responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2778

 

پَشتون ، نام مجموعه ای از اقوام و قبایل مسلمانِ آریایی ساکن در افغانستان و پاکستان ، که دارای مشخصات نژادی و فرهنگی ویژه و مشترک اند و به زبانِ پشتو * سخن می گویند.

برخی پَکْتَ ، نام تیرة جنگجویی را که در ریگ ودا آمده است ، با واژة پشتون یکی می دانند (جعفری ، سخن ، دورة 16، ش 11، ص 1081). پَکت صورتی از واژة پُختة فارسی و از ریشة پچ اوستایی و سانسکریت به معنای پَز و پُختن است . در سانسکریت پَکت و پکتین به کسی می گفته اند که به خدایان فدیة پخته پیشکش کند و ظاهراً در روزگاران قدیم تیرة پکت در مراسم مذهبی با دیگران اندکی جدایی داشته است . اما از دیدگاه زبان شناسی و باتوجه به دگرگونیهایی که در زبان پشتو و دیگر زبانهای ایرانی رخ داده ، نمی توان پذیرفت که پکت به پشتون تبدیل شده باشد. بُن واژة پچ در زبانِ پشتو با پوخ ، پاخه ، پَخَوَل ، پخیدل و جز آن وابستگی دارد و از لحاظِ زبان شناسی با پشتون ، پشتانه (جمع )، پشتنه (مفرد مؤنث ) و پشتنی (جمع مؤنث ) نمی خواند. افزون بر این ، دور می نماید که از مردمی در آن روزگار مکّرر یاد شود و چون شمار و نیرویشان بالاگیرد، در نوشته های سانسکریت یکباره از یاد بروند و گمنام شوند. برخی از دانشمندان نامِ پاختوئیس را که هرودوت یاد کرده است ، با پشتون یکی می دانند، ولی زبان شناسی شکلِ باستانیِ واژة پشتو را برگرفته از نام تیرة پرسوئتای دانسته است . به نوشتة بطلمیوس ، آنان در کوهستانِ پاروپامیسوس در نزدیکی هرات زندگی می کردند (همانجا). زبان شناسی نشان می دهد که ش سنگین و ت پشتو، cht ، در اوستا و سانسکریت رس rs یا رست rst و یا رش rsh بوده است . مورگنستیرنه ، ایران شناسِ نُروژی ، نیز بر همین باور است ( د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «افغان »). نیز دلایلی در دست است که ون un پشتو در اوستا آنه na ª a بوده است ، و می توان گفت که صورتِ باستانیِ پشتون ، پِرسو Persu با پسوند آنه یعنی پرسوانه بوده است . بنابر این اصل ، می توان گفت که مردم پرشو که از آنها در ریگ ودا به عنوان تیرة جنگجویی یاد شده و دانشمندان تردید دارند که با پارس یکی باشد، همان پشتون و پتان ، صورتِ هندی شدة آن ، است (جعفری ، سخن ، دورة 16، ش 11، ص 1083ـ1085).

مردمان غیر پشتوزبان ، پشتونها را افغان * می نامند. البته به تعبیر عام ، نام افغان بر همة اقوام و شهروندانِ افغانستان اطلاق می شود. منابعِ اسلامی از سدة چهارم به بعد، پشتونها را به نام افغان یاد کرده اند ( رجوع کنید به حدودالعالم ، ص 71ـ72) و کلمة پشتون تا سدة یازدهم تنها در زبانِ گفتار و محاورة میان خودِ پشتونها متداول بوده است . دربارة وجه تسمیة افغان روایتهای متفاوتی هست و مهمترین آنها انتسابِ پشتونها به یک نیای قدیمی است به نامِ افغان یا افْغَنَه پسر اِرْمیا و معاصر سلیمان علیه السلام که مباشر بنای مسجداقصی بوده است . برخی نیز آنان را قبطیانی می دانند که به موسی علیه السلام نگرویدند و به سرزمینهای شرق ایران گریختند (درانی ، ص 15). اما پژوهشگران معتقدند که روایتِ اول برساختة تاریخنگارانِ دربار سلاطین افغان در هند است که برای وضع شجره نامه ای باستانی آنها را بنی اسرائیلی و از تبار اسحاق بن ابراهیم قلمداد کرده اند. نیز به روایتی ، مقارن ظهور اسلام که پشتونها (افغانان ) در غور ساکن بودند، یکی از بزرگان آنان به نام قیس به حجاز رفت و به خدمت پیامبر اسلام رسید و اسلام آورد و آن حضرت او را عبدالرّشید نامید (همان ، ص 19؛
نیز رجوع کنید به کاتب هزاره ، ص 50ـ51). او سپس در غزوات شرکت جست و به سبب دلاوریهایش پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم او را «پتان » لقب داد که به معنای بادبان کشتی است . او سرانجام به غور بازگشت و از فرزندانش دودمان بسیار پدید آمدند (درانی ، ص 20ـ21). اما دانشمندان این نظرات را به دلایل تاریخی و زبان شناختی رد کرده ، پشتونها را شعبه ای از شاخة هندواروپایی نژادِ آریایی می شمارند که در جریان تاریخ و در روند شکل گیری ملّتها برخی از عناصر هندی ، ترک ، تاجیک و عرب را نیز جذب کرده ، ملّتی با زبان و فرهنگ مشخص به وجود آورده اند (فرهنگ ، ج 1، قسمت 1، ص 36). بر پایة باور کسانی که قیس یا عبدالرّشید را نیای پشتونها می دانند، چهار پسر قیس : سربن ، بیتنی * ، غرغشت و کُرله نیاکانِ چهار شعبة پشتونها هستند که بتدریج در طولِ قرون گسترش یافته و به شاخه ها و شعبه های متعدّد تقسیم شده اند (الفنستون ، ص 163). کاتب هزاره در نژادنامه افغان (ص 52) آنان را به هفت گروه اصلی و الحاقی سربنی ، غرغشتی ، بیتنی ، متی ، سروانی ، گررانی و استرانی تقسیم کرده است . برخی از قبیله های معروف پشتون عبارت اند از: ابدالی (دُرّانی )، اَچَکزی ، احمدزی ، افریدی ، اتمان زی ، الیکوزی ، بارکزایی * ، بامیزی ، بَنگَش * ، تَرِین ، تُورِی ، جاجِی ، جَدْران ، خَطَک ، خُوگیانی ،



دُرانی ، سوری ، غِلزی ، کاکَر، لودی ، مُهمَند (محمَند)، وَرْدَک ، وزیری ، هُوتَک و یوسفزی (الفنستون ، ص 301ـ 405؛
افغانستان ، ص 78ـ80).

الفنستون (ص 236) پشتونها را مردانی تنومند، دارای اندامی کشیده و باریک و با عضلاتی قوی توصیف کرده که دارای بینی و صورتهایی کشیده و دراز، گونه هایی برجسته ، موهای سیاه و بندرت خُرمایی اند. پشتونهای شرق به هندیان و پشتونهای غرب به ایرانیان شباهت دارند. الفنستون (ص 242) به اجمال خصلتهای نکوهیدة پشتونها را آزمندی ، انتقام جویی ، حسد، تاراجگری ، و برتری جویی و خصلتهای پسندیده شان را عشق به آزادی ، وفاداری ، مهربانی با خویشاوندان ، مهمان نوازی ، دلیری ، سخت کوشی و احتیاط برمی شمارد.

بیشتر مورخان ، نخستین زیستگاه پشتونها را کوههای سلیمان و سرزمینهای مجاور آن در غربِ رودخانة سند دانسته اند (گریگوریان ، ص 29). به همین دلیل عربها پشتونها را سلیمانی می نامیدند. آنان بتدریج در قندهار، کابل ، هرات ، و حتی هند گسترش یافتند. در هند پشتونها که پتان نام گرفتند به روهیله یعنی کوهستانیان معروف شدند. در سدة ششم گروهی از پشتونها با سپاه سلطان محمد غوری به هند وارد شدند و بعضی در آنجا اقامت گزیدند و صاحب مال و منصب گردیدند. جلال الدین خلجی ، بنیانگذار سلاطین خلجی هند (669ـ 695)، از همین پشتونها بود. یک ونیم قرن بعد، قبیلة دیگر پشتون ، لُودی ، در هند به سلطنت رسید. همچنین در 921، پس از مرگ بابُر، قبیلة پشتونِ سوری مدتی بر هند سلطنت کرد (فرهنگ ، ج 1، قسمت 1، ص 36ـ39). مورگنستیرنه ( د. اسلام ، همانجا)، گسترش قلمرو قبایل پشتون را چنین بیان می کند: دُرّانیها از سبزوار (شین دندِ کنونی ) و زمین داور تا نواحی جنوب قندهار و چمن ؛
غلزاییها در نواحی میان کلاتِ غلزایی تا جلال آباد؛
اقوام افریدی ، هوتک ، مُهمَند، بنگَش ، توری ، وزیری ، و یوسفزی در شمال غرب پاکستان ؛
اقوام منگل ، جاجی و جدران در جنوب شرق افغانستان و قوم صافی در شمال شرقِ افغانستان . اما امروز این تقسیم را نمی توان قطعی دانست و قبایل پشتون را می توان تقریباً در تمام نقاط افغانستان و پاکستان یافت .

ساختار قبیله ای پشتونها که آشکارا ایشان را از تاجیکان و اقوام دیگر ممتاز می دارد. قانون عُرفی و اجتماعیِ پَشتونْوَلی (افغانیّت ) است که به آن افتخار می کنند. این قانون ، ضوابط و اصولِ اساسی رفتار افراد و ارزشهای ملّی را تعریف می کند و ستونهای اصلی آن ، «نَنَواتی » (حقّ پناهندگی )، «بَدَل » (انتقام شخصی ) و «میلَمْسْتِیا» (مهمان نوازی ) است . ادارة امور در بیشتر قبایل مردم سالارانه است ( د.اسلام ، همانجا). مسائل مُهم در جِرگَه (شورا) حلّ و فصل می شود. شورای سراسری را «لویَه جِرْگه » (شورای بزرگ ) می گویند که هر وقت لازم باشد، برای حلّو فصل مسائل بسیار مهم و حیاتی کشور، با انتخاب نمایندگان اقوام و قبایل برپا می گردد (اسعدی ، ج 1، ص 78، 80، 85).

جامعة قدیمی پشتون مرکّب از چهار طبقه بود:

1) زمیندارانِ بزرگ یا ملاّ کان که خانان و رئیسان قبیله بودند و بخش عمده ای از زمینهای زراعی را در تملّک داشتند؛
2) روحانیان و سادات که نزد قبایل ، دارای مقامِ ممتازی بودند؛
3) «رعیت »ها که دهقانان و شبانان عادی بودند؛
4) «همسایه »ها که از قبایل دیگر و یا از مردمان غیر پشتون به یک قبیله می آمدند و مورد حمایت قرار می گرفتند، و چون در بیشتر حالات حقّ مالکیت زمین نداشتند، «فقیر» هم نامیده می شدند (فرهنگ ، ج 1، قسمت 1، ص 44).

از جنبشهای معروف در میان پشتونها، یکی نهضت روشنیه * و دیگری جنبش خوشحال خان خَطَک * بود که اولی در سدة دهم و دیگری در سدة یازدهم و هر دو برضد سلطة بابریان * رخ داد. این هردو جنبش ، گرچه نهایتاً از دولت مغولی هند شکست خورد، در مبارزات استقلال طلبانة آتی مردم افغانستان تأثیر بسزایی نهاد (غبار، ص 315). به اعتقاد یکی از محققان ، تألیف خیرالبیان ، کتاب تبلیغی پیرروشن (بنیانگذار روشنیه رجوع کنید به بایزید انصاری * ) و اولین اثر مکتوب در زبان پشتو، تحولی ژرف در زبان و فرهنگ پشتونها ایجاد کرد (فرهنگ ، ج 1، قسمت 1، ص 44). از حاکمان پشتون ، احمدشاه دُرّانی (حک : 1160ـ1186) نیز که پس از کشته شدن نادر (1160) در قندهار به سلطنت رسید و دولت دُرّانی را بنیاد نهاد، از ابدالیان هرات و از تبار پشتونهای سروزایی ابدالی بود (الفنستون ، ص 481ـ482؛
افغانستان ، ص 253) و می توان او را بنیانگذار افغانستان جدید خواند. دولت دیگر پشتون یا آخرین دولتِ پادشاهی افغانستان ، دولت محمدزائیِ (محمدزی ) بارکزایی است که امیردوست محمدخان (1235ـ1279) آن را تأسیس کرد و تا برکناری محمدظاهرشاه در 1352 ش تداوم یافت . این پیشینة تاریخی توأم با غلبة جمعیتی پشتونها در افغانستان ، این قوم را به نیروی مسلّط بر افغانستان ، طی قرون اخیر تا به امروز، بدل ساخته است . خطّ دیورند که طبق سازش امیر عبدالرّحمان خان ، پادشاه افغانستان (حک : 1297ـ1319) با دولت بریتانیا در 1311/1893 مرز میان افغانستان و هندوستان تعیین گردید (اسعدی ، ج 1، ص 76)، قبایل پشتون را به دوبخش تقسیم کرد، اما پشتونها این مرز را نمی پذیرند و در عُرف هم از این مرز به نامِ «سرحدِّ آزاد» یاد می شود؛
چنانکه با تأسیس دولت پاکستان ، نهضت پشتونستان ، برای تشکیل دولت و سرزمین مستقلِّ پشتونها در شمال غرب پاکستان پدید آمد که در 1961/ 1340 ش افغانستان از آن حمایت می کرد و مدتی مدید موجب تنش میان افغانستان و پاکستان بود (همان ، ج 2، ص 259). اکنون نیز پشتونها در پاکستان می کوشند نام استان شمال غرب یا «صوبه سرحد» را به «پشتونْخُوا» تغییر دهند.


منابع :
(1) مرتضـی اسعـدی ، جهـان اسـلام ، تهـران 1366ـ1369 ش ؛
(2) افغانستان : مجموعه مقالات ، نگارش گروهی از پژوهشگران ، ترجمة سعید ارباب شیرانی و هوشنگ اعلم ، تهران 1376 ش ؛
(3) مونت استوارت الفنستون ، افغانان : جای ، فرهنگ ، نژاد ( گزارش سلطنت کابل )، ترجمة محمد آصف فکرت ، مشهد 1376 ش ؛
(4) علی اکبر جعفری ، «پشتو»، سخن ، دورة 16، ش 11 (دی 1345)، ش 12 (اسفند 1345)، دورة 17، ش 1 (فروردین 1346)، ش 2 (اردیبهشت 1346)، ش 3 (خرداد 1346)، ش 4 (تیر 1346)؛
(5) حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1362 ش ؛
(6) سلطان محمدبن موسی درانی ، تاریخ سلطانی ، چاپ سنگی بمبئی 1298؛
(7) غلام محمدغبار، افغانستان در مسیرتاریخ ، تهران 1374 ش ؛
(8) میرمحمد صدیق فرهنگ ، افغانستان در پنچ قرن اخیر ، قم 1374 ش ؛
(9) فیض محمد کاتب هزاره ، نژادنامة افغان ، مقدمه ، تحشیه و تعلیقه از کاظم یزدانی ، چاپ عزیزالله رحیمی ، قم 1372 ش ؛


(10) EI 2 , s.v. "Afgha ¦ n" (by G. Morgenstierne);
(11) V. Gregorian, The emergence of modern Afghanistan , California 1968.

/ محمد آصف فکرت /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2778
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست