العرب، بهویژه در یمن و نجران، رواج دادند. گسترش مسیحیت و سكونت پیروان این دین در سرزمینهای مجاور یهودیان و نیز در كنار بتپرستان بدوی، تركیب دینی جدیدی در جزیرة العرب در سدههای پس از میلاد پدید آورده بود كه بعضاً به درگیری میانجامید. مثلاً، ذونواس * (پادشاه حِمْیری جنوب جزیرة العرب؛ حك : 515ـ525 میلادی) پس از آنكه در حدود 521 میلادی یهودی شد، با مسیحیان نجران جنگید و بسیاری از آنان را كشت. وی سپس در جنوب جزیرة العرب به تبلیغ یهودیت پرداخت و در صورت نپذیرفتن مردم، آنان را میكشت. این اقدامات سریعاً به لشكركشی حبشیها به جزیرة العرب و تصرف بخشهایی از حجاز، تهامه و یمن و نیز پایان دادن به حكومت ذونواس انجامید (ابنحبیب، ص 368؛ ابنحائك، 1931، ج 8، ص 294؛ دینوری، ص 61ـ63). در جزیره العرب پیش از دوره جاهلیت، علاوه بر منازعاتی كه منشأ دینی داشت یا تهدیداتی كه قبایل و حكومتهای خارج از جزیرة العرب میكردند، جنگهای قبیلهای داخلی، مانند جنگ میان دولتهای كنده و حضرموت، نیز روی میداد ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 216ـ220؛ زیدان، ص 125ـ135).
در تاریخ پیش از اسلام جزیرة العرب، دوره جاهلیت * ، به خصوص سده منتهی به ظهور اسلام، و وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عرب در این دوره اهمیت بسیار دارد و بیشتر مورخان و نسبشناسان، كه تاریخ پیش از اسلام جزیرة العرب را بررسی كردهاند، بر این دوره تأكید بیشتری داشتهاند. این دوره كه نامش چهار بار با ملامت در قرآن آمده (مثلاً، آلعمران: 154؛ مائده: 50)، در واقع زمان فترت جزیرة العرب در زمینههای اجتماعی، اخلاقی، دینی و شیوه زندگی بود و در آن اعراب به قبیله و خویشاوندی تعصب داشتند و به آداب و رسوم بدوی بسیار پایبند بودند. در دوره جاهلیت، جزیرة العرب از وحدت سیاسی یا مذهبی برخوردار نبود و چند حكومت نیرومند و تأثیرگذار (مانند روم در شمال، ایران در شمال و مشرق، و حبشه در مغرب) هریك به نوعی بر بخشهایی از آن مسلط بودند. حكومتهای داخلی جزیرة العرب نیز ــ بهجز در جنوب كه بهصورت پادشاهی اداره میشد (رجوع کنید به دینوری، ص 62ـ63؛ یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 195ـ205) همچنان بهصورت قبیلهای بود و دولت كنده * از مهمترین و نیرومندترین آنها در مركز جزیرة العرب بهشمار میرفت (شامی، ص 47، 54). قریش در حجاز و بهویژه مكه سرآمد بقیه قبایل بود. برای این قبیله بازرگانی و بتپرستی مهمتر از هر امر دیگری بود و بنا بر سوره قریش در قرآن كریم ( رجوع کنید به طبرسی، ج10، ص 829)، آنان دو كوچ تجاری تابستانه به شام و عراق و زمستانه به یمن و حبشه داشتند. نبطیها نیز با گسترش قلمروشان در جنوب شام، بخشی از شمالغربی جزیرة العرب را در اختیار داشتند ( رجوع کنید به ابوخلیل، 1423 الف ، ص 25؛ همو، 1423 ب ، ص 157).
در جزیرة العرب در دوره جاهلیت و نیز پس از ورود اسلام ( رجوع کنید به ادامه مقاله)، جنگهای عمدهای روی داد كه بهسبب اهمیت آنها، برخی از این جنگها به ایام عرب معروف شدند. این جنگها به دلایلی چون اختلافات قبیلهای، دستیابی به آب و چراگاه یا خونخواهی و انتقام صورت میگرفت (جوادعلی، ج 4، ص 214؛ ضیف، ص 61ـ62). برخی مؤلفان ــ از جمله اصفهانی كه عدد ایام عرب در دوره جاهلیت را 700 ، 1 مورد ذكر كرده است (به نقل آلوسی، ج 2، ص 68) به تحقیق در ایام عرب پرداخته و در باره آن گزارشهای مفصّلی دادهاند ( رجوع کنید به جادالمولی و دیگران؛ ابوعبیده، جاهای متعدد؛ آلوسی، ج 2، ص 68ـ75؛ سعد زغلول، ص 311ـ319). برخی از معروفترین ایام عرب در دوره جاهلی عبارت بودند از: بَسوس * ؛ بُعاث * ؛ جَبَله * ، برگرفته از نام جنگ جبله كه در آن قبیله تمیم * و متحدانش از قبایل عامربن صَعْصَعه شكست خوردند؛ و یوم فِجار، برگرفته از نام جنگ فجار كه میان قریش و كنانه و برخی از قبایل قیسبن عیلام (از گروههای بزرگ شمال جزیره العرب) در سال سیام زندگی حضرت محمد صلیاللّه علیهوآلهوسلم روی داد ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 15ـ 16؛ ابناثیر، ج 1، ص 583 585؛ فجار * ، جنگ؛ نیز رجوع کنید به ایامالعرب * ).
در دوره جاهلیت، حجاز مركز اصلی فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، تجاری و ادبی جزیرة العرب بود و شهر مكه مهمترین شهر جزیره العرب و مركز اصلی بازرگانی و بتپرستی به شمار میرفت و محل التقای فرهنگهای گوناگونِ قبایلی بود كه هر سال از داخل و خارج جزیرة العرب به آنجا میرفتند (شامی، ص 55). در این دوره، تعصبات خویشاوندی، زنده به گور كردن دختران و بردهداری ( رجوع کنید به برده و بردهداری * ) در جزیرة العرب رایج بود و هر قبیله آداب و رسوم مخصوص به خود و قلمرو خاصی داشت (همان، ص 47ـ52). بهلحاظ معماری مساكن و سكونتگاهها، جنوب جزیرة العرب كه از تمدن و شهرنشینی بیشتری برخوردار بود، از بقیه قسمتها وضع بهتری داشت كه وجود قصرهای مجلل و كثرت شهرهای بزرگ در آنجا، مؤید آن است ( رجوع کنید به ابنحائك، 1931، ج 8، ص 5 135). تجارت، چه در داخل جزیرة العرب و چه با مناطق مجاور، اهمیت بسیار داشت و شغل اصلی مردم جزیرة العرب به شمار میرفت و از راههای كاروانرو و راههای دریایی صورت میگرفت ( رجوع کنید به دلّو، ج 1، ص 93ـ125). بازارهای دوره جاهلی، كه مهمترین مراكز بازرگانی به شمار میرفتند، به دو صورت ثابت و موسمی برپا میشدند (رجوع کنید به بازار * : بخش 6). بازارها علاوه بر آنكه محل دادوستد كالا به شمار میآمدند، محل ارتباط قبایل و تشكیل اجتماعات ادبی بودند و در آنها، شاعران، از جمله نابغه ذُبیانی، زُهَیربن ابوسُلمی' و اَعشی' وائل، سرودههایشان را میخواندند ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 262ـ269). از میان بازارهای دوره جاهلی، بازارهای عُكاظ نزدیك طائف، دُومة الجَندل در شمال جزیرة العرب، ذوالمجاز در حجاز و مَجَنّة نزدیك مكه معروف بودند. برخی از این بازارها، بازار كالای خاصی بودند؛ مثلاً، بازار عرق به ادویه و عطریات، بازار هَجَر در مشرق جزیرة العرب به خرما، و بازار صنعا به مروارید و چرم و آهن اختصاص داشت. هر بازار در زمان خاصی از سال برپا میشد، از جمله دومة الجندل در ربیعالاول، بازار صُحار در رجب، و بازار عدن در رمضان (یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص270ـ271؛ جوادعلی، ج 7، ص 365ـ386؛ نیز رجوع کنید به افغانی، جاهای متعدد). حجاز با آنكه بهسبب راههای صعبالعبور با دیگر نواحی مركزی و شرقی جزیره العرب ارتباط كمی داشت، به دلیل داشتن چند شهر مهم، مانند مكه و یثرب و طائف، بر دیگر مناطق جزیرة العرب در دوره جاهلی برتری داشت. این برتری را میتوان با غلبه حبشیان و سپس ایرانیان بر یمن و بازماندن یمنیها از بازرگانی گسترده مرتبط دانست، زیرا در پی همین تحولات بود كه قریش در مكه تجارت جزیره العرب را در اختیار گرفت و مكه و یثرب، كه حاصلخیز و در مسیر كاروانها بودند، دو مركز تجاری مهم جزیرة العرب شدند.
در جزیرة العربِ دوره جاهلی ادیان متعددی رواج داشت. پیروان دین حنیف ــ كه بسیاری از آموزهها و آیینهای آن با تحریف و نادرستی و شرك آمیخته شده بود در حجاز بودند و مراسم حج و طواف را هر سال برپا میكردند، بتپرستی با انواع بتها و مراسم گوناگون (رجوع کنید به بت/ بتپرستی * ؛ توحید * )، مسیحیت (بهویژه در یمن) و یهودیت (در یثرب و پیرامون آن) شایع بود و زردشتیان و پیروان برخی مذاهب دیگر حضور پراكنده داشتند (دینوری، ص 64؛ شامی، ص 57 60). به گفته ابنرسته (ص 217)، مسیحیت در میان غسانیان و ربیعه و برخی قبایل قضاعه، یهودیت در میان حِمْیریان ( رجوع کنید به تُبَّع* ) و بنیكنانه و بنیحارثه و كنده، و بتپرستی در میان قریش پیروانِ فراوانی داشت (نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 254ـ257؛ دلّو، ج 2، ص 165ـ166، 216ـ217، 219ـ232).
از وقایع مهم عصر جاهلی كه در قرآن كریم (سوره فیل) به آن اشاره شده است، هجوم اَبرَهه * حبشی به مكه برای ویران كردن كعبه بود كه در سال 570 میلادی (عامالفیل) روی داد و سپاه عظیم ابرهه و خود او یكسر نابود شدند. همچنین مرمت خانه كعبه از رویدادهای دوره جاهلیت بهشمار میآید. در هنگام مرمت، طوایف قریش برای كسبِ افتخارِ نصبِ حجرالاسود در جای خود، دچار اختلاف شدند و منازعه با پیشنهاد محمد امین ــ كه 35 ساله بود پایان یافت (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 19ـ20؛ ابناثیر، ج 2، ص 42ـ45).
پس از اسلام. جزیرة العرب خاستگاه دین اسلام است. نخستین تبلیغ برای دین اسلام در جزیرة العرب و در مكه صورت گرفت، اگرچه با مقاومت برخی از بزرگان قریش همراه شد. سپس پیامبر دعوت خود را عمومیت بخشید و شهرهای مجاور مكه، مانند طائف، و دیگر قبایل جزیرة العرب را به اسلام فراخواند. اوس و خزرج از جمله این قبایل بودند كه در زمان حج، دعوت پیامبر را پذیرفتند ( رجوع کنید به بیعت عَقَبه *). این امر نقطه عطفی در گسترش دین اسلام در جزیرة العرب بهشمار میرود، زیرا مسلمانان مكه كه قریش آنان را تهدید میكردند، با هجرت به یثرب (محل سكونت اوس و خزرج)، به تثبیت و تبلیغ دین اسلام پرداختند. در زمان حضور پیامبر در مدینه، قریش و یهودیان جزیرة العرب به مخالفت با اسلام ادامه دادند و سالها برای مقابله با آن كوشیدند كه منجر به غزواتی چون بدر * ، احد * ، بنیقَینُقاع * ، بنینضیر * ، خیبر * و خندق * شد ( رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 152ـ154). بهسبب اهمیت این غزوات، برخی از آنها و نیز دیگر جنگهای صدر اسلام به عنوان ایام عرب در اسلام شناسانده شدند ( رجوع کنید به جادالمولی و دیگران، ص ك؛ ابراهیم و بجاوی، ص 479ـ481).
پیامبر پس از شكست دادن دشمنان در این نبردها و با فتح بدون خونریزی مكه در رمضان سال هشتم (ابنقتیبه، ص 96)، موجبات انتشار بیشتر اسلام را فراهم آورد، بهطوری كه در سال هشتم مردم سراسر حجاز به اسلام پیوستند. پس از فتح مكه، دعوت دیگر نواحی جزیره العرب به اسلام با فرستادن نمایندگانی از سوی پیامبر ادامه یافت. ابوزید انصاری برای دعوت قوم اَزْد روانه عمان شد، زیادبن لبید بَیاضی به ولایت حضرموت منصوب گردید و با ضمیمه شدن كنده به حضرموت، این نواحی در قلمرو اسلامی قرار گرفت (بلاذری، ص 93، 103). اهالی یمامه نیز به دعوت فرستادگان پیامبر، اسلام را قبول كردند و یمنیها با فرستادن هیئتهایی نزد پیامبر، دعوت اسلامی را پذیرفتند (همان، ص 92ـ93، 118ـ119). بنا بر مطالب مورخان، میتوان گفت در زمان حیات پیامبر اكرم، اسلام سراسر جزیره العرب را فراگرفت. مؤید این نكته آن است كه پیامبر اكرم در سال نهم، لشكری از مسلمانان را برای مقابله با رومیان، كه در شام بهسر میبردند، به تبوك فرستاد. با این حال، برخی از گروههایی كه اسلام را نپذیرفته بودند، مانند مسیحیان و یهودیان و پیروان دیگر ادیان، به صورت پراكنده در جزیرة العرب بهسر میبردند ( رجوع کنید به ادامه مقاله).
در زمان حیات پیامبر بود كه بسیاری از تعصبات دوره جاهلی اعراب و آداب و رسوم خرافی و شركآلود از بین رفت و امت اسلام، مبتنی بر مناسبات اسلامی و نه روابط سببی و نسبی و قبیلهای، شكل گرفت. مكه و مدینه نیز همچنان به عنوان مهمترین مراكز دینی، فرهنگی و تجاری جزیرة العرب جایگاه ویژهای داشتند ( رجوع کنید به ادامه مقاله).
پس از وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم در صفر سال یازدهم، عدهای از اهالی جزیرة العرب، بهویژه در نواحی شرقی عمان و یمامه و بحرین، مرتد شدند و ابوبكر (حك : 11ـ13)، طی نبردهایی معروف به رِدَّه، آنان را سركوب كرد ( رجوع کنید به بلاذری، ص 131ـ149؛ یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 131ـ132). ابناثیر در كتاب الكامل فیالتاریخ و در ذكر وقایع سال یازدهم، در باره جنگهای رِدّه با اهالی یمامه، بحرین، عمان، مَهرَه، یمن، حضرموت، كنده و قبایل بنیعامر، هَوازِن و سُلَیم شرح مفصّلی آورده است ( رجوع کنید به ج 2، ص 349ـ383؛ نیز رجوع کنید به ردّه * ). ابوبكر، در زمان حكومتش، برای هریك از نواحی جزیرة العرب (مانند مكه، طائف، یمامه و بحرین) امیرانی منصوب كرد ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 2، همانجا؛ باوزیر، ص 96) و سپس متوجه شام و بینالنهرین شد. توجه ابوبكر به فتح سرزمینهای شمالی جزیرة العرب ( رجوع کنید به بلاذری، ص 149 به بعد) نشان میدهد كه ساكنان بیشتر نواحی جزیرة العرب در زمان وی مسلمان شده بودند و اقلیتها تهدیدی به شمار نمیآمدند. در زمان عمر خطّاب (حك : 13ـ23) ــ كه مسلمانان، عراق و شام و بیشتر مناطق ایران را فتح كرده بودند ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 139ـ 161) بهسبب فتنههای غیرمسلمانان، مقرر شد هیچكس در جزیرة العرب دینی بهجز اسلام نداشته باشد. از اینرو، تمام پیمانها با ادیان دیگر از بین رفت و یهودیان خیبر به شام و مسیحیان نجران به عراق و شام منتقل شدند (همان، ج 2، ص 155؛ حتّی، ص 169). عُمَر پنج والی را حاكم مناطق جزیرة العرب كرد: زیادبن لبید در بعضی قسمتهای یمن، ابوهُرَیرْه در عمان، نافعبن حارث در مكه، یعلیبن مَنیه تمیمی در صنعا و حارثبن ابیالعاص ثقفی در بحرین حكومت داشتند (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 161). در زمان خلافت امام علی علیهالسلام (35ـ40)، برخی از صحابیان پس از پیمانشكنی به بصره رفتند. این امر به همراه فتنههای معاویه در دمشق موجب آشفتگی سیاسی در شام و عراق شد و از اینرو امام، در رجب سال 36، مركز خلافت را از مدینه به كوفه در عراق منتقل كرد كه نخستین انتقال مركز حكومت به خارج از جزیرة العرب به شمار میآید. پس از شهادت حضرت علی و بازگشت امام حسن علیهالسلام به مدینه، جزیرة العرب مجدداً كانون حكومت اسلامی شد ( رجوع کنید به دینوری، ص 143ـ144، 216ـ 218؛ یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 178ـ182).
در دوره امویان (41ـ132)، با انتخاب دمشق به عنوان مركز سیاسی بنیامیه و استقرار حكام اموی در آنجا، نقش سیاسی جزیره العرب و بهویژه حجاز كاهش یافت، با این حال خلفای اموی به جزیرة العرب توجه بسیار داشتند و با انتخاب امیرانی از بنیامیه برای نواحی مختلف آن، در پی تسلط كامل بر جزیرة العرب بودند. برای نمونه، در زمان معاویه (متوفی60)، ولیدبن عُتبه بن ابوسفیان به حكومت مدینه و یحییبن حكیمبن صَفْوان بنیامیه به حكومت مكه منصوب شدند یا در زمان ولیدبن عبدالملك (حك : 86 96)، عمربن عبدالعزیزبن مروان در سالهای 87 تا 93 والی مدینه بود (دینوری، ص 227، 326؛ ابناثیر، ج 4، ص 526 527). از رویدادهای مهم جزیرة العرب در دوره اموی، رفتن بزرگان اِباضیه، كه از خوارج بودند ( رجوع کنید به ابنرسته، ص 217)، به نواحی شرقی جزیرة العرب و بصره و انتشار عقاید آنان در آنجا بود كه پس از جدا شدنشان از عبداللّهبن زبیر در سال 64 روی داد (ابناثیر، ج 4، ص 165ـ 168). در همین دوره، عبداللّهبن زبیر در حجاز قیام كرد كه با بیعت اهالی حجاز و تهامه همراه شد. این قیام، با لشكركشی حجاجبن یوسف ثقفی (حاكم اموی) به مكه، در سال 73 پایان یافت (دینوری، ص 264؛ ابناثیر، ج 4، ص 348ـ 359). بهجز وی، ابویحیی عبداللّهبن یحییبن عمربن اسود كندی، از قاضیان اهل حضرموت، در 128 شورش كرد و به اتفاق فرستادگان اباضی، بخشی از جنوب جزیرة العرب را تصرف كرد و صنعا را به پایتختی خود برگزید. اینان در 129 به فرماندهی ابوحمزه خارجی، از اباضیان بصره، مكه را بدون خونریزی، و در 130 مدینه را پس از جنگ سختی در قُدَید تصرف كردند، اما در نهایت سركوب شدند (طبری، ج 7، ص 348، 374ـ375، 393ـ395).
در دوره عباسیان (132ـ656)، كه مركزیت سیاسی از دمشق به بغداد منتقل شد، جزیرة العرب با آنكه مدتی در اختیار آنان بود، با تحولات گوناگونی روبهرو شد. تحولاتی كه در حجاز و یمن و قسمتی از مشرق جزیره العرب، كه كانون توجه عباسیان بود، روی داد اهمیت بیشتری داشته است. در 134، حكام عباسی اباضیان را كه در عمان حكومت مستقلی تشكیل داده بودند، سركوب كردند و امام آنان را كشتند ( رجوع کنید به طبری، ج 7، ص 462ـ464). با اینحال، اباضیه مجدداً در سدههای بعد بر عمان مسلط شدند ( رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 565) و این تسلط قرنها تداوم یافت. در 145، عدهای از علویان به سرپرستی محمدبن عبداللّهبن حسنبن حسنبن علی، ملقب به نفس زكیه، در مدینه بر ضد ابوجعفر منصور عباسی قیام كردند كه از مهمترین قیامهای سده دوم جزیرة العرب به شمار میرود (دینوری، ص 385؛ ابناثیر، ج 5، ص 529-543، 553- 555). خروج عبدالرحمان احمد در یمن در سال 207 و خروج قرمطیان در مشرق جزیرة العرب در 286 از مهمترین رویدادهای جزیرة العرب در سده سوم است. قرمطیان ابتدا بر بحرین مسلط شدند و حكومت مستقلی تشكیل دادند، سپس در قرن چهارم، مكه و بیشتر جزیرة العرب را تصرف كردند، بهطوری كه تنها بخشی از حجاز كه در اختیار فاطمیان (حك : 297ـ567) بود و یمن كه بنیزیاد در آن بودند ( رجوع کنید به ادامه مقاله)، از سیطره آنان خارج بود (ابناثیر، ج 6، ص 381، ج 7، ص 493ـ495، ج 8، ص 207؛ صبریپاشا، ص 108ـ110؛ ابوخلیل، 1423 الف ، ص 56 - 57). مغرب جزیرة العرب را در سدههای چهارم تا ششم فاطمیان تصرف و اداره كردند (صبریپاشا، ص 59). در یمن، بنیزیاد از اوایل سده سوم حكومتی مستقل به مركزیت زَبید تشكیل دادند كه تا 407 ادامه یافت. پس از آنان، بنونَجاح از 412 تا اواسط سده ششم بر جنوبغربی جزیرة العرب مسلط شدند (همان، ص 103ـ104). پس از بنونجاح، بنومهدی (از 553 تا 569) حكومت مستقلی در یمن داشتند كه ایوبیان آن را از بین بردند. ایوبیان تا اواسط سده هفتم در بخشی از جزیرة العرب باقی ماندند، اما در نهایت بنورسول، كه تا 858 یا 859 در یمن حكومت كردند، آنان را بهویژه در شهرهای تَعِزّ و زبید سركوب كردند. پس از بنورسول، طاهریان تا 922 بر آنجا مسلط شدند (همان، ص 59، 104ـ106؛ ابوخلیل، 1423 الف ، ص60ـ61؛ د. اسلام ، ج 1، ص 553). وضع شهر مكه در دوره عباسیان به گونه دیگر بود؛ این شهر را، كه تا سال 358 مركز امارتی تابع بغداد بود و نماینده عباسیان بر آن حكومت میكرد، از این سال به بعد، حدود هزار سال، شرفای مكه اداره كردند (وهبه، ص 148؛ د. اسلام ، ج 1، ص 552).
از سده سوم تا هفتم، كه دوره رونق مطالعات جغرافیایی مسلمانان بهشمار میآید، مطالب مربوط به جزیرة العرب در منابع جغرافیایی اسلامی برجستهتر از بقیه سرزمینهاست، بهویژه آنكه برخی از مؤلفان بزرگ این سدهها، مانند اصطخری و ابنحوقل و مقدسی، همانگونه كه خود ذكر كردهاند، بهسبب وجود شهرهای مقدّس مكه و مدینه و وجود كعبه و نیز برخاستن دین اسلام از این سرزمین، شرح سرزمینهای جهان اسلام را از جزیرة العرب و شهرهای مقدّس آن آغاز كردهاند ( رجوع کنید به اصطخری، ص 12؛ ابنحوقل، ص 18؛ مقدسی، ص 67). ابنخرداذبه (ص 125 به بعد) بیشتر قسمتهای جزیرة العرب و مخصوصاً نواحی مهم آن، مانند مكه و مدینه و یمن، را در بخشِ تَیمَن/ تیمان (بلاد جنوب) شرح داده و ابنفقیه (ص 16ـ 29) و اصطخری (ص 12ـ 28) به وصف مفصّل هر یك از نواحی جزیرة العرب مانند تهامه، حجاز، یمامه و شهرهای آن به صورت مجزا پرداختهاند. به نوشته دمشقی (معروف به شیخِ رَبوَه، متوفی 727)، این سرزمین بدان سبب جزیره العرب نامیده میشود كه دریای هند و بحرقُلْزُم ( رجوع کنید به بحراحمر * ) و دجله و فرات پیرامون آن است و ساكنانش عرباند (ص 283ـ290). در میان نوشتههای جغرافیایی دوره اسلامی، جزیرة العرب به پنج قسمت تهامه، حجاز، نجد، عَروض و یمن تقسیم شده بود كه این تقسیمبندی به ابنعباس منسوب است ( رجوع کنید به ابنحائك، 1403، ص 85؛ بكری، ج 1، ص 146؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به حربی، ص 531؛ قس اصمعی، ص 27ـ29، 57 كه جزیره العرب را به چهار قسمت حجاز، نجد، یمن و غور یا تهامه تقسیم كرده بود؛ رجوع کنید به یاقوت حموی، همانجا). طول جزیرة العرب از حدود شام تا یمن 52 مرحله و عرض آن 30 مرحله ذكر شده است (بكری، ج 1، ص 148). ناصرخسرو، كه خود به جزیرة العرب سفر كرده بود، طول آن را از كوفه در شمال تا عدن در جنوب پانصد فرسنگ و عرض آن را از بندر جار * در مغرب تا عمان در مشرق چهارصد فرسنگ دانسته و گفته است كه از مكه تا یمن سرزمین حمیریها و از مكه تا كوفه سرزمین مردم عرب بوده است (ص 123).
در كتاب مجهولالمؤلف حدود العالم من المشرق الی المغرب (ص 164ـ169)، جزیرة العرب ناحیهای بزرگ، گرمسیر و سرزمینی بیابانی و خرماخیز با شهرهای بسیار وصف شده است . مقدسی در اواخر سده چهارم، توجه بیشتری به جزیرة العرب داشته و در باره آنجا مطالب ارزنده و مفصّلی نوشته است. وی جزیرة العرب را به چهار كوره بزرگ (حجاز به مركزیت مكه، یمن با دو بخش به مركزیت شهرهای صنعا و زبید، عمان به مركزیت صحار، و هَجَر به مركزیت احساء) و چهار ناحیه نیكو (احقاف، اشحار، یمامه و قُرح) تقسیم كرده و به تفصیل در باره هر یك از آنها سخن گفته است ( رجوع کنید به ص 67ـ 95). به گفته وی، بهجز رشته كوه سَرات * ، كه مهمترین رشتهكوه جزیرة العرب با آب و هوای سرد و البته پرمیوه معرفی شده است، بقیه جزیرة العرب سرزمینی گرم است و میوه اندكی دارد. صنعا سرآمد شهرها و عدن مهمترین بندر تجاری آن است. بهسبب وجود بندرهای مهم و بازارهای بزرگ، بازرگانی در جزیره العرب پرسود است (ص 67، 95ـ97؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل مادّه). در نوشته مقدسی (ص 104) از حكومت بنیزیاد در یمن، آلقحطان در نواحی كوهستانی، دیلمیان در عمان و قرامطه در هجر یاد شده است. از لحاظ دینی، شیعیان در عمان و صَعْده و هجر، و سنّیها در مكه و تهامه و صنعا و قرح بهسر میبردند و در نجد و برخی نواحی یمن مذهب سُفیان و بهطور كلی یهودیان منطقه نجد و برخی نواحی یمن بیشتر از مسیحیان بودند. مردم جزیرة العرب ریز اندام بودند و بهجز در صحار، كه به فارسی سخن میگفتند، بقیه عربزبان بودند. در عدن و جدّه نیز برخی از ایرانیان زندگی میكردند كه به عربی سخن میگفتند (همان، ص 95ـ96، 105). علاوه بر اینها، مقدسی مطالب مفیدی در باره آداب و رسوم مردم، پراكندگی قبایل آنجا، معادن، میزان مالیات و گمرك در بندرها و سكههای رایج ذكر كرده و با تفصیل بیشتر به اندازه و فاصله میان شهرهای جزیرة العرب و فواصل میان شهرهای مهم آن با شهرهای مهم خارج از جزیره العرب پرداخته است ( رجوع کنید به ص 98ـ113).
از لحاظ سیاسی، مغرب جزیرة العرب و به خصوص حجاز، پس از دوره عباسیان، همچنان كانون توجه حكام و دولتها بهشمار میرفت. این قسمت تقریباً از نیمه سده هفتم تا 784 در دست حكام مملوكی مصر و پس از آن تا 922 در اختیار چركسهای مصری ــ كه حكام محلی یمن نیز از آنان پیروی میكردند بود (صبریپاشا، ص60ـ61؛ ابوخلیل، 1423 الف ، ص110). در 917، پرتغالیها بخشی از جنوب و مشرق جزیره العرب را تصرف كردند (صبریپاشا، ص 106؛ ابوخلیل، 1423 الف ، همانجا). در 922 و 923 عثمانیها با نفوذ در سواحل شرقی جزیره العرب از یك سو و نفوذ در سراسر سواحل غربی كه تا بابالمندب در جنوب امتداد مییافت از سوی دیگر، بیشتر جزیره العرب، بهویژه مناطق مهم آن شامل احساء و یمن و حجاز، را ضمیمه قلمرو خود كردند (حمزه، ص 303؛ صبریپاشا، ص 111، مقدمه متولی و مرسی، ص 16، 18ـ20؛ ابوخلیل، 1423 الف ، ص 115، 118). در سدههای بعد، قلمرو عثمانیها در جزیره العرب تا روی كار آمدن وهابیان گسترش یافت.
از اواسط سده دوازدهم به بعد، محمدبن عبدالوهاب (مؤسس مذهب وهابی، متوفی 1206) و پیروانش به نشر و تثبیت عقاید خود در جزیرة العرب پرداختند. ابتدا، محمدبن سعود، حكمران شهر دِرعیه در مشرق جزیره العرب، و اهالی درعیه و سپس مردم وادی حنیفه و اهالی نجد از محمدبن عبدالوهاب پیروی كردند و بدینترتیب، وهابیان بر قسمتی از مشرق جزیره العرب مسلط شدند (عثمانبن عبداللّه، ج 1، ص 11ـ15؛ امین، ص 3ـ6). بهدنبال آن، وهابیان كه با تهدید و جنگ و كشتار به انتشار عقاید خود میپرداختند، قلمرو خود را گسترش دادند، بهطوری كه تا 1218، بهجز مكه و مدینه و جدّه و بخشی از سواحل غربی، تقریباً سراسر جزیره العرب را تصرف كردند (صبریپاشا، ص 112ـ117؛ الاطلس التاریخی للمملكة العربیة السعودیة، ص 54 -57). هجوم وهابیها به حدی بود كه بهجز یمن، كه از اوایل سده یازدهم تا اواسط سده سیزدهم در اختیار زیدیه و تقریباً در آرامش بود ( رجوع کنید به حداد، ج 2، ص 215ـ235)، بسیاری از نواحی جزیره العرب در سده سیزدهم محل درگیریهای متعدد میان وهابیان و عثمانیها یا حكام محلی شد. برای مثال، وهابیان با شرفای مكه در سالهای 1205 تا 1220 بیش از پنجاه بار جنگیدند (امین، ص10) یا محمدعلی پاشا و ابراهیمپاشا از 1226 تا 1234 بارها در قسمتهای مختلف جزیرة العرب با وهابیها مقابله كردند و محمدعلی پاشا ضمن آنكه در 1228 مكه و مدینه را در اختیار گرفت، مدتی بر حجاز امارت داشت (عثمانبن عبداللّه، ج 1، ص160ـ163؛ مختار، ج 1، ص 118ـ187؛ صبریپاشا، ص 116).
در نهایت، سعودیها در 1319 مقدمات تشكیل مملكت عربی را در جزیرة العرب فراهم آوردند و ابتدا نجد و احساء و سپس شمال جزیره العرب (مناطق جبل شَمَّر، حائل و تیماء) و پس از آن عسیر، حجاز و ربعالخالی را تصرف و سرانجام در 1311 ش/1932 كشور عربستان سعودی را ایجاد كردند ( رجوع کنید به عربستان سعودی * ). پس از تشكیل كشور عربستان سعودی و افزایش قدرت سعودیها در مناطق داخلی جزیرة العرب، مرزهای جدیدی در این سرزمین ایجاد شد ــ مانند مرز عربستان سعودی و یمن كه پس از پیمان طائف در 1315 ش/ 1936 تثبیت شد ( رجوع کنید به د. اسلام ، ج 1، ص 539) ــ و بهتدریج كشورهای كنونی جزیرة العرب شكل گرفتند (برای اطلاع تكمیلی از سرگذشت مناطق مختلف جزیره العرب، بهویژه در دوره معاصر رجوع کنید به امارات متحده عربی *، عُمان* ، كویت * ، یمن * ).
در باره جزیرة العرب، بررسیها و مطالعات باارزشی در سدههای اخیر، مخصوصاً پس از سده یازدهم/ هفدهم، صورت گرفته است. تحقیقات و مطالعات شرقشناسان و سیاحان، بعضاً با هدف استعماری، و بررسیهای محققان عرب، تبیینكننده وضع طبیعی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی جزیرة العرب در این سدههاست. بررسیهای فورستر در سده یازدهم/ هفدهم در باره سواحل جزیره العرب (صبریپاشا، مقدمه متولی ـ مرسی، ص 9)، مطالعات نیبور (1348 ش/1969) در باره مناطق مختلف و شهرهای جزیرة العرب در سده دوازدهم/ هجدهم كه حاوی اطلاعات فراوان و سودمندی است، بررسیهای بوركهارت (1351 ش/1972) در باره وضع جزیرة العرب در سده سیزدهم/ نوزدهم كه اطلاعات مفیدی را در بر دارد و مطالعات ژانژاك بربی (1421) در باره جزیرة العرب، از جمله مطالعات شرقشناسان است. در میان تحقیقات پژوهشگران عرب نیز این آثار در خور ذكر است: المفصّل فیتاریخ العرب قبل الاسلام تألیف جوادعلی، جزیرة العرب فیالقرن العشرین تألیف حافظ وهْبه، مرآة جزیرة العرب تألیف ایوب صبریپاشا، جغرافیه شبهجزیره العرب تألیف عمررضا كحّاله و قلب جزیرة العرب اثر فؤاد حمزه (برای اطلاع بیشتر از مطالعات سدههای اخیر در باره جزیرة العرب رجوع کنید به د. اسلام ، ج 1، ص 534؛ الرحلات الی شبهالجزیرة العربیة ، 1424).
(71) John Lewis Burckhardt, Travels in Arabia , London [1829?], repr. Beirut 1972; (72) El2 , s.v. " A l- ـ Arab-Djazirat al- ـ Arab" (by G. Rentz); (73) Philip Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present , London 1985; (74) Carsten Niebuhr, Beschrebung von Arabien , Graz 1969; (75) Webster's new geographical dictionary , Springfield, Mass. 1988.