جَرید ، منطقهای در جنوب تونس. این منطقه در جلگهای مستطیل شكل، میان شط جرید (یا سَبْخه تَكْمَرْت/ تاكْمَرْت؛ سبخه بهمعنای شورهزار است) و شط غَرْسه، واقع شده و دارای مجموعهای از واحههای زیباست كه طرفداران فرقه اباضی به آنها قصور (جمع قصر) میگویند (باجیه، ص 6؛ دپوا ، ص 96). اطراف آن را زمینهایی نسبتاً پست به نام شطوط (جمع شط) گرفته كه میانگین ارتفاع آنها در جرید حدود شانزده متر بالاتر از سطح دریاست (دپوا، ص 95).
عموماً جنوب كشور تونس، كه شامل جرید نیز میشود، بهسبب نبودن موانع طبیعی مثل كوه، در معرض بادهای بهاره و تابستانهای است كه منشأ صحرایی دارند و به بادهای شُهیلی معروفاند. از خصوصیات این بادها، افزودن دمای هواست، بهطوری كه در اغلب نواحی دمای هوا تا ْ40 و حتی بیشتر افزایش مییابد (همان، ص 28ـ29).
جرید در منطقه گرم صحرایی واقع شده است، تابستانهای بسیار گرم دارد و بارندگی در آنجا بسیار كم است؛ میانگین سالانه باران در شهر توزَر از 89 میلیمتر تجاوز نمیكند (همان، ص 93ـ94). در میان طبقات زیرین زمین به ضخامت شصت تا صد متر، كه از مواد آهكی تشكیل شده، شرایط بسیار خوبی برای ذخیره آب فراهم آمده است و آب موجود در آنها غالباً به صورت چاههای آرتِزین ظاهر میشود و مقدار خروجی آب آنها یك متر مكعب در هر ثانیه است (همان، ص 98، 101).
قسمتی از آب مورد نیاز اهالی جرید از رود توزَر تأمین میشود. این رود در خارج از شهر توزر * به سه شعبه بزرگ تقسیم میگردد و هر شعبه نیز در شش جُوی، زمینهای جنوب منطقه جرید را آبیاری میكند (وزیر، ج 1، ص 416؛ نیز رجوع کنید به < اطلس جهان تایمز> ، نقشه 88).
برای تقسیمبندی آب و نظارت بر آبیاری، شورایی به نام المیعاد وجود داشت كه این شورا كار ترمیم آبراههها را نیز بهعهده داشت، اما بعداً انجام دادن این كار به شورای منتخبی محول شد كه زیرنظر استانداری عمل میكرد (دپوا، ص 116ـ117).
از شهرهای مهم منطقه جرید، توزر، قَفْصه، نَفْطَه، قَنْطرار، حَمَّه، سداده و تَقیوس است (باجیه، همانجا).
جرید از حیث تولید خرما در افریقای شمالی رتبه اول را دارد و تنها نوع خرمایی كه در اروپا شهرت دارد خرمای دَقَلَة النور یا اصابعالنور است كه در منطقه جرید به عمل میآید (دپوا، ص 94). در نِفْزاوَه (در جنوب جرید) نیز پنج نوع خرما به نامهای دَقَلَه، فَطیمی، حَرّة، كُنْته، شِكان بهعمل میآید ولی بهاندازه خرمای جرید معروف نیستند (شیبانیبن بلغیث، ص 566، 571).
در اواسط قرن چهاردهم/ بیستم تعداد نخلهای بارده جرید را 600 ، 387 ، 1 نفر ضبط كردهاند كه 4/3 نخل تمام كشور است (دپوا، ص 115). 13 نخلستانهای منطقه جرید در اختیار شصت خانوار و بقیه در اختیار دیگران است (همان، ص 117).
پیشینه. از تاریخ قبل از اسلام جرید اطلاعی در دست نیست. جرید در دوران اولیه اسلامی، قَسْطیلیه نام داشت و در این دوران جریانهای فكری و مذهبی، اعم از سنّی و شیعه و اباضی، در آنجا وجود داشت. در سال 46، عُقْبَه بن نافع فِهری، به دستور عمروبن عاص آنجا را فتح كرد (بكری، ج 2، ص660، 662؛ حِمْیری، ص 296). در قرن سوم، یعقوبی (ص 350) آنجا را سرزمین وسیع با نخلستانهای فراوان و درختان زیتون وصف كرده و اهالی شهرهای منطقه را قومی عجم (به معنای غیرعرب) از رومیان قدیم، اَفارِقه (افریقاییان) و بربر به شمار آورده است. ابنحوقل (ص 96) اهالی قسطیلیه (جرید) را پیروان مذهب اباضیه (شاخهای از خوارج) و وَهْبیه (از شاخههای خوارج) خوانده است. مقدسی، ضمن وصف منطقه، از اهالی دو شهر قسطیلیه و نَفْطَه به علت ریختن گوشت سگ در هَریسه (هلیم) انتقاد كرده و آن را از عیوب مردم این منطقه شمرده و گفته است كه بدینسبب مسلمانان، اهالی آنجا را خشن و كجخلق میدانند (ص 243). بكری نیز تأكید میكند كه اهالی آنجا از گوشت سگ خوششان میآید و برای تغذیه از گوشت آنها، سگ پرورش میدهند و به آنها خرما نیز میخورانند (ج 2، ص 709).
بكری از شهرهای آن، فقط از سه شهر توزر، حَمَّه و نفطه یاد كرده، سپس به وصف نخلستانهای منطقه پرداخته و در باره آب مورد نیاز آنجا نوشته است كه آب آنها از سه رود تأمین میشود. این رودها پس از تجمع در وادی جمال ــ كه عمق آب در آنجا به دویست ذرع میرسد منشعب میشود و هر رود به طور مساوی به شش جوی تقسیم میگردد و در آبراهههایی كه با سنگ ساخته شده جاری میشوند (ج 2، ص 708ـ709). بكری فاصله قسطیلیه تا قیروان را هفت روز و فاصله قسطیلیه تا مكه را چهارده روز ضبط كرده است (ج 2، ص 881؛ نیز رجوع کنید به مقدسی، ص 246).
ادریسی آن را جزو بخش دوم از اقلیم سوم ضبط كرده و نوشته است كه فاصله شهر قسطیلیه تا شهر باغایه چهار مرحله، و از شهرهای مهم آن شهر توزر با حصاری محكم است. همچنین به وفور نخلستانهای توزر و صدور خرمای آن به افریقیه اشاره نموده و گفته كه كشت گندم و جو در آنجا متداول است، ولی آب چندان گوارایی ندارد (ج 1، ص 276ـ277). بهنوشته ادریسی (ج 1، ص 277)، محل شهر تقیوس (از شهرهای منطقه) بین دو شهر حمّه و قفصه است، تقیوس شهری آباد است با محصولاتی چون غلات و حِنّا و زیره، و فاصله آن تا قفصه یك مرحله است. برای اولین بار در قرن ششم/ دوازدهم مؤلف كتاب الاستبصار فی عجائب الامصار ، قسطیلیه را جرید خوانده و سپس به وصف نخلستانها و زمینهای بسیار حاصلخیز آن پرداخته و آنجا را آخرین بخش از سرزمین افریقیه به سوی صحرا به شمار آورده و در پایان به چشمهها و رودهای فراوان آنجا اشاره كرده است (رجوع کنید به ص150).
یاقوت حموی درباره قَسْطیلیه به مطالب ابنحوقل و بكری اشاره نموده است (رجوع کنید به ذیل «قسطیلیه »). وی فاصله نَفطَه را تا توزر یك مرحله و تا قفصه دو مرحله ضبط كرده است (ذیل «نفطه »). ابنخلدون، نفطه، توزر، قفصه و نفزاوه را از بلاد جرید ذكر كرده و نوشته است همه را قسطیلیه میگویند. وی نیز این سرزمین را بسیار آباد و دارای نخل بسیار و رودهای فراوان وصف كرده است (ج 6، ص 118).
ابنعبدالمُنعِم حِمْیری (متوفی 900)، قسطیلیه را به صورت قصطیلیه ضبط كرده (رجوع کنید به ص 296) و آن را از توابع سرزمین جرید معرفی كرده و سپس به وصف سرزمین پهناور آنجا با نخلستانها و درختان زیتون پرداخته و از شهرهای آن از توزر، حمّه و تقیوس نام برده است (ص 480). وی گفته بكری را مبنی بر اینكه اهالی آنجا گوشت سگ میخورند تأیید كرده و افزوده است كه آنها برای پذیرایی خوب از مهمان، از گوشت سگ استفاده میكنند و در مورد اینكه در ماورای این سرزمین، چه سرزمینی وجود دارد نوشته است: عدهای راهی صحرا شدند ولی نتوانستند بفهمند در ماورای قسطیلیه كدام سرزمین واقع است و اكثر آنها در این راه جان خود را از دست دادند (همانجا).
ابومحمد عبداللّه تجانی (قرن هفتم و هشتم) در سفر خود به جرید، اهالی شهر توزر را بقایای رومیانی بهشمار آورده كه قبل از فتوحات اسلامی در افریقیه باقی مانده بودند و با ورود اسلام جملگی مسلمان شدند. او مینویسد توزر دارای دو مسجدجامع، یك حمام و تفرجگاهی به نام بابالمنشر بوده است (تجانی، ص 157ـ159).
از دیگر شهرهای جرید، وَدّان است با نخلستانهایی به مساحت ششصد هكتار و پنج روستا كه در حاشیه صحرا قرار دارند. همچنین ودّان دارای یك سلسله چشمه و سه ترعه بزرگ آب است كه هریك هفت آبراهه دارند (دپوا، ص 116).
شهر قنطرار/ قنطراره، كه مركز اباضیها بود، از دیگر شهرهای منطقه جرید است. در قرن دوم و سوم، پس از آنكه اغالبه در جبلِ نَفوسه * ، اباضیها را شكست دادند، عدهای از اباضیها به سوی جرید رفتند و شهر قنطراره را اشغال كردند و شهر در اختیار امام افلحبن عبدالوهاببن عبدالرحمانبن رستم (168ـ 208) قرار گرفت و از توابع تاهَرْت * شد (باجیه، ص 11ـ12).
نفطه، بعد از توزر، مهمترین شهر جرید است كه قبلاً به ثغر صحرا معروف بود (همان، ص10). یاقوت حموی (ذیل «نفطه ») شهر نفطه را از اعمال زاب بزرگ و اهالی آن را از خوارج اباضی و وهبیه دانسته است. بكری (ج 2، ص 707) مینویسد شهر نفطه از سنگ بنا شده است، آب فراوان دارد و دارای مسجدجامع، چند حمام و مسجد بوده است. بهنوشته بكری (ج 2، ص 743)، اهالی این شهر شیعهاند و این شهر به الكوفه الصغری (كوفه كوچك) معروف است. از دیگر شهرهای جرید، حَمَّه است كه در اواسط قرن چهاردهم/ بیستم 800 ، 2 تن جمعیت و نخلستانهایی به وسعت ششصد هكتار و سه روستای كوچك داشت (دپوا، ص 116).
راهآهن جرید در 1331/1913 احداث شده است (همان، ص 118).