جرّاح بن عبداللّه حَکَمی ، سردار اموی و والی خراسان . کنیه اش ابوعُقْبَه و اصالتاً اهل دمشق بود که در بصره و کوفه اقامت گزید (ذهبی ، ج 5، ص 189ـ190). وی در دوران عبدالملک بن مروان (حک :65ـ86)، از فرماندهان حَجاج بن یوسف ثَقَفی بود (یعقوبی ، ج 2، ص 275) و در واقعة دَیرجَماجِم ، که در سال 82 روی داد، حضور داشت (طبری ، ج 6، ص 350؛ ابن اثیر، ج 4، ص 472، 480). وی در سال 87 و 90، در دوران ولیدبن عبدالملک (حک : 86ـ96)، عامل حجاج در بصره بود (طبری ، ج 6، ص 433، 447). در سال 97 هنگامی که سلیمان بن عبدالملک (حک : 96ـ99)، یزیدبن مُهَلَّب را به حکومت خراسان گماشت ، یزید حکومت واسط را به جراح بن
عبداللّه حکمی سپرد (ابن اثیر، ج 5، ص 25؛ قس ذهبی ، ج 5، ص 190، که جراح بن عبداللّه را جانشین یزیدبن مهلب در عراق خوانده است ).
در سال 99، عمربن عبدالعزیز (حک : 99ـ101)، جراح را به جای یزیدبن مهلب ، حاکم خراسان کرد (ابن سعد، ج 5، ص 341؛ طبری ، ج 6، ص 554). با این حال ، دینوری (ص 328) نوشته است که ولیدبن عبدالملک ، جراح بن عبداللّه را پس از کشته شدن قُتَیبَة بن مسلم در سال 96، به حکومت خراسان گماشت . جراح روشی نیکو در پیش گرفت و به درخواست اهالی تبت ، مبلّغی را برای ترویج اسلام بدان سرزمین گسیل کرد (یعقوبی ، ج 2، ص 302). در همان دوران لشکری نیز به سوی ماوراءالنهر فرستاد و در آنجا پیشروی کرد (بلاذری ، ص 426) و حکومت سیستان را، که بخشی از قلمرو حکومتیش بود، به سَبّاک بن مُنْذِر شیبانی (سیال بن منذر شیبانی )، که مردی پاک دین و نیکوسیرت بود، واگذار کرد ( تاریخ سیستان ، ص 123). حکومت جراح در خراسان به سبب سختگیری او، به ویژه بر اهل ذمه که حتی پس از مسلمان شدنشان از آنان جزیه می گرفت ، و نیز به سبب نپرداختن مواجب موالی و داشتن تعصب قومی ، چندان به طول نینجامید و عمربن عبدالعزیز در رمضان سال 100 او را عزل کرد (طبری ، ج 6، ص 558 ـ560؛ قس ابن سعد، ج 5، ص 386؛ یعقوبی ، همانجا).
دوران حکومت جراح در خراسان یک سال و پنج ماه طول کشید (طبری ، ج 6، ص 558). از مهم ترین حوادث دوران حکومت او، آغاز دعوت بنی عباس بود. در سال 100، محمدبن علی بن عبداللّه بن عباس ، محمدبن خُنَیس و ابوعِکْرِمَه سَرّاج و حیّان عطّار را به خراسان فرستاد که آنان پس از ملاقات با عده ای و پایه گذاری دعوت عباسیان در خراسان بازگشتند (یعقوبی ، ج 2، ص 308؛ طبری ، ج 6، ص 562).
جراح در 104 از سوی یزیدبن عبدالملک (حک : 101ـ105)، والی ارمنستان و آذربایجان و مأمور جنگیدن با قوم خزرها گردید. جراح به بَرْدَعَه رسید و، پس از گذر از رود کر، به سوی خزرها و شهر باب الابواب رفت و آن اطراف را غارت کرد. سپس در کنار رود اَرّان با خزرها، که فرمانده آنان ابن خاقان بود، جنگید و آنان را شکست داد و از آنان اسیر و غنیمت گرفت . آنگاه دژ حُصَین و سپس شهر یَرْغُوا (برغوا) را محاصره کرد و اهالی آنجا را امان داد و کوچاند. در پی آن ، دژ مشهور و مستحکم بَلَنْجَر را، پس از محاصره و نبردی سخت ، در ربیع الاول 104 تصرف کرد و از حکمران آن خواست تا در قبال تأمین جان حاکم و خاندانش ، اخبار کفار را به وی برساند. به دنبال آن ، اهالی دژ
ترک نشینِ «وبندر»، در ازای پرداخت مالیات ، با جراح صلح کردند (ابن اثیر، ج 5، ص 111ـ113؛ قس خلیفة بن خیاط ، قسم 2، ص 477ـ 478؛ یعقوبی ، ج 2، ص 313؛ طبری ،
ج 7، ص 14ـ15). هنگامی که هشام بن عبدالملک (حک : 105ـ125) در سال 105 به خلافت رسید، جراح را در
امارت ارمنستان تثبیت کرد (ابن اثیر، ج 5، ص 113). پس
از آن ، جراح در 105 به جنگ با قوم آلان (اللّان ) رفت و
به شهرها و قلعه های آن سوی بلنجر رسید و بعضی از آنها
را فتح کرد و بعضی از مردم آنجا را بیرون راند و غنایم بسیار به دست آورد (طبری ، ج 7، ص 21). در 106 نیز به آلان حمله کرد و مردم آن سرزمین تن به صلح و پرداخت جزیه دادند (ابن اثیر، ج 7، ص 134).
در سال 107 هشام بن عبدالملک ، جراح را از ایالت ارمنستان و آذربایجان معزول و برادر خود، مَسْلَمَة بن عبدالملک ، را به جای او منصوب کرد (همان ، ج 7، ص 137)، اما در سال 111 بار دیگر جراح را به حکومت ایالت ارمنستان منصوب نمود (طبری ، ج 7، ص 67). جراح از طرف تفلیس به سرزمین خزرها هجوم برد و شهر بیضا را فتح کرد و به
سلامت بازگشت . هزیمتیان خزر و ترکانی که از ناحیة آلان سرازیر شده بودند، متحد شدند و در سال 112 به سرزمینهای اسلامی حمله کردند. جراح که برادر خود، حجاج بن عبداللّه ، را به جای خود در ارمنستان گمارده بود و تمام سپاه او حضور نداشتند، همراه با مردم شام و آذربایجان ، که در خدمت او بودند، با دشمن مواجه شد. در این جنگ ، جراح و همراهانش در رمضان 112 در اردبیل کشته شدند و خزرها و ترکان بر اردبیل و آذربایجان دست یافتند و تا حوالی موصل پیش آمدند (یعقوبی ، همانجا؛ طبری ، ج 7، ص 70ـ71؛ ابن اثیر، ج 5، ص 159؛ ذهبی ، ج 5، ص 190).
منابع : (1) ابن اثیر؛ (2) ابن سعد (بیروت )؛ (3) بلاذری (لیدن )؛ (4) تاریخ سیستان ، چاپ محمدتقی بهار، تهران : زوار، ?( 1314 ش ) ؛ (5) خلیفة بن خیاط ، تاریخ خلیفة بن خیاط ، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق 1967ـ 1968؛ (6) احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش ؛ (7) ذهبی ؛ (8) طبری ، تاریخ (بیروت )؛ (9) یعقوبی ، تاریخ .