جزایری ، نورالدین ، محدّث، ادیب و لغوی امامی در قرن دوازدهم. نام صحیح وی نورالدین است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، ص 76؛ شوشتری، ص 105)؛ اما، برخی تذكرهنویسان به اشتباه نام او را علی و لقبش را نورالدین ذكر كردهاند ( رجوع کند به خوانساری، ج 4، ص 257؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 22، ص370؛ كحّاله، ج 13، ص 392). منشأ این اشتباه، خوانساری است كه احتمالاً وی را با سیدنورالدین علیبن علیبن حسینبن ابیالحسن موسوی عاملی (متوفی 1068) خلط كرده است (محمد جزایری، 1418، ص 359).
نورالدین در 1088 در شوشتر بهدنیا آمد (عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، ص 77؛ شوشتری، همانجا). وی بزرگترین فرزند سید نعمتاللّه جزایری * ، محدّثِ نام آور شیعی، بود. مقدمات علوم دینی را نزد پدرش آموخت، سپس برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و از محضر عالمان آن دیار بهره فراوان برد (عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، ص 76). در اصفهان جزو نزدیكانِ شاهحسین صفوی گردید و به فرمان وی كتابهایی نوشت (همان، ص 77؛ شوشتری، ص 106).
نورالدین در كودكی، در سفری به مشهد مقدّس، با شیخحرِّ عاملی * ، محدّث پرآوازه شیعی (متوفی 1104)، ملاقات و از وی اجازه روایی اخذ كرد (عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، ص 76؛ همو، 1409، ص 67).
وی پس از اتمام تحصیلات، به شوشتر بازگشت و پس از وفات پدرش عهدهدار وظایف شرعی و دینی شد (محمد جزایری، 1418، ص 363) و خیلی زود مرجع و مقتدای عام و خاص گشت (شوشتری، همانجا). حزین لاهیجی (متوفی 1180)، كه در همین دوره از شوشتر دیدن كرده، نورالدین جزایری را فاضل خوانده و وی را در زمره اعیان و بزرگانِ آن شهر ذكر كرده است (ص 215). نورالدین، كه روزگاری را صرف تدریس علوم دینی كرده بود (شوشتری، ص 107)، به شهرهای ایران و حجاز و عراق سفر و با عالمان و اعیان و بزرگان دیدار كرد (عبداللّه جزایری، 1409، ص 61).
به نوشته شوشتری (ص 106)، در حمله نادرشاه به شوشتر و كشتار عدهای از اهالی آن شهر، جزایری به دیدار نادرشاه رفت و او را بهسبب ظلم و تعدی در حق مردم، نكوهش كرد. به نظر میرسد كه این گزارش صحت نداشته باشد، زیرا هیچ یك از مورخان معاصر جزایری از این ملاقات سخنی به میان نیاوردهاند و تذكرهنویسان دورههای بعد (برای نمونه رجوع کنید به كشمیری، ص 239؛ محمد جزایری، 1418، همانجا) نیز به تكرار سخنان عبداللطیف شوشتری اكتفا كردهاند؛ حال آنكه وی در باره خاندان جزایری سخنان مبالغهآمیز بسیار گفته است ( رجوع کنید به كسروی، ص 257ـ262). نورالدین در همین دوره عزلت گزید و از معاشرت با مردم پرهیز كرد (شوشتری، ص 107؛ محمد جزایری، 1418، ص 364). وی در شب ششم ذیحجه 1158 در شوشتر درگذشت و، مطابق وصیتش، در جوار مسجدجامع به خاك سپرده شد. آرامگاهش در آن شهر زیارتگاه است (عبداللّه جزایری، 1409، همانجا؛ شوشتری، ص 108).
نورالدین پنج دختر و هشت پسر داشت (محمد جزایری، 1418، ص 421). فرزندان وی، به سبب نامِ پدرشان، به سادات نوریه مشهور شدهاند (همو، 1397، ج 1، ص 22)؛ اما، جعفر اَعرَجی احتمال داده است كه سبب این نامگذاری، انتساب آنان به سیدنورالدینبن سعداللّه (از نوادگان حضرت موسیبن جعفر علیهماالسلام) باشد (ص 500)، ولی محمد جزایری (1397، همانجا) این قول را چندان درست نمیداند.
مهمترین مشایخ نورالدین جزایری در حدیث عبارت بودهاند از: محمدبن حسن حرّعاملی كه در 1098، هنگامی كه نورالدین كمتر از ده سال داشت، به وی اجازه حدیث داد؛ پدرِ نورالدین، سیدنعمتاللّه جزایری، كه نورالدین پس از اتمام قرائت اربعین حدیث شیخبهائی در 1099، از او اجازه روایت گرفت (عبداللّه جزایری، 1409، ص 67، 70؛ محمد جزایری، 1418، ص 365ـ366). سید نعمتاللّه جزایری، علاوه بر دادن اجازه روایت، از استادان وی نیز بهشمار میآید (اعرجی، ص 499)، چنانكه سیدنورالدین در نسخهای از مختصر نافع بهخط خود در 1104، به قرائت كتاب مذكور نزد پدرش اشاره كرده است (محمد جزایری، 1418، ص 366ـ 367). میرمحمدباقر خاتونآبادی * (متوفی 1127، از عالمان و مدرّسان برجسته اصفهان) و میرمحمدصالح خاتونآبادی (متوفی 1126، از شاگردان برجسته و داماد علامه مجلسی) نیز از استادان نورالدین بودند (عبداللّه جزایری، 1409، ص 127؛ محمد جزایری، 1418، ص 365). دیگر استادانِ وی ناشناختهاند (محمد جزایری، 1418، همانجا).
نورالدین شاگردان بسیاری پرورش داد كه در كتابهای تراجم بهشماری از آنها اشاره شده است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، ص 163ـ169؛ محمد جزایری، 1418، ص 378ـ 411)، از آن جملهاند: چهار تن از فرزندانش یعنی حسین و مرتضی و رضی و بهویژه عبداللّه (شوشتری، ص 117ـ 119)؛ نصراللّه حائری، از مشاهیر عالمان كربلا، كه نورالدین در شوال 1154 به وی اجازه حدیث داد (آقابزرگطهرانی، 1403، ج 1، ص 260)؛ علیبن علی نجار شوشتری، از عالمان و پارسایان شوشتر، كه سید عبداللّه جزایری ( كتاب تذكره شوشتر ، ص 164) از وی بسیار تجلیل كرده است؛ و خواجهافضلبن خواجهعلی شوشتری (متوفی 1154) كه، به نوشته عبداللّه جزایری (همانجا)، در علم موسیقی و تألیف نَغَمات بینظیر بوده است.
نورالدین در فقه و حدیث و لغت، كتابها و رسالههای متعددی نوشته است، از جمله: اخلاق سلطانی، در شرح و ترجمه فارسی باب طهارت كتاب النخبة فی الحكمة العملیة و الاحكام الشرعیة تألیف فیض كاشانی، كه آن را به فرمان شاهحسین صفوی به فارسی ترجمه و شرح كرده است (همان، ص 77؛ شوشتری، ص 107؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 1، ص 374)؛ انشاء الصلوات و التحیات باقتباس آیة النور یا دوازده امام (آقابزرگطهرانی، 1403، ج 2، ص 392، ج 8، ص 269)، كه رسالهای مختصر در صلوات بر چهارده معصوم علیهمالسلام است و عبداللطیف شوشتری (ص 107ـ 108) و محمدعلی كشمیری (ص240ـ241) تمام آن را نقل كردهاند؛ تحفة الاولیاء فی ترجمه قصص الانبیاء و المرسلین الموسوم بالنورالمبین ، كه ترجمهای از قصص الانبیاء سیدنعمتاللّه جزایری است، شامل یك مقدمه و 32 باب (عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ، همانجا؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 3، ص 422)؛ ترجمه حدیث وصیت هشام (عبداللّه جزایری، 1409، ص 61؛ شوشتری، ص 107؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 4، ص 146)؛ حلّ بعض الاحادیث المشكلة یا حل الاخبار، در شرح و بیان برخی احادیث مشكل (عبداللّه جزایری، 1409، ص 61؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 7، ص 66؛ محمد جزایری، 1418، ص 413ـ414)؛ الرسالة الطهوریة یا رساله فی احكام الطهارات، كه آن را به دستور شاهحسین صفوی نوشته است (عبداللّه جزایری، 1409؛ شوشتری، همانجاها؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 11، ص 208)؛ السیفیة، رسالهای مختصر در قالب معماست كه آن را در پاسخ به الرسالة القوسیة اثر كمالالدین اسماعیل اصفهانی (متوفی 639؛ حاجی خلیفه، ج 1، ستون 884) نگاشته و در پایان كتاب فروق اللغات آورده است (آقابزرگطهرانی، 1403، ج 12، ص 291)؛ كتابی ناتمام در نحو كه در آن به تفصیل به مباحث دانش نحو پرداخته است (عبداللّه جزایری، 1409، ص60؛ آقابزرگطهرانی، 1403، ج 24، ص 87).
سیداحمد حسینی اشكوری (ج 1، ص 321)، رساله اضداد لغوی را در زمره تألیفات نورالدین بر شمرده است. این رساله به فارسی است و در آن گزیدهای از اضداد رضیالدین صَغانی (متوفی 650) آمده است. این رساله به درخواست نواب مهرعلیخان ترجمه و تدوین شده است. البته در بخش پایانی كتاب فروقاللغات ( رجوع کنید به ادامه مقاله)، فصلی مستقل با عنوان اضداد منقول از رضیالدین صغانی ملحق شده كه به عربی است. كتاب فروقاللغاتفیالتمییز بینمُفادالكلمات، مشهورترین اثر نورالدین جزایری، به اختصار به فروق نیز مشهور است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، كتاب تذكره شوشتر ؛ شوشتری، همانجاها؛ آقابزرگ طهرانی، 1372 ش، ص 794؛ درمشار، ج 6، ستون 629، ضبط «فروغ» اشتباه است). خوانساری (ج 8، ص 153) به اشتباه این كتاب را از تألیفات پدر نورالدین دانسته است (آقابزرگطهرانی، 1403، ج 16، ص 187).
جزایری در این اثر از شیوه ابراهیمبن علی كفعمی * (متوفی 905) در كتاب لُمَعُ البَرْق فی معرفة الفَرْق، پیروی كرده است (نوری، ج 2، ص 155؛ آقابزرگ طهرانی، 1372 ش، همانجا). روش تدوین كتاب فروقاللغات الفبایی، با رعایت حرف اول واژهها نه ریشه آنهاست ( رجوع کنید به نورالدین جزایری، ص 16). این كتاب بخش دومی دارد كه در آن به صورت موضوعی (نه الفبایی) به بعضی از «فروق لغوی» اشاره شده است و از این حیث با شیوه نگارش فقهاللغه عبدالملك ثعالبی * شباهت دارد (ذكاوتی قراگزلو، ص 47). نورالدین در همین بخش (ص 240ـ 255) به بررسی لغات اضداد و نیز لغاتی كه معنای آنها به تبع تغییر حركاتشان تغییر مییابد پرداخته است (ص 255ـ262). فروقاللغات پیوستی نیز دارد كه در آن مطالب گوناگونی در ادبیات و لغت مطرح شده است، مانند چند خطبه و لغز و قطعهای ادبی كه به شیوه مقامات نگاشته شده است ( رجوع کنید به ص 308ـ312). این مطالب موضوعات مختلفی دارند، از جمله برانگیختن مردم برای جهاد با افغانها همزمان با ورود طهماسب دوم صفوی به اصفهان و شكست اشرف افغان از سپاه طهماسبقلی (نادرشاه) در جمادیالاولی 1142 (ص 318ـ321). نورالدین جزایری در مقدمه این كتاب (ص 14ـ 15)، با بیان وجود تفاوت میان واژههای مترادف در زبان عربی، نظر قائلان به ترادف را نقد كرده است. سخنان و دلایل جزایری در این زمینه، یادآور سخنان لغوی مشهور، ابوهلال عسكری، در مقدمه كتاب الفروق اللغویة (ص10ـ16) است. جزایری همچنین در مقدمه این كتاب (ص 15) سبب تألیف آن را فقدان كتابهایی مدون در این زمینه معرفی كرده است. این سخن، باتوجه به كتابهای معتبری كه در این زمینه نوشته شده (از جمله الالفاظ المترادفة ابوالحسن علیبن عیسی رمّانی، و ما اختلفت الفاظه واتفقت معانیه اَصمعی و كتاب الفرق ثابتبن ابیثابت) چندان توجیهپذیر نیست. روش جزایری در نگارش كتاب فروقاللغات ــ كه خود از آن به قانون تعبیر كرده (ص 16) به وضوح متأثر از روشهای معمول در فقه است. بدینترتیب كه پس از ذكر تفاوتهای میان واژهها، به كتاب، سنّت یا كاربردهای زبانی استناد كرده، چنانكه به آرا و اصطلاحات فقیهان نیز توجه كامل داشته است. خصلت و گرایش حدیثی وی در سراسر كتاب آشكار است (برای نمونه رجوع کند به ص 19، 23، 35، 39، 191). در كتاب فروقاللغات، برای بیان فروقلغوی، به كتب ادعیه مأثور، از جمله صحیفه سجادیه، نیز استناد شده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 35، 127، 138، 196، 218).
جزایری در این كتاب، علاوه بر كتابها و مجموعههای حدیثی، از كتابهای تفسیر و آثار مفسرانی چون زمخشری، بیضاوی و به ویژه طبرسی، بهره فراوان برده است. همچنین به پارهای كتابهای لغت و ادب، مانند دُرّة الغَوّاصِ حریری (ص 53، 73، 96)، قاموساللغه فیروزآبادی (ص 122) و اَدَبُ الكاتبِ ابنقتیبه (ص 53، 124)، استناد كرده است. هانری لامنس، شرقشناس بلژیكی (متوفی 1316 ش/ 1937)، در 1306/ 1889 كتابی با عنوان فرائد اللغة فیالفروق منتشر كرده كه در نگارش آن از كتاب فروق نورالدین جزایری بهره برده است ( رجوع کنید به توتل ، ص 163). ظاهراً لامنس بخش اعظم كتاب جزایری را در كتاب خود عیناً درج كرده (برای نمونه رجوع کنید به ص 1، 8، 20، 32، 76، 109، 134، 147، 174، 218، 341، 431) و در موارد بسیاری نیز به كتاب جزایری اشاره كرده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 7ـ 8، 39، 42، 53، 68، 112، 170، 209، 248). علاوه بر این، اوگوست هافنر با همكاری لویس شیخو، در 1332/1914 مجموعه رسالههایی را در لغت عربی با عنوانِ البلغة فی شذور اللغة منتشر كردهاند كه رسالة فی المؤنّثات السماعیة نورالدین جزایری از جمله آنهاست ( رجوع کنید به ص 154ـ 158؛ نام نورالدین در آن به غلط نورالدین محمدبن نعمه اللّه درج شده است). این رساله، چنانكه گردآوردندگان كتاب (ص 154) اشاره كردهاند، بخشی از كتاب فروقاللغات است.
فروقاللغات نخستینبار در 1274 به گونهای ناقص، همراه با كتابهای السّامی فیالاسامی میدانی، سرّالادب فی مجاری لغه (كلام) العربِ ثعالبی و شرح قصیده كعببن زهیر به چاپ رسید ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 16، ص 187؛ سركیس، ج 1، ستون 696، ج 2، ستون 1825). سپس در 1380، با تحقیق و مقابله اسداللّه اسماعیلیان و بر اساس دو نسخه خطی و نیز نسخه چاپ شده، در تهران چاپ شد (مشار، ج 6، ستون 629ـ630؛ مهدوی، ص 88). سرانجام، این كتاب به كوشش محمد رضوانالدایه، از سوی رایزن فرهنگی ایران در دمشق، منتشر گردید. چاپی هم از این كتاب به همراه كتاب ابوهلال عسكری، تحت عنوان معجمالفروق اللغوّیة در ایران (قم 1412) صورت گرفته است. گفتنی است كه ظاهراً در نسخه خطی، در پایان امثال منظوم (ص 301ـ302)، افتادگی وجود دارد كه مصحح به آن اشاره نكرده؛ اما، در چاپ نجف ابیات منظومه تا پایان ذكر شده و پس از آن، فصل قطعات منثور آمده است. ضمناً، چاپهای این كتاب در تهران و نجف و دمشق، در ترتیب مطالب اختلافات فراوانی دارند ( رجوع کنید به مهدوی، همانجا).