responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3984

 

تواضع ، از فضائل اخلاقی که در قرآن و حدیث و متون اخلاقی و عرفانی بر آن تأکید شده است .

1) در قرآن و حدیث . تواضع در لغت به معنای فروتنی و خود را خوار کردن (تذلّل ) آمده است (فَراهیدی ، ذیل «وضع »؛ زوزنی ، ج 2، ص 858؛ ابن منظور، ذیل «وضع »). در قرآن کریم واژة تواضع به کار نرفته است اما واژگان و تعابیر دیگری وجود دارد که تقریباً همین معنا را می رساند، مانند خشوع (برای نمونه رجوع کنید به مؤمنون :2)، خشیت (برای نمونه رجوع کنید به فاطر:28)، إخبات (برای نمونه رجوع کنید به هود:23)، ذلّت (برای نمونه رجوع کنید به مائده :54) و خفض جناح (برای نمونه رجوع کنید به شعراء: 215). برخی لغت شناسان میان این الفاظ تفاوتهای ظریفی قائل شده اند، مثلاً تواضع را توأم با توانایی و «تذلّل » را حاکی از ناتوانی شخص در برابر دیگری می دانند، چنانکه تواضع آدمی در برابر خادمان خویش ، از سر ناتوانی در برابر ایشان نیست . نیز گفته اند که تواضع به اعتبار خُلقیات و افعال ظاهر و باطن و «خشوع » به اعتبار جوارح است و این سخن مشهور که «إذَا تَوَاضَعَ القَلْبُ خَشَعَتِ الْجَوَارِحُ»، بر همین معنا دلالت دارد ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، ص 281؛ عسکری ، ص 122، 215ـ216) یا تواضع با زبان و کردار است و «خشوع » در دل و دیده (نحاس ، ج 4، ص 442؛ نیز رجوع کنید به خشوع * ). معنای این واژه در همة نظامهای اخلاقی تقریباً یکسان و روشن است و نیازی به تعریف خاص ندارد، هر چند در منابع اسلامی تعاریف مختلفی از آن موجود است ، از جمله اینکه «تواضع ، راضی بودن به منزلتی فروتر از استحقاق خود است » ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، همانجا؛
علم الهدی ، ج 2، ص 266). برخی تعاریف ذکر شده برای تواضع نیز بویژه با نظر به ضد آن ، یعنی تکبر * ، بیان شده است (برای نمونه رجوع کنید به طوسی ، ج 2، ص 444؛
نیز رجوع کنید به تکبر * ).

تواضع در اخلاق دینی مسلمانان جایگاهی ویژه دارد که آن را از حد صرف فضیلتی ممدوح فراتر می برد. این معنا را با عنایت به اهمیت تواضع در قرآن و مقابلة صریح آیات قرآنی با تکبر و گردنکشی جاهلی می توان دریافت . به روزگار جاهلیت ، تواضع و فروتنی از فضائل انسانهای شریف به شمار نمی آمد و حتی گاه عرب جاهلی ، تا آنجا پرستش بتها را پسندیده می دانست که تعارضی با غرور وی نداشت (ایزوتسو، ص 287). در مقابل ، آنچه از آموزه های قرآنی به دست می آید، نفی قاطع هرگونه کبرورزی نسبت به خداوند و سپس انسانهای دیگر است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به تکبر * ). با عنایت به این امر و نیز با توجه به این مطلب که قرآن کریم از صفات اصلی اقوام بی ایمان را کبرورزی و گردنکشی آنان می داند (برای نمونه رجوع کنید به نحل : 22ـ 23؛
مؤمنون : 46)، نتیجه گرفته می شود تواضع ، که ضد تکبر است ، با ایمان ارتباطی وثیق دارد و یکی از مؤلفه های اصلی ایمان است (برای تفصیل بحث رجوع کنید به ایزوتسو، ص 285ـ 311). این نکته به روشنی در کلمة اسلام ، که معنای آن تسلیم متواضعانه در برابر خداست ( رجوع کنید به طبری ؛
فضل بن حسن طبرسی ؛
قرطبی ، ذیل بقره : 112)، آشکار است .

در آیة 35 سورة احزاب نیز خشوع ــ که در برخی تفاسیر ( رجوع کنید به طوسی ؛
فیض کاشانی ، 1416، ذیل آیه ) همان تواضع معنا شده است ــ در شمار صفات و ویژگیهای مؤمنان آمده است . همچنین در آیة 63 سورة فرقان ، به هنگام توصیف «عبادالرحمن »، آمده است که آنان بر زمین ، سبک گام می نهند. این وصف طبق برخی تفاسیر، می تواند به معنای تواضع در برابر انسانهای دیگر باشد ( رجوع کنید به طبری ؛
طوسی ؛
طباطبائی ، ذیل آیه ؛
برای سایر تعبیرات مرتبط با تواضع رجوع کنید به همین تفاسیر، ذیل حج :34). از ارتباط ویژة تواضع با ایمان ، می توان دریافت که اصل تواضع ، فروتنی در برابر عظمت خداوند است و تواضع در برابر انسانها از اینجا ناشی می شود ( رجوع کنید به مصباح الشریعة ، ص 72ـ73؛
خمینی ، ج 4، ص 340).

پیامبر اسلام به عنوان اسوة همگان ( رجوع کنید به احزاب :21) در قرآن امر به خَفْضِ جناح در برابر مؤمنان شده است ( رجوع کنید به شعراء: 215) و این ، اهمیت خوی تواضع را از منظر قرآن می رساند.

در سیرة پیامبر روایات متعددی از تواضع ایشان نقل شده ، از جمله اشاره شده است که تواضع نزد پیامبر از دورة کودکی محبوب بود و برای تواضع در برابر خداوند، همچون بندگان (بدون تکیه زدن بر جایی ) می نشست و همچون بندگان غذا می خورد (مجلسی ، ج 15، ص 366، ج 16، ص 261؛
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ابن ماجه ، ج 1، ص 403، ج 2، ص 1398ـ 1399؛
بخاری جعفی ، ج 7، ص 190؛
کلینی ، ج 2، ص 122؛
فیض کاشانی ، 1403، ج 4، ص 151ـ152؛
مجلسی ، ج 16، ص 199، 277ـ 278). در بارة تواضع امامان شیعه نیز گزارشهای فراوانی موجود است .

در بارة سایر پیامبران نیز به این خصلت اشاره شده است ؛
چنانکه بنا به روایتی ، خداوند به موسی علیه السلام گفت : تو را بدان سبب به پیامبری بر گزیدم که در میان همة مردم ، کسی متواضعتر از تو نیست (مجلسی ، ج 13، ص 7؛
نیز رجوع کنید به نهج البلاغة ، خطبه 192؛
مجلسی ، ج 14، ص 278).

متون دینی سرشار از نمونه های اخلاقی تواضع است و بسیاری از بزرگان دین ، به این صفت ستوده شده اند (برای نمونه رجوع کنید به کلینی ، ج 2، ص 123؛
علی بن حسن طبرسی ، ص 400؛
فیض کاشانی ، 1403، ج 6، ص 224؛
مجلسی ، ج 22، ص 421، ج 41، ص 54 ـ59، ج 44، ص 191، ج 46، ص 95، ج 49، ص 104، ج 63، ص 407). همچنین از پیامبر و امامان شیعه ، احادیث و روایات فراوانی در بارة تواضع نقل شده است . در نهج البلاغة (خطبة 193) ضمن خطبة متقین ، تواضع در شمار اوصاف پرهیزگاران ذکر شده و امام باقر علیه السلام در حدیثی ، علامت اصلی شیعه را تواضع و خضوع دانسته است ( رجوع کنید به علی بن حسن طبرسی ، ص 121؛
مجلسی ، ج 75، ص 175، نیز رجوع کنید به مجلسی ، ج 10، ص 405).

در احادیث ، بویژه بر تواضع در برابر خدا تأکید شده است که ارتباط مذکور میان تواضع و ایمان را نشان می دهد؛
چنانکه در مصباح الشریعة (ص 73) آمده است که حقیقت تواضع را تنها مقربان و واصلان به وحدانیت خداوند در می یابند. همچنین ، طبق احادیث ، تواضع در برابر عظمت خداوند، شرط قبولی عبادتهایی چون نماز معرفی شده ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 13، ص 338) و در حدیثی از امام صادق علیه السلام ، خود تواضع عبادت خوانده شده است ( رجوع کنید به همان ، ج 75، ص 247). عبادات واجب همچون نماز و حج نیز چنانکه از آیات قرآن بر می آید، به رفع کبر و ایجاد ملکة تواضع در آدمی یاری می رساند ( رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی ، ذیل بقره :45؛
نهج البلاغة ، خطبة 192)؛
بر همین اساس ، در دعاهای منقول از امامان شیعه ، تواضع از اموری است که مؤمن از خدا درخواست می کند ( رجوع کنید به ابن طاووس ، ج 1، ص 259؛
حلّی ، ص 262، 327). بنا بر حدیثی ، مؤمن وظیفه دارد نسبت به دیگر مؤمنان متواضع باشد و از فخرفروشی به آنان بپرهیزد ( رجوع کنید به نهج البلاغة ، همانجا؛
ابن ماجه ، ج 2، ص 1399؛
مسلم بن حجاج ، ج 8، ص 160). به نظر می رسد که مؤمن چون ارزشمندیِ امور را با ملاکِ دوری و نزدیکی به خدا می سنجد و معیار ارزش نعمتهای دنیوی را با توجه به آخرت تعیین می کند، در نتیجه تلاش دارد از سرفروتنی حیات زاهدانه ای در پیش گیرد و زندگی اش را با فقیرترین انسانها همسان سازد. سیره و سلوک پیامبر اسلام ، این معنا را بروشنی نشان می دهد (برای نمونه رجوع کنید به کلینی ، ج 2، ص 122، ج 8، ص 169؛
ورّام ، ج 1، ص 200؛
مجلسی ، ج 16، ص 199). مطابق احادیث ، تواضع با عقل و علم ارتباط دارد (برای نمونه هایی از این احادیث رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 48؛
مجلسی ، ج 1، ص 131، 136، 140، 153، 158، 175ـ176). بنا بر حدیثی نبوی ، طلب علم از خداوند، به فزون شدن تواضع در آدمی می انجامد ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 2، ص 34) و در حدیثی از امام کاظم علیه السلام ، تواضع مرکب عقل خوانده شده است ( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 136).

از دیگر آثار تواضع ، طبق احادیث ، بزرگی و ارج یافتن در دنیا و آخرت است . عبارت «مَنْ تَوَاضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُاللّهُ (هر که برای خدا تواضع کند، خداوند او را ارج و بزرگی می بخشد)» از پیامبر خدا، به صورتهای مختلفی در منابع تکرار شده و مضمون آن در احادیث دیگری از امامان شیعه آمده است ( رجوع کنید به مسلم بن حجاج ، ج 8، ص 21؛
ترمذی ، ج 3، ص 254؛
مجلسی ، ج 5، ص 324، ج 18، ص 417، ج 21، ص 304، ج 49، ص 129، ج 56، ص 151، 191). بنا بر احادیث ، همانگونه که تواضع در برابر پدر و مادر ( رجوع کنید به الفقة المنسوب للامام الرضا علیه السلام ، ص 334)، مؤمنان ( رجوع کنید به فیض کاشانی ، 1403، ج 6، ص 221) و معلم و شاگرد ( رجوع کنید به حرّ عاملی ، ج 1، ص 475)، توصیه شده ، از تواضع نسبت به برخی افراد نهی شده است ؛
از جمله متکبران و کافران ( رجوع کنید به ورّام ، ج 1، ص 201؛
فیض کاشانی ، 1403، ج 6، ص 222). همچنین ، تواضع فقیر در برابر غنی به سبب ثروتش ، ناپسند شمرده شده است ( رجوع کنید به نهج البلاغة ، ص 508؛
راغب اصفهانی ، ص 286) که به نظر می رسد سخن «طوُبَی لِمَنْ... تَوَاضَعَ مِنْ غَیْرِ مَنْقَصَةٍ» از علی علیه السلام ، ناظر به همین معنا باشد؛
یعنی ، فرد به سبب نیاز و طمع مال دیگری ، به وی احترام گذارد (مجلسی ، ج 1، ص 199، برای تفاسیر دیگر این عبارت رجوع کنید به همانجا). در پاره ای احادیث به امور جزئیتری همچون نشانه ها و نمودهای تواضع پرداخته شده که برخی از آنها عبارت است از: تقدم در سلام کردن ، نشستن در پایین مجلس ، غذا خوردن همراه خادمان ، ترک تجمل و تکلف در جامه و خوراک ( رجوع کنید به کلینی ، ج 2، ص 123، 646؛
مجلسی ، ج 2، ص 55، 131ـ 132، ج 59، ص 291).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن ؛
(2) ابن طاووس ، اقبال الاعمال ، چاپ جواد قیومی اصفهانی ، قم 1414ـ1415؛
(3) ابن ماجه ، سنن ابن ماجة ، استانبول 1401/1981؛
(4) ابن منظور؛
(5) توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید ، ترجمة فریدون بدره ای ، تهران 1378 ش ؛
(6) محمدبن اسماعیل بخاری جعفی ، صحیح البخاری ، استانبول 1401/1981؛
(7) محمدبن عیسی ترمذی ، سنن الترمذی ، ج 3، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان ، بیروت 1403؛
(8) محمدبن حسن حرّعاملی ، الفصول المهمة فی اصول الائمة ، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی ، قم 1376 ش ؛
(9) رضی الدین علی بن یوسف حلّی ، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة ، چاپ مهدی رجائی ، قم 1408؛
(10) مصطفی خمینی ، تفسیر القرآن الکریم : مفتاح احسن الخزائن الالهیة ، تهران 1376 ش ؛
(11) حسین بن محمد راغب اصفهانی ، الذریعة الی مکارم الشریعة ، چاپ علی میرلوحی فلاورجانی ، اصفهان 1375 ش ؛
(12) حسین بن احمد زوزنی ، کتاب المصادر ، چاپ تقی بینش ، تهران 1374 ش ؛
(13) طباطبائی ؛
(14) علی بن حسن طبرسی ، مشکاة الانوار فی غررالاخبار ، چاپ مهدی هوشمند، قم 1418؛
(15) فضل بن حسن طبرسی ؛
(16) طبری ، جامع ؛
(17) طوسی ؛
(18) حسن بن عبداللّه عسکری ، معجم الفروق اللغویة ، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری ، قم 1412؛
(19) علی بن حسین علم الهدی ، رسائل الشریف المرتضی ، چاپ مهدی رجائی ، رسالة 24: «الحدود و الحقائق »، قم 1405ـ1410؛
(20) علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، قاهره 1411/1991؛
(21) خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1409؛
(22) الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام ، و المشتهرب فقه الرضا ، مشهد: مؤسسة آل البیت ، 1406؛
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی ، تفسیر

(23) الصافی ، چاپ حسین اعلمی ، تهران 1416؛
(24) همو، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء ، چاپ علی اکبر غفاری ، بیروت 1403/ 1983؛
(25) محمدبن احمد قرطبی ، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت 1405/ 1985؛
(26) کلینی ؛
(27) مجلسی ؛
(28) مسلم بن حجاج ، الجامع الصحیح ، بیروت : دارالفکر، ( بی تا. ) ؛
(29) مصباح الشریعة ، منسوب به امام جعفر صادق (ع )، بیروت : مؤسسة الاعلمی للمطبوعات ، 1400/1980؛
(30) احمدبن محمد نحاس ، معانی القرآن الکریم ، چاپ محمدعلی صابونی ، مکه 1408ـ 1409؛
(31) مسعودبن عیسی ورّام ، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام ، ( چاپ علی اصغر حامد ) ، تهران ?( 1376 ) .

/ فاطمه مینایی /

2) در عرفان و اخلاق . منابع عرفانی ، تواضع را خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل معرفی می کنند که منشأ آن در قلب است و سپس در افعال و اقوال ظاهر می گردد (ابوطالب مکی ، ج 2، ص 282؛
نیسابوری مقری ، ص 96).

کلاباذی (ص 97) تواضع را «افتخار به قلت و اعتناق به ذلت و تحمل اثقال اهل ملت » تعریف کرده است . افتخار به قلت به این معنی است که بنده به قلتی که خدا برای او رقم زده ، افتخار کند یا در منزلت خویش به کمترین چیزی که مستحق آن است راضی باشد (راغب اصفهانی ، ص 299؛
علم الهدی ، ج 2، ص 266)، اعتناق به ذلت یعنی عزت وجود حق تعالی را در دیدن ذلت خود داند که البته این ذلت در ظاهر اوست و باطنش نزد پروردگار عزیز خواهد شد. تحمل اثقال ملت نیز بدین معنی است که بار مشقت خلق را بر دوش کشد، زیرا موجب عنایت حق تعالی می گردد (مُسْتَمْلی ، ج 3، ص 1263ـ1264). همچنین گفته اند تواضع قبول حق است از هر شخصی (قُشَیْری ، ص 148، به نقل از ابن عطا). در بارة تواضع در برابر خداوند نیز توضیح داده اند که چون وظیفة بندگان بندگی است و «از صفات بندگی ، مقدوری است و بی اختیاری ، و صفات خداوندی قادری است و مراد راندن ، پس بنده جز ذلیل بودن در برابر پروردگارش حکم دیگری ندارد» (مستملی ، ج 3، ص 1261).

در بسیاری از منابع عرفانی و اخلاقی ، این صفت نکوداشته و به آن توصیه شده است . از دیدگاه خواجه عبداللّه انصاری در منازل السایرین (ص 100) تواضع آن است که شخص در برابر صولت (هیبت ) حق ، فروتن باشد (نیز رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی ، 1416، ج 1، ص 195). وی همانند دیگر عارفان ، در بیان تواضع به آیة 63 سورة فرقان استناد کرده : «وَعِبادُالرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الارْضِ هَوْناً...» (بندگان خدای رحمان آنان اند که بر زمین به آهستگی ( تواضع ) گام برمی دارند؛
نیز رجوع کنید به قشیری ، ص 239). هَوْن در تعابیر عرفانی معادل سکینه ، خشوع و وقار برای حق است (تِلمسانی ، ج 1، ص 263). مولوی نیز در معنای تواضع به همین آیه استشهاد کرده است ( رجوع کنید به 1360 ش ، ج 2، دفتر سوم ، بیت 834؛
نیکلسون ، دفتر سوم ، ص 1079).

انصاری (ص 102ـ103،360ـ361) برای تواضع سه درجه قائل است : اول تواضع برای دین ، آن است که راه مخالف دین را نپیماید؛
دوم تواضع برای بندگان ، آن است که همه کس را برادر خویش و برتر از خود بداند و ظن بد به آنها نبرد؛
و سوم تواضع برای حق ، آن است که از رأی خود، در خدمت به حق و به خلق ، و از راه و رسم خود، در معاشرت و صحبت و مشاهده ، برای حق چشم پوشی کند و رضا به رضای او دهد. همچنین وی در رسالة صد میدان تواضع را میدان سی ودوم دانسته که از میدان فقر زاییده می شود (همان ، ص 361) و میدان خوف از آن پدید می آید (همان ، ص 282).

تواضع در بعضی موارد از بهترین عبادات دانسته شده (ابوطالب مکی ، ج 2، ص 282) و یکی از اسرار نماز و طهارت به شمار آمده است (ابن عربی ، سفر 5، ص 198). در نماز رکوع و سجود از نشانه های تواضع در پیشگاه خداست (همان ، سفر 11، ص 452؛
سعدالدین حمویه ، ص 129). به گفتة غزالی (1361 ش ، ج 2، ص 269)، در صدر اسلام اعراب که بسیار متکبر بودند و حتی از خم شدن عار داشتند و سجده در نظر آنها نهایت ذلت و خواری بود، مأمور به برپای داشتن نماز شدند تا تواضع در دلشان جای گیرد (نیز رجوع کنید به ورّام ، ج 1، ص 208). عَبّادی در صوفی نامه (ص 230)، تواضع را از مهمترین صفات صوفیان دانسته است .

در نظر عارفان میان تواضع و برخی صفات دیگر رابطه ای وجود دارد. از جمله عزّالدین کاشانی (ص 353) تواضع را عین عزت می داند. به گفتة او تواضع و عزت میان کبر و خواری واقع شده اند و تواضع با خَلق وقتی پسندیده است که شخص متواضع ، خَلق خدا را مظهر قدرت و حکمت الاهی بداند، که در این حالت تواضع عین عزت است و هنگامی که تواضع او از سر طمع و احتیاج باشد و از روی مسکنت نزد ایشان تذلل کند، خواری است (ص 353ـ354). همچنین ورّام بن ابی فراس (ج 1، ص 203) عزت را از آنِ کسی می داند که ذلت او تنها برای خداست و رفعت را از آنِ کسی می داند که برای خداوند تواضع کند.

گفته اند که پیامبر اکرم دو عزت یافت : یکی معراج در دنیا و دیگری شفاعت در عقبی ، و سبب هر دو عزت را تواضع ذکر کرده اند؛
چون برای حق تواضع کرد معراج نمود و چون برای خلق تواضع کرد شفاعت یافت (مستملی ، ج 3، ص 1260). افلاکی (ج 2، ص 656) آورده است که عزت پیامبران در نبوت ایشان و عزت عالمان در تواضع ایشان است .

برخی دیگر تواضع را ثمرة خشوع دانسته و آن را به فنا و ذلت بنده در مقابل کبریا و عظمت خداوند تعریف کرده اند (سمعانی ، ص 60؛
روزبهان بَقْلی ، ص 31). راغب اصفهانی (ص 299) گفته است که تواضع ناظر به اخلاق و افعال ظاهری و باطنی است ، در حالی که خشوع ناظر به افعال جوارح است و آنگاه که تواضع در قلب به وجود می آید خشوع در جوارح ظاهر می شود.

عده ای نیز تواضع را از نشانه های فتوت و ملازم آن شمرده اند. سُلَمی (ج 2، ص 270)، به نقل از فُضَیل بن عیاض ، می گوید که فتوت تواضع در برابر ذاکران و قبول حق از ناصحان است .

شمس الدین آملی در نفائس الفنون (ج 2، ص 12ـ16) تواضع را خُلق چهارم از دَه خلقی ذکر کرده است که موجب تخلق به اخلاق الاهی و رسیدن به صفت بقا می شوند. به عقیدة او تواضع عبارت است از اینکه نفس در مقام عبودیت با حق و انصاف با خلق باشد. نفس را باید با گردن نهادن به اوامر و نواهی ، که تواضع مبتدیان است ، یا با قبول تجلیات صفات و فنای مشیت خود در مشیت حق ، که تواضع متوسطان است ، و قبول تجلی ذات خداوند و فنای وجود خود در وجود حق ، که تواضع منتهیان است ، در مقام عبودیت حق قرار داد (نیز رجوع کنید به عزالدین کاشانی ، ص 351). همچنین باید نفس را با قبول حق از خلق ، در مقام انصاف با خلق قرار داد.

حقیقت تواضع رعایت اعتدال است که حد وسط میان کبر ــ یعنی تفوق و تَرَفُع جستن نفس بیش از استحقاق آن ــ و «ضعت » ــ یعنی تحقیر و تضییع نفس در حد کمتر از استحقاق آن ــ تعریف شده (برای نمونه رجوع کنید به سهروردی ، ص 220؛
عزالدین کاشانی ، ص 352). به گفتة قطب الدین شیرازی (ص 56) اعتدال در تواضع یعنی هر شخصی در مرتبه ای قرار گیرد که خود را مستحق آن می داند و خود را نزد دیگران در مرتبه ای قرار دهد که او را لایق آن مرتبه می دانند (نیز رجوع کنید به نخشبی ، ص 14).

غزالی (1406، ج 2، ص 262) تواضع را از برترین مقامات دانسته و گفته است که عزلت نتیجة کبر و جهل است و مخالطت و معاشرت با خلق از تواضع ناشی می شود.

مولوی نیز تواضع سالک را دلیل نیست انگاشتن خود دانسته و گفته است که اناالحق گفتن حلاج از نهایت تواضع ناشی شده و او که اناالحق گفت خود را عدم پنداشت و گفت که همه اوست (1378 ش ، ص 183). به اعتقاد مولوی آدمیان با کوچک دانستن خود، هستی و حیات را به دست خواهند آورد: «هر کجا دردی دوا آنجا رود/ هرکجا پستی است آب آنجا رود» (1360 ش ، ج 1، دفتر دوم ، بیت 1939). به عقیدة عطار، راه حقیقت و عشق را به کسی نشان می دهند که تواضع پیشه کند ( رجوع کنید به 1341 ش ، غزل 84، بیت 931ـ932).

نویسندگان کتابهای اخلاق نیز به تواضع التفات داشته اند. یحیی بن عدی (ص 14، ترجمة فارسی ، ص 60)، تواضع را ترک ریاست و مقام طلبی و اظهار مذلت و افتادگی و ناپسند

دانستن بزرگداشت خویش و خودداری از مباهات به فضائل و افتخارنکردن به جاه و مال و دوری از خودبینی و تکبر

دانسته است .

در آغاز کتاب جاویدان خرد (مسکویه ، ص 6)، یکی از قدیمترین کتابهای اخلاقی در عالم اسلام ، در بارة اخلاص و تواضع آمده است که هرکس پایان کار را بداند اخلاص ورزد و جز برای خدا کار نکند و هرکس بداند کامیابی در چیست به فروتنی می گرود و هرکس بداند نیکویی چیست به فرمانبرداری و تسلیم در برابر خدا باز می گردد. شبیه این سخن با اندکی تفاوت در صوفی نامة عبّادی (ص 229ـ230) آمده است . سعدی نیز باب چهارم بوستان را به تواضع اختصاص داده است . وی رسیدن به مقام و بزرگی را در تواضع دانسته است ( رجوع کنید به ص 116). این واژه در کتب اخلاقی یکی از یازده نوع فضیلتی است که تحت جنس شجاعت قرار دارد و چنان است که انسان خود را از کسانی که از نظر جاه از او نازلترند، برتر نداند (نصیرالدین طوسی ، ص 112ـ113؛
نیز رجوع کنید به شمس الدین آملی ، ج 2، ص 367؛
الهی اردبیلی ، ص 267).

بسیاری از اخلاقیون و عرفا، تواضع را در برخی موارد جایز ندانسته اند، این موارد عبارت اند از: 1) تواضع نزد صاحبانِ مقامِ توحید که تکبر محسوب می شود. مراد از این سخن آن است که تواضع نشانة اثباتِ خویش و سپس حقیر شمردن و فرو نهادن آن است ، حال آنکه موحد درصدد اثبات نفس خود نیست و اساساً آن را در مرتبه ای نمی بیند که آن را فرو نهد یا رفعت بخشد (غزالی ، 1406، ج 3، ص 362). 2) تواضع در مقابل متکبران و توانگران و ثروتمندان و اهل دنیا (سلمی ، ج 2، ص 507؛
قشیری ، ص 148). حدیثی از پیامبر اکرم نیز همین دیدگاه را تأیید می کند که «در برابر متکبران تکبر کنید، این باعث خواری و کوچکی آنهاست » (ورّام ، ج 1، ص 201). در برابر، گفته اند «برترین تواضع آن است که به زیردستان برتری نشان ندهی و فروتن باشی و بر متکبران و توانگران تکبر ورزی » (عطار، 1346 ش ، ص 219). بویژه تواضع و فروتنی کردن در مقابل ثروتمندان و اهل دنیا برای فریفتن ایشان عملی بسیار نکوهیده و مذموم است (محمدمهدی نراقی ، ج 1، ص 142). 3) تواضع در برابر کافران (عبدالرزاق کاشی ، 1372 ش ، ص 245).

شیوه های کسب تواضع عبارت اند از: 1) خودشناسی و آگاهی از خلقت خویش و نیز خداشناسی تا انسان بداند عظمت و بزرگی تنها از آن خداست (ورّام ، ج 1، ص 208). به گفتة بایزید بسطامی تواضع هر انسانی به قدر معرفت او به پروردگار و نفس خویش است (غزالی ، 1406، همانجا). 2) دستیابی به ریشة کبر و یافتن علتهای اصلی آن (ورّام ، همانجا؛
غزالی ، 1406، ج 3، ص 369ـ372). شایسته است انسان در مقابل عالمان و عابدان و اهل دین تواضع کند. بر عالمان و عابدان و صاحبان فضل که از حسب و نسب و مال و جمال برخوردارند، نیز فرض است که به تواضع روی آورند و در پرهیز از تکبر بیشتر بکوشند (یحیی بن عدی ، همانجاها؛
غزالی ، 1406، ج 3، ص 369ـ372؛
نیز رجوع کنید به قطب الدین شیرازی ، ص 57).

غزالی (همانجا) معتقد است که انسان نباید خود را متواضع و خالی از تکبر پندارد، چه بسا تکبر در زوایای نفس او پنهان باشد (نیز رجوع کنید به احمد نراقی ، ص 206). وی نشانه هایی را برای تواضع ذکر کرده است ، از جمله : پذیرفتن حق از زبان هرکسی که سخن او حق و مطابق با واقع باشد؛
خود را در مجامع و محافل بر دیگران مقدّم نداشتن ؛
پیشی گرفتن در سلام ؛
قبول دعوت فقیران ؛
دیگران را به کارهای شخصی خود نگماشتن (نیز رجوع کنید به ورّام ، ج 1، ص 210ـ211؛
شُبَّر، ص 176ـ177؛
احمد نراقی ، ص 207).


منابع :
(32) ابن عربی ، الفتوحات المکیة ، چاپ عثمان یحیی ، قاهره ، سفر 5، 1397/ 1977، سفر 11، 1407/1987؛
(33) ابوطالب مکی ، قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید ، ج 2، ( قاهره ) 1381/1961؛
(34) احمدبن اخی ناطور افلاکی ، مناقب العارفین ، چاپ تحسین یازیجی ، آنکارا 1959ـ1961، چاپ افست تهران 1362 ش ؛
(35) حسین بن عبدالحق الهی اردبیلی ، شرح گلشن راز ، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی ، تهران 1376 ش ؛
(36) عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی ، تهران 1361 ش ؛
(37) سلیمان بن علی تلمسانی ، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس 1988، چاپ افست قم 1371 ش ؛
(38) حسین بن محمد راغب اصفهانی ، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة ، چاپ ابویزید عجمی ، قاهره ?( 1407/1987 ) ، چاپ افست قم 1373 ش ؛
(39) روزبهان بقلی ، کتاب مشرب الارواح و هوالمشهور بهزارویک مقام ( بِألفِ مقامٍ و مقامٍ )، چاپ نظیف محرم خواجه ، استانبول 1973؛
(40) محمدبن مؤید سعدالدین حمویه ، المصباح فی التصوف ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1362 ش ؛
(41) مصلح بن عبداللّه سعدی ، بوستان سعدی : سعدی نامه ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1363 ش ؛
(42) محمدبن حسین سلمی ، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی : بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ، چاپ نصراللّه پورجوادی ، تهران 1369ـ1372 ش ؛
(43) احمدبن منصور سمعانی ، روح الارواح فی شرح الاسماء الملک الفتّاح ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1368 ش ؛
(44) عمربن محمد سهروردی ، عوارف المعارف ، قاهره 1393/1973؛
(45) عبداللّه شبر، الاخلاق ، چاپ جواد شبر، نجف ( 1963 ) ، چاپ افست قم 1395؛
(46) محمدبن محمود شمس الدین آملی ، نفائس الفنون فی عرایس العیون ، ج 2، چاپ ابراهیم میانجی ، تهران 1379؛
(47) منصوربن اردشیر عَبّادی ، صوفی نامه : التصفیة فی احوال المتصوفة ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1368 ش ؛
(48) عبدالرزاق کاشی ، شرح منازل السائرین ، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372 ش ؛
همو،

لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام : معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة ، ج 1، چاپ سعید عبدالفتاح ، قاهره 1416/

(49) 1996؛
(50) محمودبن علی عزالدین کاشانی ، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1367 ش ؛
(51) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء ، چاپ محمد استعلامی ، تهران 1346 ش ؛


(52) همو، دیوان ، چاپ تقی تفضلی ، تهران 1341 ش ؛
علی بن حسین علم الهدی ، رسائل الشریف المرتضی ، چاپ مهدی رجائی ، رسالة

(53) 24: «الحدود و الحقائق »، قم 1405ـ1410؛
محمدبن محمد غزالی ،

(54) احیاء علوم الدین ، بیروت 1406/1986؛
همو، کیمیای سعادت ،

(55) چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1361 ش ؛
عبدالکریم بن هوازن قشیری ، الرسالة القشیریة ، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف ،

(56) قاهره ( بی تا. ) ، چاپ افست قم 1374 ش ؛
(57) محمودبن مسعود قطب الدین شیرازی ، درّة التّاج : بخش حکمت عملی و سیروسلوک ، چاپ ماهدخت بانوهمایی ، تهران 1369 ش ؛
(58) ابوبکرمحمدبن ابراهیم کلاباذی ، التعرف لمذهب اهل التصوف ، دمشق 1407/1986؛
اسماعیل بن محمد مستملی ، شرح التعرف لمذهب التصوف ، چاپ محمد

(59) روشن ، تهران 1363ـ 1366 ش ؛
(60) احمدبن محمد مسکویه ، الحکمة الخالدة ( جاویدان خرد )، چاپ عبدالرحمان بدوی ، تهران 1358 ش ؛
(61) محمد معین ، فرهنگ فارسی ، تهران 1360 ش ؛
(62) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، فیه مافیه ، چاپ زینب یزدانی ، تهران 1378 ش ؛


(63) همو، کتاب مثنوی معنوی ، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، تهران 1360 ش ؛
(64) ضیاءالدین نخشبی ، سِلک السلوک ، چاپ غلامعلی آریا، تهران 1369 ش ؛
(65) احمدبن محمد مهدی نراقی ، کتاب معراج السعاده ، تهران : جاویدان ، ( بی تا. ) ؛
(66) محمدمهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات ، چاپ محمد کلانتر، نجف 1387/1967، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(67) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی ، اخلاق ناصری ، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ، تهران 1360 ش ؛
(68) محمدبن حسن نیسابوری مقری ، الحدود: المعجم الموضوعی للمصطلحات الکلامیة ، چاپ محمود یزدی مطلق (فاضل )، قم 1414؛
(69) رینولد الین نیکلسون ، شرح مثنوی معنوی مولوی ، ترجمه و تعلیق حسن لاهوتی ، تهران 1374 ش ؛
(70) مسعودبن عیسی ورّام ، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام ، ( چاپ علی اصغر حامد ) ، تهران ?( 1376 ) ؛
(71) یحیی بن عدی ، تهذیب الاخلاق ، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی ، تهران 1365 ش .

/ فاطمه رحیمی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3984
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست