responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3314

 

تُجیبیان ، از خاندانهای عرب حاکم در شمال اندلس از قرن سوم تا پنجم . این خاندان اصیل عربِ یمنی خود را به تُجیب ، دختر ثوبان بن سُلَیم بن ذُهل مَذحِجی سَکونی کِندی ، نسبت می دهند. تجیب مادر عَدی و سعد، پسران اَشرَس بن شبیب سکونی ، بود (ابن کلبی ، ج 1، ص 121؛ ابن عبدالبر، ص 116؛ ابن حزم ، ص 429؛ حجری یمانی ، ج 1، جزء1، ص 138).

نیای تجیبیان اندلس ، عُمَیرَة بن مُهاجربن نجده بود که نسبش به عدی بن اشرس بن شبیب می رسید و ازینرو به آنان بنی مُهاجر نیز گفته می شد. عُمیره در سال 92 همراه سپاهیان موسی بن نُصَیر وارد اندلس شد و مدتی در منطقة ثَغْراعلی (سَرَقُسطه / ساراگوسا ) اقامت گزید و دو سال حاکم ولایت برشلونه (بارسلون ) شد (ابن حزم ، ص 430؛ سامرائی ، ص 291).

ظاهراً عربهای بنی تجیب طی یک قرن و نیم اقامت در سرقسطه ، توانستند نفوذ بسیار و جایگاه ویژه ای به دست آورند (ابن دَلائی ، ص 56ـ57؛ ابوضیف احمد، ص 279ـ280).

ظهور رسمی تجیبیان در صحنة سیاسی سرقسطه مرهون سیاستهای دوراندیشانة امیر اموی اندلس ، محمدبن عبدالرحمان دوم (حک : 238ـ273)، در مقابل خاندان دو رگه (مُوَلَّدون )

و شورشی بنی قَسی در نواحی شمالی اندلس بود (ابوضیف احمد، ص 279). او از عربهای بنی تجیب ساکن در سرقسطه برای سرکوبی بنی قسی که بر منطقه چیره شده بودند، استفاده کرد (ابن حیّان ، ج 3، ص 20؛ ابن دلائی ، ص 41، 49؛ سامرائی ، ص 312ـ 313) و بدین منظور، در 248 شهر «قلعة ایوب »

را در نزدیکی سرقسطه بنا کرد و عبدالرحمان بن عبدالعزیز تجیبی را حاکم آن سامان گردانید و آنگاه قلعه های شُمیط و دَرَوْقَه و فُرِتش را برای تجیبیان ساخت تا آنان بتوانند بنی قسی را سرکوب و از تجاوزاتشان جلوگیری کنند (ابن حیّان ؛ ابن دلائی ، همانجاها).

عبدالرحمان بن عبدالعزیز تجیبی به عنوان نخستین کارگزار امویان ابتدا در قلعة دروقه اقامت گزید و پس از مستحکم ساختن شهر قلعة ایوب به آنجا نقل مکان کرد و پسرش عبدالعزیز را بر دروقه گماشت (ابن دلائی ، ص 53؛ ابوضیف احمد، ص 280).

عبدالعزیزبن عبدالرحمان تجیبی با منذربن محمد اموی ، ولیعهدِ فرمانروای اندلس ، دوستی دیرینه داشت و در لشکرکشیهای وی برای سرکوبی مخالفان دولت اموی شرکت می کرد (ابن دلائی ، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهابن عذاری ، ج 2، ص 102ـ103)، لذا در 273 که منذر به امارت اندلس رسید عبدالعزیز همراه هیئتی برای گفتن تبریک به قرطبه رفت و جزو ندیمان امیر اموی گردید (ابن دلائی ؛ ابوضیف احمد، همانجاها).

عبدالرحمان بن عبدالعزیز تجیبی ، سرسلسلة خاندان تجیبیان اندلس ، از آغاز حکومت تا زمان مرگش در 277 به نبرد با بنی قسی و سرکوب آنان پرداخت (ابن دلائی ، ص 49).

در 261 (ابن حیّان ، همانجا؛ ابن دلائی ، ص 41) و بنا به برخی قراین تاریخی در 271 (ابن فَرَضی ، ص 111؛ ضَبّی ، ص 261؛ ابن عذاری ، ج 2، ص 103، 105؛ ابن خلدون ، ج 4، ص 169؛ سامرائی ، ص 322ـ 325)، سرقسطه به امیر قرطبه ، محمدبن عبدالرحمان دوم ، فروخته شد و او حکومت آنجا را به احمدبن براء پسر وزیر امویان ، البراءبن مالک قرشی ، سپرد (ابن قوطیه ، ص 123؛ سامرائی ، ص 325). احمدبن براء تا 275 بر سرقسطه حکومت راند و نفوذ و قدرت بسیاری در منطقة ثغر (مرز) یافت تا حدی که عبداللّه بن محمدبن عبدالرحمان اموی (حک : 275ـ300)، امیر قرطبه ، از توانمندی او و نفوذ پدرش در دربار امویان احساس خطر کرد (ابن قوطیه ، همانجا؛ سامرائی ، ص 326).

عبداللّه اموی برای سرکوبی احمدبن براء و پدرش ، از تجیبیان مدد جست و پنهانی با عبدالرحمان بن عبدالعزیز توافق کرد که در مقابل کشتن احمدبن براء حکومت سرقسطه را به عبدالرحمان بن عبدالعزیز بسپارد (ابن قوطیه ؛ سامرائی ، همانجاها). در پی این توافق ، تجیبیان چندین بار کوشیدند سرقسطه را تصرف کنند، اما به علت استحکامات شهر موفق نشدند و در یکی از این نبردها عبدالعزیز، پسر عبدالرحمان بن عبدالعزیز کشته شد (ابن حیّان ، همانجا؛ ابن دلائی ، ص 53؛ سامرائی ، ص 327).

تجیبیان که با لشکرکشی موفق به تصرف سرقسطه نشده بودند، راه نیرنگ و فریب در پیش گرفتند؛ ابویحیی محمدبن عبدالرحمان تجیبی معروف به اَنقَر (اَعوَر) وانمود کرد که از پدرش ، حاکم قلعة ایوب ، خشمگین و ناراضی است و به احمدبن براء، کارگزار سرقسطه ، پیوست و بعد تعدادی از یارانش نیز به همین بهانه به وی پیوستند و او در فرصتی مناسب احمدبن براء را به قتل رساند و در هجدهم رمضان 276 حکومت سرقسطه به چنگ تجیبیان افتاد (ابن قوطیه ، ص 123ـ124؛ ابن حزم ، ص 430؛ ابن حیّان ، ج 3، ص 20ـ21، 85 ـ 86؛ ابن دلائی ، ص 41).

محمدبن لُبّ قَسَوی و پسرش لبّ از 276 تا 294 سعی کردند با محاصره و لشکرکشیهای پی درپی ، سرقسطه را از دست تجیبیان در آورند، اما موفق نشدند. محمد در285 و لبّ در 294 کشته شدند و تجیبیان با قدرت بیشتری به حکومت خود ادامه دادند (ابن قوطیه ، ص 124؛ ابن حیّان ، ج 3، ص 86ـ87؛ سامرائی ، ص 329ـ330).

عبدالرحمان سوم اموی در 312 بنی قسی را از سرقسطه کوچ داد و حکومت آن منطقه را به طور کامل مجدداً به ابویحیی محمدبن عبدالرحمان تجیبی (حک : 276ـ312) و فرزندان او سپرد (ابن قوطیه ، همانجا؛ ابن حیّان ، ج 3، ص 87). ابویحیی در 300 منشور ولایت سرقسطه را از امیر جدید قرطبه ، عبدالرحمان ناصر، دریافت کرد (ابن دلائی ، ص 42) و در اواخر 301 تجیبیان قلعة قَلَهُرَّه را از مسیحیان گرفتند (ابن حیّان ، ج 5، ص 98ـ99؛ ابن عذاری ، ج 2، ص 164). در 303 تجیبیان با استفاده از آشوبهایی که در شمال اندلس رخ داده بود، دو قلعه از قلاع شهر وِشقه (هوئسکا ) را تصرف کردند (ابن دلائی ، همانجا؛ ابوضیف احمد، ص 319). ابویحیی در لشکرکشیهای عبدالرحمان ناصر در 308 و 312 شرکت کرد. وی در نیمة شوال 312 در سرقسطه درگذشت (ابن دلائی ، همانجا).

پس از مرگ ابویحیی ، عبدالرحمان ناصر حکومت سرقسطه را به فرزند او، هاشم بن محمدبن عبدالرحمان تجیبی سپرد و تجیبیان منسوب به وی ، بنی هاشم نامیده شدند (همان ، ص 42ـ43؛ سالم ، ص 84). در مدت حکومت هاشم ، سرقسطه در آرامش و امنیت به سر برد. وی در سیزدهم رمضان 318 درگذشت (ابن دلائی ، ص 43).

امیر قرطبه در هجدهم رجب 319 حکومت سرقسطه را به محمدبن هاشم تجیبی واگذار کرد (همان ، ص 44). محمد در 322 از همراهیِ خلیفة اموی ، عبدالرحمان ناصر، در جنگ خودداری نمود و شورش کرد، اما وقتی دید تاب مقاومت ندارد، تقاضای بخشش کرد و خلیفه پذیرفت (ابن حزم ، ص 430؛ ابن دلائی ، ص 44). پس از بازگشت عبدالرحمان ناصر از سرقسطه ، محمد دوباره شورش کرد، خلیفة اموی با سپاهیانش به سرقسطه رفت و آنجا را تا محرّم 326 محاصره کرد (ابن حیّان ، ج 5، ص 363؛ ابن دلائی ، ص 45؛ ابوضیف احمد، ص 323).

در 325 عبدالرحمان ناصر برای سامان دادن به اوضاع سرقسطه و شمال اندلس راهی این منطقه شد و پس از تصرف چند قلعه ، در برابر قلعة ایوب ــ که مُطَرِّف بن مُنذَر تجیبی معروف به ابن شُوَیرِب آن را اداره می کرد ــ اردو زد ( رجوع کنید بهابن حیّان ، ج 5، ص 396).

تجیبیان دیگر مناطق ، چون یونس بن عبدالعزیز تجیبی فرمانروای دروقه و حَکَم بن منذر تجیبی حاکم تورش ، نیز ناگزیر شهرها را تخلیه و همگی برای یاری رساندن به تجیبیان شهر قلعة ایوب شتافتند (همان ، ج 5، ص 397)، اما با وجود تمام این امدادها در هفدهم رمضان 325 سپاهیان خلیفة اموی قلعة ایوب را گرفتند. در این واقعه مطرّف بن منذر تجیبی و تعدادی از بزرگان خاندان تجیبی و سرداران مدافع قلعة ایوب کشته شدند و تنها حکم بن منذر، برادر مطرّف ، و تنی چند از تجیبیان که قبلاً از عبدالرحمان اموی امان نامه دریافت کرده بودند، از مرگ رهایی یافتند و به قرطبه منتقل شدند (همان ، ج 5، ص 397ـ 398).

پس از تسخیر قلعة ایوب و سرکوب کردن مخالفان ، عبدالرحمان راهی سرقسطه شد و از دوازدهم شوال 325 محمدبن هاشم تجیبی را محاصره کرد تا اینکه در محرّم 326 محمد تسلیم شد و امان نامه ای از عبدالرحمان اموی دریافت کرد که طبق آن می بایست با یارانش از سرقسطه خارج می شد و فرمانروایی تطیله (تودلا ) را به عهده می گرفت و یک ماه نیز در قرطبه اقامت می کرد و دوباره با شرایطی ، کارگزار سرقسطه و منطقة ثغراعلی می شد (همان ، ج 5، ص 401ـ407).

محمد طبق امان نامه به دربار قرطبه رفت و مدتی تحت حمایت خلیفة اموی با شکوه زیست و آنگاه در رجب 326 کارگزار سرقسطه و سپهسالار نواحی شمالی اندلس شد (همان ، ج 5، ص 423ـ424؛ ابن دلائی ، ص 46). او به دستگاه خلافت اموی وفادار ماند و در کنار دیگر سپاهیان عبدالرحمان ناصر در نبرد معروف خندق یا سیمالقه (شمنقه / سیمانکاس ) که در شوال 327 رخ داد، شرکت کرد و مسیحیان منطقه او را اسیر کردند (ابن حیّان ، ج 5، ص 435؛ ابن دلائی ، همانجا؛ ابن خلدون ، ج 4، ص 180). با تلاشهای عبدالرحمان ناصر اموی و پرداخت سَربَهایی سنگین ، محمد در ششم صفر 330 آزاد شد و به قرطبه بازگشت . علاوه بر سمتهای قبلی وزارت عبدالرحمان را به عهده گرفت . وی در 22 محرّم 338 در سرقسطه وفات یافت (ابن حیّان ، ج 5، ص 435ـ436، 466ـ467، 473ـ474؛ ابن دلائی ، همانجا؛ عنان ، عصر اول ، قسم 2، ص 418، 421ـ422).

یحیی بن محمدبن هاشم تجیبی از زمان اسارت و بعد وزارت پدرش ، عملاً از سوی خلیفة اموی ، عبدالرحمان ناصر، کارگزار سرقسطه و مناطق اطرافش بود و پس از مرگ پدرش مجدداً فرمان حکومت سرقسطه به نام او صادر گردید (ابن دلائی ، ص 46ـ47؛ ابن حیّان ، ج 5، ص 490).

یحیی در 354 در لشکرکشی امویان به فرماندهی امیرْغالب به اراضی قشتاله شرکت کرد و در تصرف گرماج / غرماج حضور داشت (ابن خلدون ، ج 4، ص 186؛ عنان ، عصر اول ، قسم 2، ص 487). او که سردار و وزیر الحکم المستنصر اموی (حک : 350ـ366) بود، در محرّم 363 همراه برادرانش با سپاهی انبوه و اموال فراوان به سوی مغرب شتافت تا به غالب و سپاهیان امویِ تحت فرماندهی او کمک کند. یحیی در سرکوبی ادریسیان مغرب سهم بسزایی داشت (عنان ، عصر اول ، قسم 2، ص 497). در اواخر ذیحجّة 363 که غالب به اندلس بازگشت ، فرماندهی لشکر اموی مستقر در مغرب به یحیی سپرده شد (همان ، عصر اول ، قسم 2، ص 498).

در 365 یحیی به سرقسطه بازگشت (ابن عذاری ، ج 2، ص 250). از این زمان تا 379 ذکری از خاندان تجیبیان در منابع تاریخی نیست .

در 379 فرمانروای سرقسطه ، عبدالرحمان مطرّف تجیبی ، از نارضایتی عبداللّه فرزند منصوربن ابی عامر (منصور فرمانروای واقعی اندلس بود) بهره برد و با وی دسیسه چید که منصور را به قتل برسانند، اما منصور مطّلع شد و عبدالرحمان را به قرطبه فراخواند و او را در صفر 379 از حکومت سرقسطه عزل کرد و یک ماه بعد به قتل رساند (ابن عذاری ، ج 2، ص 282ـ283؛
عنان ، عصر اول ، قسم 2، ص 548 ـ550).

منصور برای دلجویی از تجیبیان ، حکومت سرقسطه و نواحی شمالی اندلس را به یحیی بن عبدالرحمان بن مطرّف تجیبی ملقب به سماحه / سماجه (عنان ، عصر اول ، قسم 2، ص 550) و به روایت ابن عذاری به برادرزادة او، عبدالرحمان بن یحیی تجیبی سپرد (ج 2، ص 283).

یحیی بن عبدالرحمان بن مطرّف تجیبی (حک : 379ـ 408) تا زمان وفاتش با اقتدار فرمانروای سرقسطه ماند. در دوران حکومت او خلافت امویان سقوط کرد و اندلس میان ملوک الطوایف تجزیه شد و شورشهای متعددی صورت گرفت (عنان ، عصر دوم ، ص 266).

منذر پسر یحیی بن عبدالرحمان بن مطرّف تجیبی پس از مرگ پدرش ، در 408 به حکومت سرقسطه رسید و خود را «حاجب ذوالریاستین » نامید و لقب المنصور را برای خویش برگزید (همانجا). منذر را می توان نخستین امیر تجیبی سرقسطه در دورة ملوک الطوایف اندلس دانست . او از اینکه علی بن محمد، قرطبه را تصرف کرده بود، ناراضی بود، ازینرو در 409 با دیگر سپاهیان اندلسی مخالف به مصاف سپاه بربری علی بن حمود رفت ، اما در این نبرد سپاه اندلسی در نزدیکی غرناطه شکست خورد و خلیفة پیشنهادی آنان نیز به قتل رسید (ابن عذاری ، ج 3، ص 125ـ126؛
عنان ، عصر دوم ، ص 266ـ267).

منذر در 411 به دعوت مردمِ بلنسیه (والنسیا ) راهی آن شهر شد و با لشکریان مجاهد عامری ، حاکم دانیه که بر بلنسیه چیره شده بودند، جنگید و مجاهد عامری به دانیه عقب نشینی کرد. منذر پس از اینکه مردم بلنسیه برای خود کارگزار تعیین کردند، به سرقسطه بازگشت (عنان ، عصر دوم ، ص 267). او تا زمان وفاتش در 414 حاکم سرقسطه ماند و بر اثر سیاست دوستانه و روابط حسنة وی با امیران مسیحیِ هم جوار، در قلمروِ او چندین سال آرامش و رونق حاکم بود ( رجوع کنید به ابن عذاری ، ج 3، ص 175ـ177).

پس از مرگ منذر، پسرش یحیی به حکومت سرقسطه رسید و لقب المظفر را برای خود برگزید. وی در 420 درگذشت و حکومت به پسرش منذر رسید (عنان ، عصر دوم ، ص 268).

منذربن یحیی ، آخرین حاکم سرقسطه ، خود را به حاجب معزالدوله ملقب ساخت . او ده سال بر نواحی شمالی

اندلس حکومت راند، اما مورخان کوچکترین اشاره ای به این موضوع نکرده اند. در اول ذیحجّة 430 یکی از پسرعموهای منذر، عبداللّه بن حکیم (حَکَم )، او را به قتل رساند و بدین ترتیب ، حکومت تجیبیان بر سرقسطه منقرض گردید (ابن حزم ، ص 431؛
ابن عذاری ، ج 3، ص 178ـ180، 221ـ222؛
ابن خطیب ، ص 170).


منابع :
(1) ابن اثیر؛
(2) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، بیروت 1403/ 1983؛
(3) ابن حیّان ، المقتبس ، ج 3، چاپ ملچور آنتونیا، پاریس 1937، ج 5، چاپ چالمتا، مادرید 1979؛
(4) ابن خطیب ، تاریخ اسبانیة الاسلامیة ، او، کتاب اعمال الاعلام ، چاپ لوی ـ پرووانسال ، بیروت 1956؛
(5) ابن خلدون ؛
(6) ابن دلائی ، نصوص عن الاندلس من کتاب ترصیع الاخبار، و تنویع الا´ثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک الی جمیع الممالک ، چاپ عبدالعزیز اهوانی ، مادرید 1965؛
(7) ابن عبدالبر، الابناه علی قبائل الرواة ، چاپ ابراهیم ابیاری ، بیروت 1405/ 1985؛
(8) ابن عذاری ، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب ، ج 2 و 3، چاپ لوی ـ پرووانسال ، بیروت 1983؛
(9) ابن فَرَضی ، تاریخ علماء الاندلس ، چاپ روحیه عبدالرحمان سویفی ، بیروت 1417/ 1997؛
(10) ابن قوطیه ، تاریخ افتتاح الاندلس ، چاپ ابراهیم ابیاری ، قاهره 1410/ 1989؛
(11) ابن کلبی ، نسَب مَعَدّ و الیمن الکبیر ، چاپ محمود فردوس العظم ، دمشق 1408/ 1988؛
(12) مصطفی ابوضیف احمد، القبائل العربیة فی الاندلس حتی سقوط الخلافة الامویة ، دارالبیضاء ( 1983 ) ؛
(13) محمدبن احمد حجری یمانی ، مجموع بلدان الیمن و قبائلها ، چاپ اسماعیل بن علی اکوع ، صنعاء 1416/ 1996؛
(14) سیدعبدالعزیز سالم ، فی تاریخ و حضارة الاسلام فی الاندلس ، اسکندریه 1985؛
(15) خلیل ابراهیم صالح سامرائی ، الثغرالاعلی الاندلسی ، بغداد 1976؛
(16) احمدبن یحیی ضبّی ، کتاب بغیة الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس ، مادرید 1884؛
(17) محمدعبداللّه عنان ، دولة الاسلام فی الاندلس ، عصر اول ، قسم 2، عصر دوم ، قاهره 1408/ 1988.

/ ستار عودی /















نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست