responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 333

 

بالِغ / بالق (بالیق ، بالیغ ، بالغ ، بالق )، واژة ترکی به معنی شهر و قلعه و کاخ که تنها یا به صورت ترکیبی در اسامی شهرها و اماکن به کار رفته است . این کلمه ، که در کتیبه های اورخون (قرن دوم ) و نوشته های اویغوری استعمال شده ، از واژه های کهن و اصیل ترکی است . علاوه بر این کلمه ، در قسمتی از متون اویغوری به واژة «کَنْت » و «کَند» به معنی شهر نیز برمی خوریم که بعدها وارد محیط ترک زبانان شده و جای کلمة بالق را گرفته است . به نظر می رسد که از قرن پنجم ، در بخش بزرگی از سرزمینهای ترک نشین ، کلمة بالق دیگر به معنی شهر به کار نرفته و جایش را به واژة کند یا کنت داده است ، چنانکه در منظومة حماسی قوتاد غوبیلیگ (قرن پنجم ) فقط کلمة کنت به کار رفته است .

محمود کاشغری در دیوان لغات الترک ، بعد از قید واژة بَلِق (بالق ) به معنی کاخ و شهر (ج 1، ص 317، و بَلِقْلَنْدی ـ به معنیِ «در جایی قلعه ساخته شد» ـ ج 2، ص 210) لازم دیده است تصریح کند که این عنوان «مجوسی » و مخصوص اویغورها بوده است . در نسخه ای از داستانِ اوغوز (غُز)، که متعلق به دورة نسبتاً جدیدتر است و به خط اویغوری نوشته شده ، این واژه ، به صورت اصل قدیمی ، بالق و بالوق آمده است . بالق در اویغوری و چینی ، به معنی شهر و قلعه (رادلف ، ج 4، ص 1166) و در جغتایی ، به معنی «شهری که اطرافش را دیوارهایی محصور کرده باشد» آمده است (همان ، ج 4، ص 1498). در لهجه و تلفظ ترکیِ امروزی ، این واژه دیگر به کار نمی رود.

بالق به صورت ترکیبی نیز در اسامی شهرها و اماکن دیده می شود: مثلاً در کتیبه های اورخون به صورت بیش بالق («پنج شهر» در ترکستانِ چین ، رجوع کنید به کاشغری ، ج 1، ص 317)، چَن بالق (همان ، ج 1، ص 103)، ینی بالق (همان ، ج 1، ص 103، 317)، خان بالق («شهرِخان »؛ شهرهای قره قروم و پکن مدت زمانی به این نام خوانده می شدند)، ایلی بالق (در ساحل رودِ ایلی که نام روسی آن «ایلی ایسک » است ).

به نظر بنگ (1932)، واژة بالق با بالچق به معنی گِل (همان ، ص 210، 316، و نیز ص 412، ج 2، ص 210)، نسبت دارد. مشابه این دگرگونی معنایی را در کلمة ترکی دیگر توی می توان دید که هم به معنای گِل است (همان ، ج 3، ص 103) و هم به معنای قرارگاه (همان ، ج 1، ص 429) و در نوشته های اویغوری به معنی شهر نیز به کار رفته است . این تحوّل معنایی با ملاحظة ساختمانهای گِلی شهرها طبیعی می نماید (شوارتز، ص 156 و بعد، ص 410).


منابع :
(1) یوسف حاجب خاص ، قوتادغوبیلیگ ؛
(2) محمودبن حسین کاشغری ، دیوان لغات الترک ؛


(3) W. Bang and A. V. Gabain, Analytischer Index ..., SBAW , XVII, 1931;
(4) W.Bang and G.R.Rahmeti, Die Legende von Oghuz Qaghan, SBAW , XXV, Berlin 1932, and turkish transl., Oguz Kagan destan i , Istanbul 1936;
(5) A. V. Le Coq, SBAW , 1902;
(6) Radloff, Versuch eines Worterbuches des turkischen Dialekte , Petersburg 1866;
Ramstedt, JSFOu ,



(7) XXXII, 9;
(8) F. V. Schwarz, Turkestan .

) / د. ا. ترک / رشید رحمتی آرات (



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 333
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست