responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4554

 

بادورَيا ،

بادورَيا ، ولايتي قديمي، در قسمت جنوبي نهر عيسي، در جنوب طسوج قَطْرَبُّل و در مغرب بغداد. از مراكز مهم كشت گندم در عراق به شمار ميآمد و مركز آن حَضرَة بود.


در تقسيمات كشوري ساسانيان، يكي از چهار طسوج اِستان شاذقباد بود كه در دوره اسلامي آن را «استان العال» ميناميدند (ابنفقيه، ص 199). به نوشته ابنخرداذبه (ص 7، 9) و قدامةبن جعفر (ص 235، 237) و مقدسي (ص 119)، يكي از طسوجهاي قسمت غربي دجله بود و چهارده رستاق داشت. در قرن هفتم نيز جزو كورة نهر عيسيبن علي شمرده ميشد. به گفتة ياقوت حموي (ج 1، ص 460)، به سبب داد و ستدهاي گوناگون در بادوريا، كسي كه عهدهدار نويسندگي بود، عهدهدار ديوان خراج نيز ميشد و ميتوانست وزارت را هم بر عهده گيرد. اميران، وزيران، سران لشكر، نويسندگان، اشراف و توده مردم آنجا به سوداگري اشتغال داشتند، ازينرو شخصي كه معاملات زيرنظر وي بود و دشواريهاي آن را بر طرف ميكرد امور بزرگتري را هم به عهده ميگرفت. به نوشته بلاذري، در 14 هجري، مسلمانان پس از عبور از نهر سُورا، به بادوريا آمدند (ص 355ـ356). عليبنابيطالب عليهالسّلام نيز حكومت استان عالي ( = استان العال، شامل بادوريا ) را به ابوحسّان بَكري واگذاشت (ابنمزاحم، ص 25). در 43، گروهي از موالي عجم ( احتمالاً ايرانيان ) كه زير فرمان ابوعلي از اهالي كوفه بودند، خروج كردند. در پي آن والي عراق، مُغيره، مردي از قبيله بَجيلَةْ، را براي سكوب آنان فرستاد و در بادوريا ميان آنان جنگي در گرفت (يعقوبي، ج 2، ص 221). در 68، مصُعَببنزُبير، والي بصره، سيفبن هاني مرادي را نزد عبيداللّهبنحُرّ جُعفي، كه خروج كرده بود، فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه اگر فرمانبردار و مطيع باشد، مالياتبادوريا و املاك ديگر را به او خواهد داد، امّا حر نپذيرفت (ابناثير، ج 4، ص 281، 291). در روزگار امين (حك  : 193ـ   198). در حضرة صورتي به دست آمد كه طبق آن عايدات طسوج بادوريا 500،3 كُر گندم (به نوشته هينس، ص 69: يك كُر گندم معادل 925،2 كيلوگرم)، و 000،4 كُر جو و يك مليون درهم بوده است (قدامةبنجعفر، ص 236-237). در 275، موفق، برادر معتمد عباسي، سردار خود طايي را، كه شرطة بغداد بود، به بند كشيد و اموال او را، كه در كوفه و سواد و پيرامون جادة خراسان و سامرا قرار داشت و مشتمل بر خراج بادوريا و قطربل و مَسكَن نيز بود، ضبط كرد (ابناثير، ج 7، ص 429، 432). حمزهاصفهاني (ص 189) ميگويد: «در 9 رمضان 316، مردمان قصربنهُبَيره به بغداد درآمدند و در بازارها فرياد كشيدند و مردم را برانگيختند و از باز شدن دكانها ممانعت كردند. گروهي از عامه نيز بديشان پيوستند و به مستغلي، كه روبروي اقامتگاه سلطان بود، روي نموده آن را سوزانيدند، و قُبهاي نيز در همانجا ويران ساختند و با سلطان در سخن درشتي كردند و با نسبتهاي دروغ او را ندا زدند، از آنجا به سوي ديوان «بادوريا» آمدند و همه دفاتر حساب را كه از آغاز خلافت عباسيان در آنجا بود، سوزانيدند».



منابع:
(1) ابناثير، الكامل في التاريخ، بيروت 1965-1966؛
(2) ابنخرداذبه، كتاب مسالك و الممالك، چاپ دخويه، ليدن 1967؛
(3) ابن فقيه، مختصر كتاب البلدان، چاپ دخويه، ليدن 1885، چاپ افست بغداد 1962؛
(4) ابن مزاحم، پيكار صفين، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ترجمه پرويز اتابكي، تهران 1366 ش؛
(5) احمدبنيحيي بلاذري، فتوح البلدان، چاپ عبدالله انيس طباع و عمرانيس طباع، بيروت 1407/1987؛
(6) حمزةبنحسن حمزة اصفهاني، تاريخ پيامبران و شاهان، ترجمة جعفر شعار، تهران 1346 ش؛
(7) قدامةبنجعفر، كتاب الخراج ، چاپ دخويه، ليدن 1967؛
(8) محمدبناحمد مقدسي، كتاب احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، چاپ دخويه، ليدن 1967؛
(9) والترهينتس، اوزان و مقياسها در اسلام ، ترجمه و حواشي غلامرضا ورهرام، تهران 1368 ش؛
(10) ياقوت حموي، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لايپزيگ 1866-1873، چاپ افست تهران 1965؛
احمدبناسحاق يعقوبي، تاريخاليعقوبي ، بيروت ( بيتا. ) .


/ حسين قرچانلو /











نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4554
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست