responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4563

 

باغ (4) ،

ادامه مقاله باغ
5) باغ در ايران.
الف) پيش از اسلام . در ايرانباستان، واژة Pairidaإza (از Pairi = پيرامون و diz = محدودكردن و بهقالب ريختن) بهباغ اطلاق ميشده است. اين واژه كه به صورت paradisos به زبان يوناني راهيافته و از آن زبان بهمعناي بهشت به زبانهاي اروپايي، چون فرانسه و انگليسي، وارد شده است، در فارسي بهشكل «پرديس» (معرّب آن= فردوس) باقي است. گزنفون، در شرح بازديد لوساندروس از باغي كه كورش در سارديس ساخته بوده، واژة پرديس را به كار برده است (سكويل وست، ص 401).
علاقة ايرانيان را به احداث باغهاي بزرگ در داخل يا خارج شهرها و نيز باغچه در خانهها، بيش از هر چيز بايد معلول محيط گرم و خشك بخش عمدهاي از ايران دانست. اين علاقه در سراسر تاريخ مدوّن اين سرزمين به چشم ميخورد، و بر اساس مدارك موجود، پيشينة آن دستِ كم به زمان هخامنشيان ميرسد. به نوشتة اُمستد، در شمال شهر شوش، پرديس يا باغهاي پر درختي وجود داشته است. گزنفون نيز به باغي اشاره ميكند كه كورش دوم در سارديس احداث كرده بوده و لوساندر زيبايي درختان و نظم دقيق فواصل آنها و مستقيم بودن رديفها و عطرها و رايحههايي را كه هنگام گردش به مشام او و كورش ميرسيده، تحسين و از مهارت و دقت باغبان در اندازهگيري ياد ميكند (سكويل وست، همانجا). اين شايد كهنترين وصف از شكل باغسازي ايراني باشد و در آن به طرح هندسي و شبكهبنديها و خيابانهاي مستقيم و زاويههاي منظم، كه اساس باغسازي در قرون بعدي است، اشاره شده است.
كاوشهايي كه در پاسارگاد، نخستين پايتخت هخامنشيان، شده است بر آن دلالت دارد كه واحدهاي معماري اين شهر به صورت مجموعهاي در ميان باغي بزرگ قرار داشته كه بخش عمدهاي از فضاي شهر را در برميگرفته است. از جمله كشفياتي كه بر اثر اين كاوشها شده است جويهايي سنگي به عرض 25 سانتيمتر و آبنماهايي (85*85 سانتيمتر) است كه در فاصلههاي كوتاهي از يكديگر قرار داشتهاند.
دربارة باغسازي در دوران اشكاني، آگاهي چنداني در دست نيست، ولي از دوران ساساني، به موجب برخي از اشارهها، اطلاعات قابل ذكري در دست است. در بعضي از متون اسلامي، در ضمن شرح عظمت دربار ساسانيان، به فرشهاي باشكوهي از آن دوران اشاره شده است كه طرح اصلي آنها باغ بوده است. معروفترين آنها قالي بهارستان يا بهارخسرو منقّش به باغي با حوضها و جويها و درختان و گلهاي زيباي بهاري است (سامي، ج 1، ص 201ـ202). از عكسهاي هوايي شهر فيروزآباد نيز چنين استنباط ميشود كه منارة آتشگاهِ كنوني آن شهر در مركز تقاطع دو محور باغ مستطيل شكلي قرار داشته كه با شبكهاي از جويها آبياري ميشده است.
ب) دوران اسلامي . در اغلب متون تاريخي و جغرافياييِ دوران اسلامي به باغها و بوستانهايي در داخل يا پيرامون شهرها اشاره شده است. هر چند در هيچيك از اين منابع از طرح و نقشة باغها ياد نشده، با توجه به برخي اشارهها دربارة محصولات عمدة اين باغها و نسبت آنها با كوشكها و كاخها و خانهها، تصوّري از آنها حاصل ميشود. مقدسي، (قرن چهارم)، دربارة شيراز چنين مينويسد: «در نيم فرسخي جنوب شيراز، عضدالدولة ديلمي، ملقب به فناخسرو، قصر ديگري براي خود ساخت و به گرد آن شهري بنا كرد كه به نام او به «كرد فناخسرو» موسوم گرديد و در گرد قصر خويش باغستاني كه اموال بسيار براي آن صرف شد و وسعت آن به يك فرسخ ميرسيد غرس كرد» (لسترنج، ص 269؛
قس مقدسي، ص 430ـ431). همو دربارة شاپور (بيشابور * ) ميگويد كه در اين شهر ده نوع عطر روغني ساخته ميشده است: عطر بنفشه، نيلوفر، نرگس، كارده (يا كادي، درختچهاي شبيه درخت خرما)، سوسن، زنبق، مورد مرزنجوش، بادرنگ، بهارنارنج (ص 315). مقدسي، در ضمن شرح روستاهاي چهارگانة نيشابور، به باغ مشهوري كه عمروليث در آنجا ايجاد كرده بود، اشاره ميكند.
باغ پيروزي (رجوع کنید به ادامة مقاله) از جمله باغهايي است كه در تاريخ بيهقي بدانها اشاره شده است و محمود غزنوي (حك 
: 389ـ421) به آن علاقه داشت. او دستور داده بود كه وي را در آن باغ به خاك سپارند. باغ محمودي، كوشك دولت و كوشك سپيد از ديگر آثار معروف عهد محمود بوده است. باغ عدناني هرات نيز به جهت كوشكي كه به فرمان مسعود غزنوي در آن ساخته بودند مشهور است ( بيهقي، ص 54). فرخي در بارة باغ نو سلطان محمود و كاخ و مجلس و درياچة آن وصف جالبي دارد و ويژگيهاي اين باغ را به گونهاي، كه در ميان ديگر سرودههاي آن عصر نظير ندارد، بيان ميكند (ص 53ـ55). ياقوت در شرح رويدادهاي نيشابور اشاره دارد كه، پس از حملة غزها در 548 و اسارت سلطان سنجر و خرابي شهر، گروهي فراوان از مردم به مكاني نزديك شهر كه آن را شادياخ ميگفتند كوچ كردند و به آباداني آن پرداختند. آن محله در ابتدا باغي بود كه در اوايل قرن سوم هجري، عبداللّه طاهر، هنگامي كه نيشابور را مركز فرمانروايي خويش قرار داد، آن را در تصرف داشت. (لسترنج، ص 411). اين بيان ميرساند كه آن باغ پر وسعت بوده و پيش از قرن سوم نيز وجود داشته است. اميرمسعود نيز، در سفر خود به نيشابور، در همين باغ اقامت كرد.
در سراسر دوران حكومت سلجوقيان، با توجه به فعاليتهاي گستردة شهرسازي و ايجاد مجموعهها و آثار معماري وسيع و بناي مسجدها و مدرسهها و كاروانسراها و كاخها، هنر باغسازي پيشرفتي نظرگير داشت. چنانكه، تا پيش از حملة مغول، در بيشتر نوشتهها از طراوت و سرسبزي فضاي شهرها سخن ميرود. از 
 
جمله ياقوت در 614، چهار 
 
سال قبل از حملة مغول،از «باغهاي بسيار و آب فراوان» هرات ياد ميكند (همان، ص 435).
مردم سمرقند نيز، از ديرباز، به احداث باغ و باغچه در خانه و محلزندگي خودتوجه داشتهاند،چنانكه ابنحوقل در قرن 
 
سوم به اين نكته اشاره دارد كه «در خودِ شهر كمتر خانهاي است كه بوستاني نداشته باشد» و ياقوت در قرن هفتم در وصف سمرقند مينويسد:«هواي 
 
شهر مرطوب بود و هر خانهاي چه در شهر و چه در رَبَض، باغ يا باغچهاي داشت، چنانكهاز بالاي قلعه تمام شهر پوشيده از درخت و سبزه بهنظر ميآمد» (همان، 493ـ494). دربارة فعاليت گستردة باغسازي در سمرقند در دوران تيمور دو تن از نويسندگان معروف زمان، شرفالدين علييزدي (ج2، ص 
 
13ـ 18) و ابنعربشاه (ص 
 
307ـ308)، و نيز كلاويخو، سفير پادشاه كاستيل،اطلاعات در 
 
خور 
 
توجهي ثبت كردهاند (ص 229ـ230). يك 
 
قرن بعد نيز بابُر، سر 
 
سلسلة پادشاهان مغول، وصف جالبي از باغهاي اين شهر كرده است (ص 78).بر اساس مدارك مكتوب، پيرامون سمرقند را، تا مسافتي دور، باغها و بستانهاي وسيع فراگرفته بود كه همة آنها از آب فراوان رودِ زرافشان در شمال شهر مشروبميشد.باغهاي معروف سلطنتي سمرقند عبارتبود از باغ شمال، باغ ارم، باغ بهشت، باغ چنار، باغ دلگشا، باغ نو، باغ جهاننما،باغ نقشجهان،باغ تختقراچه، باغ دراز، باغ قراتوپه. علاوهبر اينها،باغهاي بزرگ بانام شهرهاي معروف زمان، چون بغداد و دمشق و قاهره و سلطانيه و شيراز، نيز بهصورت كمربندي پيرامون شهر ايجاد شده بود. ويژگيهاي عمدة باغهاي سمرقند ـ مانندِ فضايي با ديوارهاي بلند، منقسم به چهار قسمت و مشروب از يك نهر اصلي، با كوشك يا قصري در مركز و سردرهاي مجلل تزييني و ايوانهاي بلند مشرف به باغ ـ عناصر عمدة باغهاي ايراني به شمار ميروند. كلاويخو، سفير اسپانيا در دربار تيمور، در سفرنامهاش (ص 232) به وصف برخي از باغهاي سمرقند پرداخته است و در معرفي باغ نو مينويسد: «اين كاخ با باغ بزرگي كه بر گرد خويش دارد زيباترين كاخي بود كه ديده بوديم».
در زمان جانشينان تيمور، به شهر هرات توجه شد؛
چنانكه باغ نوروزي بهفرمان الغبيگ در آنجا ساخته شد. در دوران حسين بايقرا (حك 
:878 ـ 912)، كه آن را دوران طلايي اين شهر دانستهاند، در كنار فعاليتهاي گستردة هنري، كار باغسازي نيز رونق گرفت و، از جمله، باغي به سبك چهارباغ، بهنام جهانآرا، با وسعتي بيش از صد جريب با كاخ و استخرهاي متعدد و گلهاي سرخ و لاله احداث شد. بابر، نامِ باغهاي معروف هرات را چنين ثبت كردهاست: زاغان، جهانآرا، خيابان، سفيد، نو، نظرگاه، طربخانه،علي شيربيك. هنرمندان بزرگي، چون بهزاد و شاهمظفر، با الهام از اين باغها، نگارگريهاي زيبايي آفريدهاند كه از آن جمله است دو قطعه نگارگري زيبا كار بهزاد از باغ حسين بايقرا كه در موزة كاخ گلستانِ تهران محفوظ است. هنر باغسازي و باغآرايي معماران و باغ سازان برگزيدة ايراني در شهرهاي سمرقند و هرات در باغآراييِ ديگر شهرهاي ايران و سپس بخش عمدهاي از هند و كشمير تأثير فراوان بخشيد و باغسازي دوران صفويه را ميتوان، در برخي از زمينهها، در اوج شكوفايي دانست.
در اكثر شهرهاي ايران در دوران صفويه، كار باغسازي در مساحتهاي وسيع و هماهنگ با بافت و شبكة شهر اهميت فراوان داشت وباغهايي در نهايتِ زيبايي و شكوه پديد آمد كه شماري از آنها به همان صورت و برخي با تغييراتي همچنان بر جاي مانده است. نام برخي از مشهورترين باغهاي آن دوران عبارت است از: هزار جريب، چهلستون، آيينهخانه، هشت بهشت اصفهان، فين كاشان، چهلستون و باغشاه اشرف، صفيآباد اشرف، جهاننماي فرحآباد، باغشاه بارفروش (بابل).
از دوران افشاريه و زنديه، شمار بسيار كمي باغ ميشناسيم كه اهمّ آنها عبارت است از: دولتآباد يزد و جهاننماي شيراز.
در عصر قاجاريه، كار باغسازي گسترش بسيار يافت و در برخي از شهرها، از جمله تهران كه تا پيش از آن باغ تزييني نداشت، همزمان با ايجاد كاخها و كوشكهاي سلطنتي و خانههاي اشراف و تجّار باغهاي تازة بسياري احداث شد كه متأسفانه در طي نيمقرن اخير از ميان رفته است. از جملة شهرهاي ايران در اين دوران، تهران و شيراز از اين حيث ممتازند. در شماري از باغهاي دوران قاجاريه شاهد پيروي از شيوهاي باغ سازي هستيم كه نفوذ اروپا را در آن ميتوان باز شناخت. يكي از ويژگيهاي باغ سازي اين عهد آرايش گياهان با برش شاخهها و ايجاد نظمي شبههندسي در آنهاست. قرار دادن مجسمه در باغ نيز از ويژگيهاي برخي از باغهاي اين دوران است. معروفترين باغهاي اين دوره در تهران عبارت بود از: نظاميه، نگارستان، لالهزار، باغ اتابك، باغ و كاخ گلستان، باغ مسعوديه، باغ كامرانيه، باغ شعاعالسلطنه، باغشاه، دوشان تپه، فرحآباد، عشرتآباد، سلطنتآباد، فردوس، كامرانيه، باغ و كاخ صاحبقرانيه؛
و در شيراز باغهاي: ارم، عفيفآباد، نارجستان، دلگشا (رجوع کنید به ادامة مقاله).

منابع :
رجوع کنید به قسمتِ «د» در همين بخش از مقاله.
/ پرويز ورجاوند /
ج) تكمله . در كشاورزي ايران، باغ، به معني اخصّ آن، به محوطهاي محصور داراي انواع درختان و درختچهها اطلاق ميشود و از زمين زير كشت يا كشت سالانه متمايز است. باغ ميوه، تاكستان (باغ مو)، باغ زيتون و باغ چاي از انواع آن است، ولي اين كلمه بر سبزيكاري يا صيفيكاري اطلاق نميشود. باغهاي زيستگاههاي كهن يكجانشينان (واحههاي كوهپايهها و دهكدههاي كوهستاني) در فلات ايران و افغانستان بارزترين و معروفترين شكل باغ است (پلانول ، 1964، ص 96). صرفنظر از نحوة تأمين آب (قنات، نهر منشعب از رود، چشمه يا چاه)، باغها را معمولاً در كنار هم و در نزديكي سرآسياب شبكة آبياري در اطراف روستا يا پايين آن احداث ميكردهاند (انگليش ، ص 53ـ54؛
برتو ، ص 300؛
بالان ، ص 177؛
بازن ، 1974؛
ص 45 و جز آن). اين ترتيب سبب ميشود كه بتوانند در فواصل كوتاهي باغها را آبياري كنند (در فصل گرما به فاصلة شش تا دوازده روز)، حال آنكه فواصل نوبتهاي آبياري در مزارع پايين دست از اين بيشتر است. باغهاي كوچك و بزرگ را معمولاً با ديوارهاي گلي بلند محصور ميكنند. در نواحي كوهستاني، آنها را به صورت پلكاني ميسازند و شبكة متراكمي از راههاي باريك و جوي در آنها احداث ميكنند. در فاصلة ميانِ درختان معمولاً چيزي كاشته نميشود، فقط در بعضي باغها علف يا يونجه يا سبزي ميكارند. گندم و ساير محصولات اساسي فقط در باغهاي نواحي كوهستاني، كه زمين قابل كشت آنها كم است، كشت ميشود. در باغهاي دور افتاده، اقامتگاههايي موقت نيز ميسازند (بالان، ص 178ـ179).
باغهاي مناطق خشك فلات ايران را ميتوان به سه سطح اقليمي تقسيم كرد (الرس ، 1980 ب، ص 225): الف) اراضي گرمسير مانند بم و نَرماشير (فشاركي) كه براي كشت 
 
خرما و مركبات مناسب است. ب) 
 
اراضي كوهپايهها و حوزههاي گرم داخل فلات تا ارتفاع 500 ، 1 متري، مانند اراضي اطراف قم (بازن، 1974) يا كرمان (انگليش) كه براي پرورش انار و انجير مساعدند. در اراضي خشكتر پسته و در اراضي پرآبتر مو و در ناحيهاي نسبتاً محدود پيرامون رودبار و منجيل درخت زيتون پرورش مييابد (بازن، 1980، ج 2، ص 113ـ115). ج) اراضي سردسير درّهها و حوزههاي ميانكوهي، چون نواحي البرز مركزي (اوركاد و توآل ، ص 59ـ61 و نقشة 19) يا آذربايجان (به ترتيب، برتو، ص 315ـ317؛
بازن، 1980، ج 2، ص 98ـ101).
نسبت اراضي كشتپذيري كه به باغ اختصاص مييابد به طور كلي پايين است: در اطراف كرمان به طور متوسط ده درصد (انگليش)؛
و در مناطق و نواحي مختلف اين نسبت بسيار متغيّر است. بالاترين نسبت را در روستاهايي مانند بخش مركزي اصفهان ميتوان سراغ گرفت كه منابع آب كافي دارند (پلانول، 1969، ص 394).
زيستگاههاي كوچنشينانِ تازه يكجانشين شده را غالباً ميتوان بر اساس فقدان باغ يا مساحت بسيار اندك باغهاي آنها باز شناخت. روستاهاي پشتوها در جنوب غزنه از اين قبيلاند (بالان، ص 176ـ177). در استانهاي شمالي ايران، يعني در كرانة درياي خزر، وضع كاملاً متفاوت است (الرس، 1971). در آنجا زمينهاي پست و قابل آبياري منحصراً به كشت برنج اختصاص دارند و باغها، كه عموماً از آب باران مشروب ميشوند، (بازن، 1980، ج 1، ص 146) در دامنة كوهها يا سواحل رسوبي گستردهاند (رجوع کنید به سهامي، تصويرهاي هوايي ش 1 و 2). در اين خطّه، اراضي باراني شامل قطعههاي كوچكي است كه با پرچين آنها را محصور كردهاند، و باغها در بين خانهها و مزارع گندم و توتون و مرغزارها و درختان باقيمانده از جنگل پراكندهاند. در نواحي شمالي ايران، علاوه بر ميوههاي مناطق معتدل، عمدتاً به توليد سه گونه محصول در سطحي وسيع توجه ميشود: درخت توت (كه از برگ آن در پرورش كرم ابريشم استفاده ميشود) در مشرق و مغرب گيلان؛
چاي در فومنات و مخصوصاً در جنوب لاهيجان (الرس، 1971، ج 3، ص 394)؛
مركبات در منتهااليه مشرق گيلان ومغرب مازندران (آصف).
باغ از لحاظ اقتصادي و اجتماعي نيز با مزرعه فرق دارد. در جامعة فلاحتيِ سنتي، زمينداران از باغهاي خود به چند شيوه بهرهبرداري ميكردند (لمتون، 1953، ص 323ـ325). يكي اينكه مالك، باغ خود را مانند مزرعه به مستأجر اجاره ميداد و محصول را تقسيم ميكردند؛
اما اغلب، براي باغ، مستأجر سهم بيشتري به مالك ميپرداخت. مثلاً، در بعضي از روستاهاي اطراف قُم به جاي دو سوم محصول، سه چهارم آن به مالك ميرسيد (بازن، 1974، ص 56) و عموماً پرداخت نقدي بود نه جنسي. بعضي باغها نيز به باغداران يا باغبانان حرفهاي واگذار و محصول يا درختان باغ به نسبت مساوي تقسيم ميشد (لمتون، 1969، ص 197ـ198). بعضي از باغها، بويژه باغهاي اطراف شهرهاي بزرگ، را صاحبان آنها خود با كمك كارگران روزمزد اداره ميكردند يا به ديگري اجاره ميدادند. در مواردي، دهقانان درختاني ميكاشتند كه اعياني آنها به شمار ميآمد و حقوق آن از زمين (عرصه)، كه به مالك تعلّق داشت، متمايز بود (لمتون، همان، ص 26). گاهي نيز دهقانان خود مالك عرصه و اعيان باغ كوچكي بودند.
در طي مراحل سه گانة اصلاحات ارضي ايران، جز در مواردي كه زارع صاحب اعياني بود، مفاد قانون شامل باغها نشد (لمتون، همان، ص 68، 221؛
الرس، 1979، ص 444ـ445). در بسياري از نواحي مركزي ايران، زمينداران توجه خود را به باغداري معطوف كردند و اين امر خود به بهرهبرداري بيشتر از باغهاي موجود انجاميد؛
اما مزارع پيرامون آنها، كه ميان كشاورزان توزيع شد، بر اثر كمبود آب رو به ويراني نهاد (الرس، 1980 الف). از سوي ديگر، سازمانهاي كشت و صنعت كه، پس از 1350 ش، غالباً در كنار سدّها و طرحهاي بزرگ آبياري، اراضي وسيعي به دست آوردند، جز چند مورد معدود كشت درخت توت در اراضي پست سواحل درياي خزر، به باغ و باغداري كمتر توجّه كردند. مردم شهرهاي بزرگ، مانند تهران، بيش از پيش در اين سواحل به خريد باغ پرداختند تا در محيطي مطبوع به ايجاد خانههاي ييلاقي و مراكز جهانگردي دست بزنند (اوركاد، ص 132).

منابع:
(1) مركز آمار ايران، فرهنگ آباديهاي كشور ، تهران 1347ـ1349 ش؛
2-
M. I. Asif, "Growing citrus in Iran", " World Crops and Livestock , 29/4 (1977), 165-167;
(3) D. Balland, "Vieux sإdentaires tadjik et immigrants pachtoun dans le sillon de Ghazni (Afghanistan oriental), " Bulletin de l'Association des gإographes franµais , 417-18 (1974), 171-180;
(4) M. Bazin, Le Talech, une region ethnique au nord de l'Iran , Paris 1980: idem, La vie rurale dans la rإgion de Qom , Paris 1974;
(5) E. Berthaud, "La vie rurale dans quelques villages chrإtiens de l'Azerbaidjan occidental, " Revue de gإographie de Lyon , 43/3 (1968), 291-331;
(6) E. Ehlers, "The dying oases of central Iran- A Few Remarks on Causes and Consequences," in W. Meckelein, ed., Desertification in Extremely Arid Environments , Stuttgarter 1980 a, 65-71;
(7) idem, Iran. Grundzدge einer geographischen Landeskunde , Darmstadt 1980 b;
(8) idem, "Die iranische Agrarreform. Voraussetzungen, Ziele und Ergebnisse," in H. Elsenhans, ed. Agrarreform in der Dritten Welt , Frankfurt and NewYork 1979, 433-470;
(9) idem, "Nordpersische Agrarlandschaft. Landnutzug und Soziagstruktur in Ghilan und Mazandrean, "Geographische Rundschau , 23/9 
10-  
(11) (1971), 329-342;
(12) idem, "Die Teelandschaft von Lahidjan/ Nordiran, "in Beitrجge zur Geographie der Tropen und Subtropen , Tدbingen 1970, 229-242;
(13) P. W. English, City and Village in Iran . Settlement and Economy in the Kirman Basin , Madison 1966;
(14) P. Fecharaki, "Les oasis des plaines de la rإgion de Bam et du Narmہchir (Lut mإridional, Iran), "Cahiers d' Outre Mer , 29 (1976) 70-101, p. Gentelle, "L'oasis de Khulm, "Bulletin de l'Association des gإographes franµais , 370 (1969), 383-393;
(15) B. Hourcade, "Rإforme agraire et spإculation fonciإre dans la rإgion de Tإhإran, in G. Schweizer , ed., Interdiszplinجre Iran Forschung , Wiesbaden 1979, 131-139;
(16) B. Hourcade and A. Tual, Documents pour l'إtude de la rإpartition de quelques traits culturels dans la rإgion de Tإhإran I: Alborz central , Paris 1979;
(17) A. K. S. Lambton, Landlord and Peasant in Persia , Oxford 1953;
(18) idem, The Persian Land Reform 1962-1966 , Oxford 1969;
(19) X. de Planhol, "L'oasis d'Isfahan d'aprةs P. Fesharaki, "Revue gإographique de l'Est, 9/3-4 (1969), 391-396;
(20) idem, "Traits gإnإraux de l'utilisation du sol en Perse, " in Land Use in Semi- Arid Mediterranean Climates. UNESCO/IGU Symposium Iraklion (1962 Sept. 19-26: Greece), Paris 1964, 95-99;
C. Sahami, L'إconomie rurale et la vie paysanne dans la province sud- caspienne de l'Iran. Le Guilہn , Clermont- Ferrand 1965.
) / ايرانيكا / م. بازن (







نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4563
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست