responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3211

 

تَبَتُّل ، اصطلاحی در حدیث و عرفان ، مأخوذ از آیة «...و تَبَتَّل اِلَیْهِ تبتیلاً» (مُزَّمّل : 8). این واژه مصدر باب تَفعُّل و از مادّة ب ت ل به معنای قطع کردن ، جداکردن و ممتاز ساختن است . احتمالاً اصل این واژه سُریانی ، و به معنای خود را وقف خدا کردن به شیوة رهبانی است (نویا، ص 32؛ زین ، ذیل «بتل »؛ فیروزآبادی ، ذیل «ب ت ل »). بَتول ، لقب حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام و به معنای زنی است که شهوت و نکاح را ترک کرده یا از امور دنیوی کناره گرفته است (نیز برای معانی دیگر این لقب رجوع کنید به ابن اثیر، ج 1، ص 94). نخلی را هم که قلمه ای را از آن جدا کرده باشند، بتول یا مُبْتِل و قلمة آن نخل را که دیگر نیازی به نخل مادر ندارد، بَتیل می نامند (جوهری ؛ ازهری ؛ فراهیدی ، ذیل «بتل »). عابد را نیز مُتَبَتِّل گویند، زیرا از غیر خدا بریده و کار خود را برای خدا خالص کرده است (زمخشری ، اساس البلاغة ، ذیل «ب ت ل »).

در قرآن کریم تبتّل یک بار به کار رفته است و بسیاری از مفسران آن را اخلاص در دعا یا در عبادت معنا کرده اند. برخی مفسران نیز معانی دیگری ذکر کرده اند، از جمله توکل ، رها کردن دنیا، جلب کردن رضای خدا و انقطاع از غیرحق برای طاعت و عبادت (زمخشری ، الکشاف ، ج 4، ص 639؛ ابوالفتوح رازی ، ج 5، ص 418ـ419؛ سیوطی ، ج 6، ص 278؛ طبرسی ، ج 10، ص 568). فخررازی ضمن آوردن این معانی ، تنها معنای اخیر را درست می داند و می گوید که بریدن از همه چیز، جز در مقام محبت به پروردگار حاصل نمی شود (ج 3، ص 178ـ 179). در تفاسیر عرفانی نیز تبتّل به معنای «انقطاع تام از هرچه غیر حق » آمده است (قشیری ، ج 3، ص 643؛ میبدی ، ج 1، ص 274؛ سلمی ، ج 1، ص 168).

در روایات شیعی از ائمه علیهم السلام نقل شده که تبتّل به معنای «دست تضرع و زاری به درگاه خدا برآوردن » است . در روایتی آمده است که مراد از تبتّل بلند کردن و حرکت دادن انگشت نشان دست چپ و یا انگشتان به آرامی به طرف بالا و پایین در هنگام دعاست (کلینی ، ج 2، جزء 4، ص 230ـ 232؛ حرعاملی ، ج 7، ص 49). این حرکت انگشتان که به معنای بریدن از همه جا و تنها روی آوردن به سوی خداست (مجلسی ، ج 9، ص 337ـ 338) شاید از مظاهر تبتّل و انقطاع باشد.

در برخی احادیث تبتّل به معنای ترک ازدواج به منظور عبادت به کار رفته که اسلام آن را نهی کرده است ، چنانکه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم فرموده اند: «لارَهبانیة ولا تبتّلَ فی الاسلام » (ابن ماجه ، ج 1، ص 593؛ ابن حنبل ، ج 6، ص 125؛ قرطبی ، ج 10، جزء 19، ص 44). همچنین بنا بر روایتی ، زنی نزد امام محمدباقر علیه السلام گفت که مُتَبَتِّله است یعنی ازدواج را ترک کرده است . امام علیه السلام او را از این کار نهی کردند و گفتند که اگر ترک ازدواج فضیلت بود فاطمه علیهاالسلام بر این کار سزاوارتر بودند (مجلسی ، ج 100، ص 219؛ حر عاملی ، ج 20، ص 165). در برخی کتب فقهی نیز بابی با عنوان نهی از تبتّل آمده است (نسائی ، ج 6، ص 58؛ ابن ماجه ، همانجا).

در عرفان تبتّل به عنوان اصطلاح کمتر به کار رفته و اغلب ، معنای آن یا برخی مراتب آن با عناوین دیگری از قبیل «مقام انقطاع » یا «اخلاص » آمده است (ابن عربی ، ج 3، ص 228؛ نویا، همانجا؛ تُرکة اصفهانی ، ص 28، 45؛ کلاباذی ، ص 99). ظاهراً ابتدا خواجه عبداللّه انصاری (متوفی 481) در منازل السایرین آن را جزو مقامات دانسته و در بارة آن توضیح داده است (رجوع کنید به ص 58) و پس از او نویسندگانی چون عفیف الدین تِلِمسانی (متوفی 690)، عبدالرزاق کاشی (متوفی 736) و ابن قیّم جوزیه (متوفی 751) بر این توضیحات شروحی نوشته اند.

انصاری تبتّل را بعد از مقام «وَرَع » و قبل از «رَجاء» و به معنای انقطاع کلی و تجرید از ماسِوَی اللّه آورده است (همانجا). در این مقام ، که از مقامات ابتدایی سیر و سلوک است ، سالک در عبادت ، دعا، شُکر، خوف ، رجا، توکل و پناه جویی فقط خدا را در نظر می گیرد (ابن قیّم جوزیه ، ج 2، ص 31). ازینرو، برخی آن را از منازل آیة «ایّاکَ نعبُد وَ ایّاکَ نستعین » (فاتحة الکتاب : 5) می دانند. چنین بنده ای

تنها به خدا روی آورده و، از روی محبت ، اختیار خود را

به او واگذار کرده است (ابن قیّم جوزیه ، همانجا؛ تلمسانی ،

ج 1، ص 149). از اینجاست که راه عارف از عابد جدا می شود، زیرا عابد به قصد ثواب و برای آخرت از دنیا انقطاع می جوید، اما عارفِ متبتّل به هیچ چیز دنیایی و اُخروی توجه نمی کند و تنها توجه تمام و کامل به حق دارد (عبدالرزاق کاشی ، ص 128؛ عین القضاة ، ج 2، ص 21).

انصاری (همانجا) آیة «لَهُ دَعوةُ الحَقِّ...» (رعد: 14) را دعوت به تبتّل و تجرید محض دانسته است . ابن قیّم نیز تفسیری را که مفسران سلف از «دعوت حق » به توحید و اخلاص و صدق کرده اند، اشاره به تبتّل می داند (ج 2، ص 32). برخی ، آیة «اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ...» (زُمَر: 36) را اشاره به مقام تبتّل ، و مراد از حدیث «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا» را ــ که در آن مرگ ارادی توصیه شده است ــ تبتّل و انقطاع کلی از ماسِوَی اللّه دانسته اند (آملی ، ج 1، ص 320).

در رسالة صدمیدان ، منسوب به خواجه عبداللّه انصاری ، تبتّل بعد از میدان اخلاص و قبل از میدان عزم آمده و گفته شده است که تبتّل بازگشتن از سه چیز به سه چیز دیگر است : بازگشتن از دوزخ به بهشت ؛ از دنیا به آخرت ؛ و از خویشتن به حق . هریک از این بازگشتها نیز سه شرط دارد: بازگشت از دوزخ به بهشت منوط است به بازگشت از حرام به حلال ، از کینه و عداوت به نصیحت ، از دلیری به ترس از خدا؛ بازگشت از دنیا به آخرت منوط است به بازگشت از حرص به قناعت ، از علایق به فراغت ، از اشتغال به انابت ؛ و بازگشت از خویشتن به حق منوط است به بازگشت از دعوی به نیاز، از لجاج به تسلیم و از اختیار به تفویض (ص 303، 541).

انصاری برای تبتّل سه درجه ذکر کرده است : اول انقطاع از همة لذات و ملاحظات ، قطع امید و خوف از مردم و تَرک مبالات با ایشان . در این درجه امید به خلق ، به رضا به حق ، خوف از مردم به تسلیم به حق ، و مبالات با مردم به شهود حقیقت تبدیل می شود (ص 58). این مرتبة انقطاع از خلق را توحید افعالی می گویند که نهایت آن دیدن همه چیز تحت قدرت و سلطة خداست (تلمسانی ، ج 1، ص 150ـ151؛ عبدالرزاق کاشی ، ص 129). ابن قیّم (همانجا) این درجه را جمع دو امر انفصال و اتصال می داند؛ انفصال قلب از حظوظ ، خوف از غیر حق ، رغبت به غیر و ملاحظة غیر و اتصال قلب به خوف و رجا، حُبّ و توکل به حق .

دومین درجه ، انقطاع نفس از هوا و هوس است که نتیجة آن اُنس با حق و پیدا شدن بارقه های کشف است (انصاری ، همانجا). شارحان منازل السایرین ، درجة دوم را انقطاع نفس نامیده اند و برای آن سه مرحله قایل شده اند: اول دوری از هوا و مخالفت با آن ؛ دوم انس با حق که نتیجة مرحلة اول است ، زیرا نفس ناچار از تعلق است ، وقتی به عالم سُفلا تعلق نداشته

باشد، حُب ذاتی ، یعنی اُنس و علاقه به حق ، در او آشکار می شود؛ سوم پیدا شدن بارقه های کشف ، از جمله کشف حقایق معانی اسما و صفات حق و حقایق توحید و معرفت (تلمسانی ، ج 1، ص 151؛ عبدالرزاق کاشی ، ص 129ـ130؛ ابن قیّم جوزیه ، ج 2، ص 33).

سومین درجه انقطاع در طلب ، «سَبَّق » است (انصاری ، همانجا) که برخی شارحان ، آن را دل سپردن به عنایت سابقة ازلی و برخی طلب مقام سابقین یا پیشتازان در معرفت دانسته اند (همان ، شرح فرهادی ، ص 302). این مرتبه با استقامت و پایداری در اعراض از غیر حق و استغراق در قصد وصول به دست می آید و از لوازم مقام جمع است (انصاری ، ص 58). بدین ترتیب مقام تبتّل تمام مقامات سیروسلوک را پیش از مقام فنا به دنبال خواهد داشت . احتمالاً مولاناجلال الدین بلخی نیز در بیت «از مقامات تبتّل تا فنا/پایه پایه تا ملاقات خدا» (ج 2، دفتر سوم ، بیت 4235) به درجاتی که خواجه عبداللّه انصاری برای تبتّل ذکر کرده ، نظر داشته است .

به عقیدة شاه نعمت اللّه ولی (متوفی 843) ابتدای تبتّل انقطاع از لذات معاصی است و پس از آن ، تجرد نفس از آن انقطاع ، و در مرحلة نهایی فنای صفات در جمع به طور کلی و فنای ذات با ایمن شدن از دیگران (نوربخش ، ج 10، ص 138).

بر اساس درجات تبتّل ، انواع تبتّل نسبت به افراد وجود دارد: تبتّل عامه ، که انقطاع از ملاحظة مردم است ؛ تبتّل مریدان که انقطاع از حظوظ نفسانی است ؛ و تبتّل واصلان که انقطاع از هرچه غیر حق است (ترینی قندهاری ، ص 31).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن ؛
(2) حیدربن علی آملی ، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحیی الدین ابن العربی ، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی ، ج 1، تهران 1353 ش ؛
(3) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهر احمد زاوی و محمودمحمد طناحی ، قاهره 1383ـ1385/ 1963ـ1965، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(4) ابن حنبل ، مسند احمدبن حنبل ، استانبول 1402/1982؛
(5) ابن عربی ، الفتوحات المکیة ، ج 3، چاپ عثمان یحیی ، قاهره 1405/1985؛
(6) ابن قیّم جوزیه ، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین »، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی ، بیروت 1417/ 1997؛
(7) ابن ماجه ، سنن ابن ماجة ، استانبول 1401/1981؛
(8) ابوالفتوح رازی ، تفسیر روح الجنان و روح الجنان ، قم 1404؛
(9) محمدبن احمد ازهری ، تهذیب اللغة ، ج 14، چاپ یعقوب عبدالنبی ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(10) عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی ، تهران 1361 ش ؛
(11) علی بن محمد تُرکة اصفهانی ، عقل و عشق ، یا، مناظرات خمس ، چاپ اکرم جودی نعمتی ، تهران 1375 ش ؛
(12) نظام الدین بن اسحاق ترینی قندهاری ، قواعدالعرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران ، چاپ احمد مجاهد، تهران 1374 ش ؛
(13) سلیمان بن علی تلمسانی ، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس 1988، چاپ افست قم 1371 ش ؛
(14) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمدعبدالغفور عطار، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران 1368 ش ؛
(15) حرعاملی ؛
(16) محمودبن عمر زمخشری ، اساس البلاغة ، مصر 1972ـ1973؛
(17) همو، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(18) سمیح زین ، مجمع البیان الحدیث : تفسیر مفردات الفاظ القرآن الکریم ، بیروت 1404/1984؛
(19) محمدبن حسین سلمی ، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی : بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ، چاپ نصراللّه پورجوادی ، تهران 1369ـ1372 ش ؛
(20) سیوطی ؛
(21) طبرسی ؛
عبدالرزاق کاشی ،

(22) شرح منازل السائرین ، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372 ش ؛
(23) عین القضاة ، نامه های عین القضات همدانی ، ج 2، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران ، تهران 1350 ش ؛
(24) محمدبن عمر فخررازی ، التفسیر الکبیر ، قاهره ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(25) خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1405؛
(26) محمدبن یعقوب فیروزآبادی ، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی ، بیروت 1399/1979؛
(27) محمدبن احمد قرطبی ، الجامع لاحکام القرآن ، ج 10، جزء 19، قاهره 1387/1967، چاپ افست تهران 1364 ش ؛
(28) عبدالکریم بن هوازن قشیری ، لطائف الاشارات ، چاپ ابراهیم بسیونی ، قاهره 1981ـ1983؛
(29) ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی ، متن و ترجمة کتاب تعرف ، چاپ محمدجواد شریعت ، تهران 1371 ش ؛
(30) محمدبن یعقوب کلینی ، اصول کافی ، ج 2، جزء 4، با ترجمه و شرح هاشم رسولی ، تهران ?( 1387 ) ؛
(31) مجلسی ؛
(32) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کتاب مثنوی معنوی ، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، تهران 1360 ش ؛
(33) احمدبن محمد میبدی ، کشف الاسرار و عدة الابرار ، چاپ علی اصغر حکمت ، تهران 1361 ش ؛
(34) احمدبن علی نسائی ، سنن النسائی ، استانبول 1401/1981؛
(35) جواد نوربخش ، فرهنگ نوربخش : اصطلاحات تصوّف ، ج 10، لندن 1367ش ؛
(36) پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی ، ترجمة اسماعیل سعادت ، تهران 1373 ش .

/ پروانه عروج نیا /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3211
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست