responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2739

 

پَری ، موجودی افسانه ای ، بسیار زیبا و فریبا، در داستانهای عامیانه و سنّتی فارسی . این واژه در اوستا به صورت ¦ pairika و در زبان پهلوی g ¦ i par آمده است (دربارة صورتهای گوناگون واژة پری در زبانهای هند و ایرانی رجوع کنید به برهان ، ج 1، ص 396، پانویس 7؛ سرکاراتی ، 1350ش ، ص 2ـ3). پریان در اوستا (برای نمونه یَشْتها، هُرمزدیَشت ، بندهای 6، 10، خُردادیشت ، بند3، آبان یشت ، بندهای 13، 22، 26) موجوداتی اهریمنی و نابکارند که از آنها در کنار «جادُوان » (جادوگران ) یاد شده است . در کنار دریای فراخْکَرْت ، به صورت ستارگان دنباله دار در میان زمین و آسمان در پروازند و ستارة تِشْتَر (=تیر) آنها را درهم می شکند ( اوستا ، تیریشت ، بند8، نیز رجوع کنید به بندهای 39ـ40)، همچنانکه «تشتر» در برابر پری خشکسالی نیز پایداری نموده و او را شکست داده است (همان ، بندهای 51، 53). یکی از پریانی که نامش در اوستا (یسنا، هات 16، بند8) آمده است ، «موش پری » است و دیگری پری «خنَثَی تی / خناثَئیتی » (وندیداد، فَرگَرد یکم ، بند10) که گرشاسپ ، پهلوان مشهور، با او ارتباط (ظاهراً همخوابگی ) داشت (سرکاراتی ، 1350ش ، ص 9، 13؛ همو، 1376ش ، ص 31؛ نیز رجوع کنید به دنبالة مقاله ). پری در زَندِوَندیداد (فَرگَرد سوم ، بند7 تفسیر) «ماده دیو» معرفی شده است (کتایون مزداپور، 1369ش ، ص 692؛ نیز رجوع کنید به ص 698، پانویس 10). در جایی از بندهش (ص 84) نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگرِ آن (ص 56)، از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام «جادوان » آمده است (نیز رجوع کنید به زادسپَرَم ، فصل 10، بند 19، که می گوید: «دیو و دروغ و جادو و پری زیر زمین نهان شوند»). در گزیده های زادسپَرَم (فصل 4، بندهای 25ـ26) از «پری سگ پیکر» که در بیشه ای جای دارد، یاد شده است و همچنین از «پری پیکران »ی که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند (فصل 3، بند83). در شاهنامه از پری در کنار دیو * (ج 1، ص 39) و نیز در کنار جانوران درنده و مرغ (همان ، ص 31) جزو فرمانبران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است .

برخی از اسطوره شناسان ایرانی معتقدند که در روزگاران کهن ، پیش از دین زرتشت ، پری در اصل ایزدبانوی باروری و زایش بود که تولد فرزندان ، برکت و فراوانی نعمت ، جاری شدن آبها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت . پری به مردان عشق می ورزید و آتش عشق را در نهاد انسانها برمی افروخت و در این کار مانند زن جوان بسیار زیبا و فریبنده تصوّر می شد (سرکاراتی ، 1350 ش ، ص 7ـ9؛ کتایون مزداپور، 1377 ش ، ص 291، 294؛ ظاهراً ارتباط گرشاسپ با پری خناثئیتی نیز از همین موضوع سرچشمه گرفته باشد). پری پیش از ظهور دین زرتشت ، ستایش می شد اما در اعتقادات زرتشتیان به صورت موجودی زشت و اهریمنی درآمد (سرکاراتی ، 1350 ش ، ص 1ـ2). با این حال ، جالب است که امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتنِ حاجت به «دخترشاه پریان » متوسّل می شوند و سفره ای به نام او همراه با آیینی خاص می گسترند (فرنگیس مزداپور، ص 384ـ 385). نشانه هایی از تصوّرات دیرین ایرانیان دربارة ارتباط پری با کامکاری و باروری ، با چهره ای زیبا و ستودنی در ادب فارسی دورة اسلامی و فرهنگ عامة ایران باقی مانده است (سرکاراتی ، 1350ش ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به دنبالة مقاله ).

علی رغم چهرة اهریمنی پری در دین زرتشتی ، پری در ادب فارسی مظهر زیبایی است (مثلاً رجوع کنید به ارجانی ، ج 5، ص 30، 41؛ اسکندرنامه ، ص 358، که شاه پریان موسوم به «اَراقیت » را در



زیبایی به ماه تشبیه کرده است ؛ خواجوی کرمانی ، ج 1، ص 430) و شاعران معشوق خود را به پری مانند کرده اند (مثلاً سعدی ، 1361 ش ، ص 147؛ حافظ ، غزل 210، بیت 1). پری در کنار حوری (مثلاً نظامی ، ص 161؛ سعدی ، 1361 ش ، ص 445؛ حافظ ، غزل 121، بیت 2، غزل 391، بیت 4، غزل 404، بیت 6، غزل 425، بیت 9؛ نیز رجوع کنید به دنبالة مقاله ) و واژگانی مانند ماه و گل و سرو ، که زیبایی و خوش اندامی معشوق را می رسانند، در شعر غنایی فارسی بسیار به کار رفته است (مثلاً رجوع کنید به سعدی ، 1361 ش ، ص 146، 468) و ترکیباتی نظیر پری پیکر (مثلاً سعدی ، 1361 ش ، ص 621؛ همو، 1363 ش ، ص 157)، پریچهره (سعدی ، 1361 ش ، ص 186؛ همو، 1363 ش ، ص 163، 175؛ حافظ ، غزل 82، بیت 1، غزل 182، بیت 2)، پری دیدار (مولوی ، 1355 ش ، ج 2، ص 71)؛ پریرخ (سعدی ، 1361 ش ، ص 320)، پری رخسار (همان ، ص 508)؛ پری روی (همان ، ص 356، 518؛ حافظ ، غزل 18، بیت 3، غزل 189، بیت 1)، پریزاد (مولوی ، 1355 ش ، ج 3، ص 249) و پریزاده (نظامی ، ص 162) همه زیبایی و دلربایی را القا می کنند.

در داستانهای فارسی ، «دختر شاه پریان » آنچنان زیباست که ازدواج با او به صورت آرزو درآمده (مثلاً رجوع کنید به عطار، ص 31) و در قصه های عامیانه بارها از عشق ورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان ، خاصّه دختر شاه پریان ، یاد شده است ( رجوع کنید به ارجانی ، ج 2، ص 571 ـ572؛ اسکندرنامة کبیر ، ج 2، ص 163؛ اِنجوی شیرازی ، ج 1، ص 78ـ79، 182، 185، 191، ج 2، ص 155، 158؛ قصه های مشدی گلین خانم ، ص 82 ـ83؛ فاضل ، ص 479) همچنانکه اسکندر در اسکندرنامه (ص 405) با پادشاه پریان ، به نام اَراقیت ، و سپاهیانش با پریان دیگر (ص 407) و امیرالمؤمنین حمزه در قصة حمزه (ج 1، ص 223) با اسمای پری ازدواج می کنند. گاه نیز پریان خود عاشق قهرمانان داستان می شوند (مثلاً رجوع کنید به انجوی شیرازی ، ج 2، ص 191) و اگر قهرمانان به وصال با آنها تن در ندهند، پریان آنان را می آزارند یا جادو می کنند ( رجوع کنید به ارجانی ، ج 5، ص 42؛ اسکندرنامه ، ص 363، قس همان ، ص 371، که می گوید: اراقیت آدمیان را می گیرد و در بند می کند و با آنها بازی کرده ، بی آنکه تن به کسی دهد). در سام نامه ، عالم افروزِ پری نیز عاشق سام است و می خواهد با او درآمیزد اما سام که دلباختة پریدخت ، دختر خاقان چین ، است ، همواره از پیوند با این پری سرمی پیچد (خواجوی کرمانی ، ج 1، ص 47، 90، 200؛ قس هفت لشکر ، ص 96، 100ـ101، که به جای عالم افروز از «رضوان پری »، دختر شاه پریان که خالة پریدخت است ، نام می برد) و او نیز با افسون خود پریدخت را به دریای چین می اندازد (خواجوی کرمانی ، ج 1، ص 223ـ 224). با عنایت به این که در اوستا سام همان گرشاسپ است (فروردین یشت ، بند 61)، چنین به نظر می رسد که عالم افروز پری در سام نامه ، دگرگونه ای از همان پری خناثئیتی است که مطابق با اوستا گرشاسپ با او درآمیخت ( رجوع کنید به سرکاراتی ، 1376ش ، ص 31). در هزار و یک شب (ج 1، ص 72، ج 2، ص 181) پری ، «جنّیه » نامیده شده است ( رجوع کنید به دنبالة مقاله ) و در حکایت «نورالدین و شمس الدین » ( هزار و یک شب ، ج 1، ص 73ـ76) و حکایت «ملک شهرمان و قمرزمان » (همان ، ج 2، ص 185ـ191) پریان باعث می شوند که پسر و دختری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند (برای شرح و تفسیر بیشتر رجوع کنید به کتایون مزداپور، 1377ش ، ص 303) چنانکه بیژن در شاهنامه نیز (فردوسی ، 1376ش ، ص 20) در دفاع خود نزد افراسیاب ، پری را باعث عشق خود و منیژه معرفی می کند. اینهمه ظاهراً بازتابی از اعتقادات ایرانیانِ باستان دربارة پری به عنوان الهة عشق و باروری است ( رجوع کنید به سطورِ پیشین ).

برخی از عوام ایران جایگاه پریان را اصطلاحاً فاضل می نامند که عبارت است از: چشمه سارها، چاهخانه ها، پاکَنه ها و پلکان آب انبارها. شایان توجه این که در بیشتر مکانهای فاضل رطوبت هست (کتایون مزداپور، 1377ش ،ص 290، و نیز پانویس 1)، چنانکه گویی پری به گونه ای با آب و رطوبت پیوند دارد (در معتقدات ایرانیان باستان هم ، جاری شدن آبها را به پریان نسبت می دهند). در داستانهای فارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است (ارجانی ، ج 4، ص 435ـ436؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 29)، یا دریا ( اسکندرنامه ، ص 374؛ قس زادسپرم ، همانجا) و یا در نهر و چشمه به سر می برند و به آبتنی و شست وشوی مشغول اند (ارجانی ، ج 5، ص 29، 48، 129؛ اسکندرنامة کبیر ، ج 2، ص 162ـ163؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 155)؛ گاه نیز در زیرزمین پنهان اند ( اسکندرنامه ، ص 399؛ قس زادسپرم ، فصل 10، بند19). در برخی از داستانها هم جای آنها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است ( اسکندرنامة کبیر ، ج 2، ص 163؛ ارجانی ، ج 4، ص 439؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 156، 158).

در داستانهای عامیانة فارسی ، پریانِ مذکّر نیز دیده می شوند (مثلاً ارجانی ، ج 4، ص 436، 438، ج 5، ص 31، 43ـ44، 51؛ اسکندرنامه ، ص 373ـ374؛ نقیب الممالک ، ص 300ـ302؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 155). پریان از اسرار همه چیز آگاه اند ( رجوع کنید به سعدالدین وراوینی ، ج 1، ص 96؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 29) و در جادوگری چیره اند ( رجوع کنید به ارجانی ، ج 5، ص 88؛ نقیب الممالک ، ص 300؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 79). با این حال ، مطالب سمک عیار (ج 2، ص 279ـ280، 284، 317، 326، 340ـ342) نشان می دهد که جادوان همان پریان نیستند (در اوستا نیز این دو از هم تفکیک شده اند). در داستانهای عامیانة فارسی ، پریان گاه با دیوها دوست اند و دیوها آنها را یاری می رسانند (مثلاً اسکندرنامه ، ص 378ـ379؛ انجوی شیرازی ، ج 1، ص 74ـ76) و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند (مثلاً قصة حمزه ، ج 1، ص 209؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 155). در بسیاری از قصه ها، دیوی عاشق پری است و او را به تمنای وصال اسیر خود کرده است اما پری از پیوستن با دیو امتناع دارد (انجوی شیرازی ، ج 1، ص 182ـ183، ج 2، ص 52 ـ54، 77، 87 ـ 88).

بر اساس آنچه در زبان و ادب فارسی آمده ، پریان از دیدگان انسانها پنهان اند (ناصرخسرو، ص 56؛ مولوی ، 1355 ش ، ج 3، ص 250؛ اسکندرنامه ، ص 359؛ قصة حمزه ، ج 2، ص 325)؛ بسرعت در حرکت اند ( رجوع کنید به بیغمی ، ج 1، ص 295، که در وصف مرکبی تندرو گوید: «پری را می گرفت از گرم خیزی »)؛ بال و پر دارند (ارجانی ، ج 5، ص 87، 89ـ90، 96، 145، 148؛ قس هزار و یک شب ، ج 2، ص 181، 185)؛ در هوا پرواز می کنند (نظامی ، ص 162؛ ارجانی ، ج 5، ص 47، 49، 51؛ اسکندرنامه ، ص 358؛ اسکندرنامة کبیر ، ج 2، ص 159، 163؛ قصة حمزه ، ج 1، ص 215) و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار می گردد (ارجانی ، ج 5، ص 47، 97، 143ـ145)؛ چهرة آنها شبیه به آدمی است (همان ، ج 5، ص 144ـ145؛ طرسوسی ، ج 2، ص 454) اما اندام آنها در داراب نامة طرسوسی (ج 2، ص 454) به مرغ و پاهایشان در اسکندرنامه (ص 354، 356) به پای چهارپایان شبیه است که در این صورت با سانتورها یا قنطورس ها در اساطیر یونان و روم همانندی دارند (دربارة سانتورها رجوع کنید به گریمال ، ج 1، ص 174ـ175). برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهرة آنها همانند چهرة انسانِ همزادشان است (مثلاً رجوع کنید به قصة حمزه ، ج 1، ص 210)؛ پریان جلد دارند و گاه برای آبتنی از جلد خود بیرون می آیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمی توانند بگریزند (مثلاً رجوع کنید به اسکندرنامة کبیر ، ج 2، ص 162ـ163؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 155)؛ گاه آنها در میوه هایی نظیر نارنج و انار پنهان می شوند (انجوی شیرازی ، ج 1، ص 317، اگر چه دختر نارنج و ترنج بصراحت «پری » معرفی نشده است اما ویژگیهای پری را دارد، قس همان ، ج 1، ص 85 ـ 86)؛ چون جادُوی می دانند، به شکلهای اسب ، گاو (ارجانی ، ج 5، ص 45، 51، 69)، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر ( اسکندرنامه ، ص 354، 359) در می آیند. گاه نیز به صورت مار، خاصّه مارسفید (طرسوسی ، ج 1، ص 188ـ 189) و مارمولک اند (انجوی شیرازی ، ج 2، ص 99ـ100) و در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان ، خاصّه کبوتر/ کفتر، ظاهر می شوند (مثلاً رجوع کنید به ارجانی ، ج 5، ص 31ـ32، 41؛ طرسوسی ، ج 2، ص 453؛ انجوی شیرازی ، ج 1، ص 74، 210ـ211، که سه پری به صورت سه کفتر برای زایمان زنی بینوا به یاری او می روند). در بسیاری از موارد نیز، بویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا درمی آیند و قهرمان را به دنبال خود می کشانند (ارجانی ، ج 4، ص 436، ج 5، ص 21ـ23، 31، 51، 96ـ 98؛ خواجوی کرمانی ، ج 1، ص 44ـ47؛ در داستانهای متأخرتر «آهو»، به جای «گورخر»، ذکر شده است رجوع کنید به هفت لشکر ، ص 57، 96، 520؛ انجوی شیرازی ، ج 1، ص 174؛ قصه های مشدی گلین خانم ، ص 80ـ81). در شاهنامه (ج 8، ص 399ـ 402) بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود می کشاند تا به کاخ زنی راه می یابد و میهمان او می گردد و هنگامی که از وی جدا می شود، مَنشی دیگر می یابد. اگر چه زن یادشده ، بصراحت پری معرفی نشده است ، اما اسلوب داستان مانند داستانهای عشق پریان است . همچنین است پایان سحرآمیز زندگی بهرام گور در هفت پیکر (ص 350ـ351) که او گوری را دنبال می کند و از پی آن به غاری می رود و از دیدگان مردم پنهان می شود. شاید گور در این داستان نیز همان پری باشد.

در داستانهای فارسی با دو گروه از پریان روبرو هستیم : گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را می آزارند (مثلاً رجوع کنید به ارجانی ، ج 5، ص 99)، زهر در چشمه ها می کنند (همان ، ج 2، ص 551، 584)، انسانها را می ربایند (همان ، ج 4، ص 435، 438؛ نَخشَبی ، ص 285؛ قس خاقانی ، ص 376، 926، که خوراک پری را استخوان آدمیزاد ذکر کرده است ) و سردلباختگان و خواستگاران خود را می بُرند (انجوی شیرازی ، ج 1، ص 175) که ظاهراً در این گونه داستانها صبغه ای از اعتقادات کهن زرتشتی دربارة پری نمودار است ؛ گروهی دیگر از پریان که خداپرست اند و نیک رفتار (طرسوسی ، ج 2، ص 453ـ 455، که اهریمنان ، پریان خداپرست را می آزارند؛ نقیب الممالک ، ص 300ـ302، 362) و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری می رسانند (نقیب الممالک ، ص 300؛ انجوی شیرازی ، ج 2، ص 79) یا آنان را راهنمایی می کنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان ، خاصّه چشمان نابینا را بینا کنند (سعدالدین وراوینی ، همانجا؛ ارجانی ، ج 4، ص 440، ج 5، ص 19ـ20، که به جای پری ، پرندگان قهرمان داستان را راهنمایی می کنند). پریان کافر و بدکردار از نام خدا می گریزند( اسکندرنامه ، ص 358) و آدمیان را گرفتار طلسم و جادو می کنند (ارجانی ، ج 4، ص 441، ج 5، ص 33ـ34، 43). قهرمانان برای رهایی از طلسم پریان ، به راهنمایی عابدی خداپرست نیازمندند که در سمک عیار از او با نام «یزدان پرست » یاد شده است (ارجانی ، ج 2، ص 551، ج 5، ص 28ـ 29، 35ـ36؛ قس نقیب الممالک ، ص 368ـ372) و گاه نیز خضر و الیاس آنان را از طلسم رها می کنند (ارجانی ، ج 5، ص 66؛ هفت لشکر ، ص 98). پریان دارای گنج اند (ارجانی ، ج 5، ص 142ـ143؛ اسکندرنامه ، ص 407) و هنگامی که قهرمانان طلسم آنها را می شکنند، گنج و سرمایة پریان را به دست می آورند (ارجانی ، ج 5، ص 54، 143). داستانهای پریان بخشی از ادبیات بسیاری از مردم جهان را تشکیل می دهد که برخی از ویژگیهای پریان در ادبیات همة آنان مشترک است ، نظیر اینکه پریان با جادوی خود به نوزادان خصلتهای نیک یا بد می دهند، اندیشه های دیگران را درمی یابند و از آینده خبر می دهند، دارای کاخها و سفره های رنگین اند، اشیا و اشخاص را با جادوی خود به صورتهای گوناگون در می آورند و گنج و سرمایة سرشار دارند که به دیگران می بخشند ( رجوع کنید به لوفلر ـ دلاشو ، ص 246ـ247). این ویژگیها در قصه های عامیانة فارسی هم بیش و کم دیده می شود (برای نمونه رجوع کنید به اسکندرنامه ، همانجا؛ انجوی شیرازی ، ج 1، ص 74، 210ـ211، ج 2، ص 29، 156؛ قصه های مشدی گلین خانم ، ص 81 ، 88 ـ89).

پری در ادب فارسی گاه به معنای «فرشته » و متضاد نامهایی مانند دیو و اَهرِمن ، به معنای شیطان ، به کار رفته است (دهخدا، ذیل «پری »؛ منوچهری ، ص 1؛ ناصرخسرو، ص 72، 109، 142، 252؛ خاقانی ، ص 420). در بسیاری از موارد هم با جن * هم معناست (دهخدا، همانجا؛ و برای نمونه رجوع کنید به زنگی بخاری ، ص 68، 75، 141؛ نخشبی ، ص 286، نیز رجوع کنید به ص 64ـ 65، که دختر ملک جن که در چاه سکونت دارد، در واقع همان دختر شاه پریان است )، چنانکه در مرزبان نامه (سعدالدین وراوینی ، ج 1، ص 99) آمده است که مُعَزِّمان (=افسونگران و جنگیران ) پری را در شیشه می کنند و در غزلیات مولانا (ج 3، ص 220) نیز به این موضوع اشاره شده ، اما در مثنوی (دفتر ششم ، ص 75، بیت 1498) از این که دیو (=جن ) را در شیشه می کنند، سخن رفته است (نیز رجوع کنید به دهخدا، ذیل «دیو»). در برخی از ترجمه های کهن فارسی قرآن نیز واژة جن به پری ترجمه شده است ( فرهنگنامة قرآنی ، ج 2، ص 622) و در شعر فارسی به این که پری همانند جن با جنون و دیوانگی پیوند دارد، اشاره شده است (مثلاً خاقانی ، ص 696، قس همان ، ص 430، که پری گرفته ( = پری زده ) را در معنای مصروع به کار برده است ؛ نظامی ، ص 174؛ مولوی ، 1355ش ، ج 3، ص 249؛ سعدی ، 1361 ش ، ص 327؛ حافظ ، غزل 348، بیت 3) و ترکیباتی هم نظیر پری افسای ، پری بند ، پریخوان ، پری سای ، پری گرفته به معنای جنگیر است (شاد، ج 2، ص 915، ذیل واژگان مذکور).

امروزه ، برخی از عوام ایران پریان را «خوبان » و «از ما بهتران » نیز می گویند و معتقدند که زیر درختان و در کنار چشمه سارها و چاهها نباید خوابید، زیرا ممکن است که آدمی «پری زده » شود (قس مولوی ، 1355ش ، ج 1، ص 117: «هر جا که چشمه باشد، باشد مقام پریان / با احتیاط باید بودن ترا در آنجا»)؛ و آزار پریان را، که گاه منجر به جنون شخص پری زده می شود، اصطلاحاً ظَفَر می گویند. برای درمان پری زده ، به راهنمایی غیبگو یا پریخوان ، در مکان فاضل ( رجوع کنید به سطورِ پیشین )، نظیر سایة درخت یا زیرزمین و آب انبار، سفره ای که پارچة سبز یا سفید، آرد، نمک ، شمع و آیینه از لوازم آن بود می گستردند و به خواندن اوراد می پرداختند. این رسم که «سفره سبزی کردن » نام دارد، اکنون تقریباً منسوخ شده است (کتایون مزداپور، 1377ش ، ص 290، و نیز پانویس 2).


منابع :
(1) فرامرزبن خداداد ارجانی ، سمک عیّار ، چاپ پرویز ناتل خانلری ، تهران 1347ـ1353ش ؛
(2) اسکندرنامه ، چاپ ایرج افشار، تهران 1343ش ؛
(3) اسکندرنامة کبیر ، چاپ سنگی تهران 1317 ش ؛
(4) ابوالقاسم انجوی شیرازی ، قصّه های ایرانی ، تهران 1352ـ1353 ش ؛
(5) اوستا ، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه ، تهران 1374ش ؛
(6) محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمد معین ، تهران 1361ش ؛
(7) بندهش ( گردآوری ) فرنبغ دادگی ، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369ش ؛
(8) محمدبن احمد بیغمی ، داراب نامه ، چاپ ذبیح الله صفا، تهران 1339ـ1341ش ؛
(9) شمس الدین محمد حافظ ، دیوان ، چاپ پرویز ناتل خانلری ، تهران 1362ش ؛
(10) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1368ش ؛
(11) محمودبن علی خواجوی کرمانی ، سام نامه ، چاپ اردشیر بنشاهی (خاضع )، چاپ سنگی بمبئی 1319ش ؛
(12) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیر نظر محمد معین ، تهران 1325ـ1359ش ؛
(13) زادسپَرَم ، گزیده های زادسپرم ، ترجمة محمد تقی راشد محصّل ، تهران 1366ش ؛
(14) محمدبن محمود زنگی بخاری ، بُستان العقول فی ترجمان المنقول ، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران 1374ش ؛
(15) بهمن سرکاراتی ، «بازشناسی بقایای افسانة گرشاسب در منظومه های حماسی ایران »، نامة فرهنگستان : فصلنامة فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، سال 3، ش 2 (تابستان 1376)؛
(16) همو، «پری : تحقیقی در حاشیة اسطوره شناسی تطبیقی »، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی تبریز ، سال 23، ش 97ـ100 (1350ش )؛
(17) سعدالدین وراوینی ، مرزبان نامه ، چاپ محمد روشن ، تهران 1367ش ؛
(18) مصلح بن عبدالله سعدی ، بوستان سعدی : سعدی نامه ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1363ش ؛
(19) همو، غزلیات سعدی ، چاپ حبیب یغمائی ، تهران 1361 ش ؛
(20) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ؛
(21) محمدبن حسن طرسوسی ، داراب نامة طرسوسی ، چاپ ذبیح الله صفا، تهران 1356ش ؛
(22) محمدبن ابراهیم عطار، الهی نامه ، چاپ هلموت ریتر، استانبول 1940، چاپ افست تهران 1368ش ؛
(23) علی فاضل ، شرح احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام ، تهران 1373ش ؛
(24) ابوالقاسم فردوسی ، داستان بیژن و منیژه از شاهنامة فردوسی ، چاپ مهدی قریب ، تهران 1376ش ؛
(25) همو، شاهنامة فردوسی ، متن انتقادی ، مسکو 1963ـ1971؛
(26) فرهنگنامة قرآنی ، با نظارت محمد جعفر یاحقّی ، مشهد 1372ـ1374ش ؛
(27) قصة حمزه ( حمزه نامه )، چاپ جعفر شعار، تهران 1347ش ؛
(28) قصه های مشدی گلین خانم ، گردآوردة ل .پ .اِلوِل ساتِن ، تهران 1374ش ؛
(29) پیرگریمال ، فرهنگ اساطیر یونان و رم ، ترجمة احمد بهمنش ، تهران 1367ش ؛
(30) م .لوفلر ـ دلاشو، زبان رمزی قصه های پریوار ، ترجمة جلال ستاری ، تهران 1366ش ؛
(31) فرنگیس مزداپور، «درآمدی بر سفره های مقدس زرتشتی »، در یادبهار: یادنامة دکتر مهرداد بهار ( مجموعة مقالات )، تهران 1376ش ؛
(32) کتایون مزداپور، «افسانة پری در هزار و یکشب »، در شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار، شناخت هویت زن ایرانی در گسترة پیش تاریخ و تاریخ ، تهران 1377ش ؛
(33) همو، «شادی زمین : گلچینی از فردگرد سوم زند وندیداد »، آینده ، سال 16، ش 9ـ12 (آذر ـ اسفند 1369)؛
(34) احمدبن قوص منوچهری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1370ش ؛
(35) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کلیات شمس ، یا، دیوان کبیر ، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران 1355ش ؛
(36) همو، مثنوی ، چاپ محمد استعلامی ، دفتر ششم ، تهران 1370ش ؛
(37) ناصرخسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق ، تهران 1368ش ؛
(38) ضیاءالدین نَخشَبی ، طوطی نامه ، چاپ فتح الله مجتبائی و غلامعلی آریا، تهران 1372 ش ؛
(39) الیاس بن یوسف نظامی ، هفت پیکر حکیم نظامی گنجه ای ، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی ، چاپ سعید حمیدیان ، تهران 1377ش ؛
(40) محمدعلی نقیب الممالک ، امیرارسلان ، چاپ محمد جعفر محجوب ، تهران 1356ش ؛
(41) هزار و یک شب ، ترجمة عبداللطیف طسوجی ، تهران 1357ش ؛
(42) هفت لشکر: طومار جامع نقّالان ، از کیومرث تا بهمن ، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی ، تهران 1377ش .

/ مهران افشاری /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2739
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست