responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4508

 

جُبَیل (1) ، قضا (شهرستان ) و شهری بندری در مغرب لبنان .

1) قضای جبیل . در قسمت شمالیِ مُحافظة (استان ) جَبَلِلبنان * واقع است . از شمال به قضای بَتْرون * (به مرکزیت شهر بندری بترون )، از مشرق به قضای بَعْلَبَک * (در استان بِقاع * )، از جنوب به قضای کَسْرَوان (به مرکزیت شهر بندری جُونیه ) و از مغرب به دریای مدیترانه محدود می شود. مرکز آن شهر جبیل است .

قسمتی از رشته کوه المُنَیطَره (در امتداد رشته کوه جبل

لبنان ) در مشرق شهرستان امتداد دارد. در قضای جبیل ، ارتفاع از مغرب به مشرق افزایش می یابد و در بعضی مناطق شرقی به بیش از دو هزار متر می رسد. در مغرب این قضا، دشتهای حاصلخیز ساحلی گسترده شده است . رود پرآب ابراهیم (نام قدیم آن : وادی آدونیس ) با جهت عمومی شرقی ـ غربی ، سرشاخه های نهر جوز (مسیر اصلی در شهرستان بترون ) و چند رود کوچک ، زمینهای قضای جبیل را آبیاری می کنند.

قضای جبیل از لحاظ آب و هوا به سه بخش تقسیم می شود: قسمت غربی با میانگین دمای بیش از ْ20 در سال ، قسمت میانی با میانگین دمای ْ15 تا ْ20 ، و قسمت شرقی با میانگین دمای ْ10 تا ْ15 در سال (متناسب با اقلیم مدیترانه ای ). میانگین رطوبت سالانة این قضا از 60% تا 70% در مشرق ، 60% تا 65% در قسمت میانی ، و کمتر از 65% در مغرب ، متغیر است ( اطلس لبنان و العالم ، ص 64؛ جوده ، ص 74). همچنین ، میانگین بارش سالانة آنجا در مغرب بیش از 200 ، 1 میلیمتر، در قسمت میانی هزار تا 200 ، 1 میلیمتر، و در مشرق کمتر از هزار میلیمتر است ( اطلس لبنان و العالم ، همانجا).

پوشش گیاهی در مناطق کوهستانیِ جبیل (در ارتفاعات بالاتر از 800 ، 1 متر)، درختان مخروطی شکل ، در قسمت میانی عمدتاً گیاهان مقاوم در برابر خشکی ، و در نواحی ساحلی درختان متناسب با اقلیم مدیترانه ای ، به ویژه زیتون و موز و انجیر، است (جوده ، ص 103ـ104). بیشتر اراضی این قضا حاصلخیز است و حبوبات و فرآورده های باغی (عمدتاً مرکّبات ) از محصولات اصلی آنجاست ( اطلس لبنان و العالم ، ص 66).

کارخانه های مواد غذایی ، نساجی و شیمیایی در آنجا فعال است . از معادن آهن آن ، از جمله در قُرطبا و اَهْمَج ، بهره برداری می شود (همان ، ص 69). با استفاده از نهر ابراهیم ، برق تولید می گردد (نادری سمیرمی ، ص 69). در امتداد ساحل نیز از آب دریا نمک به دست می آید (جوده ، ص 182).

قضای جبیل در مسیر اصلی (راه ساحلی ) بیروت ـ طرابلس



قرار دارد. راه آهن سراسری از آنجا می گذرد.

از مهم ترین شهرهای این قضاست : لَحْفَد، در حدود پانزده کیلومتری شمال شرقی شهر جبیل ؛ اَلْعاقُوره ، در حدود 22 کیلومتری مشرق شهر جبیل ؛ قُرطَبا، در حدود نوزده کیلومتری مشرق شهر جبیل ؛ و حالات ، در حدود هفت کیلومتری جنوب شهر جبیل .

از اماکن دیدنی آن ، آبگیرهای نزدیک شهرِحالات و قسمتهایی از شهرهای باستانی قرطَبا و اَفْقا (در حدود پنج کیلومتری جنوب شرقی قرطبا) است ( اطلس لبنان و العالم ، ص 75).

2) شهر بندری جبیل . در حدود 36 کیلومتری شمال بیروت ، کنار دریای مدیترانه قرار دارد. مصب نهر ابراهیم در حدود شش کیلومتری جنوب آن است . آب شهر از چاهها و چشمه ها تأمین می شود. راه اصلی و راه آهن بیروت ـ طرابلس از این شهر می گذرد. شهر عَمْشیت ، که در حدود سه کیلومتری شمال جبیل قرار دارد، نزدیک ترین شهر به آنجاست . شهر جبیل با راه اصلی با شهرهای بترون (در حدود پانزده کیلومتری ) و طرابلس (در حدود 45 کیلومتری ) در شمال ، و شهر جونیه (در حدود بیست کیلومتری ) در جنوب پیوند می یابد.

این شهر دارای چند آبگیر، مراکز گردشگری و آثاری از دوره های پیش از تاریخ ، دورة اسلامی و جنگهای صلیبی است ( رجوع کنید به همانجا؛ جوده ، ص 205؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله ).

پیشینه . جبیل هفت هزار سال قدمت دارد و قدیم ترین شهر لبنان به شمار می آید. این شهر پیش از میلاد مسیح ، یکی از مهم ترین مراکز تجاری ، فرهنگی و دینی مشرق زمین بود ( رجوع کنید بهادامة مقاله ).

نام جبیل در منابع به صورتهای گوناگون آمده است . در یونانی باستانی ، نام آن بیبلوس ، مُحَرَّف لفظ پاپیروس به معنای کاغذ، است (حتّی ، 1958ـ1959، ج 1، ص 137). در عهدعتیق ، لفظ جبیل ( رجوع کنید به حزقیال نبی 27:9) و جِبْلیان (به معنای پیروان یوشع ؛
صحیفة یوشع ، 13: 5)، آمده که با نام جبیل در ارتباط است ( رجوع کنید به حتّی ، 1972، ص 85؛
فریحه ، ص 47؛
جَبْر، ص 12). شهر جبیل در میان رومیها نیز به بیبلوس مشهور بود (هاکس ، ذیل مادّه ؛
نیز رجوع کنید به فریحه ، همانجا). آشوریها به آن گوبْلی (جوبلی ) و مصریها به آن کوپْنه (کُبْنه ) می گفتند. در زمان فنیقیها (در هزارة سوم پیش از میلاد)، جُبَله نامیده می شد و نام سامی آن تاکنون باقی مانده است (حتّی ، 1958ـ 1959، ج 1، ص 136ـ 137؛
فریحه ، همانجا؛
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به جَبْر، ص 10).

شهر جبیل در پنج هزار سال پیش از میلاد بنا شده ( لبنان فی تاریخه و تراثه ، ج 2، ملحقات ، ص 887) و در آن آثاری از سکونت ، کشاورزی و دفن جسد انسانها به دست آمده است ( رجوع کنید بهبولس ، ص 35ـ 38). بطلمیوس ، مقر شهر را میان دو رود بترون و آدونیس ذکر کرده است ( رجوع کنید به جبر، ص 17). در دورة فنیقیها، جبیل یکی از مهم ترین شهرهای منطقه در فنیقیة اولی ' (به مرکزیت شهر صور) به شمار می رفت و به صورت خودمختار محلی اداره می شد (حتّی ، 1958ـ1959، ج 1، ص 246ـ247؛
بولس ، ص 37). آثار به جا مانده از این دوره ، حاکی از موقعیت تجاری ، فرهنگی و مرکزیت دینی این شهر و نیز رونق صنایع فلزی در حومة آن و کشاورزی و پرورش حیوانات در آنجاست (بولس ، ص 36ـ40).

در حدود 3800 تا 2800 ق م ، موقعیت ممتاز این شهر و نواحی آن موجب مهاجرت بسیار به این شهر شد. در این سده ها، شهر از نظر آبادانی و وسعت (تا پنج هکتار) رشد کرد و در آن ، دیوار سنگی برای محافظت از شهر و بناهای سنگی ، به جای بناهای خشتی ، احداث شد و شهر را با خیابانهای پرپیچ و خم به قلعه ها مرتبط ساختند تا محافظ مردم در برابر هجوم بیگانگان باشد. در بارة تهیه و استفاده از ادوات نظامی ، پرورش طیور و ماهیگیری در این قرنها، گزارشهایی موجود است ( رجوع کنید به جبر، ص 45ـ47).

جبیل مرکز پرستش اوزیریس (از خدایان باستانی مصریها، همسر ایزیس ) و آدونیس (از خدایان باستانی فنیقیها، برادر اوزیریس ) بود و مراسم یادبود مرگ آدونیس (از مهم ترین مراسم مذهبی فنیقیان ) در تابستانها نزدیک جبیل ، هم زمان با یادبود مرگ اوزیریس در اسکندریة مصر، برگزار می شد. جبیل از نخستین شهرهایی بود که با وادی نیل مبادلات تجاری و مناسبات دینی و سیاسی داشت و در این مناسبات ، باورهای اساطیری آنها نیز به یکدیگر منتقل شده است ( رجوع کنید به بولس ، ص 40ـ 41، 189؛
حتی ، 1958ـ 1959، ج 1، ص 136؛
جبر، ص 26ـ 28، 72ـ73، 76).

شهر جبیل از مراکز کشتی سازی بود (هاکس ، همانجا). این شهر قبل از صادرات پاپیروس ، مرکز صدور چوب صنوبر مرغوب به وادی نیل بود. در گزارشی آمده است که در 2750 ق م ، فرعون ، سَنْفُرو، محموله ای متشکل از چوب صنوبر و مواد دیگر را که با چهل کشتی حمل می شد، برای آبادانی وادی نیل از جبیل وارد کرد (حتّی ، 1958ـ 1959، ج 1، ص 136ـ137). از آثار به جا مانده از فراعنه در جبیل ، لوحهای منقوش و ظروفی متعلق به 2900 ق م و 2400 ق م است که حاکی از انتشار عقاید دینی در آنجاست (بولس ، ص 62ـ63).

در زمان کنعانیان (هزارة سوم پیش از میلاد)، این شهر مقرّ حاکم کنعانی ، و سرآمد شهرهای منطقه (مانند بیروت و صور و صیدا) بود (حتّی ، 1972، ص 98 ـ100). در این شهر بناهایی به جامانده است که قدمت بعضی از آنها به 3200 ق م می رسد و از



قدیم ترین بناهای مشرق زمین به شمار می روند. نقشهایی با حروف هیروگلیف و مقبره هایی متعلق به 3500 ق م نیز در آنجا کشف شده است (همان ، ص 73، 152).

در هزارة دوم پیش از میلاد، اهمیت تجاری و دینی شهر حفظ شد، به طوری که از لحاظ اقتصادی ، دروازة گشوده ای به روی بازارهای آسیا و سرزمینهای عرب به شمار می آمد. در این دوره ، دریانوردان از جبیل چوب و نقره و برنز و چیزهای دیگر را به کشورهای آسیایی و سرزمینهای حاشیة دریای مدیترانه می بردند (بولس ، ص 61ـ 62). مجسمه های کوچکی متعلق به 2500 ق م در جبیل یافته شده است که نشان می دهد برای حمل بار از شتر استفاده می کردند (حتّی ، 1958ـ1959، ج 1، ص 56). براساس آثار به دست آمده ، مشروبات و روغن زیتون مرغوب و انواع صمغ از جبیل صادر و طلا و فلزات و کاغذ پاپیروس به آنجا وارد می شده است . از صنایع ساخت سلاحهای مسی و ادوات نقره ای ، نیز آثاری به دست آمده است (همو، 1972، ص 85 ـ86).

در اواخر هزارة سوم پیش از میلاد، تغییراتی در تشکیلات عمرانی جبیل صورت گرفت ولی معابد به همان شکل باقی ماند، گرچه آثاری از ویرانی و آتش سوزی در قسمتهایی از این معابد دیده می شود (بولس ، ص 66).

در حدود 2000 تا 1800 ق م ، جبیل تابع مصر بود و حاکمان مصری در آنجا حکومت می کردند (همان ، ص 75). در

1300ـ1235 ق م روابط حاکم جبیل (اَحیرام ) با رامسس دوم گسترده شد (جبر، ص 90).

در حدود 1094 ق م ، اهالی جبیل به حاکمان آشوری نوعی جزیه می پرداختند (حتّی ، 1972، ص 173). در پی سقوط دولت بابل ، ایرانیان از 539 تا 322 ق م این شهر را اداره می کردند (جبر، ص 110ـ111). در دورة رومیها (63 ق م ـ 330







میلادی )، این شهر کرسی اسقف نشین و محل ضرب سکه بود و برای آب رسانی به شهر، از آبراهه (کانال ) استفاده می شد. در این دوره ، جبیل مرکز دینی بزرگ و محل پرستش آدونیس بود و هر سال مردم شهرهای دیگر به آنجا می رفتند. همچنین در همین دوره ، شهر بر اساس شهرسازی جدید آن زمان بازسازی شد و چون مرکز آدونیس بود، اگرچه از شهرهای انطاکیه و بیروت کوچک تر بود، اهمیت بیشتری داشت (بولس ، ص 189، 195؛
حتّی ، 1972، ص 18؛
جبر، ص 110ـ111، 118ـ123). در دورة امپراتوری روم شرقی (330ـ637 میلادی )، که با انتشار دین مسیح در جبیل همراه بود، ویرانه های قدیمی شهر ترمیم و جبیل شکوفا شد. در این دوره ، کلیساهای متعددی (از جمله مار یعقوب ، مارتقلا و ماریوحنا) در جبیل و نواحی آن احداث گردید و این شهر اسقف نشین شد (جبر، ص 130).

در نخستین دهه های پس از اسلام ، جبیل که جزو شهرهای ساحلیِ وابسته به دمشق بود، در بلاد اسلامی قرار گرفت . به نوشتة ابن اثیر (ج 2، ص 431)، یزیدبن ابی سفیان در سال 13 جبیل را گشود. یعقوبی فتح جبیل را در سال 14، زمان خلافت عمربن خطّاب و به وسیلة ابوعُبَیدة بن جَرّاح دانسته (ص 325) و از انتقال عده ای از ایرانیان (ظاهراً برای دفاع از جبیل در برابر روم شرقی ؛
رجوع کنید به بولس ، ص 215) به این شهر در زمان معاویة بن ابی سفیان خبر داده است (ص 327). به گزارش بلاذری (ص 172ـ 173)، یزید در زمان فتوحات ابوعبیده جرّاح در شام ، جبیل را فتح کرد و بسیاری از اهالی جبیل ، آنجا را ترک کردند.

بنا بر مطالب جغرافیانویسان مسلمان ، جبیل در سده های نخستین اسلامی کوره ای میان طرابلس و بیروت و همچنان تابع دمشق بوده است (ابن خرداذبه ، ص 77؛
ابن فقیه ، ص 105؛
قدامة بن جعفر، ص 255). در قرن چهارم نیز، ابن حوقل



(ص 165)، در ذکر شام ، از جبیل میان جونیه و ماحوز و بترون نام برده است . در اواخر همین قرن ، مقدسی (ص 27) جبیل نواحی ساحلی دمشق ( جُند دمشق ) را با جبله در ناحیة حِمْص مترادف خوانده است . در 438، ناصرخسرو در سفرنامه اش (ص 46ـ 47) نوشته است که از طرابلس به شهر جبیل رسیدیم و آن شهری است مثلث ، که یک گوشة آن به دریاست و در اطراف آن دیواری بسیار بلند و محکم کشیده شده است و گِرد شهر درختان خرما و دیگر درختان گرمسیری وجود دارد.

از نیمة دوم قرن پنجم ، شهر جبیل با منازعات فراوانی رو به رو شد. در 482، مصریها پس از فتح شهرهای صور و عَکّا، به جبیل لشکر کشیدند (ابن اثیر، ج 10، ص 176). در 497، میان اهالی جبیل و مهاجمان صلیبی (متشکل از تاجران ، زائران و سربازان ) ــ که پس از ناکامی در شهر لاذقیه با کشتیهایی به جبیل آمده بودند ــ نبرد سختی درگرفت و وقتی اهالی جبیل امان خواستند، صلیبیها شهر را تصرف کردند و به غارت اموال و آزار مردم پرداختند (همان ، ج 10، ص 372؛
ابن شداد، ج 2، قسم 2، ص 96). در 503، طَنْکَری (حاکم انطاکیه ) جبیل را محاصره کرد و پس از اینکه اهالی ، ظاهراً به سبب کمی آذوقه ، از او امان خواستند، شهر را فتح نمود (ابن اثیر، ج 10، ص 476؛
نیز رجوع کنید بهابن خلدون ، ج 5، ص 220ـ221؛
مقریزی ، ص 316). در همین سال ، برتران (فرزند رمون دوسن ژیل ، سپهسالار و شاهزادة انطاکیه ای ) که در پیمان میان امیران فرنگیِ (قوم فرانْک ، ساکن در اروپا) منطقه مقرر شده بود به حکومت جبیل برسد، پس از تصرف جبیل ، دوسوم شهر و قلعه ای در نزدیکی آن را به جنوواییان سپرد و آنان جبیل را به دریاسالار هوک امبریاکو ، از بزرگان فرنگی ، واگذار کردند (رانسیمان ، ج 2، ص 77ـ79). در 583، صلاح الدین ایوبی ، پس از تصرف بیروت ، به جبیل

حمله کرد. در این زمان ، حاکم جبیل (هوک امبریاکو) که در دمشق اسیر بود، تسلیم جبیل را مشروط به آزادی خود اعلام کرد و صلاح الدین ، پس از تصرف قلعة جبیل ، او را آزاد نمود (ابن اثیر، ج 11، ص 541ـ543؛
نیز رجوع کنید بهابن خلدون ، ج 5، ص 358ـ359). به نوشتة عمادالدین کاتب (ص 108، 233)، در این فتح کلیساها ویران و مدارس آباد شدند و هرکس به قلعة جبیل می رفت ، در امان بود. یاقوت حموی ( ذیل مادّه ) نیز از باقی ماندن گروهی از کُردها، برای محافظت از شهر، تا 593 خبر داده است .

در 585، صلاح الدین باروی شهر را ویران و اهالی آنجا

را به بیروت منتقل کرد (ذهبی ، حوادث و وفیات 581 ـ 590 ه ، ص 53).

در اواخر قرن ششم / دوازدهم ، استفانی ، که سابقة تجارت با مسلمانان داشت ، با کمک امیر کُردِ آنجا، جبیل را بدون منازعه تصرف و به پسر خود واگذار کرد (رانسیمان ، ج 3، ص 113ـ 114؛
نیز رجوع کنید به ابن واصل ، ج 3، ص 26). به نظر رانسیمان (همانجا)، این تصرف از اختلافات مسلمانان و مسیحیان ، که جنگهای متعددی داشتند، کاست . پس از این تصرف ، قلمرو دولت مسیحی بیت المقدّس تا طرابلس گسترش یافت و بدین ترتیب ، جبیل نیز جزو قلمرو آنان شد (همان ، ج 3، ص 119).

در 24 شعبان 594/اول ژوئیة 1198، در پی دخالت نیروهای آلمانی در میان مسلمانان و مسیحیان ، عهدنامه ای به امضا رسید که بر اساس آن ، شهر یافا به ملک عادل ــ که برای تصرف سراسر منطقة ایوبیان ، از جنوب به قسمت میانی لبنان لشکر کشیده بود ــ و بیروت و جبیل به فرنگیها سپرده شد و شهر صیدا هم میان آنها تقسیم شد. این عهدنامه ، که به سود ملک عادل بود، 58 ماه اعتبار داشت (همان ، ج 3، ص 120ـ121).

در اوایل قرن هفتم / سیزدهم ، گی امبریاکو مدتی حاکم جبیل شد و با ژان یبنایی ، از بزرگان صلیبیان که در همین دوره مدتی حاکم بیروت بود، به مخالفت برخاست (همان ، ج 3، ص 180، 216ـ 218). در همین دوران ، یاقوت حموی (همانجا) جبیل را شهری مشهور در هشت فرسخی بیروت ذکر کرده که تا آمدن صَنْجیل فرنگی (رمون دوسن ژیل ) در دست مسلمانان بود. در 635/ 1237، لشکر جبیل در نبرد ویلیام مونفرایی (سرکردة نگهبانان معابد در انطاکیه ) با سواران معبد قلعة بَغراس * (در کشور سوریه ) ــ که متعاقب صلح و معاهدة بوهموند پنجم و سواران بغراسی بود ــ به کمک مونفرایی رفت که نشان دهندة حمایت مسلمانان از مسیحیان است (رانسیمان ، ج 3، ص 249ـ250). در اواسط این قرن ، هانری ، از یاران بوهموند و حاکم جبیل ، علم خودمختاری بر افراشت . هم زمان با او، برتران ، از خویشاوندان هانری و سرکردة خاندان امبریاکو، در طرابلس به بوهموند حمله کرد. در این دوره ، اقوام برتران ، در داخل و خارج جبیل ، املاک پهناوری داشتند (همان ، ج 3، ص 344).

پس از حملة مغول به شام ، که بَیبَرس اول (حک : 658ـ 676) به حکومت رسید، قلمرو فرنگیها به چند شهر ساحلی از عکا تا لاذقیه ، مشتمل بر شهرهایی چون صور و صیدا و جبیل و طرابلس در کنارة ساحل مدیترانه ، محدود شد (همان ، ج 3، ص 416). پس از فوت بیبرس ، فرزندش ناصرالدین جانشین او شد. در زمان وی ، در نبرد بوهموند هفتم با گی امبریاکو، که نیرومندترین امیر او و حاکم جبیل بود، بوهموند شکست سختی خورد (همان ، ج 3، ص 462ـ464).

در نیمة دوم قرن هفتم ، ابن شدّاد (متوفی 684؛
ص 96) جبیل را شهری در جُند دمشق معرفی کرده است که از فتح مسلمین تا زمان فاطمیان در دست والی دمشق بود. به نوشتة او (همانجا)، جبیل شهری نیکو و دارای بارویی استوار است و آب آن از چاهها تأمین می شود. در نیمة اول قرن هشتم ، ابوالفداء (ص 247) جبیل را دارای بندر و بازار و مسجدجامع ذکر کرده است . ابن وَردی (متوفی 749) نیز در همین دوره به اسارت حاکم جبیل در جنگ حِطّین * (در 583) اشاره کرده است (ج 2، ص 138).

از قرن نهم تا دوازدهم ، جبیل در حاکمیت بنوحماده ، که حکومت لبنان را در اختیار داشتند، قرار گرفت ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل "Djubayl" ). در قرن نهم / پانزدهم ، مارونیها، که تا حدود نهر ابراهیم اسکان داشتند، در نواحی بترون و جبیل همراه با شیعیان و ترکمانها زندگی می کردند (ابوعزالدین ، ص 309). در 974، جبیل به دست یوحنای اول (ملقب به شِمشقیق / زیمیسکس ، امپراتور روم شرقی ، حک : 969ـ976) افتاد (حتّی ، 1958ـ1959، ج 2، ص 195). در 980، عثمانیها برای مقابله با ممالیک ، جبیل را به امرای بنوعَسّاف (قبیلة ترکمان که حاکم کسروان و جبیل بودند) واگذار کردند و بدین ترتیب ، قلمرو منصور عسّاف ، حاکم بنوعسّاف ، تا نزدیک لاذقیه گسترش یافت (بولس ، ص 319). در حدود 1027/ 1618، پس از نبرد فخرالدین مَعْنیِ دوم (حاکم معنیها، حک : ح 1000ـ 1045) با یوسف پاشا سَیْفا (حاکم طرابلس )، ناحیة جبیل و بترون به فخرالدین واگذار شد (ابوعزالدین ، ص 256). در 1247، زین العابدین شیروانی (ص 199) جبیل را ناحیه ای از نواحی شام ، در چهار فرسخی لاذقیه و شش فرسخی طرابلس ذکر کرده است . مطالب او در بارهشهر جَبَله * است . در 1256/ 1840، لشکر انگلیسی ـ عثمانی ، به کمک شورشیانی از لبنانیها به رهبری بشیر قاسم شهاب (یا بشیر شهاب سوم )، جبیل و بترون و صیدا را اشغال کردند (بولس ، ص 345). دو سال بعد، هنگامی که در نظام قائمّقامتَیْن (1258ـ1275/ 1842ـ 1858) بیشتر سرزمین لبنان به دو قسمت (دروزی نشین و مسیحی نشین ) تقسیم شد، اسعدپاشا مقرر کرد که جبیل مستقیماً از سوی باب عالی اداره شود. در 1275 جنبش کشاورزان لبنان به جبیل نیز رسید (جبر، ص 162ـ163).

در 1276، بلاد جبیل ، از لحاظ تقسیمات اداری ، یکی از هشت قسمت منطقة طرابلس در جبل لبنان به شمار می رفت . طِنوس شِدْیاق (مورخ لبنانی قرن نوزدهم ) از کلیساهای بزرگ و کهن جبیل یاد نموده و جمعیت آنجا را مشتمل بر پنج هزار نصرانی و هزار مسلمان ذکر کرده است ( رجوع کنید بهص 10، 20، 22ـ23، 34).

در زمان متصرفیه (1278ـ1337/ 1861ـ 1918) ــ که حاکم مسیحی از سوی باب عالی امور اداری جبل لبنان را برعهده داشت ( رجوع کنید به جبل لبنان * ) ــ جبل لبنان به هفت قضا تقسیم شد و جبیل به همراه نواحی آن به نام قضای شمال بیروت (مشتمل بر نُه مدیریه ، از جمله جبیل سفلا و جبیل علیا)، یکی از هفت قضای جبل لبنان بود (جبر، ص 165). در زمان استقلال لبنان (2 آذر 1322/ 22 نوامبر 1943) و در پی تغییرات در تقسیمات کشوری ، جبیل از قضای کسروان جدا و مستقل شد (همان ، ص 171).

در نیمة اول قرن چهاردهم / بیستم ، باستان شناسان فرانسوی ، از جمله مونته و دونان ، در این شهر و پیرامون آن حفاری کردند ( د. اسلام ، همانجا). این شهر هنگام جنگهای داخلی لبنان ، به ویژه در 1353 و 1370 ش / 1975 و 1991، که با ناامن شدن بیروت همراه بود، اهمیت بیشتری یافت و بر جمعیت آن افزوده شد (جبر، ص 171). جمعیت شهر در 1384 ش / 2005، 784 ، 20 تن ذکر شده است ( > فرهنگ جغرافیائی جهان < ، ذیل "Jubayl" ).

در جبیل و پیرامون آن آثار قدیمی بسیاری به جا مانده که از مهم ترین آنهاست : بت سنگی و سفالهای منقش ، متعلق به هزارة سوم قبل از میلاد؛
تصاویر، لوحها، ظروف و سلاحهایی متعلق به دورة تجارت جبیل و مصر، نیز مجسمة انسان از مرمر سفید به ارتفاع دو متر متعلق به همین دوره ؛
مقبره ای از دورة فنیقیها و ظروف برنزی و نقره ای ، سلاحها و زیورآلات و نیز معابدی از این دوره ، از جمله معبد بَعْلَه جبیل ، رَشَف ، مَشْنَقة و اَفْقا؛
تصاویر سنگی از حیوانات مربوط به دورة حاکمیت ایرانیان ؛
مجسمه های الاهه ها و خدایان متعدد، از جمله آدونیس ، و تصویر ژوپیتر از دورة رومانیها؛
سکه ها، سنگ نوشته ها و مجسمه هایی از دورة یونانیان ؛
سکه ها، سنگ نوشته ها، ادوات نظامی مانند شمشیر، خرابه های قلعه و برجی متعلق به دورة اسلامی ؛
چند کلیسا از جمله ماریوحنا و مارشربل ، و قلعة جبیل ــ که مرکز دفاعی شهر بود و به صورت چهارگوش با خندقی دور آن احداث شده بود ــ متعلق به دورة صلیبیها ( رجوع کنید بهجبر، ص 53 ـ 55، 59 ـ62، 111ـ112، 116ـ117، 123ـ 124، 133ـ 138؛
«آثار مدینة جبیل »، ص 370ـ373؛
«التمثال المکتشف حدیثاً فی جبیل »، ص 923ـ 928؛
«آثار جبیل »، ص 386ـ387؛
«مدینة جبیل و علاقتها بمصر»، ص 191ـ196؛
«مدینة جبیل : آثارها و علاقتها بمصر»، ص 313ـ317).


منابع :
(1) علاوه بر کتاب مقدّس . عهد عتیق ؛
(2) «آثار جبیل »، المقتطف ، ج 63، ش 4 (ربیع الثانی 1342)؛
(3) «آثار مدینة جبیل »، مجلة المجمع العلمی العربی ، ج 3، ش 11 (ربیع الاول و الثانی 1342)؛
(4) ابن اثیر؛
(5) ابن حوقل ؛
(6) ابن خرداذبه ؛
(7) ابن خلدون ؛
(8) ابن شداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة ، ج 2، قسم 2، چاپ سامی دهان ، دمشق 1382/1962؛
(9) ابن فقیه ؛
(10) ابن واصل ، مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب ، ج 3، چاپ جمال الدین شیال ، قاهره ?( 1379/1960 ) ؛
(11) ابن وردی ، تاریخ ابن الوردی ، نجف 1389/1969؛
(12) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان ، چاپ رنو و دسلان ، پاریس 1840؛
(13) نجلا م . ابوعزالدین ، الدروز فی التاریخ ، بیروت 1990؛
(14) اطلس لبنان و العالم ، بیروت : جیو پروجکتس ، 1987؛
(15) بلاذری (بیروت )؛
(16) جواد بولس ، تاریخ لبنان ، نقله الی العربیة جورج حاج ، بیروت 1972؛
(17) «التمثال المکتشف حدیثاً فی جبیل »، المشرق ، سال 6، ش 19 (تشرین الاول 1903)؛
(18) جمیل جبر، جبیل فی التاریخ ، جبیل ?( 2001 ) ؛
(19) جوده حسنین جوده ، جغرافیة لبنان الاقلیمیة ، اسکندریه 1985؛
(20) فیلیپ خوری حتّی ، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین ، ج 1، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق ، ج 2، ترجمة کمال یازجی ، بیروت 1958ـ1959؛
(21) همو، تاریخ لبنان : منذ اقدم العصور التاریخیة الی عصرنا الحاضر ، ترجمة انیس فریحه ، چاپ جبرائیل جبور، بیروت ?( 1972 ) ؛
(22) محمدبن احمد ذهبی ، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری ، حوادث و وفیات 581 ـ590 ه ، بیروت 1417/ 1996؛
(23) استیون رانسیمان ، تاریخ جنگهای صلیبی ، ترجمة منوچهر کاشف ، تهران 1351ـ 1358 ش ؛
(24) طنوس بن یوسف شدیاق ، کتاب اخبار الاعیان فی جبل لبنان ، ج 1، چاپ فؤاد افرام بستانی ، بیروت 1970؛
(25) زین العابدین بن اسکندر شیروانی ، بستان السیاحه ، یا، سیاحت نامه ، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ( بی تا. ) ؛
(26) محمدبن محمد عمادالدین کاتب ، الفتح القسی فی فتح القدسی ، چاپ محمد محمود صبح ، ( قاهره 1965 ) ؛
(27) انیس فریحه ، معجم اسماء المدن و القری اللبنانیة و تفسیر معانیها ، بیروت 1985؛
(28) قدامة بن جعفر؛
(29) لبنان فی تاریخه و تراثه ، بیروت : مرکز الحریری الثقافی ، 1993؛
(30) «مدینة جبیل : آثارها و علاقتها بمصر»، المقتطف ، ج 64، ش 3 (رجب 1342)؛
(31) «مدینة جبیل و علاقتها بمصر»، همان ، ج 64، ش 2 (جمادی الثانیه 1342)؛
(32) مقدسی ؛
(33) احمدبن علی مقریزی ، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا ، چاپ جمال الدین شیال ، قاهره 1367/1948؛
(34) احمد نادری سمیرمی ، لبنان ، تهران : وزارت امور خارجه ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1376 ش ؛
(35) ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو علوی ، تهران 1366 ش ؛
(36) جیمز هاکس ، قاموس کتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش ؛
(37) یاقوت حموی ؛
(38) یعقوبی ، البلدان ؛


(39) EI 2 , s.v. "Djubayl" (by D. Sourdel);
(40) The Times atlas of the world , London: Times Books, 1985;
World gazetteer ,

18 June 2005. [Online(. Available: http://www.world- gazetteer. com/wg. php? x... )27 June 2005].

/ وحید ریاحی /

تصاویر این مدخل:
مسجد جبیل منبع: http://www.souwar.yaacoub.com/details.php?image id=18418&mode=search
قلعه صلیبیه منبع: N.Jidejian, The story of Lebanon in pictures, Beirut 1992,p.123

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4508
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست