responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2309

 

بیابان (1) ، منطقه ای با بارندگی اندک ، پوشش گیاهی کم و بی بهرگی از آبهای سطحی . خاک کم قوّت و غالباً شور، بادهای تند، هوای بسیار گرم در روز و بسیار سرد در شب و فرسایش شدید از ویژگیهای دیگر آن است ( رجوع کنید به کویر * ).

بیابان در زبان فارسی ، اعم از صحرا و کویر و هرگونه ناحیة خشک و بی آب و علف است . بیابان ، در واقع ، از جایی آغاز می شود که آبادی * (= ده ، شهر، نقطة مسکونی ، محل کشت و کار، زمین آبیاری شده ) پایان می یابد. در زبان فارسی برای انواع متفاوت بیابان و دسته بندی سرزمینهای بکلّی خشک ، خشک ، نیمه خشک و کم بارش و درجه بندی آنها، معیار علمی دقیقی در دست نیست .

البته بیابانِ نوعی بکلی خشک نیست و انواعی از گیا و زیا، در آن یافت می شود. بخشهای قابل توجهی از ایران حتی بعضی نواحی مرتفع را ـ جز درّه های سبز و مسکونی آنها ـ یا نواحی مرتفعی که بارش سالانة آنها حدود 350 میلیمتر است ، که البته این مقدار برای کشت دیمی کافی است ، مانند نواحی بسیاری در استانهای آذربایجان ، خراسان و کردستان و بلوچستانِ پاکستان و مشرق و مرکز افغانستان ، می توان بیابان قلمداد کرد. بیابانِ نوعی می تواند دشت پهناوری باشد با آبیاری کم و محدود، رشته کوههای نامنظّم و ناپیوسته و میانگین بارش 100 تا 400 میلیمتر در سال و عموماً در ماههای سرد، با رطوبت اندک ، تبخیر شدید و سریع و وزش بادهای تندی که در فصلهای گرم گاه هفته ها ادامه دارد. ذخیرة آبهای زیرزمینی در بیابانهای ایران گاه کافی و فراوان است . عمق چاهها تا سطح سفرة آب در نقاط مختلف تفاوت دارد و به صد متر هم می رسد.

در نواحی خشک ایران ، آبادیهایی که به آب دایمی دسترسی ندارند آب موردنیاز خود را معمولاً از ذخیرة آبهای زیرزمینی ، از جمله از طریق قنات ، تأمین می کنند. تبدیل کردن بیابان به آبادی ، تنها از راه دست یافتن به منابع آب میسر بوده ، و البته ثبات سیاسی و اقتصادی همواره به این روند کمک کرده است . جایی که امکان آبیاری و کشت وکار می یافت به آبادی ، و هرجا که این امکان را از دست می داد متروک و به بیابان تبدیل می شد. شاهدهای تاریخی ، بومشناختی و باستانشناختی بسیاری مؤیّد این نکته است . حتی اکنون نیز ویرانة آبادیهای بسیاری را می توان یافت که براثر همین عوامل ، رونق یافته یا حیات خود را از دست داده اند. بازتابی از این وضع را نیز دراین بیت رودکی می توان دید: بسا شکسته بیابان که باغ خرّم بود/ و باغ خرّم گشت آن کجا بیابان بود (صفا، ج 1، ص 384).

حدّ و مرز بیابان و آبادی ، نه تنها با عوامل طبیعی بلکه با علتهای تاریخی نیز تعیین می شده است . به دلایلی ، محلی را برای سکونت و آبادی ، مناسبتر از جاهای دیگر تشخیص می داده اند، و عوامل اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی تأثیرهای خود را می گذاشته است .اقتصاد آبادیها، وضع بیابانهای مجاور را تحت تأثیر خود قرار می داده است . افزایش جمعیت ، رونق اقتصادی ، نیاز به فضاهای بیشتر از جملة عوامل مؤثری بوده که در روند تبدیل بیابان به آبادی کمک می کرده است . گیاهانی که کاربردهای خوراکی و دارویی داشته ، خار، هیزم ، زغال که سوخت آبادیها، کوره ها و کارگاههای صنعتی را تأمین می کرده ، از بیابانهای اطراف آبادیها آورده می شده است . چادرنشینانی که در این بیابانها زندگی می کردند، معیشت شان به اقتصاد آبادیها وابسته بود. آبادیها با سرمایه گذاری در زمینة احداث یا گسترش شبکة قناتها می توانستند از بیابانها و بیابان نشینها بهره برداری کنند.

حفظ امنیت آبادیها و راههای آنها که از بیابانها می گذشته ، از اهمّ مسائل بوده است . در همة نواحی خشک آسیا، خطر هجوم و حملة طوایف بیابانگرد به آبادیها و ناامن ساختن راهها و زندگی شهری ، همواره وجود داشته است . هرگاه که طوایف بیابانگرد، آبادیها را بی دفاع یا آسیب پذیر می یافتند، دست به یورش و تاراج می زدند، و این گونه یورشها در نقاط مختلف آسیا بارها و بارها تکرار شده است .

تفاوت سنتهای بیابانگردی و آبادی نشینی از تفاوتهای ریشه دار فرهنگی ایران است . جایگاهی که بادیه نشینی در ادبیات عرب دارد، بیابانگردی در ادب فارسی ندارد ( رجوع کنید به بدوی * ، عرب ) . بیابانگردی در ایران نقطة مقابل زندگی متمدّنانه تلّقی می شده است . ایرانیان از بیابانها می گذشتند، اما در

آنها اقامت نمی کردند. انحصار ادبی شهرها نیز اهمیت تاریخی بیابانها را نادیده گرفته است . انواع پیشداوریها دربارة بیابانگردها، از آثار همین انحصار است . گرایش غربیها در دوره های اخیربه زندگی ساده و ابتدایی در بیابان ، سبب شده است که تصوّرات کهن از تأثیر بومشناختی شیوة سنّتی زندگی بیابانگردی تقویت شود.

زندگی آبادی نشینی در ایران ، از تأثیرهای بیابان و فرهنگ بیابانگردی برکنار نبوده است . آبادی نشینان از رطوبت کم ، آفتاب فراوان ، افقهای باز، نور و رنگ بی مانند، شبهای خنک تابستان و روزهای گرم آفتابیِ بیابانهای اطراف بهره مند می شدند. گشت وگذار آبادی نشینان کنار جویبارها، گردش در هوای آزاد، اسب دوانی و سیزده بدر در بیابان بود. لذت بردن از بیابان و ایمن بودن و آسودن در آبادی ، نشانه ای از برداشت ایرانی از محیط طبیعی است که از دیرباز تاکنون ادامه یافته است . باغسازی عصر ساسانی در فضاهای پهناور اما محصور، کاستن از خطرهای بیابان و افزودن بر لذت آن بود.

در قرنهای اخیر، براثر افزایش جمعیت و گسترش آبادیها و تبدیل شدن آنها به شهرهای بزرگ ، محیط طبیعی بیابانها دستخوش تغییر شد. برای مثال ، سیّاحانی که در نیمة نخست قرن سیزدهم / نوزدهم از هند گذشته اند، به مشکلِ یافتن هیزم در بیابانها اشاره کرده اند (فارستر، ص 190). کوشش برای حفاظت از طبیعت و زیست بوم بیابانها از دهة 1330 ش /1950 آغاز شد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به سازمان جنگلها و مراتع کشور * و سازمان حفاظت محیط زیست * ). خشکسالی طولانی مدت اواخر دهة 1340 ش /1960 و اوایل دهة 1350 ش / 1970 در چین ، هند، ایران ، پاکستان و صفحات ماوراءالنهر روند گسترش بیابانها را تشدید کرد. برای مقابله با این خطر، تدبیرهای تازه ای اندیشیده و سازمانهای جدیدی تشکیل داده اند، و مطالعه دربارة فنون و روشهای مؤثر بیابان زدایی / کویرزدایی آغاز شده است . ( وظیفة «مرکز تحقیقات مناطق کویری و بیابانی ایران * » (تأسیس 1354 ش ) شناسایی مناطق کویری و بیابانی ایران از لحاظ طبیعی ، انسانی ، اجتماعی و محیط زیست و استفاده از نتایج پژوهش در عمران مناطق کویری و بیابانی است ( مؤسسات پژوهشی کشور ، ص 481). )


منابع :
(1) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، تهران ، ج 1، 1347 ش ؛
(2) احمد مستوفی ، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت ، تهران 1351 ش ؛
(3) ( مؤسسات پژوهشی کشور ( بخش دولتی )، تهران : وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، مرکز تحقیقات علمی کشور، 1376 ش ) ؛
(4) علی اصغر مهاجر، زیرآسمان کویر، تهران 1341 ش ؛
(5) ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو ، چاپ نادر وزین پور، تهران 1350 ش ؛
(6) احمدعلی وزیری کرمانی ، «جغرافیای مملکت کرمان »، فرهنگ ایران زمین ، ش 14 (1345ـ1346 ش )، ص 20ـ286؛


(7) H. Bobek, Features and formation of the Great Kavir and Masileh, Tehran 1959;
(8) D. M. Currie, Report to the government of Pakistan on desert areas of West Pakistan, Rome 1956;
(9) Desertification and development: dryland ecology in social perspective, ed. B. Spooner and H. S. Mann, London 1982;
J. P. Ferrier, Caravan journeys

(10) and wanderings in Persia, Afghanistan, Turkistan and Baluchistan, London 1857;
(11) G. Forster, A journey from Bengal to England, London 1798;
(12) M. P. A. Jackson et al., Salt diapirs of the Great Kavir, central Iran , Boulder, Colo. 1990;
(13) C. MacGregor, Narrative of a journey through the province of Khorasan and on the north-west frontier of Afghanistan in 1875 , London 1879(esp.I,75ff.);
(14) C. E. Yate, Khurasan and Sistan , Edinburgh 1900;


(15) برای صورت کامل منابع رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل "Desert" .

/ ب . اسپونر ، تلخیص از ( ایرانیکا ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2309
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست