responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2657

 

پایتخت ، مرکز حکومتی ، سیاسی ، اداری و اقتصادیِ کشور. اصطلاحاتی از قبیل نشست ، نشستگاه ، دارالملک ، دارالسلطنه ، تختگاه ، قاعده ، دارالاماره و دارالخلافه در همین معنا به کار رفته اند. اما همة این واژه ها همواره معنای مشابهی نداشته اند، چنانکه در فرهنگنامه های اردو پایتخت معادلِ دارالسلطنه ، دارالملک ، دارالخلافه ، دارالحکومه و دارالاماره معنا شده است و نشستگاه را برابر با دیوانخانه دانسته اند (رضوی ؛ فیروزالدین ؛ دهلوی ، ذیل واژه های مذکور). همچنین در منابع از دارالاماره معنای پایتخت برنمی آید (مثلاً رجوع کنید به اصطخری ، ص 339) و تعابیر نشست و نشستگاه در واقع بر پایتخت دلالت داشته اند (مثلاً رجوع کنید به راوندی ، ص 132؛
ابن اسفندیار، ج 1، ص 252). در ایران باستان واژه های نشست ، نشستگاه ، در ، و گواک نشست بر معنای پایتخت دلالت داشته اند (فره وشی ، ص 100؛
نیز رجوع کنید به دهخدا، ذیل «نشستگاه »). با وجود این ، برخی از محققان نشستنگاه را متفاوت از پایتخت دانسته اند (برای نمونه رجوع کنید به مارکوارت ، ص 171ـ172، 182، 184؛
نیز رجوع کنید به شاد، ذیل واژه ).

در منابع سدة ششم بارها دارالملک در معنای پایتخت آمده (مثلاً رجوع کنید به ابن بلخی ، ص 295؛
راوندی ، ص 45، 67، 132، 180؛
ظهیری نیشابوری ، ص 44، 48ـ 49، 52)، اما بتدریج با تبدیل شدن «امیران » به «سلاطین » تعبیر دارالسلطنه رواج یافته است (تیمور گورکان ، ص 138؛
مروی ، ج 2، ص 447). با این حال ، حتی پس از آن هم کاربرد دارالملک در همین معنا ادامه داشته است (آقسرایی ، ص 71؛
رشیدالدین فضل الله ، فهرست ، ذیل «دارالملک »؛
تیمور گورکان ، ص 118؛
مروی ، ج 2، ص 446). در همین دوران تختگاه نیز گاه در معنای پایتخت به کار می رفته است (تیمورگورکان ، ص 322؛
ناصرالدین منشی کرمانی ، ص 23).

در منابعِ سدة هشتم به تعبیر «پایة تخت » برمی خوریم (ابن بی بی ، ص 87، 97، 106، 271؛
نیز رجوع کنید به تیمور گورکان ، ص 328) که قاعدتاً باید ترجمه از یک اصطلاح عربی باشد، زیرا معنای مصطلح از آن برنمی آید. در معنای مصطلح احتمالاً نخستین بار در دورة افشاریه دربارة اصفهان ، پایتخت صفویان ، به کار رفته است (استرآبادی ، ص 13). به طور کلی تعبیر پایة سریر یا پایة سریر اعلی و نیز پایة تخت در ابتدا بر شاه دلالت می کرد (برای شواهد رجوع کنید به طهرانی ، ص 47؛
حسینی استرآبادی ، ص 89، 95، 112، 117، 145)، اما بعدها بتدریج بر مقر حکمرانی او اطلاق گردید. همچنین از دورة صفویان به بعد کاربرد تعابیری نظیر دارالسلطنه و دارالملک را نمی توان دقیقاً به معنای پایتخت دانست ، زیرا این عنوانها همزمان بر چندین شهر مانند اصفهان ، تبریز، قزوین ، هرات اطلاق می شد (مروی ، ج 3، فهرست ، ذیل نام شهرهای مذکور؛
حسینی استرآبادی ، ص 55، 58 ـ59، 61ـ63 و جاهای دیگر؛
نصیری ، ص 48؛
قائم مقام ، فهرست ، ذیل «دارالسلطنه »؛
جهانگیر قائم مقامی ، فهرست ، ذیل «اصفهان (دارالسلطنه )» و «تبریز (دارالسلطنه )» ؛
مفتون دنبلی ، ص 55، 57 ـ 58،61؛
اعتمادالسلطنه ، ص 31).

از دورة قاجار اصطلاح دارالخلافه دربارة پایتخت رواج یافت ، اما تعبیر دارالسلطنه هم متداول بود. تفاوت این دو اصطلاح در این بود که دارالخلافه تنها بر پایتخت دلالت داشت در حالی که دارالسلطنه علاوه بر پایتخت بر تبریز و اصفهان نیز اطلاق می شد (قائم مقام ، بخش 1، ص 32، 36، 51، 76، 160، تعلیقات قائم مقامی ، ص 211؛
جهانگیر قائم مقامی ، ص 166ـ 167، 189، 235).

انواع پایتخت و عوامل انتخاب آن . طبقه بندیهای مختلفی برای پایتختها وجود دارد؛
از یک نظر پایتختها را در سه گروه اصلی رده بندی می کنند: 1) پایتختهای دایمی . پایتختهایی که سده های متمادی پایتخت بوده اند، مثل دمشق و بغداد؛
2) پایتختهای ابداعی . پایتختهایی که برای ایفای نقش جدید و متفاوت با پایتختهای قدیمی تأسیس شده اند، مثل اسلام آباد؛
3) پایتختهای منقسم . در این مورد وظایف پایتخت میان دو شهر تقسیم می گردد، مثل ریاض و جده در عربستان که اولی پایتخت رسمی و سیاسی و دومی مرکز اداری و اقتصادی به شمار می رود (فخری ، ص 10؛
میرحیدر، ص 144ـ 145).

تقسیم بندی پایتختها با توجه به عوامل مؤثر در انتخاب پایتخت نیز صورت می گیرد. اهم این عوامل عبارت اند از: 1) عامل سنت و تاریخ . موارد متعددی از پایتختها وجود دارد که در سده های متمادی نقش مرکزی خود را در عرصه های سیاسی ، ملی و اقتصادی حفظ کرده اند و ازینرو در ذهن مردم از حق ویژه ای برای پایتختی برخوردارند. از این نوع می توان بغداد و دمشق را مثال زد. این مورد را می توان با عامل اول در تقسیم بندی گلسنر یکی انگاشت ؛
2) عامل گروه ملی مسلّط . در برخی کشورها پایتخت در محلی انتخاب می شد که گروه غالبِ ملی سکونت داشت . شواهد این نوع از پایتختها در قفقاز و آسیای مرکزی وجود دارد. ایروان ، تفلیس ، تاشکند، عشق آباد از همین نوع هستند؛
3) عامل ارتباط خارجی . در دورة استعمار کشورهای استعمارگر مایل بودند پایتختِ مستعمرات خود را در بندرهای عمده تأسیس کنند تا راحت تر با سایر کشورهای مادر در ارتباط باشند. به این ترتیب گاه شهرهایی به پایتختی انتخاب می شدند که از حیث تجارت بین الملل موقعیت خوبی داشتند اما به جهت اداری و فرهنگی رتبة دوم را دارا بودند. با استقرار حکومتهای جدید، گاه پایتخت از حاشیه به مرکز انتقال می یافت . در انتخاب آنکارا به جای استانبول و اسلام آباد به جای کراچی این عامل مؤثر بود؛
4) عامل دفاعی و استراتژیک . موقعیت جغرافیایی و سیاسی و نظامی منطقه نقش بسزایی در انتخاب محل پایتخت داشت . انتقال پایتخت از کراچی به اسلام آباد برای آن بود که از اسلام آباد نظارت بر مرزهای مورداختلاف هند و پاکستان راحت تر بود؛
5) عامل مصالحة سیاسی . گاه در برخی کشورها برای احتراز از بروز اختلاف میان دو یا چند شهر عمدة رقیب که شرایط لازم پایتختی را دارا هستند، یک منطقة بیطرف به عنوان پایتخت انتخاب می شود؛
6) عامل موقعیت مرکزی . اگر شرایط چند شهر برای پایتختی یکسان باشد، شهری به پایتختی انتخاب می شود که به مرکز جغرافیایی کشور نزدیکتر و فاصلة مقر حکومت با مرزها کمتر باشد (میرحیدر، ص 144ـ149).

به هرحال ، به طورکلی شرایط متنوعی از قبیل رونق اقتصادی و تجاری ، موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی ، حیات فرهنگی و دینی ، نهادها و سازمانهای اداری و مالی زمینه های تأسیس شهرها و به تبع آن پایتخت را فراهم می آوردند. شواهدِ باستان شناسی حاکی از آن است که پادشاهان ایران باستان گاه دو پایتخت داشته اند و اماکنی مانند تخت جمشید در سلسلة هخامنشی و تخت سلیمان در سلسلة ساسانی پایتخت دینی به شمار می رفته اند (سیف الدین قائم مقامی ، ص 11). ازینرو برخی محققان برآن اند که شوش ، تخت جمشید، پاسارگاد و اکباتان (همدان ) که چهار پایتخت هخامنشی به شمار می روند، بیشتر اقامتگاه فرمانروایان بوده اند تا شهرهای مسکونی (هوف ، ص 6ـ7).

پس از ظهور اسلام مهمترین دلایل انتخاب مراکز حکومتی موقعیت جغرافیایی و حضور هرچه بیشتر پیروان و مسلمانان در آن ناحیه بود، چنانکه حضرت علی علیه السلام از آن رو کوفه را به عنوان مقر حکمرانیِ خود برگزید که شخصیتهای برجسته و سرشناس و متدین عرب در آنجا حضور داشتند؛
و هواداران و یاران او نیز در این منطقه بیشتر بودند. افزون بر این ، کوفه به لحاظ نظامی و منطقه ای نیز مهم بود (طبری ، ج 4، ص 459ـ 460، 477؛
نیز رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «کوفه »؛
جعیط ، ص 82 ـ84). به هنگام فتح مصر در سال 18 عمروبن عاص در آغاز قصد داشت اسکندریه را به پایتختی برگزیند، اما به دنبال مخالفت خلیفة دوم ، فسطاط به عنوان مرکز حکومتیِ مصر انتخاب شد، زیرا عمر بر آن بود که نباید دریا میان او و مراکز حکومتی اسلام فاصله ایجاد کند (رزاز، ص 111). این موضوع را عمر به معاویه نیز تذکر داده بود (طبری ، ج 4، ص 259). معاویه که فتح قسطنطنیه را در سر می پروراند، به این هشدارها وقعی ننهاد و بعدها دمشق را به پایتختی برگزید، زیرا پیروان او در این ناحیه بیش از جاهای دیگر حضور داشتند (خماش ، ص 39، 111). افزون بر این ، دمشق از موقعیت جغرافیایی خوبی برخوردار بود (لاپیدوس ، ص 13ـ14).

در پی فتوحات سده های نخست مسلمانان و تسخیر کشورهایی نظیر ایران و مصر، پایتختهای پیشین این کشورها نیز سقوط کرد و مراکز حکومتی در نقاط مختلف قلمرو اسلام تأسیس شد که در آغاز «امصار» (جمع مصر) نامیده می شدند (علی ، ص 88 ـ89؛
نیز رجوع کنید به مقدسی ، ص 215، 217، 222، 273، 324، 328، 349). امصار، که نخست به منظور سکونت سپاهیان بنا نهاده شده بود، مراکز اداریِ ولایاتی مانند جابیه ، جوواتیه ، مدینه ، کوفه ، بصره و فسطاط (علی ، همانجا) بود. در عین حال دژهایی از قبیل قزوین ، اردبیل ، ری و مرو نیز ــ که مراکز اداری بودند ــ امصار نامیده می شدند (همان ، ص 89). به این ترتیب ، امصار مراکز فعال سیاسی ، اقتصادی و فرهنگیِ سده های نخست اسلام به شمار می رفت (همان ، ص 90) که برخی از همین امصار بعدها به پایتختی انتخاب شدند. همچنین برخی از شهرهایی که بعدها به پایتختی انتخاب شدند، در آغاز ارگ و دژ نظامی بودند، مانند قاهره و حلب (گرابار، ص 40؛
لاپیدوس ، ص 61). به گفتة گویتین ، در سده های آغازین ، کشور اسلامی از طریق پایتخت آن شناخته می شد که محل استقرار و سکونت تعداد زیادی از اعراب بود. عباراتی چون «فسطاط مصر» و «دمشقِ شام » گویای این موضوع است (ص 81).

در پی تأسیس خلافت عباسی ، پایتخت جهان اسلام از کوفه به انبار، هاشمیه و سپس بغداد انتقال یافت ، زیرا این ناحیه به قلمرو هواداران حکومت نزدیک و از موقعیت خوب جغرافیایی برخوردار بود (مثلاً رجوع کنید به مقدسی ، ص 217؛
قزوینی ، ج 1، ص 209ـ211). منصور، خلیفة عباسی ، بغداد را در آغاز به عنوان مرکزی برای سپاهیان و اجرای امور اداری در نظر داشت . بغداد منطقه ای حاصلخیز و برخوردار از موقعیت خوب ارتباطی با سایر نقاط قلمرو اسلام بود؛
افزون بر این ، از پایتختهای قدیمی نیز دور نبود و به لحاظ منطقه ای امکانات دفاعی خوبی داشت (علی ، ص 92). تأسیس خلافت عباسی تنها تغییر پایتخت جهان اسلام را در پی نداشت ، بلکه در سایر نقاط تابع خلافت نیز پایتختها تغییر یافتند، چنانکه در 133 پایتخت مصر از فسطاط به العسکر انتقال یافت ، اما از آنجا که زمان درازی فسطاط پایتخت مصر بود و بتدریج مراکز اداری و مالی در آنجا تأسیس یافته و ریشه دوانده بود، ناگزیر فسطاط به عنوان مرکز امور اداری و اجرای خدمات باقی ماند و العسکر به عنوان پایتخت یا مرکزی سیاسی انتخاب شد (رزاز، ص 67). اما با روی کار آمدن طولونیان ، ادارة امور سیاسی و در نتیجه کلیة امور حکومتی از العسکر به القطائع انتقال یافت (همان ، ص 75). با غلبة فاطمیان ، قاهره بنا شد. این شهر در آغاز صرفاً اقامتگاه امیران و سپاهیان و خانواده های آنان بود، اما با تأسیس مراکز تجاری برای عرضة خدمات به این نیروی نظامی ، برای پایتختی انتخاب شد (همان ، ص 118). به این ترتیب ، گاه مرکزیت سیاسی و اداری در دو شهر واقع می شد؛
چنانکه کوفه نیز تا پیش از سال 149 پایتخت اداری عباسیان به شمار می رفت ، زیرا دیوانهای مرکزی در آنجا قرار داشت (جعیط ، ص 381).

با ظهور سلسله های جدید، پایتختهای قدیمی جای خود را به پایتختهای جدید می دادند و البته انتخاب پایتخت جدید به شرایط منطقه نیز بستگی داشت . مثلاً المهدیه که به دست عبیدالله المهدی تأسیس یافت و از مراکز تجاری مهم منطقه شد، زمان درازی پیش از این دوره یعنی در عهد فینیقیها از مراکز مهم تجاری به شمار می رفت (عربی ، ص 103، 113). همچنین وجود منابع غنی در انتخاب پایتخت نقش داشت ، چنانکه مثلاً غرناطه علاوه بر موقعیت خوب جغرافیایی از معادن غنی طلا و نقره و سرب و آهن برخوردار بود، و همین ویژگی سبب شده بود تا این شهر از نظر صنایع و بویژه اسلحه سازی پیشرفت کند (همان ، ص 83، 85، 95). همچنین هنگامی که حیات اقتصادی و مناسبات تجاری پایتخت به دلیل رویدادهای سیاسی متزلزل می شد، ناگزیر پایتخت تغییر می یافت . به طور مثال ، یورش هلالیون به قلعه ، پایتخت بنی حماد که از ویژگیهای سوق الجیشی مهمی برخوردار بود (همان ، ص 28)، سبب شد که راههای تجاری این ناحیه قطع شود و به این ترتیب قلعه دیگر قادر به ایفای نقش خود به عنوان پایتخت نبود (همان ، ص 44، 55). صنهاجه نیز پایتختهای خود را در جبال داخلی بنا نهادند

تا از این طریق روابط تجاری خود را با سودان به تجارت با اروپا و راههای تجاری خود را به سمت کشورهای شرقی و سواحل اروپایی تغییر دهند (همان ، ص 55). پایتختهای مهمی نظیر صنعا و فاس نیز از موقعیت خوب جغرافیایی و راههای تجاری و در نتیجه از نهادهای اداری نیرومند حیات و رونق اقتصادی برخوردار بودند (کوستا ، ص 151ـ165؛
بورکهارت ، ص 166ـ 176).

بیروت ، پایتخت لبنان ، نیز از ویژگیهای مهم تجاری برخوردار بوده و هست ؛
موقعیت جغرافیایی خاص آن در کنار مدیترانه سبب شده است که این بندر بر سر راههای عمدة تجاری آسیا به اروپای جنوبی و غربی و افریقای شمالی قرار گیرد. افزون بر این ، بیروت از شهرهای بزرگ خدماتی دنیا به شمار می رود و از مراکز مؤسسات بزرگ بانکی و سیاحتی برخوردار است . به لحاظ فرهنگی نیز، بیروت شهر مهمی است و بزرگترین دانشگاه لبنان در آنجا واقع است (نادری سمیرمی ، ص 5).

انتخاب آنکارا (انقره ) به جای استانبول در 1298 ش / 1919 به این دلیل بود که این شهر از طریق راه آهن به بسفور متصل می شود (ظاهراً مصطفی کمال آتاتورک در متون قانونیِ کشور از کاربرد لفظ «پایتخت » امتناع داشته و به جای آن تعبیر ترکی «دولتْ مرکزی » (مرکز دولت ) را به کار می برده است رجوع کنید به دائرة المعارف الاسلامیة ، ذیل «اَنْقره »).

اوضاع سیاسیِ عربستان در دهة پنجم سدة سیزدهم سبب شد ریاض ، شهری نزدیک دِرعیّه در منطقة نجد * ، به عنوان مرکز سیاسی جایگزین جده شود، زیرا در این دوره به تدریج مصر از صحنة رویدادهای سیاسی در شبه جزیره خارج شد. عثمانی افزون بر آنکه تمایلی به دخالت در اوضاع نجد نداشت ، دیگر قادر به دخالت در این منطقه نبود و انگلیس نیز درگیر تحکیم موقعیت خود در سواحل خلیج فارس و خلیج عمان و خود عمان بود. در این اوضاع و احوال و در پی دوره ای از بی ثباتی و منازعات میان عثمانیها (در واقع مصریها) و آل سعود که خاندانی از حاکمان نجد بودند، سرانجام عبدالعزیزبن سعود در 1319/ 1902 بر ریاض غلبه یافت و بتدریج بر دامنة تصرفات خود افزود و پس از تسلّط یافتن بر مکّه ، در 1343/ 1303 ش / 1924، حکومت سعودی را رسماً تشکیل داد و به این ترتیب ریاض به عنوان مرکزی سیاسی جایگزین جده شد (فاسیلییف ، ص 161ـ167؛
نیز رجوع کنید به ریاض * )، اگر چه جده موقعیت خود را به عنوان مرکزی اداری حفظ کرد.

در ایران پس از اسلام تا اوایل سدة سوم هجری که هنوز حکومتهای مستقل و نیمه مستقل در ولایات شکل نیافته بود، پایتخت وجود نداشت و همانگونه که پیشتر اشاره شد ولایات بزرگی از قبیل ری و اصفهان را در واقع باید دارالاماره هایی به شمار آورد که ادارة آن را حکام مقتدری که از سوی خلافت تعیین شده بودند، برعهده داشتند. از اوایل سدة سوم تا سقوط خلافت عباسی و دست کم تا تأسیس حکومت سلاجقه ــ که اصطلاح دارالسلطنه شکل گرفت ــ دورة حکومتهای متقارن است و در این مقطع تاریخی پایتختهای متعددی در نقاط مختلف ایران پدید آمد و حکمرانان معمولاً ـ و نه همیشه ـ پایتختهای خود را در محلی نزدیک به خاستگاه خود انتخاب می کردند. طاهریان که از موالی خراسان بودند، نیشابور را به عنوان مقر حکمرانی خود انتخاب کردند. تا پیش از طاهریان مرو و بلخ دارالامارة خراسان به شمار می رفت ، زیرا به گفتة ابن حوقل (قسم 2، ص 436) مرو در آغاز اسلام لشکرگاه مسلمانان بود و از همین ناحیه خراسان به تصرف آنان درآمد (نیز رجوع کنید به مقدسی ، همانجا). گاه برخی از سلسله های حکومتی در این دوره مرکز حکومتی خود را در ناحیه ای انتخاب می کردند که بهترین شرایط دفاعی را دارا و تا حدامکان از دسترسی حکومت مرکزی دور بوده از این میان می توان به علویان طبرستان اشاره کرد که طبرستان را برای مقر حکمرانی برگزیدند، زیرا به دلیل موقعیت جغرافیایی و نظامی از شرایط خوب دفاعی برخوردار بود، (مقدسی ، ص 271؛
ابن فقیه ، ص 301ـ314؛
اصطخری ، ص 214ـ224؛
ابن حوقل ، قسم 2، ص 375ـ 385). سیستان ، مقر حکمرانی صفاریان ، افزون بر آن که خاستگاه آنان به شمار می رفت از ویژگیهای خوب منطقه ای برخوردار بود چنانکه از غرب به خراسان و برخی ولایات شمالی هند و از شمال به هند راه داشت (ابن حوقل ، قسم 2، ص 411ـ425) و افزون بر این ناحیه ای با استحکامات به شمار می رفت (افشار سیستانی ، ص 348). سامانیان نیز بخارا را از آن رو برگزیدند که به گفتة اصطخری (ص 336) در ماوراءالنهر بیش از سایر شهرها به خراسان نزدیک بود و موقعیت جغرافیایی بسیار خوبی داشت ، زیرا خراسان در پیش روی بخارا بود و ماوراءالنهر در پشت بخارا و این برای امیران سامانی بهترین موقعیت بود (همانجا). ری که در دوران فخرالدوله و مجدالدولة دیلمی پایتخت بود، در دوران آل بویه از بزرگترین مراکز تشیّع به شمار می رفت که به احتمال قوی عامل مهمی در انتخاب این ولایت به پایتختی به شمار می آمد (کوثری ، ص 370ـ 378، 381).البته نباید موقعیت و شرایط خوب جغرافیایی ری را هم نادیده گرفت (مقدسی ، ص 299، 303). شعبة دیگری از دیالمه بر کرمان و فارس حکمرانی می کرد که احتمالاً به دلیل موقعیت استثنایی سیرجان در این زمان بود که آن را به پایتختی برگزیده بودند، زیرا این شهر بر سر راه تجارتی خلیج فارس به یزد و اصفهان قرار گرفته و نیز نقطة ارتباط میان اصطخر (شیراز) و کرمان و سیستان بود و اهمیتی اقتصادی برای دیالمه داشت (باستانی پاریزی ، ص 449).

غزنه ، پایتخت غزنویان ، از ولایات خراسان و در واقع دروازة خزائن سند به شمار می رفت . حملات مکرر محمود و مسعود غزنوی به هند و کسب غنایم فراوان بخوبی نشان دهندة دلایل انتخاب غزنه به پایتختی است . به گفتة ابن حوقل ، غزنه در دهانة هند قرار داشت و از حیث ثروت و تجارت بسیار مهم بود (قسم 2، ص 450).

پایتختهای یک سلسله همواره ثابت باقی نمی ماند و تغییر می کرد، مثلاً طغرل در 442 پایتخت خود را از اصفهان به ری انتقال داد و چند تن از پادشاهان سلجوقی در ری به تخت نشستند، تا آنکه با جلوس سنجر به تخت سلطنت و انتخاب مرو به عنوان مقر حکمرانی ، ری اهمیت پیشین خود را به عنوان پایتخت از دست داد، هر چند که اهمیت سوق الجیشی خود را همچنان حفظ کرد (کوثری ، ص 379ـ380). از سوی دیگر، انتخاب چنین شهری به پایتختی حاکی از آن است که سلاجقه ، نخست محلی را به پایتختی انتخاب کردند که از نظر اقلیمی شباهت بیشتری با خاستگاه آنان داشت . بعدها نیز یورش مغول به ایران و انتخاب شهرهایی مانند مراغه ، تبریز و سلطانیه به پایتختی حاکی از آن است که مغولان نیز این نواحی را به دلیل موقعیت طبیعی ، مراتع وسیع ، چراگاههای خوب ، رونق تجاری و اقتصادی برگزیدند (میرفتاح ، ص 520 ـ549؛
ذکاء، ص 167). تبریز در دوران صفویان نیز پایتخت بود، زیرا به مرکز قدرت معنوی خاندان صفوی یعنی اردبیل نزدیک بود و با مرکز ایلهای ترکمان شیعی مذهب در سرزمین آناطولی نیز فاصلة زیادی نداشت (ورجاوند، ص 574)، اما بعدها هجوم مکرر عثمانی به تبریز و تصرف این قلمرو، شاه طهماسب را بر آن داشت تا در یکی از این نبردها غلة تبریز را تا مرز عثمانی بسوزاند (روملو، ج 12، ص 189، 195، 423ـ424). مردم نیز قناتها و کاریزها را مسدود کردند و به این ترتیب آب برای آشامیدن باقی نماند (همان ، ج 12، ص 424). این اوضاع و احوال سبب شد تا پایتخت به قزوین انتقال یابد (همان ، ج 12، ص 519). انتخاب قزوین به پایتختی به دلیل موقعیت مناسب آن بود که علاوه بر آنکه برخلاف تبریز در معرض تهدید خارجی قرار نداشت ، فاصله اش با مشرق و مغرب کشور نیز زیاد نبود. اما بار دیگر پایتخت به سبب کمی منابع آب از قزوین به اصفهان انتقال یافت (منشی قمی ، ج 1، ص 378؛
ورجاوند، همانجا).

اصفهان از جهات مختلف اقتصادی ، سیاسی ، کشاورزی و بازرگانی و این که در مرکز ایران واقع شده بود، از موقعیت خوبی برخوردار بود (گوبه ، ص 589). یورش افاغنة غلجائی به اصفهان سبب شد که با تأسیس سلسلة افشاری ، نادر پایتخت خود را به مشهد انتقال دهد، زیرا مشهد به عنوان مرکز عملیات نظامی برای سرکوب کردهای قوچان و افاغنة غلجائی از موقعیت خوبی بهره مند بود. وانگهی ، با بسط قلمرو سلطنت نادر در شرق ، مشهد بیش از اصفهان مرکزیت می یافت (مخلصی ، ص 628). البته احتمال دیگری نیز در تغییر پایتخت وجود دارد و آن این که اصفهان نزدیک به یک سده ونیم پایتخت صفویان بود و بنابر این هواداران این حکومت در این ناحیه جمع شده و ریشه دوانده بودند و ازینرو انتخاب اصفهان به عنوان مقر حکومتی برای نادر نمی توانست مناسب باشد. بعلاوه ، خاستگاه نادر و هواداران وی خراسان بود.

شیراز در سلسله های مختلف بارها نقش پایتخت را ایفا کرده بود، چنانکه در سلسله های دیلمیان فارس ، اتابکان فارس ، خاندان اینجو، آل مظفر و سرانجام در دورة زندیه به پایتختی انتخاب شد. وضعیت اقلیمی و طبیعی و موقعیت ویژة جغرافیایی شیراز، ارتباط با راه کهن خلیج فارس ، باروی شیراز، دژ نظامی قهندز بر فراز مدخل شهر، راههای تجاری و نزدیکی به برخی بندرهای تجاری مهم سبب شد که شیراز در سده های متمادی پایتخت باشد (آریان پور، ص 650ـ669). با قدرت یابی ایل قاجار طبیعی بود که پایتخت به محلی انتقال یابد که در وهلة نخست به مرکز ایل و هواداران آن نزدیک باشد و در مرحلة دوم از مرکز پیشین فاصله داشته باشد. آقامحمدخان تهران را ازینرو به پایتختی برگزید تا بهتر بتواند دشمن این دوران خود یعنی روس را تحت مراقبت داشته باشد (کرزن ، ج 1، ص 401ـ402). افزون بر این ، تهران مزایای سیاسی و نظامی فراوانی داشت و از مرکزیت برخوردار بود؛
به آسانی از طریق جاده هایی با ایالات عمدة مملکت ارتباط داشت و به دو حاکم نشین پیشین شرق و غرب کشور یعنی مشهد و تبریز دسترسی داشت ، ارتباط آن با ولایات شمالی کرانة دریای خزر آسان بود و از موقعیت دفاعی خوبی نیز برخوردار بود (همان ، ج 1، ص 442ـ444؛
برای موقعیت اقلیمی تهران ، نیز رجوع کنید به جواهر کلام ، ج 1، ص 65ـ70 و تهران * ).


منابع :
(1) علیرضا آریان پور، «شیراز پایتخت زندیان »، در پایتخت های ایران ، به کوشش محمد یوسف کیانی ، تهران 1374 ش ؛
(2) محمودبن محمد آقسرایی ، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار ، چاپ عثمان توران ، آنکارا 1944؛
(3) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ، چاپ عباس اقبال ، تهران ( 1320 ش ) ؛
(4) ابن بلخی ، فارسنامة ابن بلخی ، براساس متن مصحح لسترنج ونیکلسون ، چاپ منصور رستگار فسایی ، شیراز 1374 ش ؛
(5) ابن بی بی ، اخبار سلاجقة روم ، چاپ محمدجواد مشکور، تهران 1350 ش ؛
(6) ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1938ـ1939، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(7) ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(8) محمد مهدی بن محمدنصیر استرآبادی ، جهانگشای نادری ، چاپ عبدالله انوار، تهران 1341 ش ؛
(9) ابراهیم بن محمد اصطخری ، ممالک ومسالک ، ترجمة محمدبن اسعدبن عبدالله تستری ، چاپ ایرج افشار، تهران 1373 ش ؛
(10) محمد حسن بن علی اعتمادالسلطنه ، المآثر و الا´ثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش ؛
(11) ایرج افشار سیستانی ، «زرنگ پایتخت صفاریان »، در پایتخت های ایران ؛
(12) محمد ابراهیم باستانی پاریزی ، «کرمان پایتخت ایالتی »، در پایتخت های ایران ؛
(13) تیمور گورکان ، تزوکات تیموری ، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی ، آکسفورد 1773، چاپ افست تهران 1342 ش ؛
(14) هشام جعیط ، کوفه : پیدایش شهر اسلامی ، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم ، مشهد 1372 ش ؛
(15) عبدالعزیز جواهرکلام ، تاریخ تهران ، ج 1، تهران ( بی تا. ) ؛
(16) حسین بن مرتضی حسینی استرآبادی ، تاریخ سلطانی : از شیخ صفی تا شاه صفی ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1366 ش ؛
(17) نجده خماش ، الادارة فی العصر الاموی ، دمشق 1400/1980؛
(18) دائرة المعارف الاسلامیة ، ( بیروت ، بی تا. ) ، ذیل «انقره » (ازدینی )؛
(19) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمد معین ، تهران 1325ـ 1359 ش ؛
(20) احمد دهلوی ، فرهنگ آصفیه ، لاهور 1986؛
(21) یحیی ذکاء، «تبریز»، در شهرهای ایران ، به کوشش محمد یوسف کیانی ، ج 3، تهران 1368 ش ؛
(22) محمدبن علی راوندی ، کتاب راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، چاپ محمد اقبال ، تهران 1333 ش ؛
(23) حسن رزاز، عواصم مصر الاسلامیة ، ( بی جا، بی تا. ) ؛
(24) رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی ، تهران 1373 ش ؛
(25) تصدق حسین رضوی ، لغات کشوری اردو ، کراچی 1989؛
(26) حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی ، ج 12، تهران 1357 ش ؛
(27) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج ، فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیر سیاقی ، تهران 1363 ش ؛
(28) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ1387/1962ـ1967 ) ؛
(29) ابوبکر طهرانی ، کتاب دیاربکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران 1356 ش ؛
(30) ظهیرالدین ظهیری نیشابوری ، سلجوقنامه ، تهران 1332 ش ؛
(31) اسماعیل عربی ، عواصم بنی زیری ، بیروت 1404/1984؛
(32) فاسیلییف ، فصول من تاریخ العربیة السعودیة ، لندن 1988؛
(33) محمد فخری ، عربستان ، تهران : مؤسسة مطالعات و پژوهشهای بازرگانی ، 1372 ش ؛
(34) بهرام فره وشی ، فرهنگ فارسی به پهلوی ، تهران 1358 ش ؛
(35) فیروزالدین ، فیروزاللغات اردو جامع ، لاهور ( بی تا. ) ؛
(36) ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام ، نامه های پراکندة قائم مقام فراهانی ، چاپ جهانگیر قائم مقامی ، بخش 1، تهران 1357 ش ؛
(37) جهانگیر قائم مقامی ، یکصدوپنجاه سند تاریخی : از جلایریان تا پهلوی ، تهران 1348 ش ؛
(38) سیف الدین قائم مقامی ، «وجه تسمیة تخت جمشید»، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 1، ش 5 و 6 (اسفند 1345)؛
(39) زکریابن محمد قزوینی ، کتاب آثارالبلاد واخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛
(40) جرج ناتانیل کرزن ، ایران و قضیة ایران ، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی ، تهران 1373 ش ؛
(41) یحیی کوثری ، «ری پایتخت حکومتی »، در پایتخت های ایران ؛
(42) هاینس گوبه ، «پایتخت های صفویان : اصفهان »، در پایتخت های ایران ؛
(43) ژوزف مارکوارت ، وهرود وارنگ ، ترجمة داود منشی زاده ، تهران 1368 ش ؛
(44) محمدعلی مخلصی ، «مشهد پایتخت افشاریان »، در پایتخت های ایران ؛
(45) محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران 1364 ش ؛
(46) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی ، مآثرسلطانیه : تاریخ جنگهای ایران و روس ، چاپ غلامحسین صدری افشار، ( چاپ افست تهران ) 1351 ش ؛
(47) محمدبن احمد مقدسی ، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ محمد مخزوم ، بیروت 1408/1987؛
(48) احمدبن حسین منشی قمی ، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1359ـ 1363 ش ؛
(49) درّه میرحیدر، مبانی جغرافیای سیاسی ، تهران 1377 ش ؛
(50) علی اصغر میرفتاح ، «پایتخت های ایلخانیان : مراغه ، تبریز و سلطانیه »، در پایتخت های ایران ؛
(51) احمد نادری سمیرمی ، لبنان ، تهران : وزارت امورخارجه ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1376 ش ؛
(52) ناصرالدین منشی کرمانی ، سِمط العُلی للحضرة العلیا ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1328 ش ؛
(53) علی نقی نصیری ، القاب و مواجب دورة سلاطین صفویه ، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد 1372 ش ؛
(54) پرویز ورجاوند، «پایتخت های صفویان : قزوین »، در پایتخت های ایران ؛
(55) دیتریش هوف ، «نظری اجمالی به پایتخت های ایران از آغاز تا ظهور اسلام »، در پایتخت های ایران ؛


(56) Saleh Ahmad Ali, "The foundation of Baghdad", in The Islamic city: a colloquium , ed. A. H. Hourani and S. M. Stern, Oxford 1970;
(57) Titus Burckhardt, "Fez", in The Islamic city , ed. R. B. Serjeant, Paris 1980;
(58) Paolo M. Costa, "S ¤ an ـ a ¦ Ý ", in The Islamic city ;
(59) EI 2 , s.vv. " A l-Ku ¦ fa" (by Hichem Djaفt), A l-Riya ¦ d ¦ " (by C. Chaline);
(60) S. D. Goitein, "Cairo": an Islamic city in the light of Geniza documents", in Middle Eastern cities , ed. Ira M. Lapidus, Berkeley, Calif. 1969;
(61) Oleg Grabar, "The architecture of the Middle Eastern city from Past to present: the case of the mosque", in Middle Eastern cities ;
(62) Ira M. Lapidus, Muslim cities in the later Middle Ages , Cambridge 1984.

/ نادیا برگ نیسی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2657
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست