responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3802

 

تَکَلو (یا تکّه لو) ، طایفه ای ترک در ایران و عثمانی . این طایفه از طوایف بزرگ قزلباش * بودند که از تَکه ایلی * واقع در جنوب غربی آسیای صغیر مهاجرت خود را به ایران در دهة دوم سدة دهم آغاز کردند ( تاریخ قزلباشان ، ص 27)؛ بنابراین نام تکلو با نام خاستگاه آنان در ارتباط است . واژة تَکَل ترکی به معنای قوچ جنگی ، نوجوانی که تازه ریش در آورده ، و وصلة لباس است (قدری ، ذیل «تکل »). تَکَه نیز در ترکی آذری به معنای «بُز نر» است (همان ، ذیل «تکه »)، اما از ارتباط این واژه ها با نام طایفة تکلو در منابع سخنی نیست . در برخی منابع تاریخی عهد صفوی ، نام دو طایفة «تکه یاخرلو» و «تکرمشلو» آمده است (برای نمونه رجوع کنید به روملو، ج 12، ص 168) که احتمال دارد با طایفة تکلو نسبتی داشته باشند. حَسن خلیفه تکلو معروف به قرابِیِق (هامر ـ پورگشتال ، ج 1، ص 771)، از جانب شیخ جُنَید و شیخ حیدر صفوی از آذربایجان مأمور تبلیغ مذهب شیعه و خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی در تکه ایلی شده بود ( جهانگشای خاقان ، ص 85؛
روملو، همانجا). در 906 صدها تن از مردم تکلو برای جنگ با فرخ یسار شروانشاه / شیروانشاه ، همراه سایر قزلباشان در اطراف ارزنجان به شاه اسماعیل اول پیوستند (خواندمیر، ص 52؛
روملو، ج 12، ص 61) و تا پایان عمر او در اغلب جنگها یاری اش دادند ( رجوع کنید به جهانگشای خاقان ، ص 138، 243، 543 ـ544 و جاهای دیگر؛
روملو، ج 12، ص 81 ، 121، 212 و جاهای دیگر؛
تاریخ قزلباشان ، همانجا؛
نویدی ، ص 50).

بسیاری از مردمان تکلو در 917 پس از شورش وسیع مریدان و پیروان شاه اسماعیل صفوی ، به ایران آمدند. رهبر این شورش شاهقلی بابا، پسر و جانشین حسن خلیفه تکلو، بود که مورخان عثمانی به وی لقب شیطانقلی داده اند ( جهانگشای خاقان ، ص 405ـ 408؛
روملو، ج 12، ص 164ـ166؛
هامر ـ پورگشتال ، همانجا). شورشیان در مسیر خود به ایران ، سپاه قره گوزپاشا، بیگلربیگی عثمانی ، را در هم شکستند و او را به طرزی فجیع کشتند و سپس سپاهیان علی پاشا، صدراعظم عثمانی ، را مغلوب کردند. در این جنگ ، شاهقلی بابا و علی پاشا نیز به قتل رسیدند. سپس حدود بیست هزار جنگجوی تکلو به رهبری میرعلی خلیفه ، جانشین شاهقلی بابا، در اطراف آماسیه و قره حصار به جنگ و گریز با سپاهیان عثمانی پرداختند (هامر ـ پورگشتال ، ج 1، ص 773ـ774، 777ـ 778) و حدود پانزده هزار تن از تکلوها به رهبری صوفیان خلیفه روملو به سفر خود به ایران ادامه دادند و در مسیر خود کاروانی تجاری را غارت کردند و تمامی کاروانیان ، از جمله شیخ ابراهیم شبستری معروف به سیبویه ثانی ، را کشتند. آنان در حوالی شهریار به لشکرگاه شاه اسماعیل رسیدند. شاه اسماعیل که از قتل و غارت کاروانیان خشمگین بود، دستور داد که سرکردگان آنان را در دیگهای آب جوش بیندازند و اتباعشان را پراکنده کنند و آنها را میان سایر قزلباشان تقسیم نمایند ( جهانگشای خاقان ، ص 407ـ 408؛
روملو، همانجا؛
نویدی ، همانجا؛
هامر ـ پورگشتال ، ج 1، ص 771ـ 775). در پی همین شورشها، سلطان سلیم اول به شناسایی شیعیان ساکن در قلمرو عثمانی پرداخت و چهل هزار تن از آنان را کشت یا زندانی کرد (هامر ـ پورگشتال ، ج 2، ص 832 ـ833). با این حال ، سران تکلو در دورة شاه اسماعیل از امرای بزرگ قزلباش شدند، از جمله ساروعلی مُهردار، بُرون سلطان حاکم مشهد، چوهه سلطان حاکم کلهر و بعدها حاکم اصفهان ، قراجه سلطان حاکم همدان ، علی سلطان حاکم قزوین و یکان بیگ ( تاریخ قزلباشان ، ص 27، 29؛
جهانگشای خاقان ، ص 518، 569، 595 ؛
روملو، ج 12، ص 245، 252).

بزرگان تکلو در نخستین سالهای سلطنت طهماسب اول (930ـ984) قدرت فراوانی یافتند. اینان در مراسم عرض سپاه شاه طهماسب در اطراف هرات در 936، پانزده هزار سوار به میدان آوردند ( رجوع کنید به منشی قمی ، ج 1، ص 199ـ200) و در سرکوبی طوایف شورشی قزلباش ، از جمله طایفة استاجلو، نقش مؤثری داشتند (اسکندرمنشی ، ص 39؛
روملو، ج 12، ص 251ـ 253؛
نویدی ، ص 62ـ63). چوهه سلطان ، متحد دیوسلطان ، در شوال 933 شاه طهماسب را به قتل دیوسلطان تحریک کرد و خود وکیل السلطنة شاه شد (روملو، ج 12، ص 268؛
اسکندرمنشی ، ص 40؛
حسینی استرآبادی ، ص 59). چوهه سلطان در 937 در جنگ با حسین خان شاملو کشته شد و منصب او به پسرش ، شاه قبادسلطان ، رسید. قدرت سران تکلو و دستیابی آنان به مناصب بزرگ ، خشم بزرگان قزلباش را بر انگیخت و در کمتر از یک ماه منجر به جنگ تکلوها و سایر قزلباشان شد. شاه طهماسب به قتل عام تکلوها فرمان داد. محمدخان شرف الدین اوغلی تکلو نیز شاه قبادسلطان و تعدادی دیگر از خوانین تکلو را که به عراق عرب گریخته بودند، به قتل رساند (روملو، ج 12، ص 308ـ310؛
نویدی ، ص 67ـ70؛
اسکندرمنشی ، ص 40ـ41). اولْمه سلطان تکلو، حاکم آذربایجان ، پس از آگاهی از قتل عام تکلوها، به خیال تصرف مقام وکالت عازم قزوین شد، اما چون در قیدار زنجان با حملة سپاهیان شاه طهماسب روبرو شد، به تبریز بازگشت و پس از مدتی به عثمانی گریخت . او با حمایت سلطان سلیمان قانونی بارها به ایران تاخت و دشواریهای فراوانی برای شاه طهماسب ایجاد کرد (نویدی ، ص 71ـ72؛
روملو، ج 12، ص 311ـ312؛
اسکندر منشی ، ص 41). اولمه در سالهای بعد به حکومت بوسنی رسید و از جمله فاتحان بالکان شد (هامر ـ پورگشتال ، ج 2، ص 1130، 1141، 1194).

قتل سران تکلو و شورش اولمه و پیوستن بعضی از بزرگان تکلو به وی ، سبب تنزل مقام این طایفه در دستگاه حکومت صفوی شد ( رجوع کنید به روملو، ج 12، ص 322، 324، 328ـ330، 336، 431؛
اسکندر منشی ، ص 41، 54، 110؛
بدلیسی ، ص 541). در سلطنت طولانی شاه طهماسب شمار اندکی از تکلوها از بزرگان دستگاه صفوی بودند، که معروفترین آنان محمدخان و پسرانش قزاق خان و مصطفی خان و مسیب خان بودند. محمدخان در 940 در آستانة حملة سلیمان قانونی به عراق ، بر خلاف بیشتر بزرگان تکلو که به سلطان عثمانی ابراز وفاداری کرده بودند، به لشکرگاه شاه طهماسب پیوست (روملو، ج 12، ص 330ـ331) و در 942 سرپرست سلطان محمدمیرزا و حاکم هرات شد. او تا هنگام وفاتش در 964، حاکم هرات بود (همان ، ج 12، ص 346، 514 ؛
اسکندرمنشی ، ص 54).

پس از مرگ شاه طهماسب در 984، تکلوهای قزوین به طرفداران شاه اسماعیل دوم پیوستند و در قتل عام طرفداران حیدرمیرزا شرکت کردند (اسکندر منشی ، ص 144ـ 145؛
حکیم ، ص 720). شاه اسماعیل دوم نیز امارت بعضی نواحی مهم را به امیران تکلو واگذار کرد (اسکندر منشی ، ص 110، 156). اقتدار خوانین تکلو در عصر شاه محمد خدابنده (985ـ 996) افزایش یافت (افوشته یی ، ص 123). اینان از جمله کسانی بودند که به اتفاق گروهی دیگر از سران قزلباش قدرت خیرالنسا * بیگم (مهدعلیا)، همسر شاه ، را تاب نیاوردند و او را کشتند (منشی قمی ، ج 2، ص 695ـ699؛
اسکندر منشی ، ص 184ـ 186). بسیاری از سران تکلو در شورش طوایف ترکمان بر حمزه میرزا، پسر سلطان محمد خدابنده ، در 994، شرکت داشتند. مسیب خان تکلو در همین سال چند روزی وکیل السلطنة طهماسب میرزا شد (منشی قمی ، ج 2، ص 800 ـ 809، 821 ـ 828،833 ـ839؛
اسکندر منشی ، ص 222ـ224، 244ـ 253). وی بعدها ظاهراً از طراحان قتل حمزه میرزا بود (شاملو، ج 1، ص 114). گروههایی از تکلو پس از پیروزی حمزه میرزا بر مخالفان ، به عراق گریختند و در حملات ارتش عثمانی به همدان و اطراف آن شرکت کردند (منشی قمی ، ج 2، ص 884). شاه عباس اول ، که نقش امیران تکلو را در قتل مادر و برادرش فراموش نکرده بود، در 999 مسیب خان ، حاکم سابق تهران ، را کشت (همان ، ج 2، ص 874، 919). همچنین در 1005 به بهانة همدستی گروههایی از سران تکلو با ملک بهمن (رستمداری )، حاکم شورشی آمل ، به قتل عام آنان فرمان داد. در این کشتار بیست تا سی هزار خانوار تکلو، که بیشتر در اطراف همدان سکونت داشتند، کشته یا پراکنده شدند (اسکندر منشی ، ص 393؛
مرعشی ، ص 270). پس از آن ، تنها امیر تکلو که در زمان صفویان به امارت رسید شاه نظر بیگ تکلو بود که حاکم مشهد و از فرماندهان سپاه شاه عباس در جنگهای داغستان و آذربایجان شد (منجم یزدی ، ص 437؛
باکیخانوف ، ص 117).

پس از قتل نادرشاه افشار (1160) نام امیران تکلو بار دیگر به میان آمد. مِهرعلی خان تکلو که از طرف شاهرخ افشار به حکومت همدان منصوب شده بود، در 1162 از کریم خان زند خواست که به وی بپیوندد. پاسخ ناخوشایند کریم خان سبب شد که مهرعلی خان برضد او لشکر بکشد، اما سپاهیانش شکست خوردند و مهرعلی خان به قلعة وَلاشجِردِ (بلاشگرد) تویسرکان گریخت (آذربیگدلی ، ص 372؛
گلستانه ، ص 147ـ150، 162ـ169).

اعقاب مهرعلی خان تکلو در عصر قاجار در شمار حکام و بزرگان بودند؛
از جمله علی مرادخانِ سرتیپ و پسر او خدایارخان شهاب السلطان (مقدم گل محمدی ، ج 1، ص 112). در این دوره خوانین تکلو در ولاشجرد ساکن بودند (ناصرالدین قاجار، ص 180).

از اوایل دورة قاجار به بعد طوایف تکلو عمدتاً در همدان و ملایر و تویسرکان سکونت یافتند. گروه کوچکی از طوایف تکلو نیز در بلوک اقطاع کرمان ساکن شدند. اینان تا اوایل قرن چهاردهم چادرنشین بودند. یکی از بزرگان این طایفه مدعی بود که تکلوهای کرمان ، اعقاب چوهه سلطان اند (وزیری کرمانی ، ص 143ـ144). جمعیت تکلوهای بلوک اقطاع کرمان در 1317ـ 1318 حدود سی خانوار بود (سایکس ، ص 423). از طایفة تکلو چند شاعر و موسیقیدان برخاسته اند که مشاهیر آنان عبارت اند از مسیب خان پسر محمدخان شرف الدین اوغلی ، محمدبیگ مذاقی از اولاد قراجه سلطان ، میرزا قلی میلی ، شانی تکلو، خوش طبع بالی و مَشرَبی تکلو (صادقی افشار، ص 29، 34، 105، 112، 124ـ125؛
آذربیگدلی ، ص 15، 21).


منابع :
(1) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکدة آذر ، چاپ جعفر شهیدی ، چاپ افست تهران 1337ش ؛
(2) اسکندر منشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ اسماعیل برادران شاهرودی ، چاپ سنگی تهران 1314، چاپ افست 1364ش ؛
(3) محمودبن هدایت اللّه افوشته یی ، نقاوة الا´ثار فی ذکرالاخیار: در تاریخ صفویه ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1373ش ؛
(4) عباسقلی آقا باکیخانوف ، گلستان ارم ، چاپ عبدالکریم علیزاده و دیگران ، باکو 1970؛
(5) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی ، شرفنامه : تاریخ مفصّل کردستان ، چاپ فرج اللّه زکی کردی ، قاهره ?( 1931 ) ، چاپ محمد عباسی ، چاپ افست تهران 1343ش ؛
(6) تاریخ قزلباشان ، چاپ میرهاشم محدّث ، تهران 1361ش ؛
(7) جهانگشای خاقان : تاریخ شاه اسماعیل ، چاپ اللّه دتّا مضطر، اسلام آباد 1364ش ؛
(8) حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی ، تاریخ سلطانی : از شیخ صفی تا شاه صفی ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1364ش ؛
(9) محمدتقی بن محمدهادی حکیم ، گنج دانش : جغرافیای تاریخی شهرهای ایران ، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران 1366ش ؛
محمودبن غیاث الدین خواندمیر، تاریخ شاه اسماعیل و

(10) شاه طهماسب صفوی ( ذیل تاریخ حبیب السیر )، چاپ محمدعلی جراحی ، تهران 1370ش ؛
(11) روملو؛
(12) سرپرسی مولزورث سایکس ، سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس ، ترجمة حسین سعادت نوری ، تهران 1336ش ؛
(13) ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی ، چاپ حسن سادات ناصری ، تهران 1371ـ1374ش ؛
(14) صادق صادقی افشار، تذکرة مجمع الخواص ، ترجمة عبدالرسول خیامپور، تبریز 1327ش ؛
(15) حسین کاظم قدری ، تورک لغتی ، ج 2، استانبول 1928؛
ابوالحسن بن محمدامین

(16) گلستانه ، مجمل التواریخ ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1356ش ؛
(17) میرتیمور مرعشی ، تاریخ خاندان مرعشی مازندران ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1356ش ؛
(18) محمد مقدم گل محمدی ، تویسرکان ، ج 1، تهران 1378ش ؛
(19) جلال الدین محمد منجم یزدی ، تاریخ عباسی ، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیف اللّه وحیدنیا، تهران 1366ش ؛
(20) احمدبن حسین منشی قمی ، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1359ـ 1363ش ؛
(21) ناصرالدین قاجار، شاه ایران ، سفرنامة عتبات : سال 1287 قمری ، چاپ ایرج افشار، تهران 1363ش ؛
(22) زین العابدین علی بن عبدالمؤمن نویدی ، تکملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری قمری ، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران 1369ش ؛
(23) احمدعلی وزیری کرمانی ، «جغرافیای مملکت کرمان »، فرهنگ ایران زمین ، ش 14 (1345ـ 1346 ش )؛
(24) یوزف فون هامر ـ پورگشتال ، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزازکی علی آبادی ، چاپ جمشید کیان فر، تهران 1367ـ 1369ش .

/ علی پورصفر قصابی نژاد /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3802
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست