responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3060

 

تاریخ / تاریخ نگاری (بخش پنجم) ، 8) تاریخ نگاری اندلس . نخستین بار مورخان مصری برای تدوین تاریخ شبه جزیرة ایبری (اندلس )، که در سال

92 جزو قلمرو اسلام گردید، تلاش کردند (سزگین ، ج 1، جزء 2، ص 247). سعیدبن کثیربن عُفَیر مصری (متوفی 226) از نخستین مورخانی است که کتابی مستقل در تاریخ اندلس به نام کتاب أخبارالاندلس نوشت که مورخان بعدی بخشهایی از آن را اقتباس کردند ( ((ر.ک.ب))ابن عبدالحکم ، ص 19ـ 20، 58، 63؛ مالکی ، ج 1، ص 19؛ ابن ماکولا، ج 1، ص 11، ج 2، ص 272، ج 3، ص 291، ج 4، ص 64، 356، 534؛ اشبیلی ، ص 228).

در کتابهای تراجم ، نامهای افرادی چون شَبیب اندلسی (ابن فَرَضی ، قسم 1، ص 199؛ حُمَیدی ، ص 239) و ابراهیم بن اَبان بن عبدالملک بن عمربن مروان اندلسی (حُمیدی ، ص 153) به عنوان راویان حوادث و تاریخ اندلس آمده است ، بی آنکه کتابهایشان ذکر شود (سزگین ، همانجا). در بارة نخستین مورخ اندلسی و میزان تأثر وی از میراث شرق اسلامی ، اختلاف نظر وجود دارد (ذنون طه ، ص 91). به نظر اکثر مورخان ، عبدالملک بن حبیب بن سلیمان بن مرداس سُلَمی البیری قُرطبی (متوفی 238 یا 239؛ ابن فرضی ، قسم 1، ص 269ـ272؛ ابن عِذاری ، ج 2، ص 110) نخستین مورخ اندلسی است که به تاریخ اندلس پرداخته است (سزگین ، ج 1، جزء 2، ص 248ـ 249؛ پالنثیا، ص 193). کتاب التاریخ وی شامل تاریخ عمومی جهان و بخشی راجع به تاریخ فتح اندلس ، همراه با فصلی در بارة فرمانروایان اندلس تا 275 است (ابن حبیب ، ص 196ـ200). از آنجا که تاریخ فوت ابن حبیب پیش از تاریخ برخی از مطالب کتاب ، از جمله ذکر نام فرمانروایان اندلس است (همان ، ص 135ـ137)، تعدادی از مورخان در انتساب کتاب یا حداقل همین بخش به وی تشکیک کرده اند و معتقدند که این کتاب را ابن ابی رَقّاع ، شاگرد ابن حبیب ، به نقل از استادش نوشته و بخشهایی نیز به آن اضافه کرده است (ذنون طه ، ص 92؛ پالنثیا، ص 195). این دیدگاه کاملاً منطقی به نظر می رسد، اما سزگین ( ((ر.ک.ب))ج 1، جزء 2، ص 249) آن را رد کرده است بی آنکه توجیهی برای آن ذکر کند.

ابن حبیب بیشتر مطالب را از استادان مصری خویش نقل می کند که نشان می دهد تدوین تاریخی در اوایل سدة سوم بشدت متأثر از راویان و فقیهان مشرق جهان اسلام ، بویژه مصر، بوده است (ذنون طه ؛ پالنثیا، همانجاها؛ مؤنس ، ص 27).

از دیگر مورخان پیشگام اندلسی در قرن سوم ، مُعارک بن مروان (متوفی ح 250)، نوادة موسی بن نُصَیر فاتح اندلس است . وی در کتاب فتوح اندلس حوادث فتح اندلس و اخبار موسی بن نصیر را همراه شمه ای از عجایب اندلس ، که بیشتر جنبة افسانه ای دارد، ذکر کرده است (حُمیدی ، ص 338؛ مؤنس ، همانجا). به نظر برخی مورخان معاصر، آن بخش از زندگینامة موسی بن نصیر که در الامامة والسیاسة ابن قتیبه (متوفی 276؛ ج 2، ص 59 ـ103) آمده ، از همین کتاب گرفته شده است (ذنون طه ، ص 93؛ مؤنس ، همانجا).

خاندان ایرانی الاصل رازی ، بویژه احمدبن محمدبن موسی رازی (متوفی 344)، برای پایه گذاری علم تاریخ در اندلس تلاش کردند و سهم بسزایی در تدوین تاریخ اندلس داشتند (ابن حیّان ، ص 269؛ ذنون طه ، ص 95).

مورخان این خاندان عبارت اند از: 1) محمدبن موسی بن بشیربن جَنّاد بن لَقیط رازی (متوفی 277)، نخستین مورخ این خاندان که در اندلس به شهرت رسید و کتاب الرایات را تألیف کرد. این کتاب در بارة ورود موسی بن نُصَیر به اندلس و پرچمهای قبایل عرب همراه وی است که بخشهایی از آن در کتابهای دیگران به طور پراکنده دیده می شود (مقَّری ، ج 3، ص 111؛ ذنون طه ، ص 96؛ پالنثیا، ص 196؛ مؤنس ، ص 28ـ 29). 2) احمدبن محمدبن موسی رازی (ابن فرضی ، قسم 1، ص 42؛ ابن حَیّان ، همانجا) که پدر تاریخ و جغرافیای اندلس به شمار می رود و به «تاریخی » شهرت دارد. وی در تاریخ صاحب مکتب بوده است و مورخان بعدی تا پایان حکومت اسلامی در اندلس از او الهام می گرفته اند (مؤنس ، ص 56؛ یاقوت حموی ، ج 4، ص 234ـ236؛ مقّری ، ج 3، ص 111، 160، 173؛ ذنون طه ، ص 99). مهمترین کتاب او اخبار ملوک الاندلس و الاستیعاب فی انساب مشاهیر اهل الاندلس در پنج مجلد است که مورخان بعدی از آنها استفاده کرده اند (ضَبّی ، ص 151؛ ابن ابّار، ج 1، ص 245 و پانویس 4، ج 2، ص 366؛ یاقوت حموی ، همانجا؛ مقّری ، ج 3، ص 173ـ174). تمام آثار وی از بین رفته و فقط بخشی از ترجمة اسپانیایی اخبار ملوک الاندلس موجود است (ذنون طه ، ص 105؛ پالنثیا، ص 197؛ مؤنس ، ص 71ـ72). شیوة وی در تدوین تاریخ ، بنابر آنچه ابن حیّان در المقتبس فی تاریخ رجال الاندلس از او نقل کرده است ، احتمالاً بر اساس دودمانها بوده ، هرچند که گاه به سال رویدادها نیز اشاره کرده است (ذنون طه ، ص 104). 3) عیسی بن احمدبن محمد رازی (متوفی 379) که کار پدرش را در تدوین تاریخ اندلس ادامه داده و کتاب تاریخ وی نیز از بین رفته است (ابن ابّار، ج 1، ص 138؛ پالنثیا، ص 198؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 283). ابن حیّان در موارد متعددی از عیسی بن احمد رازی نقل قول کرده و از تاریخش نام برده است (ابن حیّان ، ص 265، 295، 320، 329).

از دیگر مورخان اندلسی قرن چهارم عبداللّه بن عبیداللّه اَزدی ، ملقب به حُکَیِّم (متوفی 341)، است که کتابی به نام انساب الداخلین الی الاندلس من العرب و غیرهم (انساب مردم عرب و دیگر کسانی که وارد اندلس شدند) نوشت و در 330 آن را به خلیفة اموی اندلس ، عبدالرحمان سوم (حک : 300ـ350)، اهدا کرد (زبیدی ، ص 327). این کتاب در دسترس نیست ، اما از روی بخشهای اندکی که دیگر مورخان نقل کرده اند و با توجه به تأثیر عظیم احمدبن محمد رازی بر تاریخ نگاری اندلس و معاصر بودن حُکَیِّم با وی ، می توان گفت که حکیّم از شیوة احمدبن محمد رازی پیروی کرده است (محمد مراکشی ، سفر اول ، قسم 1، ص 213).

در کتاب تاریخی أخبار مجموعه ، که مؤلف آن شناخته شده نیست ، حوادث بر اساس سیر تاریخی اما به طور پراکنده و از هم گسسته از فتح اندلس تا اواسط حکومت عبدالرحمان سوم اموی تدوین شده است ( أخبار مجموعة ، ص 9، 15 به بعد، 135 به بعد). این کتاب که از اساطیر و افسانه ها به دور است ، نوعی تاریخ درباری به شمار می رود (پالنثیا، ص 198، 202). بنا بر پراکندگی مطالب و بی ارتباطی مباحث کتاب ، برخی مورخان معاصر معتقدند که مؤلف آن بیش از یک تن بوده و احتمالاً یکی از مؤلفان از خاندان اموی اندلس بوده است (همان ، ص 199ـ200).

تاریخ افتتاح الاندلس اثر ابوبکرمحمدبن عمربن عبدالعزیزبن ابراهیم بن عیسی بن مزاحم اندلسی قرطبی ، معروف به ابن قوطیه (متوفی 367؛ ابن فرضی ، قسم 2، ص 76ـ77)، می تواند مکمل أخبار مجموعه باشد. ابن قوطیه که از نسل سارة گوتی مسیحی بوده ، توجه خاصی به موالی و مولَّدون داشته و از طرفداران متعصب بنی امیه بوده و در گزارش او از حوادث تاریخی ، این هواداری بوضوح دیده می شود (شکعه ، ص 616ـ617؛ ابن قوطیه ، ص 58 ـ59، مقدمة اَبیاری ، ص 22). باتوجه به برخی قراین و شواهد (رجوع کنید به ابن قوطیه ، ص 29، 32) و اینکه ابن فرضی ، شاگرد ابن قوطیه ، در ذکر آثار استادش ، نامی از این اثر نیاورده است (رجوع کنید به ابن فرضی ، قسم 2، ص 76ـ77)، برخی مورخان معاصر اعتقاد یافته اند که این اثر را یکی از شاگردان ابن قوطیه از زبان وی و با اضافاتی تدوین کرده است (پالنثیا، ص 203).

عریب بن سعد قرطبی (متوفی 370) که تاریخ طبری را خلاصه کرده و حوادث سالهای 291 تا 320 را به عنوان صلة تاریخ الطبری نگاشته ، ظاهراً فصلی هم در بارة تاریخ مغرب و اندلس تألیف کرده است که از آن اطلاعی نیست (پالنثیا، ص 206؛ ابن شبّاط ، مقدمة عبّادی ، ص 22ـ23؛ شَکْعَه ، ص 618).

ابوعامربن شهید (متوفی 392) تاریخ بزرگی متجاوز از یکصد جلد به شیوة سالشمار از سال چهل تا روزگار خویش نوشته بوده که از بین رفته است (پالنثیا، ص 207).

ابوعبداللّه محمدبن حارث بن اسد قیروانی (متوفی 361)، معروف به خُشَنی (ضبّی ، ص 71)، پیشگام تدوین کتب تراجم و طبقات و سرگذشت بزرگان اسلام در اندلس بوده است . خُشَنی در کنار تألیفات متعدد تاریخی ، از جمله دو کتاب اخبارالقضاة بالاندلس و اخبارالفقهاء و المحدثین ، کتاب مهمی در طبقات به نام قضاة قرطبه نوشته است که اهمیت و ارزش بسیاری در شناخت شخصیتهای اسلامی و علمی و ادبی اندلس تا اواسط قرن چهارم دارد (خشنی ، مقدمه ، ص ط ـ ل ؛ عبّادی ، ص 318ـ319).

پس از خشنی تراجم نویسانی ظهور کردند و کتابهای مهمی در زمینة طبقات نوشتند که در سیر تاریخ نگاری اندلس اهمیت بسیار دارد. بعضی از اینان عبارت اند از: ابوالولید عبداللّه بن محمدبن یوسف ازدی ، معروف به ابن فَرَضی (متوفی 403)، مؤلف تاریخ علماءالاندلس ؛ ابن صاعد اندلسی طُلَیْطِلی (متوفی 462)، مؤلف طبقات الامم ؛ ابوعبداللّه محمدبن ابی نصر فتّوح بن عبداللّه ازدی ، معروف به حُمَیدی (متوفی 488)، مؤلف جَذْوة المُقتبس فی ذکر وُلاة الاندلس ؛ ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن مسعود انصاری ، معروف به ابن بَشکَوال (متوفی 578)، مؤلف کتاب الصّلة (ابن خلّکان ، ج 2، ص 240ـ241)؛ احمدبن یحیی بن احمدبن عُمَیره ، معروف به ضَبّی (متوفی 599)، مؤلف بُغیة الملتَمِس فی تاریخ رجال اهل الاندلس که در واقع منقولاتی از جذوة المقتبس حمیدی است و شرح حال رجالی که در تألیف حمیدی نیامده ، برآن افزوده شده است (مقرّی ، ج 4، ص 207)؛ محمدبن عبداللّه بن ابی بکر قضاعی ، معروف به ابن ابّار (متوفی 658)، مؤلف التکملة لکتاب الصّلة که تراجم به جای الفبا برحسب قرون تدوین شده است ؛ و ابن سعید مغربی (متوفی 673)، مؤلف المُغْرِب فی حُلیِّ المَغْرب .

تاریخ نگاری در نیمة دوم قرن پنجم در اندلس به اوج خود رسید و گروهی از بزرگترین مورخان اندلسی تدوین تاریخ را به کمال رساندند و آثاری به جا گذاشتند که مورخان بعدی از آنها استفاده کردند.

ابومحمدعلی بن احمدبن سعیدبن حَزم اندلسی (متوفی 456)، فیلسوف معروف اندلس ، جزو نخستین مورخان اندلس است که در علم انساب و تبارشناسی تألیف ارزشمند جَمْهَرة أنساب العرب را نوشته (ابن حزم ، مقدمة هارون ، ص 13ـ14؛ عبّادی ، ص 323ـ324) و در آن به انساب اعراب و بربرهای مستقر در اندلس پرداخته است (ابن حزم ، ص 495 به بعد؛ پالنثیا، ص 220).

ابوبکر احمدبن سعیدبن محمدبن عبداللّه بن ابی فیاض (متوفی 459)، معروف به ابن قشّاء (ابن بشکوال ، قسم 1، ص 60)، کتاب العِبَر/ کتاب العبرة را نوشته که سند بسیار مهمی در تاریخ فتح اندلس است (ابن ابّار، ج 2، ص 312؛ ابن شبّاط ، ص 164؛ مقّری ، ج 3، ص 182). ابن فیاض همانند سایر مورخان اندلس کتابش را به دو بخش تقسیم کرده بود: بخش نخست آن ــ که باقی نمانده ــ به احتمال قوی در جغرافیای اندلس بوده (عبدالواحد مراکشی ، ص 346؛ مؤنس ، ص 106ـ 107) و بخش دوم در بارة تاریخ اندلس تا قرن پنجم است (عبدالواحد مراکشی ، ص 456ـ457؛ ابن شبّاط ، ص 122، 132، 166، 168). ابن فیاض در جاهای مختلف کتابش از سالهای میلادی در کنار سالهای هجری استفاده کرده که این شیوه را کمتر مورخی به کار گرفته است (رجوع کنید به ابن ابّار، ج 2، ص 312 و پانویس 3).

ابومروان حیّان بن خلف بن حیّان (متوفی 469) از مورخان بزرگ جهان اسلام و اندلس به شمار می رود (ابن حیّان ، مقدمة مکی ، ص 7؛ عبّادی ، ص 319؛ ذنون طه ، ص 198). نوشته های وی از دقت زیاد و تحلیل درست حوادث تاریخی و عبارتهای شیوا برخوردار است و نثر و سبک تاریخ نگاری مخصوصی دارد (عبّادی ، ص 320). ابن حیّان چهار کتاب مهم در تاریخ و حوادث اندلس دارد که مورخان بعدی اصطلاحاً مجموع آنها را تاریخ ابن حیّان یا التاریخ الکبیر خوانده اند (ابن حیّان ، همان مقدمه ، ص 82). این کتابها عبارت اند از: 1) المُقتَبَس فی تاریخ رجال الاندلس ، شامل حوادث اندلس از 91 تا 366 (ابن حیّان ، همان مقدمه ، ص 68، 80؛ عبّادی ، همانجا؛ پالنثیا، ص 208ـ 209)، که تنها اثر به جا مانده از ابن حیّان است . عنوان آن به صورتهای دیگری نیز آمده (ابن حیّان ، همان مقدمه ، ص 66ـ67)، ولی به المقتبس معروف است . ابن حیّان این کتاب را در ده مجلد تألیف کرد که مایة مباهات ابن حزم اندلسی شد (مقَّری ، ج 3، ص 174). 2) أخبار الدولة العامریة در بارة حوادث اندلس از 366 تا 399 (ابن حیّان ، همان مقدمه ، ص 76ـ79). 3) المتین در بارة حوادث اندلس از 399 تا 463 در شصت مجلد که اصل آن از بین رفته ، اما بخش اعظم آن در الذخیرة فی محاسن أهل الجزیرة اثر ابن بسام شَنترینی و چند کتاب دیگر آمده است (همان مقدمه ، ص 68ـ69). 4) البَطشَة الکبری در بارة سرکوب بنی جَهْوَر (حک : 422ـ463؛ همان ، ص 82).

ابن حیّان از تمام سبکهای تاریخی پیشینیان ، چون سالشماری و موضوعی ، بهره برده و با دیدی عالمانه برای هر دورة تاریخی شیوة نگارشی مناسب آن به کار گرفته است (همان ، ص 87 ـ 88). از ویژگیهای تاریخ نگاری وی ، درستی و دقت فوق العاده در ثبت وقایع با دید نقادانه ، کنار گذاشتن داستانهای اساطیری ، و شرح رویدادها با تمام جزئیات ارزشمند آنهاست (همان ، ص 107ـ 108؛ پالنثیا، ص 211). مورخان بعدی اندلس مطالب بسیاری از ابن حیّان نقل کرده اند و همواره به وی استناد و اعتماد داشته اند (ابن حیّان ، همان مقدمه ، ص 144).

از دیگر مورخان قرن پنجم که سهم بسزایی در تاریخ نگاری اندلس داشت ، احمدبن عمربن اُنس عُذری دَلائی مری (متوفی 478؛ ضبّی ، ص 195ـ197؛ ابن بشکوال ، قسم 1، ص 66ـ67)، مؤلف ترصیع الاخبار و تنویع الا´ثار ، و البستان فی غرائب البلدان ، و المسالک الی جمیع الممالک بود. وی در کتاب خود، همانند سایر مورخان اندلس ، تاریخ و جغرافیا را درهم آمیخته و به تاریخ اندلس از فتح آن تا زمان خود به صورت موضوعی و گاه سالشمار پرداخته است (ذنون طه ، ص 160). ابن عذری در ذکر تواریخ رویدادها بسیار دقیق بوده و بعضاً سالهای مسیحی را نیز ثبت کرده و همانند اکثر مورخان آن عصر طرفدار خاندان اموی اندلس بوده است (ابن عُذری ، ص 26ـ27، 30، 33، 37). ترصیع الاخبار ابن عذری که فقط یک دهم آن در دست است (ذنون طه ، ص 150)، جزو مهمترین منابع در بارة اقامت عربها و بربرها در اندلس است (ابن عذری ، ص 15ـ16).

در اواخر قرن پنجم شاهزاده عبداللّه بن بُلُقِ ّین بن بادیس بن حَبوس بن زیری ، آخرین فرمانروای غرناطه (متوفی 483)، خاطراتش را با عنوان التبیان عن الحادثة الکائنة بِدولة بنی زیری فی غرناطة نوشت که شامل عظیمترین مجموعة اسناد تاریخ ملوک الطوایف اندلس است و ازینرو در سیر تاریخ نگاری اندلس اهمیت بسزایی دارد (ابن بلقّین ، مقدمة لوی ـ پرووانسال ، ص 8). التبیان جزو تاریخهای دودمانی به شمار می رود و مؤلف در مسائل راجع به خود و خاندانش بی طرفی را رعایت نکرده است (ابن بلقّین ، ص 147ـ153)، اما به هرحال جزو معدودترین منابع اصیل دورة آشوب اندلس و ورود مرابطون به آنجاست (عبّادی ، ص 327).

در اواخر قرن پنجم ، اندلس تابع مغرب شد و درنتیجة بی توجهی مغربیان به تاریخ اندلس ، تاریخ نگاری در این دوره رو به اضمحلال گذاشت و تابع محض مورخان مغرب و شمال افریقا شد. از مورخان اندلسی این دوره که آثارشان تماماً از بین رفته است ، می توان به این افراد اشاره کرد: ابوبکر یحیی بن محمدبن یوسف انصاری غرناطی ، معروف به ابن صَیْرَفی (متوفی 557)، مؤلف أخبار دولة لَمْتونَة ؛
ابوالحسن سالمی ، مؤلف اخبار الفتنة الثانیة بالاندلس که حوادث 539 تا 547 را به صورت سالشمار آورده و ابن ابّار به کتاب وی اشارات بسیار کرده است ؛
اَلْیَسَعِبن عیسی بن حزم غافقی (متوفی 575) که در 560 از اندلس به مصر رفت و در آنجا المُعْرِب فی محاسن المَغرب را برای صلاح الدین ایوبی نوشت و در آن تاریخ اندلس را تدوین و خطر مسیحیان را گوشزد کرد (پالنثیا، ص 241ـ242). به گفتة پالنثیا (ص 242) آثار این دسته از مورخان گمنام ، اهمیت تاریخی ندارد و صرفاً تقلید کار پیشینیان است .

در دورة تسلط حاکمان مغرب بر اندلس ، آثار مورخان شامل تاریخ مغرب و اندلس گردید و استقلال در تاریخ نگاری منطقه ای از بین رفت . از مهمترین مورخان مغربی ـ اندلسی این دوره اند: ابن صاحب الصلاة (متوفی 577)، مؤلف اَلْمَنُّ بالامامة ؛
عبدالملک بن کَرْدَبوس توزَری (متوفی اواخر قرن ششم )، مؤلف الاکتفاء فی أخبار الخلفاء ؛
عبدالواحد مراکشی ، مؤلف المُعجِب فی تلخیص أخبار المغرب ؛
ابن ابّار، مؤلف الحُلَّة السّیراء که در آن به شرح حال شعرا و بزرگان سرشناس شمال افریقا و اندلس بر اساس قرون هجری و با استناد به التاریخ الکبیر ابن حیّان پرداخته است (ابن ابّار، ج 1، ص 36، 156، ج 2، ص 34)؛
محمدبن علی بن شَباط مصری توزری (متوفی 681)، مؤلف صِلة السَمْط و سِمَة المَرْط (ابن شبّاط ، مقدمة عبّادی ، ص 8، پانویس 3)؛
ابن سعید مغربی (متوفی 685)، مؤلف المُغْرِب فی حُلیِّ المَغرب .

در آغاز قرن هشتم مورخانی ظهور کردند، چون محمدبن عبدالملک مراکشی (متوفی 703)، مؤلف الذیل والتکملة لکتابَیِ الموصول والصلة که در واقع ذیلی بر تاریخ علماء الاندلس ابن فَرضی است ؛
و ابن عِذاری مراکشی (متوفی بعد از 712)، صاحب کتاب بسیار باارزش البیان المُغرِب فی أخبارالاندلس و المَغرب که در آن با استفاده از بسیاری منابع اندلسی که امروزه در دست نیست ، به تاریخ اندلس از زمان فتح تا اواخر قرن پنجم پرداخته است (ذنون طه ، ص 181ـ183).

واپسین مورخ بزرگ اندلس ، لسان الدین ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه بن سعید سلمانی ، مشهور به لسان الدین ابن خطیب (متوفی 776) است . وی دهها تألیف تاریخی دارد (پالنثیا، ص 259) که الاحاطة فی أخبار غرناطة از مهمترین آنهاست . نام این کتاب دایرة المعارف گونه ، به صورتهای دیگری چون الاحاطة بتاریخ ( فی تاریخ ) غرناطة نیز آمده است (عنان ، 1388، ص 230؛
ابن خطیب ، ج 1، مقدمة عنان ، ص 3). در الاحاطة زندگینامة تعداد زیادی از بزرگان و مشاهیر اندلس بدون درنظر گرفتن ترتیب تاریخی حوادث و صرفاً بر اساس حروف الفبا ذکر می شود (ابن خطیب ، همان مقدمه ، ص 4ـ 5).

از دیگر کتابهای تاریخی لسان الدین ابن خطیب است : التاج المُحَلّی ' فی مُساجَلة القَدَح المُعلّی ' که خلاصه ای از تاریخ غرناطه و سرگذشت بزرگان آن در قرن هشتم است ؛
الکتیبة الکامنة فیمن لَقِیتُهُ بالاندلس من شعراء المائة الثامنة ، در تراجم و شرح حال شعرای اندلس در قرن هشتم ؛
اللَّمْحَة البَدریة فی الدولة النصریة که خلاصة تاریخ بنی احمر (حک : 635ـ897) از آغاز تا اوایل 765 می باشد؛
نفاضة الجراب فی علالة الاءغتراب که جزو باارزشترین کتابهای لسان الدین ابن خطیب به شمار می رود، او در آن خاطرات خود را از 761 تا 763 نوشته است ؛
أعمال الاعلام فیمن بوُیِـعَ قبل الاحتلام من ملوک الاسلام ، در بارة تاریخ اندلس از حکومت امویان تا آغاز دولت بنی احمر در غرناطه ، که به سبب کشته شدن ابن خطیب ناتمام ماند (ابن خطیب ، همان مقدمه ، ص 57؛
عنان ، 1388، ص 247ـ 248).

لسان الدین ابن خطیب ــ که مانند سایر مورخان تاریخ را وسیله ای برای تدوین سیرت و روایت می دانسته ــ در تاریخ نگاری خود به جوانب اجتماعی و اقتصادی با دید انتقادی و تحقیقی توجه داشته است (عنان ، 1388، ص 220؛
همو، 1988، ص 77).

اوضاع سیاسی اندلس در قرن نهم و سقوط شهرهای اسلامی یکی پس از دیگری ، از لحاظ علمی و فرهنگی و اجتماعی تأثیر بسیار داشت ، تا حدی که در این قرن و تا سقوط نهایی اندلس در 897 به دست اسپانیاییها، مورخی ظهور نکرد و می توان گفت که سیر تاریخ نگاری اندلس با مرگ لسان الدین ابن خطیب به پایان رسید.

در خاتمه نباید از کتاب نَفْحُ الطیب من غُصْنِ الاندلس الرَطیب و ذکر وزیرها لسان الدین ابن الخطیب تألیف ابوالعباس احمدبن محمدبن احمد مقَّری تِلمسانی قرشی (متوفی 1041) غافل ماند. هرچند مؤلف این دایرة المعارف تاریخی و ادبی اهل مغرب بوده است ، اما چون این کتاب در بارة تاریخ اندلس و زندگینامة لسان الدین ابن خطیب است ، امروزه جزو مهمترین منابع تاریخ اندلس به شمار می رود (عبّادی ، ص 355). نفح الطیب به دو بخش عمده تقسیم می شود: بخش اول در بارة تاریخ و جغرافیای اندلس ، بخش دوم در بارة زندگینامة لسان الدین ابن خطیب است (مقَّری ، مقدمة احسان عباس ، ص 15).


منابع :
(1) ابن ابّار، کتاب الحُلة السیراء ، چاپ حسین مؤنس ، قاهره 1963ـ1964؛
(2) ابن بشکوال ، کتاب الصلة ، قاهره 1966؛
(3) ابن بلقّین ، مذکرات الامیر عبداللّه ، المسمّاة بکتاب التبیان ، چاپ لوی ـ پرووانسال ، قاهره ?( 1955 ) ؛
(4) ابن حبیب ، کتاب التاریخ ، بیروت 1999؛
(5) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ?( 1382/1962 ) ؛
(6) ابن حیّان ، المقتبس من انباء اهل اندلس ، چاپ محمودعلی مکی ، بیروت 1393/1973؛
(7) ابن خطیب ، الاحاطة فی اخبار غرناطة ، چاپ محمد عبداللّه عنان ، قاهره 1393ـ1397/ 1973ـ1977؛
(8) ابن خلّکان ؛
(9) ابن شبّاط ، تاریخ الاندلس لابن الکردبوس ، چاپ احمدمختار عبّادی ، مادرید 1971؛
(10) ابن عبدالحکم ، فتوح مصر و اخبارها ، قاهره 1411/1991؛
(11) ابن عذاری ، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب ، ج 2، چاپ کولن و لوی ـ پرووانسال ، بیروت 1983؛
(12) ابن عذری ، ترصیع الاخبار و تنویع الا´ثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک الی الممالک ، مادرید 1965؛
(13) ابن فرضی ، تاریخ علماء الاندلس ، قاهره 1966؛
(14) ابن قتیبه ، الامامة و السیاسة ، المعروف بتاریخ الخلفاء ، قاهره 1388/ 1969، چاپ افست قم 1363ش ؛
(15) ابن قوطیه ، تاریخ افتتاح الاندلس ، چاپ ابراهیم ابیاری ، قاهره 1410/1989؛
(16) ابن ماکولا، الاکمال ، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن 1381ـ1386؛
(17) اخبار مجموعة فی فتح الاندلس ، چاپ ابراهیم ابیاری ، قاهره 1401/1981؛
(18) محمدبن خیر اشبیلی ، فهرسة مارواه عن شیوخه من الدّواوین المصنفة فی ضروب العلم و انواع المعارف ، چاپ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا 1893، چاپ افست بیروت 1399/ 1979؛
(19) آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی ، نقله عن الاسپانیة حسین مؤنس ، قاهره 1955؛
(20) محمدبن فتوح حمیدی ، جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس ، قاهره 1966؛
(21) محمدبن حارث خشنی ، قضاة قرطبة ، قاهره 1966؛
(22) عبدالواحد ذنون طه ، دراسات فی التاریخ الاندلسی ، موصل 1987؛
(23) محمدبن حسن زبیدی ، طبقات النحویّین و اللغویّین ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1373/ 1954؛
(24) فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربی ، ج 1، جزء 2، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی ، ریاض 1403/ 1983؛
(25) مصطفی شکعه ، مناهج التألیف عندالعلماء العرب : قسم الادب ، بیروت 1982؛
(26) احمدبن یحیی ضبّی ، بغیة الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس ، قاهره 1967؛
احمدمختار عبّادی ، فی تاریخ المغرب و الاندلس ،



(27) بیروت 1978؛
(28) محمد عبداللّه عنان ، اندلسیات ، کویت 1988؛
(29) همو، لسان الدّین بن الخطیب : حیاتة و تراثه الفکری ، قاهره 1388/ 1968؛
(30) عبداللّه بن محمد مالکی ، کتاب ریاض النفوس ، چاپ بشیر بکوش ، بیروت 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛
(31) عبدالواحدبن علی مراکشی ، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب ، چاپ محمدسعید عریان ، قاهره 1368/ 1949؛
(32) محمدبن محمد مراکشی ، الذیل و التکملة لکتابی الموصول و الصـّلة ، سفر اول ، چاپ محمدبن شریفه ، بیروت : دارالثقافه ، ( بی تا. ) ؛
(33) احمدبن محمد مقَّری ، نفح الطیب ، چاپ احسان عباس ، بیروت : دارصادر، ( بی تا. ) ؛
(34) حسین مؤنس ، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیّین فی الاندلس ، قاهره 1406/ 1986؛
(35) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت 1400/1980؛


(36) EI 2 , s.v. " Ta ف r ¦âk ¢h ¢. II: Historical writing.1. In the Arab world. (f ) Muslim Spain" (by Manuela Marin).

/ ستار عودی /

9) تاریخ نگاری عثمانی و ترکیه .

سیر تحول تاریخ نگاری در امپراتوری عثمانی و ترکیة امروزی به طور تقریبی به چهار دورة اصلی تقسیم می شود: الف ) از آغاز تا حدود 905؛
ب ) مرحلة دودمانی / حکومتی تاحدود 1112؛
ج ) مرحلة اواخر امپراتوری که تاریخ نگاری در سیطرة وقعه نویس (مورخ رسمی ) بود؛
د) تاریخ نگاری معاصر از حدود 1327/1909 به بعد.

الف ) از آغاز تا حدود 905. نخستین گزارش تاریخی به جا مانده در بارة عثمانیها داستان است که قطعه ای است کوتاه و منظوم در ستایش این دودمان از احمدی * شاعر (متوفی 815) که آن را در سالهای 793ـ802 سروده است . بعدها این قطعه به شعر مفصّلتر آموزشی او اسکندرنامه ضمیمه شد. باقی ماندن این اشعار امری اتفاقی بوده ، زیرا هیچ تاریخ دیگری از قرن نهم و نیمة نخست سدة دهم باقی نمانده است . دلیل آن ، احتمالاً بی ثباتی سیاسی دیرپای دولت درنتیجة جنگ داخلی میان پسران بایزید اول (حک : 791ـ804) بوده است . با وجود این ، از اواخر سلطنت مراد دوم (824 ـ 848 ،850 ـ 855) به بعد، سه نوع اصلی تاریخ نگاری پدیدار شد: سالنامه های ساده ، گاه شماریهای توصیفیتر و سرگرم کننده تر و تاریخهای عالمانه تر سرشار از صناعات لفظی که به سفارش بایزید دوم (حک : 886 ـ 918) تدوین می شد. از اواسط قرن دهم به بعد آثاری تاریخی به جا مانده است که از مهمترین آنهاست : به زبان ترکی عثمانی آثار عاشق پاشازاده * ، روحی * ، نِشری * ، اُروج * و تواریخ آل عثمان (به اصطلاح تواریخ مجهول المؤلف )؛
به زبان فارسی ، تاریخ عمومی نوشتة شکراللّه که بخش پایانی آن در بارة عثمانیهاست ؛
و به زبان عربی ، گزارش کوتاهی از تاریخ آل عثمان تألیف محمدپاشا نِشانجی * .

اطلاعات چنین آثاری از تقویمها ، مَناقبنامه ها و غزانامه ها و خاطرات شخصی برگرفته می شد. قدیمترین تقویم برجای ماندة عثمانی متعلق به سال 824 است ، اما مبنای آن فهرستهای قدیمتر است . مناقبنامه ها و غزانامه ها مکتوب یا شفاهی بودند. مناقب «یَخشی فقیه »، یکی از قدیمترین نمونه های مناقبنامه های عثمانی است که در اواخر سدة هشتم و اوایل سدة نهم تألیف شده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد استفادة شماری از وقایعنامه نویسان بوده است . امروزه اثری از این متن بر جا نمانده است . هر چند غزانامه ها در آغاز به سبب ماهیتشان شفاهی بودند، با افزایش تأکید بر تداوم موفقیتهای نظامی و تداوم نقش رهبری سلطان در دوران سلطان محمد دوم (سدة نهم ) و بعدها در دوران سلطان سلیم اول (نیمة نخست سدة دهم ) و سلیمان قانونی (سدة دهم ) تألیف غزانامه ها به یک گونة تثبیت شدة ادبی ـ تاریخی درآمد. یکی از نخستین متون شاخص در این زمینه کتاب مجهول المؤلف غزوات سلطان مرادبن محمدخان است که گزارشی مستند از نبرد مراد دوم در وارناست (848).

تألیف کتابهای ادبی ـ تاریخی در زمان سلطنت محمد دوم رونق گرفت . نویسندگان این دوره که تحت تأثیر زبان و ادبیات فارسی بودند، آثاری به سیاق شاهنامة فردوسی و در مدح سلطان تدوین کردند. زبان فارسی و نیز تاریخهایی همچون تاریخ جهانگشای * جوینی و تاریخ وصاف * ، تا قرن دهم بشدت بر تاریخ نگاران دربار عثمانی نفوذ داشت . در اواخر قرن نهم نثرنویسی پر از لفاظی عثمانی به نام «انشاء» جایگزین زبان فارسی شد. طورسون بیگ * مؤلف کتاب تاریخی در بارة زندگی محمد دوم ، نمایندة این شیوة تاریخ نگاری است .

تاریخ نگاری در دورة حکومت بایزید دوم رونق تازه ای گرفت . در این زمان به دستور وی متونی به زبان ترکی و به نثری روان برای تودة مردم و متونی نیز به نثر پیچیده تر به منظور استفادة نخبگانِ دربار نوشته شد؛
همچنین به فرمان وی ، ادریس بدلیسی * کتاب هشت بهشت را به فارسی تألیف کرد که مورخان بعدی از آن استفاده کردند. شیخ الاسلام کمال پاشازاده * نیز کتابی به نثر «انشای عثمانی » نوشت که با اقبال مواجه نشد.


منابع :
(37) غزوات سلطان مرادبن محمدخان ، چاپ اینالجق و اُغز، آنکارا 1978؛


(38) C.H. Imber, " The Ottoman dynastic myth ", Turcica , XIX (1987), 7-27;
(39) idem, The Ottoman empire 1300-1481 , Istanbul 1990, 1-4 and passim;
(40) H. I nalc âk, " The rise of O ¤ttoman historiography ", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., Historians of the Middle East , London 1962, 152-67;
(41) V.L. Mإnage, "The beginnings of Ottoman historiography", in ibid., 168-179;
(42) O. Turan, I stanbul'un fethinden خnce yaz i lm i ítarih i ªtakvimler , Ankara 1954.

(43) ب ) مرحلة دودمانی / حکومتی تا حدود 1112. در این دوره تاریخ نگاری رونقی تازه گرفت و ادبیاتی متنوع و غنی پدید آمد که از برجسته ترین دستاوردهای فرهنگی عثمانی است . از مشهورترین تاریخهای عمومی این دوره کنه الاخبار مصطفی عالی است که برای مورخان بعدی منبع اصلی به شمار می آمد ( ((ر.ک.ب))اشمیت ، 1991؛
(44) فلایشر ، 1986)؛
(45) همچنین صحائف الاخبار منجم باشی (متوفی 1114) که به عربی نوشته شده بود، اما در همان زمان به ترکی ترجمه شد. جنابی (متوفی 998) کتابی در تاریخ عمومی به عربی تدوین کرد که اثر تاریخی کاتب چلبی معروف به حاجی خلیفه (متوفی 1067) ( با عنوان تقویم التواریخ ) مبتنی بر کتاب اوست . از کتابهایی که به زبان ترکی تألیف شده است زبدة التواریخ لقمان (متوفی 1010) و آثار محمدبن محمد (متوفی 1050) و قره چلبی زاده عبدالعزیز (متوفی 1068) و حسین هزارفنّ (متوفی 1102) و به زبان فارسی آثار لاری (متوفی 980) شایان ذکرند.

(46) پیروزیهای نظامی و سیاسی سلطان سلیم اول و سلطان سلیمان دستمایة تازه ای برای تألیفات تاریخی به وجود آورد؛
(47) رواج تاریخچه های این سلسله ، از عثمان تا دوران خود مؤلف ، نظیر آنچه به لطفی پاشا (متوفی 971) نسبت داده می شد و نیز، آنهایی که رمضان زاده (متوفی 979) و صولاق زاده (متوفی 1068) تألیف کردند، ادامه یافت . تاج التواریخ تألیف خواجه سعدالدین (متوفی 1008) که به سبب سبک تألیف تحسین شده ، بازنویسی تاریخ عثمانی تا آخر حکومت سلطان سلیم اول است . طبقات الممالک و درجات المسالک نوشتة جلال زاده مصطفی چلبی (متوفی 975)، «نشانجی » در دورة حکومت سلطان سلیمان ، به شیوة نثر «انشای عثمانی » تألیف شد و از معتبرترین و مشروحترین گزارشها از دوران 926 تا 964 است (کاپر ، 1981). مجموعه ای از آثار تاریخی در بارة سلطان سلیم اول ، معروف به «سلیم نامه »، در دست است که به طور عمده به فرمان سلیمان تدوین شده و هدف آنها تبرئة سلیم اول از اتهامات خودکامگی و بی کفایتی در حکومت است (قس اوغور، 1985؛
(48) تکین داغ ، ص 197ـ230). در زمان حکومت سلیمان کتابهایی به شیوة غزانامه ها و در مدح فتوحات نظامی وی تألیف شد. بیان منازل سفر عراقین تألیف مَطراقچی نصوح (متوفی ح 971) حاوی گزارش تفصیلی جنگ عراق در 942ـ944، از مشهورترین کتابهای این دوره است . همچنین است سلیمان نامة عارف (یا عارفی ، متوفی 969) که به نظم فارسی و بر اساس شاهنامه و در مدح سلطان سروده شده است ، و سلیمان نامه تألیف شیخ الاسلام قره چلبی که به مراد چهارم (حک : 1032ـ1049) تقدیم شده است ( ((ر.ک.ب))اوزکان ، ص 167ـ222). در سدة دهم حمایت سلطان سلیمان و سلیم دوم و مراد سوم (حک : 982ـ1003) از تاریخ نگاران ، به تدوین آثاری به شیوه ای مطنطن در مدح سلاطین و وابستگی تاریخ نگاری به دربار انجامید. از 957 تا 967 سلیمان ، منصبی به نام شاهنامه جی ، «کاتب شاهنامه ها»، ایجاد کرد. از مورخانی که این منصب را داشتند عارف ، لقمان و تعلیقی زاده درخور یادآوری اند که به شرح رویدادهای 926ـ1003 پرداخته اند. این آثار با ارزش ، بویژه شاهنشاه نامة لقمان که اثری مصور در سه جلد و به نظم فارسی است ، سزاوار بررسی جدّی اند.

(49) در دوران پیش از معاصر که بسیاری از «مورخان » شعر نیز می سرودند، غالباً تاریخ نگاری تحت الشعاع سبک ادبی قرار داشت و تاریخهای منظوم و نثر «انشاء» نیز رایج بود. بسیاری از تاریخهای درباری به نقاشیهای مینیاتور مزیّن بودند. تألیف تاریخهای عمومی و سلسله ها مرسوم بود، درعین حال مؤلفان به ذکر رویدادهایی که خود شاهد بودند، می پرداختند ( ((ر.ک.ب))آتاسوی و چاغمان ، 1974).

(50) از اواخر سدة دهم به بعد تغییرات مهمی در شیوة تاریخ نگاری به وجود آمد. نابسامانیهای سیاسی اواخر سدة دهم و اوایل سدة یازدهم که به کاهش حمایت سلاطین از تاریخ نگاران انجامید رویکرد آنان را به اوضاع دگرگون کرد و رویکردی «حکومتی » جایگزین نگرش «دودمانی » شد. مورخان بیشتر به شرح کارهای مقامات نظامی و قضایی پرداختند و سلطان چندان مورد توجه آنان نبود؛
(51) مؤلفان متعدد، بویژه مصطفی عالی و تعلیقی زاده ، آثاری به صورت نصیحتنامه نوشتند که انتقادات صریح سیاسی داشت .

(52) برخی از تاریخهای درباری سدة یازدهم از دگرگونی و تغییراتی که در عثمانی روی می داد و از ناامنی سلطان نشین حکایت می کند. از این دوره کتاب نصرت نامه تألیف فِنْدِقْلیلی محمدآغا سلاحدار (متوفی 1135) باقی مانده که در بارة دوران سلطنت پرآشوب مصطفی دوم (1106ـ 1115) و دورة پس از اوست . همچنین باید از اثر طوغی در بارة خلع عثمان دوم (1027ـ1031) یاد کرد (عز، ص 119ـ164).

(53) بخش عمدة تاریخ نگاریهای سدة یازدهم از آنِ طبقة متوسط کاتبان است . در تاریخ سِلانیکی (متوفی 1008) که در بارة دیوانِهمایون * است ، ارجاعات متعدد به افراد ردة پایین دیده می شود. کنه الاخبار مصطفی عالی راجع به شرح حال وزرا و علما و شیوخ و شعراست . ابراهیم پَچَوی و حسن بیگ زاده تاریخ عثمانی را از 926 نوشته اند که بویژه به دلیل ضبط مشاهدات شخصی آن دو از 1010 به بعد باارزش است . پَچَوی * ، نخستین مورخ عثمانی بود که با دید انتقادی از منابع غیرعثمانی استفاده کرد (لویس ، ص 185ـ186). وجیهی رویدادهای 1048 تا 1071 را وقایع نگاری کرد. فذلکة کاتب چلبی (شامل شرح رخدادهای 999 تا 1066) و تاریخی که سلاحدار نوشت (مشتمل بر رویدادهای 1065 تا 1106) بر روی هم شرح وقایع قرن یازدهم / هفدهم اند و وقایعنامة نشانجی عبدی پاشا که به وقایع 1058 تا 1093 پرداخته ، مکمل این کتابهاست .

(54) از آثاری که از 906 تا 1112 رایج بود می توان از انواع غزانامه ها و سورنامه ها نام برد. سورنامه ها شرح عروسیها و ختنه سوریهای دربار بود و سورنامة همایون در بارة ولیعهد، سلطان محمد سوم ، از مشهورترین آنهاست .

(55) آثاری که منحصراً به تاریخ غیرعثمانی پرداخته باشند نادرند، به استثنای آثاری که از عربی یا فارسی ترجمه شده و به دوران اولیة تاریخ اسلام پرداخته اند. آثار جغرافیایی ، مانند کتاب بحریه تألیف پیری رئیس * و تألیفات جغرافیایی و دریایی کاتب چلبی از برخی منابع غیراسلامی استفاده کرده و فراتر از جهان اسلام را کانون توجه خود قرار داده اند. سیاحتنامة اولیا چلبی ، مجموعه ای غنی از مطالب و حکایات متفرقه از منابع عثمانی و غیرعثمانی است . سیفی (متوفی پس از 998) شرح مبسوطی از حکام سدة دهم آسیای مرکزی و هند آورده است . از سالهای 988 ـ 998، دو ترجمه از تاریخ هند غربی و تاریخی از فرانسه در دست است . حسین هزارفنّ برای تألیف تاریخ جهان خود از منابع یونانی و لاتینی استفاده کرد. بجز این موارد، توجه جدّی تاریخی به جهان غیراسلام فقط از سدة دوازدهم به بعد ظاهر شد.

(56) در این مرحله از تکامل تاریخ نگاری در عثمانی ، برخی از مؤلفان به تدوین کتابهای تذکره و مرجع مانند پرداختند؛
(57) تذکرة شعرای سهی (تألیف در 945) و شقایق نعمانیـّه تألیف طاش کوپری زاده در 965، در بارة زندگی علمای عثمانی ، از دستاوردهای دوران سلطنت سلیمان است و آثار بسیاری بر پایة آنها تألیف شده است (استوارت ـ رابینسون ، ص 57 ـ 74؛
رپ ، جاهای متعدد). کتاب مناقب هنروران تألیف مصطفی عالی در بارة نقاشان و خوش نویسان است . منبع اصلی کتاب شناسی عثمانی ، کشف الظنون کاتب چلبی ( حاجی خلیفه ) است که حدود 500 ، 14 اثر عربی و فارسی و ترکی را به زبان عربی فهرست کرده است . منشآت السلاطین تألیف فریدون بیگ ، مجموعه ای از مکاتبات و فرمانهای سلاطین عثمانی تا زمان سلطان سلیم دوم ، از کتابهای مهم و مرجع تاریخی است .

(58) در اواخر قرن یازدهم بیشتر آثار تاریخی ، تاریخ محلی بود. انیس المُسامرین تألیف حِبری (متوفی 1087) به توصیف شهر ادرنه ، بناهای اصلی آن و شهروندان برجستة آن در دورة عثمانی (760ـ1043) پرداخته است . کتاب گلشن خلفاء ، تألیف نظمی زاده (متوفی ح 1135) در بارة تاریخ بغداد تا 1130 است که برای بررسی دوران حکومت عثمانی ارزشمند است .


منابع :


(59) N. Atasoy and F. ´ag §man, Turkish miniature painting , Istanbul 1974;
(60) C.H. Fleischer, Bureaucrat and intellectual in the Ottoman empire: the historian Mustafa Ali, 1541-1600 , Princeton 1986;
(61) F.I z, " Hدseyin Tu ªg ªâ§: Vak ¤ Üa- âSultan Osman Han", Tدrk Dili Ara ít i rmalar i Y i ll i g § i Belleten (1967);
(62) P. Kappert, ed., Geschichte Sultan Suleyman Kanunis von 1520 bis 1557..., Wiesbaden 1981;
(63) B. Lewis, "The use by Ottoman historians of non- Ottoman sources ", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., "Historians of the Middle East , London 1962;
(64) A. عzcan, Historiography in the reign of Sدleyman the Magnificent", in The Ottoman empire in the reign of Sدleyman the Magnificent , II , Ankara: Ministry of Culture and Tourism, 1988;
(65) R.C. Repp, The mufti of Istanbul , London 1986;
(66) J. Schmidt, Pure water for thirsty Muslims: a study of Mus ¤t ¤afa ¦ ـ A ¦l i ¦of Gallipoli's Kدnhد ف lah §ba ¦r , Leiden 1991;
(67) J.R. Stewart-Robinson, "The Ottoman biographies of poets", JNES , XXIV (1965);
(68) M. C. ìehabeddin Tekindag §, " Selim-nameler ", Tarih Enstitدsد Dergisi , I (1970);
(69) A . Ug §ur, The reign of Sel i ¦m I in the light of the Sel i ¦mna ¦me literature , Berlin 1985.

(70) ج ) مرحلة اواخر امپراتوری . در اوایل سدة دوازدهم / پایان سدة هفدهم ، ناکامیهای عثمانی در اروپا و شکست محاصرة وین در 1094/1683 و نیاز به تدوین تاریخی معتبر از امپراتوری عثمانی پس از هزارة هجرت ، به ظهور منصب وقعه نویسی (مورخ رسمی ) انجامید که تا 1301ش /1922 وجود داشت .

(71) 1. تاریخهای رسمی . نعیما (متوفی 1128) را نخستین وقعه نویس دانسته اند، و آثار جانشینان او راشد (متوفی 1148) و کوچوک چلبی زاده اسماعیل عاصم افندی (متوفی 1173) از معدود انتشارات اولیة مطبوعات متفرقه ( ((ر.ک.ب))چاپ و چاپخانه * ) به شمار می آیند. سامی (متوفی 1146)، شاکر (متوفی 1157)، صبحی (متوفی 1183) و عزّی (متوفی 1168) در تداوم تاریخ نگاری رسمی تا 1165 سهم بسزایی داشتند (سامی ـ شاکر ـ صبحی ، 1198؛
(72) عزّی ، 1199). نعیما، تاریخش را «راهنمای عمل » برای دولتمردان عثمانی می دانست و در مقدمة اثرش به بحث در ماهیت تاریخ نگاری پرداخت (قس توماس ، 1972)؛
(73) لیکن برخی از جانشینان او در قرن دوازدهم صرفاً به گردآوری شواهد مستند اهتمام داشتند. در زمان سلطان سلیم سوم (1203ـ1222)، منصب وقعه نویسی اعتبارش را از دست داد. حاج سعداللّه انوری (متوفی 1208) و احمد واصف (متوفی 1221) از مورخان رسمی بودند که رویدادهای 1165 تا 1220 را تدوین کردند. در اوایل قرن سیزدهم / نوزدهم ، تاریخ نگاران رسمی مانند عاصم (متوفی 1234)، شانی زاده (متوفی 1242) و اسعد افندی به تألیف تاریخهای رایج و متعارف پرداختند. اسعد افندی به درخواست محمود دوم (حک : 1223ـ 1255) اُس ظفر را تألیف کرد که گزارش رسمی از نابودی سپاه ینی چریها در 1241 است .

(74) مهمترین تاریخ عثمانی سدة سیزدهم ، تاریخ احمد جِوْدَت پاشا (متوفی 1313)، وقعه نویس 1271ـ1283، است که در دوازده جلد تدوین شده و رویدادهای 1188ـ1240 را بررسی می کند. جودت پاشا کتاب خود را با استفاده از منابع متنوع از جمله تاریخهای رسمی پیش از وی و برخی منابع غربی با رویکردی انتقادی و غیرمتعارف تألیف کرد و در فاصلة سالهای 1271 تا 1301 آن را به چاپ رساند (قس دانشگاه استانبول . دانشکدة ادبیات ، 1986). لطفی افندی (متوفی 1325)، جانشین او که رویدادهای 1242ـ1296 را بررسی کرد، به دلیل فقدان بررسی تحلیلی و اتکا به مطالب نشریة رسمی تقویم وقایع در معرض انتقاد قرار گرفت . عبدالرحمان شرف ، آخرین تاریخ نگار رسمی عثمانی (متوفی 1344)، تاریخ مهمی منتشر نساخت ، اما در رواج علم تاریخ ، از طریق تألیف متون درسی پرمغز، و در امروزی کردن پژوهشهای تاریخی دانشگاهی در ترکیه سهم بسزایی داشت ( د. ا. ترک ، ذیل «وقعه نویس »).

(75) 2. تاریخ نگاران غیررسمی . تاریخ نگاران غیررسمی سده های دوازدهم و سیزدهم ، پیش از دورة تنظیمات ، گرایشی به نوشتن تاریخهای حکایت گونه بویژه تاریخ معاصر نداشتند، اما در این مورد استثناهایی وجود داشت : تاریخهای عمومی تألیف شمعدانی زاده (متوفی 1193) و فرائضی زاده ( فرائضجی زاده ) (متوفی 1251)؛
(76) غزانامة عمر نوویلی (اهل نووی ) در بارة نبردهای 1149ـ1152 حکیم اوغلی علی پاشا با بوسنیاییها؛
(77) گزارش احمد رسمی (متوفی 1197) از جنگ روسیه و عثمانی در 1182ـ 1188/ 1768ـ1774 ( ((ر.ک.ب))اکسان ، 1995)؛
(78) تاریخهای خانات کریمه نوشتة سیدمحمدرضا (متوفی 1169) و حلیم گرای (متوفی 1238)؛
(79) و سورنامة وهْبی (متوفی 1149).

(80) از این دوره ، مجموعه تذکره هایی در بارة شعرا موجود است . عشاقی زاده (متوفی 1135) و مستقیم زاده (متوفی 1201) تذکره ای در بارة علما دارند؛
(81) افزون بر این آثار، عثمان زاده احمد تائب (متوفی 1136) در حدیقة الوزراء به شرح حال وزیران اعظم پرداخته و احمد جاوید (متوفی 1218) ذیلی بر آن نوشته است . احمد رسمی کتابی به نام سفینة الرؤسا در بارة «رئیس الکتّاب »ها نوشت و مصطفی ثاقب (متوفی 1148) در سفینة مولویه به شرح شیوخ مولوی پرداخت . محمد اسعد (متوفی 1148) در تذکرة خوانندگان به شرح حال موسیقیدانان و جمال الدین محمد قارْصلی زاده (متوفی 1262) در آیینة ظرفاء به شرح حال تاریخ نگاران پرداختند (این اثر به نام عثمانلی تاریخ و مورّخلَری ( = تاریخ و مورخان عثمانی ) و با تکملة جودت پاشا در 1314/ 1896 تجدید چاپ شد). حدیقة الجوامعِ حسین بن اسماعیل ( ایوانسرایی ) (متوفی 1201)، در بارة تاریخ معماری مساجد و دیگر بناهای مذهبی استانبول و اطراف آن ، اثر مهم دیگر از اینگونه است . در این دوره ، پیری زاده محمدصاحب افندی (متوفی 1162) برای نخستین بار به ترجمة قسمتی از مقدمة ابن خلدون همت گماشت که بعدها جودت پاشا آن را تکمیل کرد و در 1274ـ1276 به چاپ رساند.

(82) در اوایل قرن چهاردهم ، دو مجموعه تذکره پدیدار شد: سجلّ عثمانی (چاپ 1307ـ1317) تألیف محمد ثریا و عثمانلی مؤلفلری (چاپ 1334ـ1342) نوشتة بروسه لی محمدطاهر. در دورة جمهوری ، ابن الامین محمود کمال اینال (1249ـ1336ش )، آثاری به نام صون عصر ترک شاعرلری ( = شعرای قرن اخیر ) (چاپ 1309ـ1320 ش ) و عثمانلی دولتینده صون صدراعظم لر ( = صدراعظمهای متأخر دولت عثمانی ) (چاپ 1319ـ1332 ش ) نوشت که در واقع ذیلهایی بر آثار پیشین در بارة شعرا و صدراعظمها به شمار می آمدند.

(83) 3. تاریخ نگاری تنظیمات . از اواسط سدة سیزدهم ، بر اثر اصلاحات داخلی در عثمانی و امکان سفر به اروپا و یادگیری زبانهای خارجی ، عثمانیان توانستند مجموعه ای از آثار تاریخی ، از متون درسی گرفته تا داستانهای تاریخی و متنهای تحقیقی ، پدید آورند (قس اینانچ ، ص 573 ـ 595).

(84) از معروفترین آثاری که از متون اروپایی ترجمه و اقتباس شده ، تاریخ عمومی شش جلدی احمد حلمی (متوفی 1295) است که در 1283 آن را بر اساس > تاریخ عمومی < چمبرز تدوین کرده است ؛
(85) همچنین است کتاب چهارده جلدی تاریخ کشورهای اروپایی که احمد مِدحَت (1260ـ1331) از متن فرانسه برگرفته و تلخیص کرده است . نویسندگان اواخر دورة عثمانی از روش تاریخ نگاری غرب متأثر بودند. اثر تاریخی خیراللّه (متوفی 1283) متأثر از تاریخ امپراتوری عثمانی نوشتة هامر ـ پورگشتال است (پست ، 1243ـ1251؛
(86) بعدها محمدعطا آن را به ترکی ترجمه کرد که در ده مجلد از 1330 به بعد منتشر شد). وی در این اثر کوشیده است تا قالب گاه شماری را درهم بشکند. مصطفی نوری پاشا (1239ـ1307) در نتائج الوقوعات ، تاریخ عثمانی را به پنج دوره تقسیم کرده که هر بخش شامل مطالبی در بارة نهادهای نظامی ، مالی و دیگر نهادهای دولتی است . در این دوره توجه به جای مضامین ادبی و اسناد، به شواهد تاریخی از قبیل سکه ها و مهرها و تهیة نمایه هایی از این مجموعه ها معطوف شد (کوران ، ص 422ـ 425).

(87) با تأکید محققان ترک شناس اروپایی برمیراث تاریخی و زبانی ترکها پیش و پس از امپراتوری عثمانی ، مطالعات تاریخی عثمانی به مرحلة جدیدی وارد شد. ترک تاریخی ( = تاریخ ترک ) ترجمة نجیب عاصم (متوفی 1314ش ) در بارة تاریخ ترکهای آسیای مرکزی است ، که اصل آن به زبان فرانسه بود و در تاریخ نگاری ملی گرای ترک جایگاه خاصی یافت (لویس ، ص 221 به بعد).

(88)
منابع :
سامی ، تاریخ . شاکر، تاریخ . صبحی ، تاریخ ، استانبول 1198/1783؛
(89) عزّی ، تاریخ ، استانبول 1199/1784؛


(90) V. Aksan, An Ottoman statesman in war and peace: Ahmed Resmi Efendi, 1700-1783 , Leiden 1995;
(91) I A , s.v. "Veka ¦yinدvis" (by Bekir Kدtدkog §lu);
(92) I stanbul غniversitesi. Edebiyat Fakدltesi, Ahmed Cevdet Pa ía semineri 27- 28 May i s 1985 , Istanbul 1986;
(93) E. Kuran, "Ottoman historiography of the Tanzimat period", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., Historians of the Middle East , London 1962;
(94) B. Lewis, " History and national revival in Turkey ", Middle Eastern Affairs , IV /6-7 (1953);
(95) Lewis Victor Thomas, A study of Naima , ed. Norman Itzkowitz, NewYork 1972;
(96) M.H. Y ânan µ, Tanzimattan me írutiyete kadar bizde tarih µilik , in Tanzimat , I , Istanbul 1940.

(97) د) دورة معاصر. تأسیس «انجمن تاریخ عثمانی » در 1327/ 1909، برچیده شدن بساط ممیّزیِ دورة حکومت عبدالحمید، انتشار نخستین مجلة تاریخ ترکی ـ عثمانی ، تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی ( = مجلة انجمن تاریخ عثمانی ) در هجده مجلد از 1289 تا 1310ش ، رونق تازه ای به تاریخ نگاری ترکی معاصر بخشید. در جریان جنگ جهانی اول و در دهة 1300ش / دهة 1920 توجه به تاریخ پیش از عثمانی ترکها افزایش یافت و آتاتورک * نیز به عنوان عامل تقویت هویت ملی جدید برای ترکها، این توجه را ترویج کرد. وی تاریخ نویسان را به بررسی تاریخ پیش از عثمانی آناطولی تشویق کرد. در اواخر این دوره «انجمن تاریخ عثمانی » (از 1302 ش / 1923 به نام «انجمن تاریخ ترک ») به دلایل سیاسی برچیده شد و در 1311 ش / 1932 «ترک تاریخ کورومو» ( = نهاد تاریخ ترک ) با تأکید بر باستان شناسی آناطولی (رجوع کنید به مجله بَلَّتَن ، 1937ـ ) و آناطولی در دورة سلجوقیان که از حمایت آتاتورک برخوردار بود، تأسیس شد. خلیل ادهم الدم (1240ـ1317ش )، رئیس موزة باستان شناسی استانبول ، با انتشار مطالب بسیاری در بارة سکه ها و مهرها و نقوش معماری پیش از عثمانی ، سهم مهمی در روند تاریخ نگاری این دوره داشت . آرای محمد فؤاد کوپرولو / کوپْریلی (1269ـ 1345 ش / 1890ـ 1969)، مورخ برجسته ، در بارة ماهیت جامعة آناطولی در قرون وسطا مشوق و راهنمای جدیدی برای مورخان ترک در دورة جمهوری بود. او در > خاستگاه امپراتوری عثمانی < (پاریس 1935؛
(98) ترجمة ترکی ، آنکارا 1954؛
(99) ترجمة انگلیسی ، نیویورک 1992) امیرنشینهای ترک آناطولی را عامل اصلی موفقیت عثمانی در اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی سده های هفتم و هشتم دانست و بدین طریق به مقابلة شدید با نظریة غرب پرداخت که قدرت عثمانیها را به طور عمده به دلیل تسلط آنان بر بالکان می دانستند.

(100) مورخانی که از موضوعات راجع به «عصر آتاتورک » الهام گرفته اند عبارت اند از: مُکرمین خلیل اینانچ (1277ـ1340 ش / 1898ـ1961)، عثمان توران (1293ـ1356ش /1914ـ1977)، ابراهیم قفس اوغلو (1293ـ1363ش / 1914ـ1984) که در بارة سلجوقیان روم و دیگر ترکهای آناطولی به تحقیق پرداختند؛
(101) و زکی ولیدی طوغان که آثاری در بارة تاریخ ترکهای آسیای مرکزی و روش تاریخی نوشته است . عبدالحق عدنان آدیوار (1261ـ 1334ش / 1882ـ1955) کتاب > علم در میان ترکان عثمانی < را در بارة تاریخ تفکر عثمانی در 1319ش / 1940 منتشر کرد. وی نخستین سر ویراستار چاپ ترکی اسلام آنسیکلوپدیسی بود.

(102) پس از درگذشت آتاتورک ، تأکید بر ملی گرایی ترکی و تاریخ آناطولی کاهش یافت و مورخان به موضوعات تاریخی دیگر پرداختند. اسماعیل حقی اوزون چارشیلی (1267ـ1356ش / 1888ـ 1977) در عثمانلی تاریخی ، به نهادهای اداری عثمانی (از نیمة دهة 1320ش / 1940 به بعد) پرداخت . با آزادتر شدن فضای سیاسی در دهة 1340ش / 1960، محققان توانستند با رویکردی انتقادی به نوشته های تاریخی بپردازند. استفادة بیشتر از بایگانیهای عثمانی و توجه روزافزون پژوهشگران غربی این امر را تقویت کرد. در دهة 1370ش / 1990 بررسی تاریخ «قرون تاریک » یازدهم و دوازدهم / هفدهم و هجدهم رایج شد. بیشتر نوشته های تاریخی ترکی معاصر در بارة موضوعات عثمانی ـ ترکی ـ اسلامی است .

(103) عمر لطفی بارکان (1281ـ 1358ش / 1260ـ1337ش ) از پیشگامان مطالعات جدید در بارة تاریخ اجتماعی ـ اقتصادی عثمانی است . این نوع تاریخ نگاری بر تاریخ نگاریهای اخیر در ترکیه غلبه یافت و منجر به بررسی ماهیت «فئودالیسم » عثمانی شد. بارکان در بارة مجموعة قوانین ، قانون زمین ، نظام تیمار، نظام استعماری ، وقف و مانند آن به تحقیق پرداخت . وی کتابی دو جلدی در بارة احداث مسجد سلیمانیه نوشت که از ارزش خاصی برخوردار است و بین 1351ش /1972 تا 1358ش / 1979 در آنکارا انتشار یافته است . از دیگر محققان بنام سدة چهاردهم / بیستم ، خلیل اینالجق (متولد 1335/ 1916) است . وی در کلیة زمینه ها و دوره های تاریخ عثمانی ، بویژه در مسائل اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی امپراتوری عثمانی پیش از سدة چهاردهم / بیستم ، پژوهش کرده است . بیشتر آثار او به زبان انگلیسی منتشر شده و نفوذ و اعتبار ویژه ای دارد. اثر برجستة او به نام > امپراتوری عثمانی : عصر کلاسیک ، 1300ـ 1600 < در 1352ش /1973 در لندن چاپ شده است . اکثر آثار متأخر او در بخش اول کتابِ > تاریخ اقتصادی و اجتماعی امپراتوری عثمانی ، 1300ـ1914 < جای دارد (چاپ خ . اینالجق و د. کواتارت ، کیمبریج ، 1994، ص 11ـ409).

(104) مورخان برجسته ای که در بارة اوایل امپراتوری تحقیق کرده اند عبارت اند از: م . ج . شهاب الدین تکین داغ (1297ـ 1362ش / 1918ـ1983)، م . طیّب گوک بیلگین (1286ـ 1360ش / 1907ـ1981)، و چنگیز اورخونلو (1306ـ 1354ش / 1927ـ1975). محققان صاحب نامی که به بررسی رویدادهای سدة سیزدهم / نوزدهم پرداخته اند عبارت اند از: م . جاوید بایسون (1278ـ1346ش / 1899ـ 1968) و منیر آق تپه . بکر کوتوک اوغلو در زمینة تاریخ نگاری عثمانی و سماوی اییجه در تاریخ معماری متخصص بودند. شریف ماردین ، جامعه شناس و مورخ ترک ، تاریخ تفکر اواخر دورة عثمانی و اوایل جمهوری و کمال کارپات تاریخ سیاسی و اجتماعی پس از 1215 را نوشته اند.

/ ک . وودهد ، تلخیص از ( د. اسلام ) /

10) تاریخ نگاری در هند دورة اسلامی .

برخی بر این باورند که تاریخ همراه با مسلمانان به هند وارد شده است ( محققانی همچون آلن ، فلیت و اشپرنگر به تاریخ نگاری واقعی در هند باستان باور ندارند (آفتاب اصغر، ص 2) ) ، ولی برخی از مورخان وجود کتیبه های پرسستیس متعلق به سدة چهارم میلادی و هرشچریتا تألیف بانا متعلق به قرن اول و راج ترنگنی تألیف کلهنه در قرن ششم را نشانه هایی از آثار تاریخی پیش از اسلام در هند معرفی می کنند. این آثار که عمدتاً به زبان سنسکریت اند،نفوذمشخص و محسوسی بر تاریخ نگاری هند در دورة اسلامی نداشته اند. ] به طور کلی می توان ادعا کرد که شروع تاریخ نگاری در شبه قارة هند متأثر از تاریخ نگاری ایرانی و به زبان فارسی بوده است ، زیرا زبان فارسی قرنها زبان فرهنگ و ادب در شبه قاره به شمار می رفت .

یکی از علل رواج زبان فارسی و تأثیر مستقیم آن بخصوص بر تاریخ نگاری در هند، مهاجرت برخی از محققان و ادیبان ایرانی به هند بود. این تأثیر تا حدی بود که برخی مورخان هندو نیز آثار خود را به فارسی می نوشتند. تاریخ نگاری در هند را می توان به دو دورة پیش از تیموریان و دورة تیموریان تقسیم کرد [ .

الف ) پیش از تیموریان . نخستین اثر به جا مانده از این دوران چچ نامه * است که علی بن حمید کوفی در حدود 613 آن را از متنی عربی ، بدون نام مؤلف و عنوان ، به فارسی ترجمه کرد؛
متن عربی باقی نیست . این اثر شامل دو بخش است : بخش نخست گزارشی از خاندانی برهمن در سند پیش از فتوحات اعراب است که تاریخ محلی محسوب می شود، بخش دوم و مفصّلتر کتاب ذکر فتوحات اعراب در 92ـ95 است و شامل مجموعه ای از روایتهایی همانند روایتهای تاریخ طبری است .

تاج المآثر * نوشتة پُرتکلف حسن نظامی ( نیشابوری ) نخستین تاریخِ فارسی هند است که رویدادهای سلطنت دو سلطان نخست دهلی را شرح می دهد. مهمترین اثر این دوره طبقات ناصری ابوعمرو جوزجانی * ، مشهور به منهاج سراج ، است که در 657 تدوین شده است . این اثر در بارة تاریخ سلسله های اسلامی است و در بارة سلسلة غوریان ، نخستین سلاطین هند و جانشینان آنان و دورة استیلای مغول در این سرزمین مطالب باارزشی دارد.

مجموعه ای از آثار تاریخی امیرخسرو دهلوی (متوفی 725) اطلاعاتی در بارة تاریخ این دوره به دست می دهد، از جمله قِران السعدین (تألیف در 688) ( رویدادهای زمان غیاث الدین بَلبَن در هند ) ؛
مفتاح الفتوح (690) ( جنگهای مهم سلطان جلال الدین خلجی ، مؤسس سلسلة خلجیان ) ؛
خزائن الفتوح (711) ( یا تاریخ علائی ، در بارة پانزده سال نخست حکومت علاءالدین خلجی ) ؛
نُه سپهر (718) ( شرح رویدادهای سلطنت قطب الدین مبارک خلجی ) ؛
دِوَلْرانی خضرخان (715) ( وقایع سلطنت خضرخان و چگونگی قتل او ) و تُغلق نامه (720) ( در بارة چگونگی روی کارآمدن تغلقیان ) . مؤلف در تدوین این آثار از اشعار پیچیده و واژه های مجازی و مغلق استفاده کرده است .

اثر مهم این دوره تاریخ فیروزشاهی ، نوشتة ضیاءالدین بَرنی * است . این کتاب در 758 تألیف شده و در بارة تاریخ سلطان نشین دهلی (از به تخت نشستن بلبن در 664 تا سالهای اولیة حکومت فیروزِ تُغلق ) است . از دیدگاه برنی ، ثبات سیاسی باید مبتنی بر احترام به مقام و جایگاه موروثی باشد. وی به دلیل توصیف استادانة شخصیت افراد و اوضاع و احوال پیچیدة سیاسی و اقتصادی و همچنین دوری جستن از هرگونه تکلف در تألیف ، یکی از بزرگترین استادان نثر پارسی هند محسوب می شود.

در مقایسه با تاریخ فیروزشاهی ، دو تاریخ دیگر در بارة سلاطین دهلی ، منظومة فتوح السلاطین (750) تألیف عصامی * و تاریخ مبارکْ شاهی * (838) یحیی سرهندی ، اعتبار کمتری دارند. شمس سراج عفیف ، تاریخی در بارة فیروزشاه (حک : 752ـ790) نوشته که به رغم نثر متکلف بر حقایق و رویدادهای واقعی متکی است .

در سدة نهم و اوایل سدة دهم ، تاریخهایی در بارة دودمانهای محلی تألیف شد، از جمله : تاریخ مظفرشاهی ، مجهول المؤلف (تألیف در 889)، ضمیمة مآثر محمودشاهی (تألیف در 916) در بارة تاریخ گجرات و مآثر محمودشاهی شهاب حکیم (تألیف پیش از 906). جای بسی شگفتی است که در دوران حکومت دو خاندان افغانیِ لودی (854ـ932) و سوری (945ـ962) تاریخی در بارة آنها نوشته نشده است . رِزق اللّه مُشتاقی (متوفی 989) در کتابش ، واقعات مشتاقی که اثری حکایت گونه است ، به شرح رویدادهای سلسلة لودی پرداخته و عباس سروانی در تحفة اکبرشاهی (تألیف پس از 987) به رخدادهای زمان سوریان اشاره کرده است ( در بارة ملاحظات کلی تاریخ نگاری و سبک نویسندگی در دورة پیش از تیموریان رجوع کنید به آفتاب اصغر، ص 11ـ13 ) .

ب ) پس از تیموریان . پیروزی بابر در پانی پت * (932) سرآغاز عصر جدیدی در تاریخ نگاری هند بود. این دوره یکی از غنیترین دوره های تاریخ نگاری فارسی محسوب می شود. ( در این دوره برخی از مورخان ایرانی مانند زین الدین خوافی ، خواندمیر، میرزاحیدر که به دلایلی از ایران به هند مهاجرت کرده بودند، بنیانگذار تاریخ نگاری فارسی در دورة تیموریان هند به شمار می روند؛
افزون بر این گروه ، مورخان محلی در هند، که متأثر از شیوه فارسی نویسی تاریخ نگاری ایرانی بودند، تواریخی به این شیوه تدوین کردند. از این گروه می توان به ابوالفضل دکنی ، ملااحمد تتّوی ، ملاعبدالقادر بداؤنی و شیخ فیضی سرهندی اشاره کرد (آفتاب اصغر، ص 26ـ27) ) .

تاریخ نگاری دورة تیموریان با خاطرات مکتوب بابر (متوفی 937) به زبان ترکی ( جغتایی ) آغاز شد. این نوشته ها گزارشی از هند و شرح صادقانة رویدادهای مهم حکومت چهارسالة بابر است . ] زین الدین خوافی ، خاطرات بابر را به فارسی ترجمه کرد و حوادثی را که شخصاً شاهد بود به آن افزود و آن را طبقات بابری نامید. در زمان همایون (937ـ947، 962ـ963) به دلیل نابسامانی سیاسی ، جز دو اثر تاریخی با ارزش ، اثر مهمی تألیف نشد. این دو اثر عبارت اند از: تاریخ رشیدی * تألیف میرزا حیدر کاشغری در 953 و تاریخ همایونی تألیف ابراهیم بن جریر در 958.

دورة اکبری (963ـ1014) را می توان دورة شکوفایی تاریخ نگاری فارسی هند به شمار آورد. حمایت و تشویق اکبر از نویسندگان و برقراری ثبات سیاسی به رونق تاریخ نگاری انجامید.

تاریخ نگاری پیش از دورة اکبری تنوع چندانی نداشت و مشتمل بر سه شیوه بود: تاریخ عمومی ، تاریخ دودمانی و تاریخ منظوم . اما در دورة اکبری تاریخ نگاری محلی ، رسمی ، مذهبی ، خاطرات و تذکره ها نیز پدید آمد (آفتاب اصغر، ص 124). یکی از نخستین تواریخی که در این دوره نوشته شد، تاریخ اکبری بود که محمدعارف قندهاری آن را در 987 تألیف کرد. نثر آن اگرچه گاه متملقانه است ، به دلیل شرح رویدادهای زمان شاهزادگی و 25 سال نخست سلطنت اکبر و اطلاع از سرنوشت بیرم خان ، از تواریخ مفید محسوب می شود [ . مفصّلترین اثر تاریخی این دوره اکبرنامه * تألیف ابوالفضل دکنی است که تألیف آن در 1004 به اتمام رسیده است . این اثر که متأثر از ظفرنامة یزدی است به شرح رویدادهای زمان بابر و همایون و اکبر می پردازد. ابوالفضل دکنی تاریخ را فقط واقعه نویسی نمی دانست ، ازینرو به تاریخش مطالبی در بارة اوضاع مالی و اداری و نظامی و جغرافیایی هند افزود و آن را آیین اکبری * نامید. ( نوآوری در نثر این کتاب که از تکلفات منشیانه عاری است تا آنجاست که برخی آن را «سبک ابوالفضل » نامیده اند ) . از آثار باارزش دیگر این زمان طبقات اکبری است که خواجه نظام الدین احمدِ ( هروی در 1002 با نثری ساده و روان نوشت و نخستین تاریخ مدون سلاطین مسلمان هند است ) . قاسم هندوشاه مشهور به فرشته ، در گلشن ابراهیمی (تألیف 1015) از وی پیروی کرد و تاریخ هند را مفصّلتر نوشت . عبدالقادر بداؤنی * ، منتخب التواریخ ( یا تاریخ بداؤنی ) را در 1004 به پایان رساند. ( این اثر نخستین تاریخ فارسی هند است که رویدادها را با دید انتقادی بررسی کرده است . از تواریخ عمومی این دوره می توان از تاریخِ الفی * (تألیف ح 1000) یاد کرد که گروهی از مورخان از جمله عبدالقادر بداؤنی و ملااحمد تتوی ، به دستور اکبر، تألیف کردند. محمدشریف وقوعی نیشابوری نیز مجامع الاخبار را که تاریخی عمومی است در سال 1000 به اتمام رساند. از تواریخ محلی این دوره می توان از تاریخ سند یا تاریخ معصومی تألیف میرمحمد معصوم بکَّری / بَهکَری در 1009 و تاریخ کشمیر از شاه محمد شاه آبادی یاد کرد. این تاریخ ترجمة فارسیِ راج ترنگنی است (برای تواریخ متفرقة دورة اکبری رجوع کنید به آفتاب اصغر، ص 193ـ 198) ) .

] در دورة جهانگیری (1014ـ1037) به دلیل حمایت و توجه جهانگیر از مورخان ، تاریخ نگاری پیشرفت بسیار کرد و مورخان این دوره نسبت به مورخان پیشین درک بهتر و منطقیتری از تاریخ داشتند و در انتخاب منابع دقت می کردند. از مهمترین کتابهای تاریخ این دوره جهانگیرنامه نوشتة جهانگیر است . وی در این کتاب ، خاطراتش را تا 1034، و به نثری ساده و ادبی و صادقانه نوشته است . یکی از کتابهای تاریخ عمومی فارسی ، روضة الطاهرین یا تاریخ طاهری است که خواجه طاهر محمد سبزواری در 1015 آن را به نثری ساده و روان نوشته است . اقبالنامة جهانگیری ، تألیف مورخ رسمی دربار معتمدخان نیز از آثار تاریخی مشهور این دوره است که در 1031 به پایان رسیده و پس از اکبرنامه نخستین تاریخ رسمی امپراتوری هند است ؛
زیرا متمم اکبرنامه و نیز متمم جهانگیرنامه در شرح رویدادهای شش سال آخر سلطنت اوست .

یکی از ویژگیهای تاریخ نگاری دورة جهانگیر، نوشتن تک نگاری در بارة امیران مقتدر و مشهور زمان بود. از جملة این آثار تاریخ خانجهانی نوشتة نعمت اللّه هروی * است که در 1024 نوشته شده است . وی وقایع نویس رسمی دربار و رئیس کتابخانة عبدالرحیم خانخانان بود و به همین سبب کتاب او دارای ارزش خاصی است . خواجه عبدالباقی نهاوندی نیز در 1025 شرح حال عبدالرحیم خانخانان را تدوین کرد که با وجود تعریفها و تمجیدهای نامتعارف او از خانخانان از حقایق تاریخی دور نیست (رجوع کنید به باقی نهاوندی * ). در این دوره به تواریخ محلی نیز توجه می شد. از تواریخ محلی شایان ذکر، مرآة سکندری در بارة تاریخ گجرات ، بیگلرنامه (تاریخ سند) و تاریخ حیدرملک (تاریخ کشمیر) است ( ((ر.ک.ب))آفتاب اصغر، ص 213ـ282) [ .

( در دورة شاه جهان (1037ـ 1068) به سبب برقراری امنیت و رفاه ، زمینه برای شکوفایی آثار علمی و تاریخی مهیا شد و دورة درخشانتری برای مورخان این عهد فراهم آمد ) . در این زمان بعضی مورخان به تألیف مجموعه ای از تاریخهای رسمی ، همت گماشتند ( هرچند تاریخهای غیررسمی و مستقل نیز تألیف می شد ) . محمدامین قزوینی بر اساس اسناد و مدارک رسمی ، پادشاه نامه را تألیف کرد که گزارش ده سال نخست حکومت شاه جهان است . به سبب تغییر تقویم خورشیدی به قمری ، و شاید به دلایل دیگر، شاه جهان از عبدالحمید لاهوری خواست تا تاریخ این ده سال را بار دیگر بنویسد. لاهوری نیز شرح مفصّلی از بیست سال (قمری ) حکومت شاه جهان تهیه کرد و نام آن را همان پادشاه نامه گذاشت . محمد وارث ، شاگرد لاهوری ، در ادامة این تاریخ ، تاریخ سومین دهه را تألیف کرد. ( برخی از آثار تاریخی مهم این دوره عبارت اند از: مآثر جهانگیری تألیف خواجه کامگار حسینی ، ملخص یا شاه جهان نامه تألیف محمدطاهر آشنا، مجالس السلاطین نوشتة محمدشریف دکنی ، منتخب التواریخ تألیف محمدیوسف اتکی ، تاریخ سلاطین افاغنه یا تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار و ذخیرة الخوانین نوشتة شیخ فرید بکَّری / بَهکَری که تذکرة رجال سیاسی و نظامی دوره های اکبری و جهانگیری و شاه جهانی است . در این دوره تاریخهای منظوم و مذهبی و شرح حال نیز نوشته شد ( ((ر.ک.ب))آفتاب اصغر، ص 358ـ382) ) .

( در دورة اورنگ زیب عالمگیر ( 1068ـ 1118)، با اینکه وی به سبب جنگهای داخلی و علل دیگر چندان از مورخان حمایت نمی کرد، تاریخ نگاری فارسی همچنان پررونق بود ) . به درخواست او محمدکاظم تاریخ ده سال نخست سلطنت وی را به نام عالمگیرنامه تدوین کرد ( و پس از چندی ، به دستور اورنگ زیب از ادامة تألیف دست کشید و بدین ترتیب بساط تاریخ نگاری رسمی برچیده شد. ظاهراً دلیل این کار متدین بودن و امتناع اورنگ زیب از تظاهر و خودنمایی بود (آفتاب اصغر، ص 411). ) در این زمان مورخان شروع به نوشتن تاریخهای غیررسمی کردند. مهمترین این آثار، نوشتة بدون عنوانِ ابوالفضل معموری است که تقریباً به طور کامل در منتخب اللُباب (1144) خوافی خان درج شده است . بهیم سین ، فرمانده هندو، از رویکرد انتقادی معموری پیروی کرد و نسخة دلگشا را نوشت (در 1120) که تلفیقی از تاریخ و خاطرات است . ساقی مستعدخان در 1122 مآثر عالمگیری را به شیوة تاریخهای رسمی اما مختصرتر از آنها تألیف کرد.

( در دوره اورنگ زیب ، کتابهای تاریخی دیگری نیز تألیف شد. صادق خان یزدی تاریخ شاه جهانی را پس از کناره گیری شاه جهان از سلطنت نوشت (ح 1068) که نثری روان و ساده دارد. محمدصالح کَنْبو لاهوری ، عمل صالح یا شاه جهان نامه را در 1070 تدوین کرد. این اثر یکی از مشهورترین و معتبرترین تاریخهای عهد شاه جهان است . میرمحمد معصوم در 1070 تاریخ شاه شجاعی را نوشت که در بارة جنگهای داخلی میان پسران شاه جهان است . در 1073 عاقل خان خوافی (اورنگ آبادی ) واقعات عالمگیری را به نثری ادبی و روان تألیف کرد. تاریخ آشام یا فتحیة عبریه ، تألیف شهاب الدین طالش در 1073، در بارة اوضاع سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی سرزمین بنگال در زمان اورنگ زیب و روابط آن با راجه نشینهای مجاور آن است و از این لحاظ ارزشمند است . مرآة العالم ، اثر خواجه بختاورخان ، تاریخ عمومی و یکی از معروفترین تاریخهای زمان اورنگ زیب است که دارای نثری روان و مطالبی سودمند در بارة شاهان محلی است . در زمان اورنگ زیب بسیاری از مورخان هندو کتابهای تاریخی به زبان فارسی نوشتند. از جملة آنان می توان از ایشور داس یاد کرد که فتوحات عالمگیری را حدود 1101 تألیف کرد. رای بَنْدْرا بِن ، لب التواریخ را در 1106 نوشت که شامل خلاصه ای از تاریخ عمومی شبه قارة هند از زمان شهاب الدین محمد غوری تا دورة اورنگ زیب است . سبحان رای تبالوی در 1107 خلاصة التواریخ را نوشت که یکی از معروفترین کتابهای تاریخی مورخان هندوی عهد تیموریان هند است (آفتاب اصغر، ص 422ـ514) ) .

تألیف آثار تاریخی به زبان فارسی در سدة دوازدهم بیشتر شد. در این زمان افزون بر تاریخ خوافی خان ، تاریخ شیواجی ِ مجهول المؤلف ، آرای مراتهه را در بارة شیواجی شرح می دهد.

از جالبترین آثار تاریخی این دوره سِیَرالمتأخرین تألیف غلامحسین خان طباطبایی است که در 1195 به پایان رسیده و در آن رویدادهای پس از 1118 بتفصیل شرح داده شده و اطلاعات آن در بارة فتوحات و حکومت کمپانی هند شرقی انگلیس سودمند است .

تاریخ نگاری جدید در قرن سیزدهم آغاز شد. سیداحمدخان کتاب آثارالصنادید را در بارة بناهای دهلی در 1263 به زبان اردو نوشت . ذکاءاللّه نخستین تاریخ هند به زبان اردو را تألیف کرد که در 1316 انتشار یافت . شاهنوازخان ، آزاد بلگرامی و عبدالحی بخش عمده ای از ذخیرة الخوانینِ بکَّری را همراه با مجموعه ای از مطالب تاریخی پراکنده و مکاتبات و گزارشها، در مآثرالامراء گردآوردند که شامل بیش از 730 شرح حال است (و در 1194 به پایان رسیده است ). کیول رام در 1140 تذکرة الامراء را در همین زمینه اما بسیار مختصرتر نوشت .

شرح حال نویسی اولیای مذهبی با سِیَر الاولیاء تألیف میرخورْد (تألیف پیش از 790) آغاز شد که اثری نسبتاً مفصّل و معتبر در شرح حال اولیای چِشتی هند از معین الدین چشتی (متوفی 628) به بعد است . سیرالعارفین شیخ جمالی (متوفی 942) در بارة چهارده تن از اولیای چشتی است که اعتبار کمتر اما شهرت بیشتری دارد. سنّت تألیف فرهنگهای شرح حالِ اولیا و بزرگان هند، صرف نظر از تعلقات عرفانی آنان ، با کتاب اخبارالاخیار (999) نوشتة عبدالحق آغاز شد. غوثی شَطّاری با اثری مشابه اما جامعتر به نام گلزار ابرار شرح حال اولیای قرن هفتم را نوشت .

لباب الالباب سدیدالدین عوفی با شرح حال حدود سیصد شاعر، در دوران ناصرالدین قُباچه حکمران سند، و به سبک آثار هندی روزگار او تألیف شده است (618). نخستین اثر مهم در این زمینه نفائس المآثر علاءالدوله کامی است که تألیف آن در 973 در دوران اکبر آغاز شد و در بارة حدود 350 شاعر هم روزگار اکبر است . ازدیگر تذکره های شعرا می توان از مرآت الخیال شیرخان لودی (1102)، سفینة خوشگو (1147) تألیف بَنْدْرا بِن داس و سرو آزاد نوشتة آزاد بلگرامی (1166) و آتشکدة لطفعلی بیگ آذر (آغاز در 1174) یاد کرد. محمدحسین آزاد، آب حیات (1296) را بر اساس فرهنگهای مذکور به زبان اردو تألیف کرد.

یکی از باارزشترین کتابهای شرح حال ، طبقات شاه جهانی (1046) است که به زندگی و شرح حال حدود 871 تن از محققان و عرفا و متکلمان و شعرا می پردازد. میرزامحمد، تاریخ محمدی (1190) را که شرح حال افراد برجسته و سرشناس است به ترتیب تاریخ درگذشت آنان تألیف کرده است .

ج ) تاریخ نگاری هندی ـ اسلامی معاصر. دستاوردهای هندشناسان و شرق شناسان معاصر در بارة تاریخ نگاری در هند نشان می دهد که میان روند تاریخ نگاری در جنوب آسیا و تاریخ نگاری هندی ـ اسلامی تفاوت چندانی نمی توان قایل شد؛
با اینهمه ، می توان دو نوع گرایش در تاریخ نگاری تمیز داد: ملی گرایی هندی است که بر مشارکت مسلمانان در ایجاد فرهنگ ترکیبی هندی تأکید دارد، و جدایی طلبی که بر بررسی جامعة اسلامی به عنوان یک مقولة سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مستقل تأکید می ورزد. دیدگاه ملی گرایی نخستین بار در

محمود غزنین تألیف محمدحبیب (1303 ش ) و در نفوذ اسلام در فرهنگ هند (1301 ش ) اثر تاراچند منعکس شد، اما آرای آنان در کتاب > مسلمانان هند < تألیف م . مُجیب (1345 ش ) به کاملترین نحو مطرح شد. نوشته های اشتیاق حسین قُرَشی ، بویژه > جامعة مسلمانان شبه قارة هند و پاکستان (610ـ 1947) < که در 1341ش /1962 به چاپ رسیده ، آرای گروه مخالف را مطرح کرده است . این بحث به اشکال گوناگون در نوشته های تاریخی در هند و پاکستان و بنگلادش ادامه دارد و در این میان مکتب تاریخ نگاری علیگره دارای سهم ویژه و مهمی است .


منابع :
(105) ( آفتاب اصغر، تاریخ نویسی فارسی در هند و پاکستان ، لاهور 1364ش ) ؛
کتابِ

H.M. Elliot and J. Dowson, History of India as told by its own historians , London 1867-1877

که مشتمل بر گزیده هایی از آثار تاریخی هند و اسلامی است ، هنوز هم اثری اصلی محسوب می شود. منابع فارسی در

Charles Ambrose Storey, Persian literature : a bio - bibliographical survey , London 1927-, vol. 1, Pt. 3-4

(106) بررسی شده است .

سایر آثار مربوط عبارت اند از:

(107) P. Hardy, Historians of medieval India , London 1960;
(108) Mohibbul Hasan, ed., Historians of medieval India , Meerut 1983;
(109) Harbans Mukhia, Historians and historiography during the reign of Akbar , New Delhi 1976.

نیز رجوع کنید به

(110) M. Athar Ali, " The use of sources in Mughal historiography ", JRAS , 3rd series, v/3 (1995) 361-373.

(111) / اطهرعلی ، تلخیص از ( د. اسلام ) ؛
با اضافاتی از ( د. ج . اسلام ) /

11) تاریخ نگاری اندونزی و مالزی . در میان زبانهای محلی متعدد، آثار ادبی مهم اندونزی و مالزی به زبانهای جاوه ای و مالایایی است . با اینکه جاوه ای قدیمتر و آراسته تر است ، مالایایی زبان عمدة تألیفات اسلامی و منشأ زبانهای ملی جدید اندونزی و مالزی شده است .

تاریخ نگاری در جاوه در دورة پیش از ورود اسلام (قرن دوم تا نهم ) بازتاب فرهنگ هندی دربارهاست ، به این معنا که تاریخ را به صورت توالی ادواری چهار دورة انحطاط اخلاقی در نظر می گیرد و شاهان را برطبق آن ارزیابی می کند. توالی سلسله های سلطنتی مهمترین موضوع است ، مثلاً در کتاب پاراراتن (کتاب شاهان ، تألیف در قرن نهم )، حکایتی از حاکمان جاوة شرقی برحسب مبدأ تاریخ سکایی هندی تعیین شده است . ظهور مراکز تجاری اسلامی مانند دماک در ساحل شمالی جاوه در قرن دهم ، علاقه به تاریخ نگاری را برانگیخت . تغییرات زیاد در نظام اجتماعی ، ورود اسلام و از بین رفتن مالکیتِ ارضیِ قدمتدار ماجاپاهیت (امپراتوری هند و جاوه ) به تبیین تاریخی نیاز داشت . با ورود اسلام گنجینة تاریخی جدیدی نیز وارد شد: داستانهایی از پیامبران با نام سیرت انبیا ، مجموعة امیرحمزه (مناک ، شبیه افسانه های حماسی ـ عاشقانة قدیمتر در مجموعة پنجی که خود به یک نوع مستقل ادبی و نمایشی تبدیل شد)، روایتهای عامیانه در بارة حضرت یوسف ، و شرح زندگی پیامبراکرم که در مولودیها خوانده می شد. افسانه های راجع به اسکندر، که برای توجیه مشروعیت سیاسی رواج بسیار داشت ، در جاوه به داستانهای مبارزات اسکندر با هلندیها تبدیل شد.

این ساختار تاریخی تازه ، در قرن یازدهم با نوع جدیدی از تاریخ جهانی ، معروف به «سیرت کَنْضه » (حکایات )، مواجه شد. در این مرحله سنّتهای اسلامی با عناصر اسطوره ای هندی و بومی درآمیخت و مجموعاً اساس تواریخ دودمانی جاوه گردید. داستانهای کرامات حکمرانان پیشین ــ که نامشان در پاراراتن آمده است ــ در این زمان در بارة اولیای نُه گانه (ولی سنگا) گفته می شد که مؤسس اسلام در جاوه شمرده می شدند و برخی ، حکمران امیرنشینهای شمال جاوه بودند. زندگی و تبار آنان موضوع اصلی این تاریخهای جدید شد؛
ازینرو، این نوشته ها هرچند عناصر جدید را در خود جای دادند، تقریباً بتمامی ، همچنان کانون توجهشان جاوه بود. اوج این نوع تاریخ نگاری ، ببد تنه جاوی (به معنای «سرزمین جاوه »)، مجموعه متونی در تجلیل از سلسلة ماتارام ، است که در دورة سلطان اگونگ در اوایل قرن یازدهم ، بیشترِ جاوه را متحد ساختند. در این متون ، حضرت آدم ، نخستین حاکم جاوه قلمداد می شود، اما پس از گذشت چهار نسل ، اخلاف او به عده ای از قهرمانان فرهنگی جاوه ای تبدیل می شوند که با خدایان هندو درهم می آمیزند. نفوذ عمیق اسلام در جاوه ، که بخش جدایی ناپذیر این تاریخ نگاری است ، در تقویم جاوه ای نمایان می شود که پس از 1043، ماههای اسلامی و سال قمری را اتخاذ کرد، اما در شمارش سالها و بیان تاریخها در گاه شماریها، مبدأ تاریخ سکایی مقتبس از هندی حفظ شد.

از سایر تاریخ نگاریهای محلی می توان از تاریخ نگاریهای بالیها و سونداییها یاد کرد که متعلق به دورة پیش از اسلام اند و بعدها بترتیب در زمرة آثار جاوه ای قرار گرفتند. سنّت مستقل و مهمی در میان اهالی بوگیس و ماکاسار در سولاوسی (سلب ) جنوبی شکل گرفت که بر اساس ثبت دقیق رویدادهای تاریخی با به کارگیری تقویم مسیحی و اسلامی بود، اما استفاده از تقویم مسیحی رواج بیشتری داشت . تمامی این آثار به خطوط ماقبل اسلامی نوشته شده اند.

تاریخ نگاری مالایایی در مقایسه با تاریخ نگاری جاوه ای به طور مشخصی صورت و محتوای اسلامی دارد. هیچیک از آثار تاریخی و در واقع هیچیک از انواع آثار ادبی مالایایی ، پیش از پذیرش اسلام وجود نداشته است ؛
بنابراین ، مالایایی ابزار اصلی راه یافتن تمدن اسلامی به مجمع الجزایر شد و زبان ادبی و فکری جوامع اسلامی گردید و ازینرو، مجموعه ای از تاریخهای محلی یافت می شود که با خصوصیات بسیارمتنوع ، تمامی قلمرو ساحلی مجمع الجزایر ــ از آچه تا ترناته ، شامل ساحل جاوة شمالی ــ را دربر می گیرند. پیش از قرن سیزدهم / نوزدهم ، کلیة این تاریخها به خط عربی بود و در آنها تقویم اسلامی به کار می رفت . رایجترین این تاریخهای محلی ، تاریخ سلطان نشین قدرتمند مالاکا بود که سلالة السلاطین یا سجره ملایو (شجره نامة مالایا) نام داشت . این کتاب که در حدود 1021 تألیف شده ، شجره نامة مالایایی و حکایات تاریخی را در قالبی اسلامی گذارده و افسانة ایرانی ـ هندی اسکندر را با آن درآمیخته است . سجره ملایو ، مانند ببد تنه جاوی ، منشأ تألیف تواریخ محلی دیگری گردید که به توصیف تاریخ نیاکان خاندان سلطنتی می پرداختند. سایر تاریخهای محلی شایان ذکر عبارت اند از حکایت اسکندر موده که احتمالاً تقلیدی از شاهنامة فردوسی است و حکایت مرونگ مهاونگسه که افسانة اسکندر را با رامایانا ترکیب کرده است . این تاریخهای محلی گرچه به هیچ وجه در زمرة آثار تحلیلی یا ملتزم به طرفداری از ارزشهای معنوی قرار نمی گیرند، نوعاً مشتمل بر گزارشی از پذیرش اسلام در این مناطق اند و بسی بیشتر از تاریخهای جاوه ای ، اسلام را به عنوان اساس رشد حکومت و جامعه می پذیرند.

افزون بر این تاریخهای دودمانی سنّتی ، تاریخ نگاری بر اساس تحلیل شخصی نیز به چشم می خورد. قدیمترین نمونه از این تواریخ ، بستان السلاطین نورالدین رانیری است که در 1048ـ1053 در هفت مجلد در آچه نوشته شده و فصلهایی در بارة مالاکا و آچه در چارچوب کلی تاریخ تمدن اسلامی دارد. هرچند، چون بخشهایی از مجلدات منسجم کتاب رانیری به نسخه های خطیِ جدا از هم تبدیل شد، تأثیر این تلفیق از بین رفت . خواجه علی حاجی با نوشتن تاریخهای ریائو پیشرفت عمده ای در روش تاریخ نگاری ایجاد کرد. تاریخ تلفیقی او با عنوان سلاسله ملایو دان بوگیس (سلسله های مالایا و بوگیس ؛
1282/ 1865)، روش جدیدی در نقد منابع عرضه می کند که در آن اصول توثیق احادیث برای داوری در بارة گزارشهای تاریخیِ متعارض به کار گرفته شده است .

کتاب سجره امت اسلام (تاریخ امت اسلام ) تألیف حمکا (حاجی عبدالملک کریم امراللّه )، فرزند یکی از علمای سرشناس مسلمان ، توانست جانشین تاریخ عمومی رانیری شود. این اثر در 1340ش / 1961 در چهار مجلد منتشر شد و بارها در اندونزی و مالزی به چاپ رسید. تاریخ اسلام حمکا با زندگی پیامبر اکرم آغاز می شود و با شرح مقاومت شاهان مسلمان اندونزی در برابر هجوم اروپاییان در قرن یازدهم / هفدهم پایان می پذیرد. این اثر آشکارا به منابع غربی حرمت می نهد، اظهارات اروپاییان را در بارة عظمت پیامبر اکرم ذکر می کند، در بارة اسلام در اندونزی به پژوهشهای دورة استعمار بسیار استناد می کند و برای بررسی اطلاعات اساطیر و افسانه ها روشهای استقرایی آنها را به کار می گیرد. تاریخ حمکا، واکنشی به تاریخهای ملی گرایانة جاوه محور، مانند نوشته های محمد یمین ، بود که از روزگار باستانِ پیش از اسلام اندونزی تجلیل می کرد.

در 1353ش / 1974 دولتِ تقریباً غیردینی اندونزی ، تاریخ ملی رسمی و فراگیر اندونزی به نام سجره ناسیونال اندونزی را منتشر کرد. در این اثر هفت جلدی هرچند کمابیش اذعان می شود که اسلام آوردن بیشتر اهالی اندونزی گامی به سمت پیشرفت اجتماعی و فرهنگی این قوم بوده است ، نقش اسلام به عنوان نیروی سیاسی متحدکننده کم اهمیت جلوه داده می شود و پذیرش اسلام فقط مقدمه ای برای تعیین هویت ملی اندونزی ، یعنی مقاومت قهرمانانه در برابر حکومت استعماری ، تلقی می گردد.


منابع :


(112) Ann Kumar and J. McGlynn, ed., Illuminations: the writing traditions of Indonesia , New York 1966;
(113) Th. Pigeaud, Literature of Java . The Hague 1967;
(114) Soedjatmoko, ed, An introduction to Indonesian historiography , Ithaca 1965.

/ ای . پرود فوت ، با اندکی تلخیص از ( د.اسلام ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3060
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست