responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3466

 

تَرکان خاتون ، نام همسران چند تن از حکمرانان ترک ، بخصوص در دوران قبل از مغول .

ترکان (در ترکی باستان : تَرکَن ) عنوانی اشرافی بود که اغلب در مورد زنان به کار می رفت و تقریباً معادل «ملکه » بود. در دورة سلجوقیان و خوارزمشاهیان ، ترکن گاهی جزو نام مردان نیز

بود، مانند ترکن شاه بن طغرل شاه ، از امیران سلجوقیان کرمان . ترکن احتمالاً از زبان قومِ ختای یا سلسلة لیائوی غربی (قراختائیان متأخر آسیای مرکزی ) وارد زبان ترکی شده است . خاتون نیز به معنای «همسر شاه یا حاکم » بود که در ترکی قاتون و در عربی خاتون تلفظ می شده است ( د. اسلام ، چاپ دوم ).

چند تن از زنان مشهور تاریخ ایران که دارای این عنوان بوده اند، عبارت اند از:

1) همسر ملکشاهِ سلجوقی (حک : 465ـ 485). او دختر طَفغاج خان (حاکم سمرقند) و مشهور به خاتون جلالیه بود. آلب ارسلان (حک : 455ـ465) در سفر به ماوراءالنهر (456) او را برای همسری فرزندش ، ملکشاه ، برگزید (ظهیری نیشابوری ، ص 32؛ راوندی ، ص 133). به نوشتة ابن اثیر، او برادرزادة طفغاج خان بود (ج 9، ص 301).

ترکان خاتون به سبب جوانی و ملاحت و نسب بلند خانوادگی مورد توجه ملکشاه بود و در او نفوذ داشت (ظهیری نیشابوری ؛ راوندی ، همانجاها). در 474 خلیفة عباسی المقتدی (حک : 467ـ487)، وزیرش ابن جَهیر را به دربار ملکشاه فرستاد و از دختر وی خواستگاری کرد. ترکان خاتون با تأمل بسیار و مشروط به اینکه خلیفه زوجة دیگری اختیار نکند، حاضر به این وصلت شد (ابن اثیر، ج 10، ص 120). خلیفه شرط را پذیرفت و ترکان خاتون در 480 همراه با دخترش و جهیزیة فراوان به بغداد رفت (میرخواند، ج 3، ص 526 ـ527).

به علت نفوذ زنان سلجوقی در امور حکومتی ، وزیران یا باید در جلب رضایت ایشان می کوشیدند یا با آنان مبارزه می کردند. بین ترکان خاتون و خواجه نظام الملک ، وزیر ملکشاه ، چنین مبارزه ای وجود داشت . ترکان خاتون در بارة قدرت یافتن خواجه نظام الملک و پسرانش به ملکشاه هشدار می داد (حمداللّه مستوفی ، ص 438) و سعی داشت تاج الملک * ابوالغنایم ، رئیس دیوان طغرا، را به جای وی بگمارد (ظهیری نیشابوری ، ص 32ـ33). علت اصلی اختلاف ترکان خاتون و خواجه نظام الملک در انتخاب جانشین ملکشاه بود. ترکان خاتون می خواست فرزندش ، محمود، که در 480 به دنیا آمده بود، به ولیعهدی برسد (ابن اثیر، ج 10، ص 161)، اما خواجه نظام الملک بر جانشینی برکیارق * ، پسر زبیده خاتون (همسر دیگر ملکشاه )، پافشاری می کرد (ظهیری نیشابوری ، ص 33؛ راوندی ، ص 136؛ میرخواند، ج 4، ص 284). ملکشاه نیز بیشتر به ولیعهدی پسر بزرگترش برکیارق ــ که در آن هنگام سیزده ساله بود ــ تمایل داشت (ظهیری نیشابوری ، همانجا).

اوج قدرت نمایی ترکان خاتون از زمان مرگ ملکشاه (485) تا 487 بود. هنگام مرگ ملکشاه ، ترکان خاتون و پسرش محمود همراه وی در بغداد بودند (حسینی ، ص 74). ترکان خاتون خبر مرگ سلطان را پنهان کرد (ابن اثیر، ج 10، ص 211). بیشتر امرا و بزرگان دربار ملکشاه از اطرافیان و برکشیدگان ترکان خاتون بودند، ازینرو او توانست برای جانشینی فرزندش از ایشان بیعت گیرد (حسینی ، همانجا؛ بنداری ، ص 93). سپس از خلیفه المقتدی خواست تا به نام پسرش خطبه بخواند، اما خلیفه ، به سبب خردسالیِ محمود، با این امر مخالفت کرد. ترکان خاتون برای جلب رضایت خلیفه با وی معامله ای کرد، زیرا ملکشاه ، جعفر (پسر خلیفه ) را ــ که نوة دختری اش بود و در اصفهان به سرمی برد ــ امیرالمؤمنین لقب داده و برای او در اصفهان دارالخلافه ساخته بود. خلیفه که از این امر بیمناک بود، در برابر گرفتن فرزندش ، به نام محمود خطبه خواند (ظهیری نیشابوری ، ص 35؛ راوندی ، ص 139ـ140؛ افضل الدین کرمانی ، ص 258؛ حمداللّه مستوفی ، ص 440).

ترکان خاتون یکی از امرای ملکشاه به نام کِربوغا را برای دستگیری برکیارق به اصفهان فرستاد. برکیارق از اصفهان گریخت و در ری با حمایت هواداران خواجه نظام الملک بر تخت نشست . ترکان خاتون با پسرش به اصفهان رفت و شهر را در اختیار گرفت و تاج الملک ، وزیر محمود، با نظر ترکان خاتون ، عهده دار ادارة امورشد (ابن اثیر، ج 10، ص 214ـ215؛ ظهیری نیشابوری ؛ افضل الدین کرمانی ، همانجاها؛ میرخواند، ج 2، ص 501). پس از فوت المقتدی (487)، جانشین وی المستظهرباللّه (حک : 487ـ512) جانشینی برکیارق را تأیید کرد (حسینی ، ص 75). برکیارق (حک : 486ـ 498) ابتدا اصفهان را محاصره کرد ولی در مقابل دریافت پانصد هزار دینار از میراث ملکشاه از ادامة محاصره منصرف شد (افضل الدین کرمانی ، ص 259؛ میرخواند، همانجا). ترکان خاتون که در پی شکست دادن و دستگیری برکیارق بود، ملک اسماعیل یاقوتی (دایی برکیارق ) را با وعدة ازدواج و بخشیدن سلاح و مال با خود همراه کرد (ابن اثیر، ج 10، ص 224؛ افضل الدین کرمانی ، همانجا). اسماعیل در جنگ با برکیارق شکست خورد و به اصفهان گریخت . ترکان خاتون با او به احترام رفتار کرد و فرمان داد که در خطبه ، نام او را پس از نام فرزندش محمود بخوانند. به علت مخالفت امرای سلجوقی ، ازدواج ترکان خاتون با ملک اسماعیل عملی نشد (ابن اثیر، همانجا). برکیارق دو باره اصفهان را محاصره کرد. در این درگیری ، تاج الملک دستگیر و، با پافشاری هواداران نظام الملک ، کشته شد (ابن اثیر، ج 10، ص 216). ترکان خاتون تصمیم گرفت به تاج الدوله تُتُش * ، برادر ملکشاه که مدعی سلطنت بود، بپیوندد، اما بیمار و بستری شد. در این هنگام برای ترکان خاتون ، که همة خزاینش را در راه به سلطنت رساندن فرزندش صرف کرده بود، تنها شهر اصفهان و ده هزار سوار ترک باقی مانده بود.

ترکان خاتون در 487 درگذشت و به فاصلة کوتاهی محمود نیز بر اثر آبله وفات یافت و برکیارق به سلطنت رسید (ابن اثیر، ج 10، ص 240؛ افضل الدین کرمانی ، ص 260).

2) همسر سلطان سنجر سلجوقی (حک : 511 ـ552) و دختر ارسلان خان (حاکم سمرقند). او سلطان سنجر را در جنگها و لشکرکشیها همراهی می کرد ( رجوع کنید به بیهقی ، ص 469ـ 470). در 536، سلطان سنجر در جنگ قَطوان ــ که با ترکان قراختائی در گرفت ــ شکست خورد و ترکان خاتون و چند تن از امرا اسیر شدند (حسینی ، ص 94؛ افضل الدین کرمانی ، ص 274). به نوشتة ظهیری نیشابوری ، خان قراختائی با اسرا خوش رفتاری می کرد (ص 46)، اما خواندمیر نوشته است که او همسر سنجر را به حرمسرای خود برده بود (ج 2، ص 509). ترکان خاتون پس از یک سال اسارت با پرداخت پانصد هزار دینار فدیه آزاد شد (ظهیری نیشابوری ، همانجا؛ راوندی ، ص 174؛ حسینی ، ص 94). در 548، سلطان سنجر در جنگ با غُزان شکست خورد و به همراه ترکان خاتون اسیر شد. در 551، ترکان خاتون درگذشت و سلطان از بند غزان گریخت (حسینی ، ص 123؛ خواندمیر، ج 2، ص 511 ـ512).

3) همسر ایل ارسلان بن اتسز (حک : 551 ـ567). پس از درگذشت ایل ارسلان ، ترکان خاتون پسرش سلطانشاه را بر تخت سلطنت نشاند و خود ادارة امور را در دست گرفت (جوینی ، ج 2، ص 17؛ رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 342ـ343). او تکش ، پسر بزرگتر ایل ارسلان ، را به اطاعت از سلطانشاه فراخواند، اما تکش نپذیرفت و به قراختائیان پناه برد. در 568، تکش با حمایت قراختائیان به جنگ ترکان خاتون و سلطانشاه رفت . ترکان خاتون و فرزندش که تاب مقاومت نداشتند، از خوارزم گریختند و نزد ملک مؤید آی ابه ، حاکم نیشابور، رفتند (جوینی ، همانجا؛ رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 343). ترکان خاتون به ملک مؤید هدایا و اموالی داد و ادعا کرد که اهل خوارزم خواستار حکومت او و فرزندش هستند (میرخواند، ج 4، ص 366). ملک مؤید، به طمع دستیابی به خزاین خوارزم ، با سپاهی به همراه ترکان خاتون و سلطانشاه به جنگ تکش رفت ، اما شکست خورد و کشته شد. سلطانشاه و ترکان خاتون به دهستان عقب نشینی کردند. تکش در تعقیب آنان دهستان را تسخیر و ترکان خاتون را اسیر کرد و او را کشت . سلطانشاه گریخت و به غوریان (آل شنسب ) پناهنده شد (ابن اثیر، ج 11، ص 377؛ جوینی ، ج 2، ص 19؛ رشیدالدین فضل اللّه ، همانجا؛ خواندمیر، ج 2، ص 633ـ634).

4) همسر سلطان تکش خوارزمشاه (حک : 568 ـ596). وی دختر خان قدرتمند قپچاق از قبیلة بیاووت (نسوی ، ص 62) و مادر سلطان محمد خوارزمشاه (حک : 596 ـ617) بود. پس از ازدواج او با سلطان تکش ، نفوذ ترکها در دربار تکش افزایش یافت (جوینی ، ج 2، ص 198). تکش در 596 درگذشت و فرزندش سلطان محمد به حکومت رسید.

ترکان خاتون دیوان و اقطاعات جداگانه داشت و مُهرش «عصمت الدنیا والدین اُلُغ تَرکان ملکة نساءالعالمین » با علامت «اعتصمت باللّه وحده » بود. او از دورة حکومت سلطان محمد با حمایت امرا و درباریان ترک بتدریج قدرت گرفت و بر امور کشور مسلط شد (نسوی ؛ جوینی ، همانجاها).

ترکان خاتون هنگام تعیین ولیعهد سلطان محمد، به سبب اختلاف با آی چیچاک (آی جیجک ، مادر سلطان جلال الدین )، از اوزلاق / ازلغ ، پسر دیگر سلطان محمد که تحت نظر خودش تربیت یافته بود، طرفداری کرد. با تلاش ترکان خاتون ، سلطان نیز اوزلاق را به ولیعهدی خود برگزید ( رجوع کنید به جوینی ، ج 2، ص 130ـ131). ترکان خاتون ، با نفوذ خود، نظام الملک صدرالدین مسعود هروی ، وزیرسلطان ، را برکنار کرد و یکی از غلامان خود، ناصرالدین (نظام الملک ) محمدبن صالح ، را به وزارت سلطان محمد گمارد. بی کفایتی و رشوه خواری محمدبن صالح سبب شد که سلطان او را عزل کند، اما ترکان خاتون ، محمدبن صالح را وزیر اوزلاق شاه کرد. اوزلاق شاه در آن هنگام ولیعهد بود و به این سبب ، اختلاف ترکان خاتون و سلطان محمد بالا گرفت (نسوی ، ص 42، 44؛ خواندمیر، ج 2، ص 652).

چنگیزخان که پیش از حمله به ایران از اختلاف ترکان خاتون و سلطان محمد آگاه شده بود، نماینده ای نزد ترکان خاتون فرستاد و به وی اطمینان داد که قصد تعرض به سرزمینهای تحت ادارة او را ندارد و حتی حاضر است حکومت خوارزم و خراسان را به وی واگذار کند (نسوی ، ص 55 ـ 56)، اما ترکان خاتون با شنیدن خبر فرار سلطان محمد، خزاین را برداشت و به همراه محمدبن صالح و زنان و فرزندان سلطان محمد از خوارزم گریخت . او هنگام ترک شهر دستور داد تا دوازده تن از ملوک و شاهزادگان اسیر در خوارزم را به قتل برسانند (همان ، ص 57 ـ 58؛ جوینی ، ج 2، ص 199؛ خواندمیر، ج 2، ص 650). وی به قلعة ایلال در مازندران پناه برد. مغولان قلعه را محاصره کردند و سرانجام ، پس از چهارماه ، ترکان خاتون و محمدبن صالح از قلعه فرود آمدند و تسلیم شدند. ترکان خاتون و همراهانش را نزد چنگیز فرستادند و به فرمان او همة فرزندان ذکور سلطان را کشتند و ترکان خاتون را به قراقروم فرستادند. او در دربار مغولان زیست و در 630 درگذشت (نسوی ، ص 55؛ میرخواند، ج 2، ص 652).

ترکان خاتون زنی خوشگذران بود و در نهان مجالس عیش و طرب داشت (جوینی ، ج 2، ص 198) تا جایی که از ارتباط و ازدواج پنهانی او با شیخ مجدالدین بغدادی ، صوفی و عارف قرن ششم و هفتم ، خبر داده اند؛ حتی گفته شده است که قتل مجدالدین به فرمان سلطان محمد و به سبب رابطة او با ترکان خاتون بوده است (در این باره رجوع کنید به بغدادی * ، مجدالدین ).

5) همسر ملک صالح و دختر سلطان جلال الدین خوارزمشاه (حک : 617ـ 628). وی در دو سالگی به اسارت مغولان در آمد و نزد منگوقاآن فرستاده شد و در دربار مغولان تربیت یافت . در لشکرکشی هولاکو (حک : ح 614ـ663) به ایران ، همراه او بود و در 655 به فرمان هولاکو به همسری ملک صالح ، پسر بدرالدین لؤلؤ * (حاکم موصل )، در آمد ( رجوع کنید به جوینی ، ج 2، ص 201).

6) همسر سعدبن ابوبکر اتابک فارس (متوفی 658) و دختر قطب الدین محمودشاه از اتابکان یزد (متوفی 637). پس از درگذشت سعدبن ابوبکر، که فقط دوازده روز حکومت کرد، بزرگان فارس پسرش محمدبن سعد را بر تخت نشاندند (حک : 658ـ660؛ میرخواند، ج 4، ص 614؛ خواندمیر، ج 2، ص 564)، اما به سبب خردسالی او، مادرش ترکان خاتون ادارة امور را در دست گرفت . ترکان خاتون با استفاده از خزاین موجود در جهت رفاه مردم و لشکریان کوشید و بقعه ای بر مزار همسرش ساخت و مدرسة عضدیّه را در کنار آن بنا کرد و توانست موقعیت خویش را استحکام بخشد (میرخواند، همانجا؛ رجبی ، ص 55). او نماینده ای با هدایای فراوان به اردوی هولاکو فرستاد و اظهار اطاعت کرد و هولاکو فرمان حکومت فارس را برای اتابک محمدبن سعد فرستاد (میرخواند، همانجا). محمد، پس از دو سال حکومت ، درگذشت و به جای او محمدبن سلغور (حک : 660ـ 661) به حکومت رسید (حمداللّه مستوفی ، ص 506 ـ 507).

محمدبن سلغور با دختر ترکان خاتون ازدواج کرد، اما تحت نفوذ ترکان خاتون نبود و سرانجام به سبب ستم بر مردم و اشتغال به لهوولعب به فرمان ترکان خاتون دستگیر و نزد هولاکو فرستاده شد (زرکوب شیرازی ، ص 63؛ میرخواند، ج 4، ص 615ـ616؛ خواندمیر، ج 2، ص 565).

ترکان همچنین فرمان داد تا سلجوقشاه (برادر محمدبن سلغور) که در حبس بود، آزاد شود و حکومت را در دست گیرد. او با ترکان خاتون ازدواج کرد، اما پس از چندی (601) در حال مستی و به سبب سوءظنی که به همسرش داشت ، فرمان قتل او را صادر کرد (زرکوب شیرازی ، همانجا؛ میرخواند، ج 4، ص 617؛ خواندمیر، ج 2، ص 565). به نوشتة حمداللّه مستوفی ، ترکان خاتون در جنگی که سلجوقشاه به خون خواهی برادرش برپا داشت ، کشته شد (ص 507).

پس از کشته شدن ترکان خاتون ، برادرش علاءالدوله ، که اتابک یزد بود، به یاری سپاهیان مغول به سلجوقشاه حمله کرد و او را شکست داد. پس از قتل سلجوقشاه ، به فرمان هولاکو حکومت اتابکان فارس به اَبِش خاتون ، دختر ترکان خاتون ، واگذار شد (خواندمیر، ج 2، ص 566 ـ567).


منابع :
(1) ابن اثیر؛
(2) احمدبن حامد افضل الدین کرمانی ، سلجوقیان و غز در کرمان ، تحریر محمدابراهیم خبیصی ، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی ، تهران 1373 ش ؛
(3) فتح بن علی بنداری ، تاریخ سلسلة سلجوقی = زبدة النصرة و نخبة العصرة ، ترجمة محمدحسین جلیلی ، تهران 1356 ش ؛
(4) علی بن زید بیهقی ، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیم اللّه حسینی ، حیدرآباد 1388/1968؛
(5) جوینی ؛
(6) علی بن ناصر حسینی ، کتاب اخبارالدولة السلجوقیّة ، چاپ محمد اقبال ، بیروت 1404/1984؛
(7) حمداللّه مستوفی ؛
(8) خواندمیر؛
(9) محمدبن علی راوندی ، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، به سعی و تصحیح محمد اقبال ، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی ، تهران 1364 ش ؛
(10) محمدحسن رجبی ، مشاهیر زنان ایرانی وپارسی گوی از آغاز تا مشروطه ، تهران 1374ش ؛
(11) رشیدالدین فضل اللّه ؛
(12) احمدبن ابی الخیر زرکوب شیرازی ، شیرازنامه ، چاپ بهمن کریمی ، تهران 1310 ش ؛
(13) ظهیرالدین ظهیری نیشابوری ، سلجوقنامه ، تهران 1332 ش ؛
(14) میرخواند؛
(15) محمدبن احمد نسوی ، سیرت جلال الدین مینکبرنی ، چاپ مجتبی مینوی ، تهران 1365ش ؛


/ ایران میرعابدینی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست