responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4240

 

ثَعلَب ، احمدبن یحیی ، کنیه اش ابوالعباس ، پیشوای کوفیان در نحو و لغت و از راویان شعر عرب . او ایرانی الاصل (ضیف ، ص 224) و از مَوالی (آزادشدگان ) بنی شَیبان بود، ازاین رو او را شَیبانی نیز نامیده اند ( رجوع کنید به ابوالطیّب لغوی ، ص 116؛ ابن ابی یَعْلی '، ج 1، ص 83).

در سال 200 در بغداد به دنیا آمد و به همین سبب ، به بغدادی نیز مشهور شد (برای نمونه رجوع کنید به ذهبی ، ج 2، ص 666؛ ابن جَزَری ، ج 1، ص 148). ظاهراً تاریخ تولدش را از آن رو سال 200 ذکر کرده اند، که خود گفته است : «در 204 به هنگام آمدن مأمون عباسی (حک : 198ـ 218) از خراسان و عبور از یکی از

محلاتِ بغداد، پدرم مرا بر روی دست گرفت و گفت : , این مأمون است و تو نیز چهار ساله ای ، و من این واقعه را از آن تاریخ به یاد دارم » (زُبیدی ، ص 145؛ ابن ندیم ، ص 80؛ ابن خَلِّکان ، ج 1، ص 103ـ104). وی ، به گفتة خودش ، در شانزده سالگی فراگیری عربی و شعر و لغت را آغاز کرد و در هجده سالگی کتاب الحدود یحیی بن زیاد فَرّاء * را آموخت و در 25 سالگی تمام کتابهای فرّاء را از حفظ داشت و توجهش به نحو بیش از دیگر دانشها بود (زَبیدی ، ص 147؛ ابن ندیم ، ص 81 ؛ خطیب بغدادی ، ج 6، ص 448ـ449). بروکلمان ( > ذیل < ، ج 1، ص 181؛ ترجمة عربی ، ج 2، ص 210) ثعلب را در هجده سالگی شاگرد فرّاء دانسته ، در حالی که ثعلب در زمان وفات فرّاء (207) هفت ساله بوده است .

ثعلب ، نحو را از شاگردان فرّاء، ابوعبداللّه طُوال ، محمدبن قادم و به ویژه سَلَمة بن عاصم (متوفی 240) آموخت و در علم لغت سالها از محضر محمدبن زیاد، معروف به ابن اَعرابی * (متوفی 231)، بهره برد. حدیث را از عبیداللّه بن عمر قَواریری (متوفی 235) آموخت (ابوالطیّب لغوی ، همانجا؛ ضیف ، ص 224ـ 225؛ مخزومی ، ص 145) و از او صدهزار حدیث شنید (خطیب بغدادی ، ج 6، ص 449؛ ابن جوزی ، ج 13، ص 24). علم قرائت را نیز، به واسطة سلمة بن عاصم ، از فرّاء روایت کرده و احمدبن موسی بن مجاهد و محمدبن قاسم انباری و محمدبن فرج غَسّانی نیز علم قرائت را از ثعلب روایت کرده اند (ابن جزری ، همانجا). دیگر استادان ثعلب ، محمدبن سَلاّ م جُمَحی ، ابراهیم بن مُنْذِر، علی بن مُغیرة اَثْرَم ، ابوالحسن احمدبن ابراهیم و زُبَیْربن بَکّار بوده اند (خطیب بغدادی ، ج 6، ص 448؛ ابن انباری ، ص 228).

جمعی نیز نزد ثعلب درس خوانده یا از او روایت کرده اند (برای آگاهی از نام آنها رجوع کنید به خطیب بغدادی ، همانجا؛ ابن انباری ، ص 228ـ229؛ ضیف ، ص 237ـ 238). برخی از شاگردان نامبردار ثعلب عبارت اند از: ابوموسی سلیمان بن محمد معروف به حامِض (متوفی 305)، علی بن سلیمان معروف به اَخْفَش اصغر (متوفی 315)، ابراهیم بن محمدبن عَرفة معروف به نِفْطَوَیه (متوفی 323)، ابوبکر محمدبن قاسم انباری (متوفی 328)، ابوعمر زاهد معروف به غلام ثعلب (متوفی 345)، عبداللّه بن جعفربن دُرُستَوَیْه (متوفی 347)، و ابوبکر محمدبن حسن بن مِقْسَم (متوفی 354).

ثعلب با حاکم بغداد، محمدبن عبداللّه (متوفی 253)، دوستی داشت ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ) و سیزده سال معلم پسر او، طاهر، بود (یاقوت حموی ، ج 5، ص 106؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ذیل مادّه ).

ثعلب در آخر عمر ناشنوا شد (برای آگاهی از چگونگی فوت وی رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 5، ص 106ـ107؛ قِفْطی ، ج 1، ص 150؛ ابن خَلّکان ، ج 1، ص 104) و در جمادی الاولی (یا جمادی الا´خره ، ابن انباری ، ص 232) 291 درگذشت و در مقبرة باب الشام بغداد به خاک سپرده شد (زبیدی ، ص 150؛ ابن ندیم ، همانجا؛ خطیب بغدادی ، ج 6، ص 456).

ثعلب یازده خلیفة عباسی (از مأمون تا مکتفی ) را درک کرد (یاقوت حموی ، ج 5، ص 105). وی را فردی متدین ، راستگو، صالح ، آشنا به غرایب لغت و شعر و راوی آرای پیشینیان معرفی کرده اند ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 6، ص 448؛ یاقوت حموی ، ج 5، ص 119؛ ابن خلّکان ، ج 1، ص 102). حافظه اش نزد دیگران زبانزد بود تا بدانجا که استادش (ابن اَعرابی ) و ابونصر محمدطوسی (فقیه و ادیب ، متوفی 344) به هنگام فراموشی برخی مطالب یا تردید در صحت آنها، به سبب اعتماد بر حافظة ثعلب ، صورت صحیح آن را از وی سؤال می کردند یا به او ارجاع می دادند (زبیدی ، ص 142؛ خطیب بغدادی ، همانجا؛ قِفطی ، ج 1، ص 145).

ثعلب در 25 سالگی سرآمد و پاسخگوی ادیبان شد (خطیب بغدادی ، ج 6، ص 454؛ قفطی ، ج 1، ص 142). به گفتة ابوالطیّب لغوی (متوفی 351؛ همانجا) دانش کوفیان به ابن سِکّیت (متوفی 244) و ثعلب منتهی می شد و جایگاه ثعلب در مکتب نحو کوفه همان جایگاه ابوالعباس محمدبن یزید مُبرّد * (متوفی 282) در مکتب نحو بصره بود و به اعتقاد برخی ، تاریخ ادب و ادیبان در آن دوران به این دو تن ختم می شد ( رجوع کنید بهزبیدی ، ص 143؛ یاقوت حموی ، ج 5، ص 122).

زَجّاجی (متوفی 340) مناظرات ثعلب را با دیگر دانشمندان در بارة مسائل نحو و لغت گرد آورده (برای نمونه رجوع کنید بهص 72ـ84) و بخشهایی را به مناظرات ثعلب و مبرّد اختصاص داده است ( رجوع کنید به ص 84 ـ87 ، 94ـ99). به گفتة داماد ثعلب ، ابوعلی دینوری ، مبرّد بسیار خوش بیان و فصیح و بلیغ بود و از این رو ثعلب از مناظره با او امتناع می کرد (زبیدی ، همانجا؛ قفطی ، ج 1، ص 145) و هنگامی که از داماد ثعلب سؤال شد که چرا آگاهی مبرّد از الکتاب سیبویه بیش از ثعلب است ، پاسخ داد که مبرّد، الکتاب را نزد دانشمندان خوانده ولی ثعلب ، خود، آن را مطالعه کرده است (زبیدی ، ص 141ـ142؛ یاقوت حموی ، ج 5، ص 121).

با وجود جایگاه بلند ثعلب در نحو، وی به هنگام سخن گفتن ، گاهی کلمات را با اِعراب نادرست ادا می کرد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 6، ص 450؛ قفطی ، ج 1، ص 140) و عامیانه نامه می نوشت (یاقوت حموی ، ج 5، ص 122؛ قفطی ، ج 1، ص 145).

به گفتة یاقوت حموی (ج 5، ص 120)، ثعلب در نحو مکتب بصره متبحر بود و به نظر گروهی دیگر، وی چندان با نحو بصره آشنا نبود ( رجوع کنید به زبیدی ، ص 141؛ قفطی ، ج 1، ص 144) ولی بسیاری بر آن اند که ثعلب در مسائل نحوی قیاس نمی کرد و به استدلال در مسائل نحوی نمی پرداخت و با لغت شناسی و شناخت لهجه ها، مطالب استادان کوفی خود را نقل می کرد (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی ؛ قفطی ، همانجاها؛ مخزومی ، ص 151، 153).

تدریس ثعلب به صورت پرسش و پاسخ (مَجالس یا مُجالَسات ) و به صورت «اَمالی »، یعنی املای مطالب نحوی ، لغوی ، شعر، اخبار و معانی القرآن بود (ابن ندیم ، همانجا؛ یاقوت حموی ، ج 5، ص 144؛ مخزومی ، ص 151). وی در تدریس نوآوری چندانی نداشت و بیشتر بر آرای نحوی فرّاء و علی بن حمزه کسائی * تکیه می کرد و حافظِ دیدگاههای نحوی آنان بود ( رجوع کنید بهازهری ، ج 1، ص 27؛ د. اسلام ، چاپ اول ، همانجا؛ ضیف ، ص 226؛ مخزومی ، ص 152).

در منابع کهن به مذهب ثعلب تصریح نشده است . خطیب بغدادی (ج 6، ص 449) و ابن ابی یَعْلی ' (متوفی 526؛
ج 1، ص 83)، به نقل از ثعلب ، گفته اند که وی دوستدار دیدار با احمدبن حنبل (متوفی 241) بود و در دیدار با او از دانش نحو و عربیت خود سخن گفت . برخی منابع ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛
ضیف ، ص 225)، به سبب ذکر این واقعه در کتابهای «طبقات الحنابلة »، ثعلب را حنبلی دانسته اند.

ثعلب زندگانی خود را در رفاه گذرانید. به درخواست اسماعیل بن بلبل شَیْبانی از الناصرلدین اللّه ، ولیعهد خلیفه معتمد عباسی ، الناصر ثروت هنگفتی به ثعلب اعطا کرد که موجب شگفتی اهل علم و ادب گشت و ابیاتی نیز در این باره سروده شد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 6، ص 454؛
یاقوت حموی ، ج 5، ص 141ـ142؛
قفطی ، ج 1، ص 142ـ143). با این همه ، وی را مردی بخیل دانسته و حکایاتی از بخل وی نقل کرده اند ( رجوع کنید بهزبیدی ، ص 142ـ143؛
یاقوت حموی ، ج 5، ص 121؛
قفطی ، ج 1، ص 145، 149).

ثعلب به تألیف اهتمامی ویژه داشت ؛
ابن ندیم (همانجا) بیش از بیست کتاب از تألیفات او را نام برده است و برخی ، تألیفات او را در زمینة نحو، لغت ، شعر و علوم قرآنی تا چهل اثر ذکر کرده اند ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا).

ثعلب اشعار برخی شاعران عصر جاهلی و صدراسلام (از قبیل اَعْشی '، نابغة ذُبْیانی ، نابغة جَعْدی ، طُفَیْل و طِرِمّاح ) را روایت کرده و نکات غریب اشعارشان را شرح داده است (ابن ندیم ، همانجا؛
یاقوت حموی ، ج 5، ص 144).

از جمله آثار اوست :

1) کتاب الفصیح ، معروف به فصیح ثعلب ، یا آنگونه که خود در آغاز آورده است : اختیار فصیح الکلام ، در بارة مسائل لُغَوی و ضبط و معنای درست یا فصیح تر واژه ها و مسائلی از این دست . این کتاب نخستین بار در 1293/1876 در لایپزیگ با تصحیح فون بارت چاپ شد، سپس محمدامین خانجی در 1325 آن را در قاهره چاپ کرد و پس از او عبدالمُنْعم خَفاجی در 1328 ش /1949 در قاهره به چاپ رساند (ابن درستویه ، مقدمة رمضان عبدالتواب ، ص ب ؛
سرکیس ، ج 1، ستون 663؛
اقبال ، ص 70). این کتاب از مهم ترین آثار لغوی بود و به ویژه در سدة چهارم شهرت یافت (بروکلمان ، > ذیل < ، ج 1، ص 181؛
ترجمة عربی ، ج 2، ص 211؛
اقبال ، ص 70) و شرحها و تعلیقات و تکمله ها و نقدهای فراوانی بر آن نگاشته شد. همچنین آن را به نظم کشیدند ( رجوع کنید بهسیوطی ، ج 1، ص 201، 204ـ206؛
حاجی خلیفه ، ج 2، ستونهای 1272ـ1274؛
ثعلب ، 1368، مقدمة خفاجی ، ص ب ـ د). به نوشتة ابن درستویه ، که خود شاگرد ثعلب بوده است ، برخی در نسبت الفصیح به ثعلب تشکیک کرده و اصل آن را از ابن سکّیت یا ابن اعرابی دانسته اند (ص 31؛
نیز رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 5، ص 144، ج 8 ، ص 109؛
الفصیح * ).

2) قواعدالشعر ، در بارة ارکان و فنون و نقد شعر عربی . در این کتاب راجع به مسائل بلاغی و اقسام شعر، مباحث مهمی مطرح گردیده و در آن به دویست بیت از شاعران جاهلی ، صدراسلام و اموی استشهاد شده است (ثعلب ، 1367، مقدمة خفاجی ، ص 19ـ22). فؤاد سزگین (ج 2، ص 104؛
ترجمة عربی ، ج 2، جزء 1، ص 165ـ166) قواعدالشعر ثعلب را با کتاب البدیع ابن معتز (متوفی 296) مقایسه کرده است . قواعدالشعر چندین بار چاپ شده است ( رجوع کنید به زیدان ، ج 1، ص 489؛
فرّوخ ، ج 3، ص 371).

3) مَجالس ثعلب ، که اَمالی و مُجالسات نیز نامیده شده (سزگین ، ج 8 ، ص 146؛
ترجمة عربی ، ج 2، جزء 1، ص 134)، مجموعه ای ارزشمند از مطالب ادبی ، نحوی ، لغوی و تاریخی است (برای نمونه رجوع کنید بهمجالس ثعلب ، قسم 1، ص 29ـ31 در بارة تاریخ زندگانی ابوطالب ، پدر حضرت علی علیه السلام ). ثعلب در این کتاب ، بیشترِ مسائل نحوی را بر اساس دیدگاه مکتب کوفه مطرح کرده و گاهی آرای بصریان را نیز آورده است (همان ، قسم 1، مقدمة عبدالسلام محمد هارون ، ص 24).

4) شرح دیوان زُهَیْربن ابی سُلْمی ' . وی در این شرح از آیات قرآن ، احادیث نبوی ، امثال ، و اشعار شاعران استفاده کرده (برای نمونه ، به ترتیبِ گفته شده رجوع کنید به ص 81 ، 85 ، 31، 13) و افزون بر توضیحات لغوی (مانند ص 5، 220) مناسبتهای تاریخی برخی ابیات را نیز ذکر نموده است (مانند ص 85 ـ86 ، 124).





5) دیوان ابن الدُّمَیْنة ، که در آن نخست شرح حال کوتاهی از ابن دمینه (متوفی ح 130) آورده ( رجوع کنید به ابن دمینه ، قسم 1، ص 5 ـ6) و بخشی از دیوان را از دو تن از شیوخ خود، زُبَیْربن بَکّار و ابن اَعرابی ، روایت کرده است (همان ، مقدمة احمد راتب نَفّاخ ، ص 9). ثعلب در شرح ابیات دیوان از توضیحات لغوی و آیات قرآن و اشعار دیگر شاعران سود برده است ( رجوع کنید به همان ، قسم 1، ص 17ـ 18).

برخی از نقدهای ثعلب و دیدگاههای نقادانة او در بارة اشعار عرب موجود است (مثلاً مَرزُبانی ، 1965، ص 103، 117، 287ـ 288، 317). دیدگاههای بلاغی ثعلب نیز گرد آمده است (برای آگاهی از آنها رجوع کنید به عبدالقادر حسین ، ص 222ـ230).

نقلهای لغوی ثعلب و توضیحات وی در بارة اشعار عربی ، مورد استناد بسیاری از ادیبان نامدار قرار گرفته است (مثلاً رجوع کنید بهصولی ، ص 174، 186؛
ثعالبی ، ص 48ـ50؛
جَوالیقی ، ص 63، 227؛
زمخشری ، ص 52). ثعلب برخی آیات قرآن را نیز تفسیر کرده است (مثلاً رجوع کنید به مرزبانی ، 1384، ص 335ـ336).

اشعاری نیز به طور پراکنده از ثعلب به جای مانده است (برای آگاهی از آنها رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 6، ص 450ـ451؛
ابن جوزی ، ج 13، ص 25؛
یاقوت حموی ، ج 5، ص 145؛
یافعی ، ج 2، ص 164).


منابع :
(1) ابن ابی یعلی ، طبقات الحنابلة ، ج 1، چاپ محمدحامد فقی ، قاهره 1371/1952؛
(2) ابن انباری ، نزهة الالبّاء فی طبقات الادباء ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره ?( 1386/1967 ) ؛
(3) ابن جزری ، غایة النهایة فی طبقات القرّاء ، چاپ برگشترسر، قاهره ( بی تا. ) ؛
(4) ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛
(5) ابن خلّکان ؛
(6) ابن دُرُستَوَیْه ، تصحیح الفصیح و شرحه ، چاپ محمد بدوی مختون ، قاهره 1419/ 1998؛
(7) ابن دمینه ، دیوان ، صنعة ابی العباس ثعلب و محمدبن حبیب ، چاپ احمد راتب نفاخ ، مصر ( 1379 ) ؛
(8) ابن ندیم ؛
(9) ابوالطیّب لغوی ، مراتب النحویین ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، بیروت 1423/2002؛
(10) محمدبن احمد ازهری ، تهذیب اللغة ، ج 1، چاپ عبدالسلام محمدهارون ، مصر 1384/1964؛
(11) احمد شرقاوی اقبال ، معجم المعاجم ، بیروت 1407/ 1987؛
(12) کارل بروکلمان ، تاریخ الادب العربی ، ج 2، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ( 1974 ) ؛
(13) عبدالملک بن محمد ثعالبی ، فقه اللغة و سرّالعربیّة ، چاپ سلیمان سلیم بواب ، دمشق 1409/1989؛
(14) احمدبن یحیی ثعلب ، شرح دیوان زهیربن ابی سلمی ، قاهره 1384/1964؛
(15) همو، فصیح ثعلب و الشروح التی علیه ، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی ، ( قاهره ) 1368/1949؛
(16) همو، قواعدالشعر ، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی ، مصر 1367/1948؛
(17) همو، مجالس ثعلب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ( 1960 ) ؛
موهوب بن احمد جوالیقی ،

(18) المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم ، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره 1361؛
(19) حاجی خلیفه ؛
(20) خطیب بغدادی ؛
محمدبن

(21) احمد ذهبی ، کتاب تذکرة الحفاظ ، حیدرآباد دکن 1388ـ1390/ 1968ـ 1970؛
(22) محمدبن حسن زبیدی ، طبقات النحویین واللغویین ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره ?( 1392/1973 ) ؛
(23) عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی ، مجالس العلماء ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره 1403/1983؛
(24) محمودبن عمر زمخشری ، کتاب المفصّل فی النحو ، اسلو 1879؛
(25) جرجی زیدان ، تاریخ آداب اللغة العربیة ، بیروت 1978؛
(26) یوسف الیان سرکیس ، معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة ، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛
(27) فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربی ، ج 2، جزء 1، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی ، ( ریاض ) 1403/1983، چاپ افست قم 1412؛
(28) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی ، علی محمد بجاوی ، و محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(29) محمدبن یحیی صولی ، ادب الکُتّاب ، چاپ محمد بهجة اثری ، قاهره ?( 1341 ) ، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(30) شوقی ضیف ، المدارس النحویة ، قاهره ?( 1968 ) ؛
(31) عبدالقادر حسین ، اثر النحاة فی البحث البلاغی ، قاهره ( 1975 ) ؛
(32) عمر فرّوخ ، تاریخ الادب العربی ، بیروت 1984ـ1985؛
(33) علی بن یوسف قفطی ، اِنباه الرواة علی اَنباه النّحاة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، ج 1، قاهره 1369/1950؛
(34) مهدی مخزومی ، مدرسة الکوفة و منهجها فی دراسة اللغة و النحو ، بیروت 1406/1986؛
(35) محمدبن عمران مرزبانی ، کتاب نورالقبس المختصر من المقتبس ، اختصار یوسف بن احمد یغموری ، چاپ رودلف زلهایم ، ویسبادن 1384/1964؛
(36) همو، الموشح ، چاپ علی محمد بجاوی ، مصر 1965؛
(37) عبداللّه بن اسعد یافعی ، مرآة الجنان و عبرة الیقظان ، بیروت 1417/1997؛
(38) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛


(39) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942;
(40) EI 1 , s.v. "Tha ـ lab" (by R. Paret);
(41) EI 2 , s.v. "Tha ـ lab" (by Monique Bernards);
(42) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967-1984.

/ باقر قربانی زرّین /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4240
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست