تُورَپُشتی ، فضل اللّه بن حسن (حسین )، ملقب به شهاب الدین و مکنّا به ابوعبداللّه ، محدّث و فقیه حنفی در قرن هفتم . از سال تولد و جزئیات زندگی او اطلاعی در دست نیست . به گفتة سُبکی (ج 8، ص 349) حملة مغولان ( و از بین رفتن منابع ) ، مانع شناخت وی شده است . شاید بدین جهت که سبکی شرح حال تورپشتی را در کتاب خود گنجانیده ، غَزّی او را با عنوان فقیه شافعی آورده است (ج 2، ص 19). وی به توران پشتی نیز مشهور است . توران پُشت یا تورون پشت ، روستایی در بخش نیّر یزد بوده است (رزم آرا، ج 10، ص 52؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید بهجنید شیرازی ، ص 190ـ 191، حاشیة قزوینی ، ش 5). تورپشتی ابتدا در شیراز ساکن بود تا اینکه در 656 به درخواست قُتلغ ترکان خاتون برای تدریس در مدرسة ترکانی ، از شیراز به کرمان رفت و در آنجا ساکن شد و تا آخر عمر همانجا ماند (خوافی ، ج 2، ص 326؛ نیز برای آگاهی بیشتر از ضبط نسبت وی رجوع کنید به جنید شیرازی ، همانجا).
تورپشتی سه پسر داشت (خوافی ، ج 2، ص 330) و به نقل جنید شیرازی (همانجا) اولاد و احفاد وی همه از علما و فضلا بودند. او شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد (برای نمونه رجوع کنید به جنید شیرازی ، ص 190، 325ـ 328). وی صحیح بخاری را با واسطه روایت کرده است (سبکی ، همانجا). آثاری که به عربی و
فارسی از او به جا مانده عبارت اند از: المیسر در حدیث که شرح مصابیح السُّنّة از بَغَوی فرّاء * ، محدّث و فقیه قرن پنجم و اوایل قرن ششم ، است . سبکی (ج 8، ص 350ـ 352) بخشهایی از المیسر را نقل کرده است . تورپشتی این کتاب را در 660 به پایان رسانده است (بهادر، ج 1، ص 486؛ قس بروکلمان ، > ذیل < ، ج 1، ص 620، که سال تألیف این کتاب را 712 ذکر کرده است که احتمالاً سال کتابت نسخه ای از آن است )؛ از المیسر دو نسخه در کتابخانة آصفیه و رامپور موجود است (بروکلمان ، همانجا؛ حاجی خلیفه ، ج 2، ستون 1698). مطلبُالنّاسک فی علم المَناسک در حدیث در چهل باب ؛ تُحفة السالکین در تصوف به فارسی ، شامل سه فصل اعتقادات ، معاملات و اخلاق ؛ تُحفه المُرشدین که تلخیص تحفة السالکین است ؛ المَناسک ؛ المُعتمد فی المعتقد (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 366، 373ـ374، ج 2، ستون 1719، 1733، 1831).
با توجه به اینکه تورپشتی کتاب المیسر را در 660 به پایان رسانده است ، تاریخی که حاجی خلیفه (ج 1، ستون 373ـ374) برای وفات او ذکر کرده ، یعنی 658، درست به نظر نمی رسد، و سال وفات او 661 بوده است (خوافی ، ج 2، ص 330؛ جنید شیرازی ، ص 190، حاشیة قزوینی ، ش 5؛ بغدادی ، ج 1، ستون 821؛ غزی ، همانجا).
منابع : (1) اسماعیل بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه ، ج 5؛ (2) میرعثمان علی خان بهادر، فهرست مشروح بعض کتب نفیسه قلمیة مخزونة کتب خانة آصفیة سرکار عالی ، حیدرآباد دکن 1357؛ (3) جنیدبن محمود جنیدشیرازی ، شدّالازارفی حطّالاوزارعن زوّارالمزار ، چاپ محمدقزوینی و عباس اقبال ، تهران 1328ش ، چاپ مجدد تهران 1366ش ؛ (4) حاجی خلیفه ؛ (5) احمدبن محمدخوافی ، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرح ، مشهد 1339ـ1341ش ؛ (6) رزم آرا؛ (7) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمودمحمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ (8) محمدبن عبدالرحمان غزی ، دیوان الاسلام ، چاپ کسروی حسن ، بیروت 1411/1990؛
(9) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942.