responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4539

 

جَذِیمة الابرش ، از مشهورترین فرمانروایان حِیَره و مؤسس دولت تَنوخیان . نسب جذیمة الابرش بن مالک / مَلک بن فَهْم بن غَنْم اَزدی ، به مالک بن نَصْربن أَزْد می رسد (ابن حبیب ، 1393، ص 112؛ حمزه اصفهانی ، ص 63؛ ازدی ، ص 97ـ 98؛ ابن کَلبی ، ج 2، ص 487ـ 488).

برخی مورخان او را از عربهای بائده (از میان رفته ) و از نسل سام بن نوح دانسته اند ( رجوع کنید به طبری ، ج 1، ص 613؛ ابن سعید مغربی ، ج 1، ص 219)؛ اما بنا به گفتة ابن حَزْم (ص 8 ـ9)، چنین انتسابی صحیح نیست . برخی نیز او را از عَمالقه شمرده و کنیه اش را ابومالک ذکر کرده اند (مسعودی ، ج 2، ص 213؛ عسکری ، قسم 1، ص 101).

بر خلاف دیگر مورخان ، ابن حائک (ج 2، ص 140)ادعا دارد که دو جذیمه وجود داشته است ، یکی جذیمة الابرش بن مالک ازدی و دیگری جذیمة الوَضّاح بن حارث حِمیری .

در پی شکسته شدن سد مأرِب و حادثة سیل عَرِم در یمن ، که به گفته ای در اواخر سدة اول یا اوایل سدة دوم میلادی اتفاق افتاد (غَنیمه ، ص 115، پانویس 1)، پدر جذیمه با گروهی از قبیلة ازد، از یمن خارج شدند و مدتی در سَراة ، عمان و بحرین اقامت گزیدند و از این رو به تنوخ (به معنای مقیم ) معروف شدند. بنا بر برخی روایات ، نخستین سکونتگاه جذیمه ، یَبرِین در اطراف بحرین بود ( رجوع کنید به طبری ، ج 1، ص 614؛ اَخفَش اصغر، ص 719). در پی اوضاع آشفتة دورة ملوک الطوایف ، یعنی دورة پس از مرگ بلاش چهارم اشکانی (191ـ209 میلادی ) تا تأسیس دولت ساسانی در حدود 226 میلادی ( رجوع کنید به پیرنیا، ص 169ـ170)، خاندان جذیمه راهی عراق شدند و در سیاه چادرهایی در کنار رود فرات (از حیره تا اَنبار) مستقر گردیدند (یعقوبی ، ج 1، ص 208؛ ازدی ، ص 96ـ97؛ حمزه اصفهانی ، ص 63ـ64؛ جوادعلی ، ج 3، ص 166ـ167).

قبایل یمنی کنار رود فرات ، نخست مالک بن فهم را فرمانروای خویش کردند و پس از کشته شدن وی ، برادرش عمروبن فهم و به روایتی پسرش جذیمة بن مالک را به فرمانروایی خود برگزیدند ( رجوع کنید به طبری ، ج 1، ص 612؛ مسعودی ، ج 2، ص 213ـ214؛ ابن رَشیق ، ج 2، ص 229).

جذیمه ، که بزرگ ترین فرزند پدرش بود (ازدی ، ص 98)، به اختلاف روایات ، یازده ( رجوع کنید به همان ، ص 98ـ99) تا چهارده برادر ( رجوع کنید بهابن کلبی ، ج 2، ص 488) و یک خواهر به نام رَقاش (ام عمرو) داشت که نزد مورخان اخباری از شهرت خاصی برخوردار بود ( رجوع کنید به ادامة مقاله ).

جذیمه با لَمیس ، دختر زُهَیربن عمرو قُضاعی (از رؤسای قبایل یمنی )، ازدواج کرد و مدتی در بحرین مقیم شد و بعد به همراه پدرش به عراق رفت (طبری ، ج 1، ص 610؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 377).

در بارة زمان فرمانروایی او نیز اختلاف نظر هست ؛ برخی گفته اند که او در دورة ملوک الطوایف ( رجوع کنید به ابن دُرَید، ج 2، ص 543؛ نَشوان بن سعید حِمیَری ، ص 300) یا سی سال پس از ظهور حضرت عیسی علیه السلام ( رجوع کنید به ابن خلّکان ، ج 6، ص 18) به حکومت رسید که این گفته ، با توجه به برخی تناقضها و قرائن تاریخی ( رجوع کنید بهدینَوَری ، ص 54 ـ 55؛ مسعودی ، ج 2، ص 213؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 379) و نیز سنگ نوشتة کشف شده در اُمَّالجمال واقع در اردن ( رجوع کنید بهعبدالغنی ، ص 151ـ152، 155) نمی تواند صحیح باشد.

بنا بر روایاتی ، که منطقی تر به نظر می رسند و با دیگر حوادث تاریخی هماهنگی دارند، جذیمه در حدود سال 208 میلادی و به روایتی در 215 میلادی ( رجوع کنید به غنیمه ، ص 118 و پانویس 4)، به عنوان نخستین فرمانروای عرب ، بر حیره و حومه اش مسلط گردید و عربهای منطقه به وی پیوستند و از او حمایت کردند ( رجوع کنید به مفضَّل ضبی ، ص 144؛ اخفش اصغر، ص 718؛ ازدی ، ص 98؛ بغدادی ، ج 11، ص 408) و آنگاه اردشیر بابکان (حک : 226ـ241 میلادی )، سر سلسلة ساسانیان (حک : ح 226ـ ح 652 میلادی )، به پاس خدماتش ، وی را فرمانروای عربها در منطقة مرزی حیره کرد (عسکری ، قسم 1، ص 101؛ غنیمه ، ص 122؛ عبدالغنی ، ص 152).

جذیمه را پادشاه مَعَدّ (جدّ اعلای اعراب ) و دومین فرمانروای آل نصر یا لَخمیان عراق (ابن حبیب ، 1361، ص 299؛ خوارزمی ، ص 110) و آخرین حاکم قضاعی حیره (آلوسی ، ج 2، ص 338) نیز دانسته اند.

در بارة مدت حکومت جذیمه اختلاف نظر وجود دارد. برخی مورخان اخباری ، مدت فرمانرواییش را 118 یا 120 سال ( رجوع کنید بهابن درید، ج 2، ص 378، 543؛ مسعودی ، ج 2، ص 213) گفته اند که درست به نظر نمی رسد. بیشتر مورخان معتقدند که وی از 208 تا 268 میلادی حکومت کرد (برای نمونه رجوع کنید بهابن قُتَیبه ، ص 646؛ حمزه اصفهانی ، ص 65؛ نشوان بن سعید حمیری ، همانجا؛ غنیمه ، ص 118). قلمرو حکومت جذیمه در سرزمین عراق ، از حیره تا انبار بود (اخفش اصغر، همانجا؛ بغدادی ، ج 7، ص 293، ج 11، ص 409).

بیشتر مورخان بر این باورند که جذیمه به نوعی بیماری پوستی (بَرَص ، خوره یا جذام ) دچار شده بود و اعراب ، از بیم خشم وی و نیز برای احترام ، به جای أَبْرَص (خوره دار یا جذامی ) از او با لقب أبْرَش (خالدار یا لکه دار) یا وَضّاح (تابناک ، روشن ، درخشان ) یاد کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به جاحظ ، 1410، ص 106ـ107، 116؛ طبری ، ج 1، ص 613؛ ازدی ، همانجا). با این حال ، برخی گفته اند که جذیمه از زیباروترین مردم بود (مفضّل ضبی ، همانجا؛ عسکری ، قسم 1، ص 102).

گفته اند که او پادشاهی با عظمت (نشوان بن سعید حمیری ، همانجا) و در حکمت و خطابت سرآمد (جاحظ ، 1380ـ1381، ج 1، ص 362) و دارای طبع شعر بود و از وی اشعاری نقل شده است که نحویان به برخی از آنها استشهاد کرده اند ( رجوع کنید بهسیبویه ، ج 3، ص 580؛ طبری ، ج 1، ص 613ـ615؛ اخفش اصغر، همانجا؛ مسعودی ، ج 2، ص 215).

مورخان ، جذیمه را برترین پادشاه عرب از نظر ژرف نگری ، سرسخت ترین آنان بر دشمنان ، دوراندیش ترین آنان در مسائل ، و با استقامت ترین آنان در امور دشوار دانسته اند و هیئتهایی با هدایا از اطراف قلمروش نزد او می رفتند ( رجوع کنید بهابن حبیب ، 1393، ص 112؛ طبری ، ج 1، ص 613؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 378ـ 379). در عین حال گفته اند که او بسیار متکبر بود و کسی را لایق شب نشینی نمی دانست و به جای آنان ، با دو ستارة آسمان به نام «فَرقَدان » هم نشینی می کرد تا اینکه با مالک و عقیل آشنا گردید و آنان را به مصاحبت خویش بر گزید (ابن قتیبه ، ص 554، 645؛ ابن سعید مغربی ، ج 1، ص 69؛ ثعالبی ، 1326، ص 143).

جذیمه برای کسب شهرت و شکوه بیشتر و به دست آوردن قدرت سیاسی و دینی ، ادعای نبوت و پیشگویی می کرد (غنیمه ، ص 122). او دو بت به نام ضَیزَنان ساخت که در کنار آنها به می گساری می پرداخت و از آنها برای چیره شدن بر دشمنانش مدد می جست (یعقوبی ، ج 1، ص 208؛ طبری ، ج 1، ص 614).

مورخان عرب جذیمه را در بسیاری از امور پیشتاز می دانند، از جمله می گویند او نخستین پادشاه عرب بود که بر تخت نشست و کمربند شاهی بست (ثعالبی ، 1379، ص 10؛ قلقشندی ، ج 1، ص 416)، بر قبیلة قُضاعه در حیره فرمانروایی کرد (عسکری ، قسم 1، ص 98)، با سپاهیان منظم به جنگ می رفت (حمزه اصفهانی ، ص 64)؛ نخستین کسی بود که برایش در شب شمع روشن کردند، نخستین کسی بود که نعلین به پا کرد، و در جنگها بر روی قلعه ها منجنیق قرار داد (مفضّل ضبی ، همانجا؛ ابن قتیبه ، ص 554، 645).

به گفتة برخی مورخان ، جذیمه عقیم بود و از این رو پادشاهی را پس از خود به خواهرزاده اش ، عمروبن عَدِیّ، واگذار کرد ( رجوع کنید بهعسکری ، قسم 1، ص 101؛ میدانی ، ج 3، ص 15؛ قس ابن سعید مغربی ، ج 1، ص 220، 270). به گفتة برخی دیگر، وی دختری به نام زینب داشت ( رجوع کنید به حمزه اصفهانی ، همانجا). عده ای هم او را صاحب فرزندانی شمرده اند ( رجوع کنید بهطبری ، ج 1، ص 615) و نام دو فرزند او را جَهضَم و وَهَبیل ذکر کرده اند ( رجوع کنید بهابن کلبی ، ج 2، ص 491).

اخباریان عرب ماجرایی را نقل می کنند که بیشتر شبیه به افسانه است : جذیمه می خواست با یورش به قبیلة اِیاد، عَدِیّبن نصر لخمی را، که نزد داییهایش در قبیلة ایاد زندگی می کرد و زیبا و ظریف بود، نزد خویش بیاورد و ساقی مجلس خود کند. افراد قبیلة ایاد، که از یورشهای جذیمه به ستوه آمده بودند، برای جلوگیری از حملات وی ، شخصی را برای دزدیدن دو بت او، ضیزنان ، فرستادند و آنگاه به جذیمه خبر دادند چنانچه به آنان تضمین دهد که دیگر به قبیلة ایاد حمله ور نمی شود، دو بت را به همراه عدی بن نصر لخمی به او باز می گردانند. جذیمه نیز پذیرفت و عدی را ساقی مجلس می گساری خود نمود تا اینکه رقاش ، خواهر جذیمه ، شیفتة وی شد و به همسری او در آمد و آنان صاحب فرزندی به نام عمرو گردیدند. عمرو در جوانی ناپدید شد ــ به نظر اخباریان عرب ، جنها او را ربوده بودند ــ و تلاشهای جذیمه برای یافتنش به نتیجه ای نرسید تا اینکه پس از سالها مالک و عقیل ، فرزندان فارج قضاعی ، عمرو را یافتند و نزد دایی اش باز گرداندند. جذیمة الابرش ، مالک و عقیل را به پاس خدماتشان به هم نشینی خود بر گزید و بنا بر روایاتی ، آن دو چهل سال هم نشین جذیمه بودند و از لحاظ طول هم نشینی ، مَثَل شدند تا اینکه جذیمه ، به عللی نامعلوم ، آن دو را کشت (ابن قتیبه ، ص 618، 645ـ646؛ طبری ، ج 1، ص 614ـ617؛ مسعودی ، ج 2، ص 214ـ217؛ ازدی ، ص 98، پانویس 6).

جذیمه شیفتة یورش بردن به قبایل دیگر بود. گفته اند بیشتر حملاتش به عربهای عاربه ، قبایل ایاد که در مجاورت قلمروش در عَین اُباغ بودند ( رجوع کنید به ابن حبیب ، 1393، ص 112؛ یعقوبی ، ج 1، ص 208؛ طبری ، ج 1، ص 614) و ملوک الطوایف ( رجوع کنید بهنشوان بن سعید حمیری ، ص 301؛ عباسی ، ج 1، ص 312ـ 313) بود، که به نظر منطقی نمی آید (فریجات ، ص 26ـ27). وی به قصد یورش به قبایل طَسْم و جَدیس در یمامه حرکت کرد، ولی وقتی دید حَسّان بن تُبَّع بن اَسعَدبن ابی کَرِب به آنان حمله کرده است ، بازگشت و در راه ، سپاهیان حسان بن تبّع دسته ای از لشکریانش را سرکوب کردند (طبری ، ج 1، ص 613). جذیمه در اواخر عمرش به شام حمله کرد و با عمروبن ظَرِب (طرب )بن حَسّان بن اُذَینه عاملی ، پادشاه شام و غرب جزیرة فرات ، جنگهای سختی کرد و سرانجام ، او را کشت و با غنایم بسیار به قلمروش بازگشت (ابن حبیب ، 1393، ص 112ـ113؛ اخفش اصغر، ص 719؛ حمزه اصفهانی ، ص 64ـ 65).

جذیمه به داشتن مشاوری بسیار دانا و دوراندیش به نام قَصیربن سَعد (اخفش اصغر، ص 721؛ نشوان بن سعید حمیری ، همانجا) و اسبی کم نظیر و بسیار تندرو به نام عصا (عسکری ، قسم 1، ص 103ـ104) مشهور بود.

برخی مورخان ، کشته شدن جذیمه را به دست زَبّاء، دختر عمروبن ظَرِب عاملی ، به صورت افسانه ای نقل کرده اند. بر اساس آن ، زبّاء به قصد انتقام گرفتن از قاتل پدرش ، از جذیمه در ظاهر خواست تا وی را به همسری خود بپذیرد و دو قلمرو را تحت سلطة خویش در آورد. جذیمه ، پس از مشورت با اطرافیانش و موافقت همگی آنان ، به جز قصیربن سعد لخمی که این درخواست را دسیسه می دانست ، با این درخواست موافقت کرد. آنگاه خواهرزاده اش ، عمروبن عدیّ، را در حیره جانشین خود کرد و راهی شام شد و پس از حوادث بسیاری که بیشتر جنبة داستانی دارد، زبّاء رگهای دست وی را برید و او را کشت . آنگاه قصیر، به یاری عمروبن عدیّ، انتقام خون جذیمه را گرفتند و زبّاء را کشتند و یا زبّاء، با خوردن زهر، خودکشی کرد ( رجوع کنید به یعقوبی ، ج 1، ص 208ـ 209؛ طبری ، ج 1، ص 618ـ 625؛ اخفش اصغر، ص 719ـ729).

مورخان معاصر در بارة زبّاء و اینکه وی همان زنوبیا، پادشاه معروف تَدْمُر، باشد یا خیر، اختلاف نظر دارند و اجمالاً قتل جذیمه به دست این زبّاء را نمی پذیرند و آن را افسانه می دانند ( رجوع کنید به فریجات ، ص 29؛ عبدالغنی ، ص 154).

نام جذیمه در سنگ نوشته ای متعلق به 270 میلادی ، که اخیراً در امّالجمال کشف شده ، به صورت جدیمت آمده است (جوادعلی ، ج 3، ص 183ـ184؛ عبدالغنی ، ص 151، 155).

برخی مورخان معاصر، بدون ذکر منبع ، تاریخ کشته شدن جذیمه را سال 268 میلادی ذکر کرده اند ( رجوع کنید بهفرّوخ ، ص 68؛ زرکلی ، ج 2، ص 114).


منابع :
(1) محمود شکری آلوسی ، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب ، چاپ محمد بهجة اثری ، بیروت ?( 1314 ) ؛
(2) ابن حائک ، کتاب الاکلیل ، ج 2، چاپ محمدبن علی اکوع ، قاهره 1386/1966؛
(3) ابن حبیب ، کتاب اسماء المغتالین من الاشراف فی الجاهلیة و الاسلام ، و اسماء من قتل من الشعراء ، در نوادر المخطوطات ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مجموعة 6، ( قاهره ) 1393/1973؛
(4) همو، کتاب المُحَبَّر ، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(5) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، بیروت 1403/1983؛
(6) ابن خلّکان ؛
(7) ابن درید، الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر 1378/1958؛
(8) ابن رشیق ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛
(9) ابن سعید مغربی ، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب ، چاپ نصرت عبدالرحمان ، عمان 1402/1982؛
(10) ابن قتیبه ، المعارف ، چاپ ثروت عکاشه ، قاهره 1969؛
(11) ابن کلبی ، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر ، چاپ ناجی حسن ، بیروت 1408/1988؛
(12) علی بن سلیمان اخفش اصغر، کتاب الاختیارین ، چاپ فخرالدین قباوه ، دمشق 1394/1974؛
(13) یزیدبن محمد ازدی ، تاریخ الموصل ، چاپ علی حبیبه ، قاهره 1387/1967؛
(14) عبدالقادربن عمر بغدادی ، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره 1967ـ1980؛
(15) حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان ، تهران 1370 ش ؛
(16) عبدالملک بن محمد ثعالبی ، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب ، قاهره 1326/ 1908؛
(17) همو، لطائف المعارف ، چاپ ابراهیم ابیاری و حسن کامل صیرفی ، ( قاهره ? 1379/1960 ) ؛
(18) عمروبن بحر جاحظ ، البیان و التبیین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره 1380ـ1381/ 1960ـ1961؛
(19) همو، کتاب البرصان و العرجان و العمیان و الحولان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، بیروت 1410/1990؛
(20) جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛
(21) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی ، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلوة والسلام ، برلین 1340؛
(22) محمدبن احمد خوارزمی ، کتاب مفاتیح العلوم ، چاپ فان فلوتن ، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛
(23) احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ( 1379/1959 ) ، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
(24) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت 1984؛
(25) عمروبن عثمان سیبویه ، الکتاب ، چاپ امیل بدیع یعقوب ، بیروت 1420/1999؛
(26) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(27) عبدالرحیم بن احمد عباسی ، معاهد التنصیص علی شواهد التلخیص ، ( قاهره ) 1367/1947، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(28) عارف عبدالغنی ، تاریخ الحیرة فی الجاهلیة والاسلام ، دمشق 1993؛
(29) حسن بن عبداللّه عسکری ، الاوائل ، چاپ محمد مصری و ولید قصاب ، دمشق 1975؛
(30) یوسف رزق اللّه غنیمه ، الحیرة : المدینة و المملکة العربیة ، بغداد 1936؛
(31) عمر فرّوخ ، تاریخ الجاهلیة ، بیروت 1984؛
(32) عادل فریجات ، «جذیمة الابرش الازدی فی المصادر العربیة »، دراسات تاریخیة ، سال 14، ش 3ـ4 (سپتامبر ـ دسامبر 1993)؛
(33) قلقشندی ؛
(34) مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(35) مفضَّل ضبی ، امثال العرب ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1403/1983؛
(36) احمدبن محمد میدانی ، مجمع الامثال ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت 1407/1987؛
(37) نشوان بن سعید حمیری ، الحورالعین ، چاپ کمال مصطفی ، چاپ افست تهران 1972؛
(38) یاقوت حموی ؛
(39) یعقوبی ، تاریخ .

/ ستار عودی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4539
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست