بُهلول بن راشد ، ابوعمرو حجری ، محدّث مالکی مغرب در قرن دوم . در 128 در قیروان متولد شد. از بزرگان آن عصر، مانند مالک ، سفیان ثوری ، لیث بن سعد، حارث بن نَبْهان ، یونس بن یزید (متوفی 159)، حنظلة بن ابی سفیان (متوفی 151)، موسی بن علی بن رباح (متوفی 163) و دیگران حدیث شنید (مالکی ، ج 1، ص 200ـ201؛ عیاض بن موسی ، تراجم اغلبیة ، ص 27؛ ابن حِبّان ، ج 8، ص 152؛ ذهبی ، ج 1، ص 355؛ ابن ماکولا، ج 3، ص 84؛ ابن ابی حاتم ، ج 2، ص 429؛ ابن حجر عسقلانی ، ج 2، ص 66). وی نخست به عبادت و زهد روی آورد، ولی با احساس نیاز مردم به علم ، به کسب علوم پرداخت . مُوَطّأ مالک را نزد علی بن زیاد و ابن غانم خواند؛ جامع صغیرِ سفیان را از ابوالخطّاب و ابوخارجه و جامع کبیر را از علی بن زیاد شنید (عیاض بن موسی ، ص 28). پس از اتمام تحصیل و رسیدن به مرتبة فقاهت ، موردتوجه مردم قرار گرفت و مقام مرجعیّت و فتوای مالکیان به وی محوّل شد. وی شخصی پرهیزکار مستجاب الدّعوه و نیک سیرت و بخشنده و در عین حال در مذهب خود متعصّب بود و مخالفان خود را طرد می کرد. نمونه هایی از عبادت و زهد او در منابع گزارش شده است (مالکی ، ج 1، ص 203ـ212؛ عیاض بن موسی ، ص 29ـ 37؛ ابن حجر عسقلانی ، همانجا؛ ابن فرحون ، ص 166). مخالفت بهلول با تصمیم امیر افریقیه ، محمدبن مقاتل عکّی ، مبنی بر فرستادن سلاح و آهن و مس برای ملک روم ، در پی ایجاد روابط دوستانه با او، سبب دشمنی عکّی با بهلول و حبس و تازیانه خوردن وی شد. جراحت ناشی از این تازیانه ها به مرگ بهلول در سال 182 یا 183 انجامید (مالکی ، ج 1، ص 201، 212ـ213؛ عیاض بن موسی ، ص 37ـ39، 40؛ ابن قُنفُذ، ص 145؛ ابن حجر عسقلانی ، ج 2، ص 66ـ67).
بهلول علاوه بر مقام فتوی و مرجعیّت ، در نشر فقه و حدیث و تربیت محدثان نیز نقش بزرگی داشته و بسیاری از بزرگان مالکی مثل سَحْنون * ، عون بن یوسف خزاعی ، خلیفه بن یزید، یحیی بن سلام ، ابوزکریّا حَفری ، عبدالمتعالی ، ابوسنان و قعنبی و دیگران از وی حدیث شنیده اند (عیاض بن موسی ، ص 28؛ مالکی ؛ ابن فرحون ؛ ابن حبّان ؛ ابن حجرعسقلانی ؛ ابن ماکولا؛ ابن ابی حاتم ، همانجاها). تنها اثر باقیمانده از بهلول کتابی در فقه مالکی است که می گویند شاگردان وی آن را تدوین کرده اند. او در این کتاب ، بیشتر به اقوال و نظریات سفیان ثوری توجه کرده است (مالکی ؛ عیاض بن موسی ، همانجاها). دربارة مقام علمی و درجة توثیق وی ، مُورّخان
و ارباب جرح و تعدیل ، از معاصران و متأخّران ، نظر داده اند؛ از جمله ابوعبدالله اجذابی ، بهلول را از علمای بزرگ مغرب در عصر خود شمرده و گفته است که هر وقت مالک بهلول را می دید، می گفت بهلول عابد سرزمین مغرب است . سحنون نیز وی را استاد و مقتدای خود دانسته است (مالکی ، ج 1، ص 202ـ 203؛ عیاض بن موسی ، ص 28، 36؛ ابن فرحون ؛ ابن حجرعسقلانی ، همانجاها). از متأخّرین نیز ابن ابی حاتم و عقیلی وی را توثیق کرده اند (عیاض بن موسی ، ص 28؛ ابن حجرعسقلانی ، همانجا). ابن حبان (همانجا) از وی یاد کرده است . ذهبی و ابن ابی حاتم و ابن حجرعسقلانی (همانجاها) می گویند که ابن معین دربارة او اظهار عدم شناخت کرده است . نمونه های احادیث بهلول بن راشد در صحیح مسلم آورده شده است (مالکی ، ج 1، ص 201).
منابع : (1) ابن ابی حاتم ، کتاب الجرح والتعدیل ، حیدرآباد دکن 1371ـ 1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛ (2) ابن حِبّان ، کتاب الثقات ، حیدرآباد دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983؛ (3) ابن حجر عسقلانی ، لسان المیزان ، بیروت 1390/1971؛ (4) ابن فرحون ، الدّیباج المذهب فی معرفة اعیان علماء المذهب ، چاپ مامون بن محیی الدین جنان ، بیروت 1417/ 1996؛ ابن قنفذ، الوفیات ، چاپ عادل نویهض ، بیروت 1400/ 1980، ابن ماکولا، الاکمال ، چاپ عبدالرحمان بن
(5) یحیی معلمی یمانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛ محمدبن احمد ذهبی ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، چاپ علی محمد بجاوی ، قاهره 1963ـ
(6) 1964، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛ (7) عیاض بن موسی ، تراجم اغلبیة ، چاپ محمد طالبی ، ( تونس ) 1968؛ (8) عبدالله بن محمد مالکی ، کتاب ریاض النفوس ، چاپ بشیر بکوش ، بیروت 1401ـ1403/ 1981ـ1983.