responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2611

 

پاسارگاد ، نام رایج بازماندة کهنترین پایتخت هخامنشیان که در دورة اسلامی به نامهای دیگر، از جمله «مشهد مرغاب »، معروف شده است . قدیمترین ضبط این نام در متون عیلامی تخت جمشید و به املاهای بَتْ رـ ق ـ تَش ، بَتْ ـ رـ ق ـ دَ ، بَئیش ـ رـ ق ـ دَ و غیره آمده است (هالک ، ص 676). در حدود 400 ق م کتزیاس ، پزشک یونانیِ اردشیر دوم ، در کتاب خود، > تاریخ ایران < ، واژة « پازارگاد » را آورده است (سامی ، 1375 ش ، ص 22). استرابو ( جغرافیا ، کتاب دهم ، بند 8، فقرة 2 و بند 9، فقرة 2) و آریستوبولوس ، از همراهان اسکندر مقدونی ( رجوع کنید به ادامة مقاله )، و تعدادی دیگر از مورخان هم املای «پاسارگاد» را به همین ترتیب نوشته اند (هرتسفلد ، ص 26). فقط کونتوس کورتیوس ، مورخ رومی ، در اثر خود به نام > تاریخ اسکندر کبیر < (کتاب پنجم ، فصل 6، فقرة 10، کتاب دهم ، فصل 1، فقره 22)، املای «پارسه گده » را آورده است و استفان بیزانسی (قرن ششم میلادی ) گفته است که معنای نام شهر، «لشکرگاه پارسیان » بوده است ( رجوع کنید به شهبازی ، 1349 ش ، ص 125ـ132؛ همو، 1377 ش ، ص 603ـ604). در تأیید این که «پاسارگاد» صورت اصلی است سخن هرودت (کتاب یکم ، بند 125) را باید آورد که «پاسارگادیان » را مهمترین قبیلة پارسی می داند (شهبازی ، 1377 ش ، ص 602) و به کتیبه ای که از آغاز دورة سلوکی در خود پاسارگاد یافته شده است می توان استناد کرد که در آن املای یونانیِ ( d a ¨ r g a ) P a s a و املای آرامیِ «پسرگد » ضبط است (استروناخ ، ص 160ـ162). ایلیا گرشویچ (همان ، ص 281) اصل فارسی باستان این نام را *پسرگد (یا در لهجه های دیگر *پثرگد و *پزرگد ) دانسته و «گران گرزان » معنی کرده است . بدینسان نام پاسارگاده را از اسم قبیلة مهم پارسی پاسارگادیان باید دانست (برای اطلاع و تفصیل بیشتر دربارة وجه تسمیة پاسارگاد رجوع کنید به همان ، ص 280ـ281؛ سامی ، 1375 ش ، ص 21ـ32). پس از اسلامی شدن ایران ، احترامِ پاسارگاد از میان نرفت و با نسبت دادن آثار آن به سلیمان نبی و مادرش ، به «مشهد مادر سلیمان »، «مشهد امّالنبی »، «مشهد مرغاب » و «مرغاب » معروف شد (نیز رجوع کنید به ادامة مقاله ).

پاسارگاد جلگة مرتفعی است در شمال غربی استان فارس در دامنة تپه ها و کوههای منشعب از جبال زاگرس ، و به مستطیلی می ماند که حدود بیست کیلومتر طول دارد اما در پایین تنگ می شود و به «تنگ بُلاغی » می رسد. فاصلة پاسارگاد تا شیراز حدود 140 کیلومتر است . رود پُلوار/ پولوار آن را سیراب می کند و سپس به رود کُر می پیوندد. به همین دلیل جلگة پاسارگاد همیشه بارور و نشیمنگاه اقوام بوده است و تپه های متعدد پیش از تاریخی هم دارد ( رجوع کنید به سامی ، 1375 ش ، ص 9ـ 14). شهری که کوروش بزرگ (یا دوم ، حک : 559 ـ 530 ق م ) در اینجا ساخت در گوشة جنوب غربی جلگه واقع بود و حالت شهر، به معنای واقعی ، را نداشت بلکه مشتمل بود بر چند بنا در میان باغ و بوستانهای پهناور، حصاری هم نداشت و خانه های مردمان در بیرون از محوطة شاهی بود (هرتسفلد، ص 28 و بعد). شهر در جنوب غربی جلگه واقع بود و از آثار آن امروز اینها باقی مانده است : 1) آرامگاه کوروش بزرگ ؛ 2) «کاخ دروازه » با نقش انسان بالدار؛ 3) «کاخ بار» با ستون بلند؛ 4) «کاخ اختصاصی »؛ 5) برج سنگی معروف به «زندان سلیمان »؛ 6) سکّوهای سنگی محوطة مقدس ؛ 7) سکّوی سنگی مشهور به «تل تخت » یا «تخت سلیمان »؛ و 8) تک بناهای بوستانی .

1) آرامگاه کوروش . کوروش در 529 پیش از میلاد در آرامگاه خود در پاسارگاد دفن شد (سامی ، 1375 ش ، ص 43). اسکندر هنگام عبور از ایران ، بر سر مزار کوروش رفت و دید که دَرِ آرامگاه را باز کرده اموالش را غارت کرده اند. وی برآشفت و عامل آن را که شخصی به نام پولیماک بود، کشت و چون کتیبه ها را که به خط ایرانی از قول کوروش بر سنگ حک کرده بودند خواند، دستور داد تا متن یونانی آن را نیز در زیر متن ایرانی حک کنند (پلوتارک ، ج 3، ص 424). آریستوبولوس به عنوان شاهد عینی توصیفی از آرامگاه دارد که آریّان رومی آن را نقل کرده است و همین روایت است که باعث تشخیص آرامگاه کوروش شده است . به دلیل اهمیت درجه اول این روایت عین آن را می آوریم : «در پارس ، آرامگاه کوروش در میان بوستان شاهی واقع بود. در همه جانب این بنا باغی پُر از درختان گوناگون درست کرده بودند که توسط نهرهایی سیراب می شد و از انبوه سبزه پُر بود. خود بنا از دو قسمت تشکیل می شد. قسمت زیرین را با تخته سنگهای مکعبی تراشیده به صورت (سکّویی ) مکعبی برآورده بودند. بالای آن اطاقی ساخته شده بود که از سنگ بود و سقفی نیکو داشت و درِ آن چنان کوچک بود که مردی میانه اندام بسختی می توانست به درون آن وارد شود. در آن اطاق تابوتی زرین گذارده بودند که کالبد کوروش در آن نهفته شده بود، و کَتی (تختی ، نیم تختی ) کنار تابوت نهاده بودند که پایه هایش از زر ناب بود و روکشی از پارچة بافت بابل داشت و زیر آن قالیهایی انداخته بودند، سرخ رنگ . بر فراز این نیم تخت هم یک پیراهن و دیگر جامه های بافت بابل گذاشته بودند. شلوارهای مادی ( = شلوار چرمین با زیورهای رنگارنگ ) و جامه های ارغوانی رنگ آنجاگذارده بودند (بعضی از آنها به رنگهای دیگر هم بود) و نیز شمشیرهایی و گوشوارهای زرین گوهرنشان هم بود ( کونتوس کورتیوس سپری و کمانی سکایی را هم افزوده است و استرابو از پیاله های گرانبهایی که در آنجا دیده بوده اند، یاد می کند ) . یک میز نیز در میانة اطاق بود. تابوتی که کالبد کوروش را نگه داشته بود، درحد میانی این نیم تخت جای داشت . ساختمان کوچکی در نزدیکی آرامگاه و در میانة باغ ساخته بودند. این ساختمان برای مغانی بود که آرامگاه کوروش را نگهبانی می کردند و این شغل را از زمان کمبوجیه ، پسر کوروش ، پشت به پشت در خاندان خود نگه می داشتند. از کیسة شاهی هر روز یک گوسفند به علاوة مقدار معینی آرد و باده به این موبدان داده می شد و نیز هر ماه یک اسپ نزدشان می فرستادند تا برای کوروش قربانی کنند. آرامگاه کتیبه ای داشت با خط فارسی ( = پارسی باستان ) ، که بر روی آن چنین نگاشته شده بود: «ای مرد! من کوروشم ، پسر کمبوجیه ، که شاهنشاهی پارسی را بنیان گذارد و شاه آسیا بود. پس بر این بنای یادبود من رشک مبر» وقتی اسکندر ( در آرامگاه را گشود ) دید که همة اسباب آن را به تاراج برده اند بجز نیم تخت و تابوت را. آن تبهکاران ( مقدونی ) حتی به کالبد کوروش نیز آسیب رسانیده بودند زیرا سرپوش تابوت را دزدیده بودند و کالبد را برزمین پرت کرده بودند و برای این که تابوت سنگین را هم بتوانند ببرند، قسمتی از آن را تکه پاره کرده بودند و قسمت دیگر را هم کوبیده و خراب کرده بودند، با اینهمه موفق نشده بودند که آن را از جای بردارند و بیرون کشند و بدین سبب آن را رها کرده بودند» (شهبازی ، 1379 ش ، ص 34ـ 35).

آرامگاه از تخته سنگهای آهکی سفید مایل به زردی ساخته شده است (همو، 1349 ش ، ص 378) و دو قسمت دارد: سکّوی سنگی توپُر با شش پله ، و اتاقی با سقف شیب دار بر فراز پلة ششم . مقدار زمینی که زیر این بناست ، 156 مترمربع (12*13 متر) است . ارتفاع بنای سنگی آرامگاه 11 متر است . پلة اول 170 سانتیمتر بلندی دارد و پله های دوم و سوم هر کدام یک متر، و سه پلة دیگر هر کدام 55 سانتیمتر. پهنای هر پله حدود نیم متر است . اتاق 5ر3 متر طول و 10ر2 متر ارتفاع دارد. در سمت مغرب این اتاق ، دری سنگی به ابعاد یک متر در 3ر1 متر وجود داشته است (سامی ، 1375 ش ، ص 44؛ قس شهبازی ، 1349 ش ، ص 378ـ380). درون دو تخته سنگ بزرگی که سقف آرامگاه را می سازد تهی است ، و این امر برخی را به این تصور انداخته است که شاید قبر اصلی کوروش و زنش در همین حفرة درون سقف بوده است (سامی ، 1375 ش ، ص 45ـ47؛ نیز رجوع کنید به فرصت شیرازی ، ص 229). آرامگاه کوروش در ایران تنها یک نمونة تقریباً مشابه دارد و آن «گوردختر» در بُزپَر (بزپار) در صد کیلومتری جنوب غربی کازرون است که از دورة آخر هخامنشی است و احتمالاً آرامگاه کوروش جوان ، پسر داریوش دوم ، بوده است ( رجوع کنید به شهبازی ، 1350 ش ، ص 92ـ99؛ ایرانیکا ، ذیل r" ¦ "Bozpa ). در دورة اتابکانِ فارس (مظفریان ) پیرامون آرامگاه ، مسجدی ساخته بودند و در دیوار جنوب غربیِ اتاقِ آرامگاه ، محرابی کَنده و آیاتی از سورة فتح به خط ثلث نقر کرده بودند (استروناخ ، ص 37؛ سامی ، 1375 ش ، ص 44).

راه شاهی در دورة هخامنشی از شمال به جلگة مرغاب وارد می شده و از روی رودخانة پلوار می گذشته و از کنار آرامگاه به تنگ بلاغی می رسیده است (سامی ، 1375 ش ، ص 11).

2) کاخ دروازه . یا کاخ شرقیِ نقش برجسته دار که در 1250 متری شمال شرقی آرامگاه واقع است . در پیرامون این بنا، ایوان و اتاقهایی بوده که آثار آن محو شده است . این کاخ دروازه ای عظیم داشته و در پشت آن ، مجموعة ساختمانی مسکونی کاخ واقع بوده است (برای نقشة این کاخ رجوع کنید به استروناخ ، ص 45). جرزِ سنگی درگاهِ شمالی این کاخ ، مزین است به نقش برجسته ای که به «نقش کوروش » معروف است و از جمله کهنترین آثار حجاری و نقوش برجستة عهد هخامنشی است (سامی ، 1375 ش ، ص 97؛ مصطفوی ، ص 12). این نقش سنگی ، انسانی با چهاربال و با جامه ای شبیه عیلامیان است که دستهایش به حال دعا رو به آسمان بلند است . بر تارک آن دو زایدة شاخ مانند دیده می شود که روی آن سه گُلِ مخروطی شکل شبیه به تاج نمایان است (سامی ، 1375 ش ، ص 98؛ مصطفوی ، همانجا؛ برای طرحها و تصاویر این نقش رجوع کنید به استروناخ ، لوحهای 43ـ46). بریان (ج 1، ص 224ـ 225) این نقش را «مَلَک بالدار» دانسته و گفته است که شاید اشاره و کنایه ای از تسلط پارس بر مناطق و سرزمینهای متفاوت باشد. دربارة این نقش حدسهای دیگری نیز زده اند، از جمله آن را «فرشتة محافظ » (ویلسون ، ص 60)، تصویر کوروش کبیر یا فره وشی او (سایکس ، ج 1، ص 235) و «ملائکه » یا «رب النّوع ستاره » (فرصت شیرازی ، ص 232) دانسته اند. استروناخ (ص 53ـ54)، با تأیید نظریة هرتسفلد، این نقش را «الهه » یا «روح محافظ » و تقلیدی از هنر آشوری دانسته است . به اعتقاد فره وشی (ص 63) به سبب همین نقش سنگی ، این دشت ، مرغاب نام گرفته است .

برخی به کتیبه ای با خط میخی در بالای این نقش اشاره کرده اند (فلاندن ، ص 264؛ کرزن ، ج 2، ص 92؛ پیرنیا، ج 2، ص 1566) که اکنون موجود نیست (برای اطلاع بیشتر دربارة این کاخ رجوع کنید به استروناخ ، ص 44ـ51).

3) کاخ بار . در شمال شرقی آرامگاه کوروش قراردارد و از آن یک ستون ، چند پایة ستون ، سنگهای پایة درگاهها

و چند جرز سنگی باقی مانده است . وسعت کل این کاخ و ایوانها و اتاقهای اطرافش ، حدود 464 ، 2 متر مربع است (سامی ، 1375 ش ، ص 71ـ72؛ مصطفوی ، ص 11). آثار نقش برجسته ای که دیوارهای ورودی تالار بار عام این کاخ را زینت داده بوده ، عبارت است از: جنگجویی با نیم تنه ای کوتاه برتن ، دیوی شیر مانند، مردی که نیمی از پیکرش چون گاو است و «جنّی » با لباسی از فلسِ ماهی (بویس ، ج 2، ص 93). به نوشتة سامی (1375 ش ، ص 73) دو جرز طرفین درگاه شرقی کاخ بار، دارای نقشی شبیه به «اِآ» (خدای آب و دریای بابلیهای قدیم ) است (برای تصویر رجوع کنید به استروناخ ، لوحهای 59ـ60). تالار پذیرایی کاخ دارای چهار ایوان بوده است . دو ایوان شرقی و غربی هم اندازه بوده و احتمالاً هرکدام شانزده ستون داشته است . سرستونهای ایوان جنوبی دارای اشکال حیوانات (شیر و گاو) و گُل بوده و ایوان شمالی ، به سوی باغ و آب نماهای سنگی باز می شده است (برگ ، ص 22؛ سامی ، 1375 ش ، ص 74ـ75). بر یکی از جرزهای سنگی ایوان جنوبی ، چهار سطر به خط میخی و به زبانهای پارسی باستان و عیلامی و بابلی به مضمونِ «من کوروش هخامنشی » و بر بالای جرز ایوان شرقی ، سنگ نبشته ای با همین خصوصیات نقر شده است که یکی از قدیمترین متون به پارسی باستان است (سامی ، 1375 ش ، همانجا؛ قس کرزن ، ج 2، ص 91ـ92؛ برای تصویر خطوط میخی رجوع کنید به استروناخ ، ص 65 و لوح a 64؛ برای اطلاع بیشتر دربارة این کاخ رجوع کنید به استروناخ ، ص 56ـ77).

4) کاخ اختصاصی . حدود 350 ، 1 متر از آرامگاه کوروش فاصله دارد و مساحت آن حدود 410 ، 3 متر مربع است (بریان ، ج 1، ص 218، 224؛ استروناخ ، ص 78؛ سامی ، 1375 ش ، ص 111). از نقشهای برجستة کاخ ، جز تکه های شکستة پایین آن ، چیزی باقی نمانده است . روی جامة این نقوش ــ که به عقیدة سامی (1375ش ، ص 168ـ169) به طور قطع نقش کوروش بوده است ــ خطوط میخی نقش شده بوده که از آن چند حرف بیشتر باقی نمانده است . از سنگهای جرز انتهای تالار فقط جرز جنوبی که یکپارچه است به جا مانده و بر پیشانی آن ، چهار سطر به خط میخی و زبانهای پارسی باستان و عیلامی و بابلی نوشته شده است : «من کوروش هخامنشی » (همان ، ص 114؛ مصطفوی ، ص 12ـ13؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به استروناخ ، ص 78ـ97).

5) برج سنگی . در حدود نیم کیلومتری شمال کاخ اختصاصی کوروش قرار داشته که اکنون دیواری از آن باقی مانده است و در نوشته های مورخان قدیم به «زندان سلیمان » معروف است (سامی ، 1375 ش ، ص 137). این بنا شامل برجی چهارگوش ، با سه ردیف پنجرة کاذب در سه طرف بنا، و اتاقی بدون پنجره در بالای بنا بوده که با پلکانی سنگی به آن راه می یافته اند (استروناخ ، ص 117). درِ ورودی بنا رو به شمال غربی باز می شده است (بویس ، ج 2، ص 90؛ سامی ، 1375ش ، ص 137).

نظریه های باستان شناسان دربارة این بنا مختلف است . این برج با بنای «کعبة زرتشت » در نقش رستم شباهت بسیاری دارد (فرای ، ص 137؛ سامی ، 1375 ش ، همانجا؛ استروناخ ، ص 134). برخی آن را آتشگاه و آتشکده تصور کرده اند (جکسون ، ص 327؛ برگ ، ص 23) و برخی معتقدند که به سبب همانندیهای بنیادین معماری این برج و آرامگاه کوروش ، این برج مقبره بوده است (بویس ، ج 2، ص 91؛ کرزن ، ج 2، ص 90ـ91). علی سامی (1341ـ 1343 ش ، ج 1، ص 193)، بنا بر کتیبة ناقصی که در پیرامون زندان سلیمان کشف کرده ( رجوع کنید به ادامة مقاله )، انتساب این برج سنگی به قبر کمبوجیه را معقولتر دانسته است (قس بویس ، همانجا). برخی نیز آنجا را مقبرة کاسان دان دانسته اند، اما این نظر نیز رد شده است (بریان ، ج 1، ص 232). به گمان بویس شاید آنجا مقبرة همسران کوروش و دیگر اعضای خاندان سلطنتی بوده است ( رجوع کنید به ج 2، ص 91ـ 93). اشمیت احتمال داده است که آنجا انبار اشیای خاندان شاهی یا اسباب و لوازم مراسم دینی ، از جمله نمادهای مقدس ، باشد (به نقل استروناخ ، ص 135). این برج احتمالاً در سالهای 540 ـ530 ق م بنا شده است (بویس ، ج 2، ص 91، به نقل از نیلندر ؛ برای آگاهی بیشتر دربارة این بنا رجوع کنید به استروناخ ، ص 117ـ137؛ سامی ، 1375 ش ، ص 137ـ 139).

6) سکّوهای سنگی محوطة مقدّس . در یک کیلومتری شمال غربی کاخ اختصاصی کوروش ، دو سنگ بزرگ سفید توخالی (سکّو) با بیش از دومتر بلندی وجود دارد که از هم نُه متر فاصله دارند (سامی ، 1375 ش ، ص 159). این سکّوها پلکانی داشته اند که اکنون پلکان یکی از آنها باقی است (استروناخ ، ص 138). این سکّوها به عقیدة اومستد قربانگاههای دوگانة آناهیتا/ ناهید و اهورامزدا و به عقیدة گیرشمن ، محل پیشکش کردن به اهورامزدا، میترا و آناهیتا بوده است (همانجا). گدار (ص 142ـ143) آنجا را آتشگاه دانسته و به سبب نزدیکی اش به آب ، و نیز سخن استرابون ــ که پارسیان بهترین قربانیانشان را به آتش و آب پیشکش می کنند ــ احتمال داده که آنجا محل قربانی برای آب و آتش بوده است . برخی دیگر نیز این دو سکّو را آتشدان / آتشکده دانسته اند (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بویس ، ج 2، ص 83ـ86؛ کرزن ، ج 2، ص 180ـ181). در محل ، به این دو سکّو «تخت طاووس » می گفته اند (پیرنیا، ج 2، ص 1566؛ هوار، ص 93). به عقیدة استروناخ (ص 145) این دو سکّو در زمان کوروش ساخته شده است . به گفتة پلوتارک (ج 4، ص 456) در پاسارگاد گویا معبدی است که به افتخار رب النّوع جنگ که شاید «مینرو» باشد ساخته شده است ، اما در واقع معبد آناهیتا بوده است (پیرنیا، ج 2، ص 993).

7) سکّوی سنگی . به «تل تخت » یا «تخت سلیمان » نیز مشهور است . در شمال دشت پاسارگاد، به روی تپه ای که بیش از پنجاه متر از سطح دشت بلندتر است ، سکّویی سنگی قرار دارد که مورخان و جهانگردان و ساکنانِ دهات مجاور، آن را «تخت سلیمان » نامیده اند (سایکس ، ج 1، ص 234؛ فرصت شیرازی ، ص 235؛ نیز رجوع کنید به تخت سلیمان * ).

8) تک بناهای بوستانی . در محوطة «بوستان شاهی » پاسارگاد، دو عمارت کلاه فرنگی ، در گوشة شرقی و جنوبی ، وجود داشته است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به استروناخ ، ص 110ـ 112؛ برای تصویر آثار باقی مانده از آنها رجوع کنید به همان ، لوح 91). در این محوطه آثاری از یک پُل پیدا شده که احتمالاً متعلق به اواخر دورة هخامنشیان یا حتی پس از دورة آنان است (همان ، ص 113؛ برای تصویر رجوع کنید به همان ، لوحهای 92ـ93، b 94؛ نیز رجوع کنید به باغ * ، قسمت پنجم «باغ در ایران »).

در محوطة پاسارگاد تاکنون اشیای باستانی بسیاری پیدا شده است ، از جمله دو دستبند با سر بزکوهی ، سه جفت گوشواره ، قاشق نقره ، خمره ای شامل 162 ، 1 شی ء قیمتی از زمان هخامنشیان ، سکه های هِلِنی ، اشیایی از طلا و نقره و برنز و آهن ، اشیای سنگی ، سفالی ، شیشه ای و استخوانی (استروناخ ، ص 153، 168، 178، 180ـ186،197ـ 198؛ برای تصویر اشیای یافت شده رجوع کنید به همان ، لوحهای 146ـ180).

در دشت پاسارگاد آثار پیش از تاریخ بسیاری موجود است ، لوئی واندن برگ در تَلِّ جَری ، نزدیک آبادی اَبوالوَرْدی در دشت پاسارگاد، سفالهایی کشف کرده و نقوش آنها را شرح داده است (ص 23، 43). در تلّ نخودی ، در نزدیکی آبادی مبارک آباد در دشت پاسارگاد، نیز حفاریهایی صورت گرفته (نگهبان ، ص 401) که در آن ظرف سفالی ماقبل تاریخی پیدا شده است (سامی ، 1341ـ1343 ش ، ج 1، ص 314؛ برای تصویر آن رجوع کنید به همانجا؛ برای آگاهی از دیگر ظرفهای سفالی کشف شده در تپه های ماقبل تاریخی پاسارگاد رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 93، 339). مصطفوی (ص 14) معتقد است که این ظروف سفالی نشان می دهند که جلگة پاسارگاد از هزارة چهارم پیش از میلاد، محل سکونت بوده است .

در پاسارگاد دست کم 24 کتیبه به سه زبان عیلامی و بابلی و پارسی باستان برشمرده اند، هر یک با خط میخی ویژة خود که در همة آنها نوشته شده است : «من ، کوروش شاه هخامنشی » (بویس ، ج 2، ص 95). برخی ، کتیبه های به نام کوروش را در پاسارگاد به داریوش اول نسبت می دهند (بریان ، ج 1، ص 226؛ فرای ، ص 122؛ عبدی ، ص 164ـ165). برخی نیز معتقدند که خطهای عیلامی و بابلی در این کتیبه ها در عصرکوروش ، و روایت پارسی باستان در آنها، در زمان داریوش بزرگ نوشته شده است (بویس ، همانجا؛ برای کتیبه ها و خطوطِ میخیِ پاسارگاد رجوع کنید به سامی ، 1341ـ1443 ش ، ج 1، ص 123ـ124؛ فرصت شیرازی ، ص 233ـ235؛ بریان ، ج 1، ص 226ـ227؛ ویلسون ، ص 62).

استروناخ (ص 163) از پنج کتیبه به خط پهلوی متصل در گوشة شمال شرقی پاسارگاد و در شرق صفة سنگی (تلِتخت ) نام برده که بر صخرة کوه کنده شده و همه متعلق به اواخر دورة ساسانی یا اوایل دورة اسلامی است که بعضی از حروف آنها محو شده است .

پاسارگاد در دورة اسلامی . از جمله آثار دورة اسلامی در پاسارگاد، ویرانة مسجدی در اطراف آرامگاه کوروش است (سامی ، 1375 ش ، ص 191). بنابر کتیبة سردرِ ورودی مسجد، ساخت آن در زمان فرمانروایی اتابک سعدبن زنگی شروع شده و احتمالاً در 620 یا 621 پایان پذیرفته است (همان ، ص 55 ـ56). در اطراف آرامگاه سکه هایی از این دوره پیدا شده که بر روی بعضی از آنها نام اتابک سعد خوانده شده است (همان ، ص 195). در 1334 ش نیز کتیبه ای به دست آمده که متعلق به همان دوره بوده است . وجود تکه هایی از چند کتیبه نشانة تعدد کتیبه ها در اطراف و سردرِ مسجد است (همان ، ص 56، 191، 196، 199ـ200).

در دورة اسلامی ، در اطراف آرامگاه کوروش گورستانی از قبور ایرانیان مسلمان به وجود آمد (برگ ، ص 22). به نوشتة جان استریوس در 1083، مقبرة مرغاب قبلاً زیارتگاه زنان بوده است (استروناخ ، ص 1ـ2؛ کرزن ، ج 2، ص 96ـ97). در سدة سیزدهم ، به گفتة ژان دیولافوا (ص 394)، دهقانان در درزهای سقفِ سنگیِ آرامگاه ، میخهای چوبی فرو برده و چراغهای فلزی به آنها آویخته و لباسهای کهنة الوان برای نذر و نیاز در آنجا گذاشته بودند و به احترام مادر سلیمان اجازه نمی دادند که مردی وارد آنجا شود (نیز رجوع کنید به جکسون ، ص 337؛ براون ، ص 337). به گفتة ابن بلخی (ص 155)، بنابر باورهای عامیانه ، هرکس که به این آرامگاه می نگریست کور می شد (نیز رجوع کنید به لسترنج ، ص 305)، حتی تا زمانهای متأخّر نیز آنجا را ــ که مشهد مادر سلیمان می نامیدند ــ محل شفای بیماری هاری می دانستند (سامی ، 1375 ش ، ص 214، پانویس 9؛ براون ، همانجا). ساختمانی شبیه به کاروانسرا در صدمتری شمال آرامگاه کوروش قرار دارد (سامی ، 1375 ش ، ص 191؛ مصطفوی ، ص 10) که احتمالاً همان است که فرصت شیرازی (ص 230) آن را مدرسه یا سرا پنداشته است . به نوشتة مصطفوی (همانجا) این کاروانسرا در عین حال ، خانقاه و عبادتگاهی برای معتکفین و نیازمندان بوده است . بر روی دو تکه از دو کتیبة متفاوت ، بترتیب «السلطان المطاع ابوالفوارس » به خط ثلث و عبارت «مالک هفت اقلیم » نوشته شده که ظاهراً هر دو متعلق به کاروانسرا بوده است (سامی ، 1375 ش ، ص 192ـ193). بنابر این یافته ها و نیز چند سکة یافته شده در کاخ بار که نام شاه شجاع بر روی آن نوشته شده ، احتمالاً این بنا در زمان وی ساخته شده است (همان ، ص 193). محمد مفیدبن محمود بافقی نیز در سدة یازدهم ساخت کاروانسرا را به شاه شجاع نسبت داده است (ص 175). کیانی و کلایس (ج 1، ص 52) به ویرانه های کاروانسرایی در نزدیکی پاسارگاد اشاره کرده اند و آن را متعلق به دورة صفوی دانسته اند.

در اوایل قرن چهاردهم ، ارنست هرتسفلد کاوشهای باستان شناختی دقیقی را در پاسارگاد آغاز کرد و کتاب > پاسارگاد < (برلن 1908) را تألیف نمود. از 1331 تا 1338 ش ، علی سامی در آنجا به فعالیت باستان شناختی پرداخت و کتاب پاسارگاد: قدیمیترین پایتخت کشور شاهنشاهی ایران (شیراز 1338 ش ) را تألیف کرد. این کتاب ، پس از مرگ مؤلف ، به نام پاسارگاد: پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی ( ذوالقرنین ) منتشر شد. سپس دیوید استروناخ ، به سرپرستی هیئتی ، از 1339 تا 1342 ش در آنجا به کاوش پرداخت که گزارش و نتیجة این پژوهشها را به صورت کتابی به نام > پاسارگاد < انتشار داد. ترجمة فارسی آن را سازمان میراث فرهنگی ایران چاپ کرده است (تهران 1379 ش ). علیرضا شاپور شهبازی ، باستان شناس و محقق معاصر، نیز کتابی به نام پاسارگاد تألیف کرده است (شیراز 1379 ش ) که از آخرین تألیفات در این باره است . وی در مقدمة این کتاب ، گزارشی از تحقیقات پیشین را در این زمینه آورده است .


منابع :
(1) ابن بلخی ، فارس نامه ، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون ، لندن 1921، چاپ افست تهران 1363 ش ؛
(2) محمد مفیدبن محمود بافقی ، «فصلی از مختصر مفید »، در فرهنگ ایران زمین ، ج 6 (1337 ش )؛
(3) ادوارد گرانویل براون ، یک سال در میان ایرانیان : مطالعاتی در خصوص وضع زندگی و اخلاق و روحیّات ایرانیان ، ترجمة ذبیح الله منصوری ، تهران 1371 ش ؛
(4) لوئی واندن برگ ، باستان شناسی ایران باستان ، با مقدمة رمن گیرشمن ، ترجمة عیسی بهنام ، تهران 1348 ش ؛
(5) پی یر بریان ، تاریخ امپراتوری هخامنشیان : از کوروش تا اسکندر ، ترجمة مهدی سمسار، تهران 1378 ش ؛
(6) مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت ، ترجمة همایون صنعتی زاده ، ج 2، تهران 1375 ش ؛
(7) پلوتارک ، حیات مردان نامی ، ترجمة رضا مشایخی ، ج 3 و 4، تهران 1346 ش ؛
(8) حسن پیرنیا، ایران باستان ، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم ، تهران 1369 ش ؛
(9) آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون ، سفرنامة جکسن : ایران در گذشته و حال ، ترجمة منوچهر امیری و فریدون بدره ای ، تهران 1357 ش ؛
(10) ژان پل راشل دیولافوا، ایران ، کلده و شوش ، ترجمة علی محمد فره وشی ، چاپ بهرام فره وشی ، تهران 1364 ش ؛
(11) علی سامی ، پاسارگاد: پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی (ذوالقرنین ) ، چاپ غلامرضا وطن دوست ، شیراز 1375 ش ؛
(12) همو، تمدن هخامنشی ، شیراز 1341ـ1343 ش ؛
(13) سرپرسی مولزورث سایکس ، تاریخ ایران ، ترجمة محمدتقی فخرداعی گیلانی ، تهران 1362 ش ؛
(14) علیرضا شاپور شهبازی ، پاسارگاد ، شیراز 1379 ش ؛
(15) همو، کوروش بزرگ ، شیراز 1349 ش ؛
(16) همو، «گوردختر»، باستان شناسی و هنر ایران ، ش 9 و 10 (زمستان 1351)؛
(17) همو، «ورود پارسیان به تاریخ »، در ارج نامة ایرج : به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار ، به کوشش محسن باقرزاده ، ج 1، تهران 1377 ش ؛
(18) کامیار عبدی ، «پایتختهای شاهنشاهی هخامنشی »، در پایتخت های ایران ، چاپ محمدیوسف کیانی ، تهران 1374 ش ؛
(19) ریچارد نلسون فرای ، میراث باستانی ایران ، ترجمة مسعود رجب نیا، تهران 1373 ش ؛
(20) محمدنصیربن جعفر فرصت شیرازی ، آثار العجم : در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ سنگی بمبئی 1314، چاپ علی دهباشی ، چاپ افست تهران 1362 ش ؛
(21) بهرام فره وشی ، ایرانویج ، تهران 1374 ش ؛
اوژن ناپلئون فلاندن ، سفرنامة اوژن فلاندن به ایران ، ترجمة

(22) حسین نورصادقی ، تهران 1356 ش ؛
جرج ناتانیل کرزن ، ایران و

(23) قضیة ایران ، ترجمة ع . وحید مازندرانی ، تهران 1362 ش ؛
(24) محمدیوسف کیانی و ولفرام کلایس ، فهرست کاروانسراهای ایران ، تهران 1362ـ 1368 ش ؛
(25) گی لسترنج ، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمة محمود عرفان ، تهران 1364 ش ؛
(26) محمدتقی مصطفوی ، اقلیم پارس ، تهران 1343 ش ؛
(27) عزت الله نگهبان ، مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران ، تهران 1376 ش ؛
(28) کریستی ویلسون ، تاریخ صنایع ایران ، ترجمة عبدالله فریار، تهران 1366 ش ؛
(29) کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی ، ترجمة حسن انوشه ، تهران 1363 ش ؛






(30) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bozpa ¦ r" (by Louis Vanden Berghe);
(31) Andrإ Godard, The art of Iran , translated from the French by Michael Heron, ed. Michael Rogers, London 1965;
(32) Richard Treadwell Hallock, Perspolis fortification tablets , Chicago 1969;
(33) Ernest Herzfeld, Pasargadae , Berlin 1908;
(34) David Stronach, Pasargadae: a report on the excavations conducted by The British Institute of Persian Studies from 1961 to 1963 , Oxford 1978.

/ سیاره مهین فر /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2611
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست