responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2213

 

بهبهانی ، آقامحمدباقر ، مشهور به «وحید بهبهانی » و مقلب به «آقا»، فقیه ، اصولی و مؤلف امامی قرن دوازدهم . در اصفهان میان سالهای 1116، 1117 یا 1118 متولد شد. مادّه تاریخی که دربارة تولدش گفته شده سال 1118 را اثبات می کند (علیاری ، ج 6، ص 572)، لیکن نوادة او در مرآت الاحوال (ج 1، ص 147) سال 1117 را ثبت کرده است . پدرش ، مولی ' محمد اکمل اصفهانی ، از شاگردان علامة مجلسی بوده (قمی ، 1357ـ 1358، ج 2، ص 97) و از حال و مقام وی چندان اطلاعی در دست نیست جز اینکه وحید بهبهانی در اجازة خود به بحرالعلوم ، او را با عناوین «الاعلم الافضل الاکمل استاد الاساتید الفضلاء...» ستوده است (نوری ، ج 3، ص 384؛ زنوزی ، گ 69ـ70). مادر وحید بهبهانی ، دختر آقانورالدین بن ملاّ صالح مازندرانی بوده است و چون همسر ملاّ صالح مازندرانی ، آمنه بیگم ، دختر ملاّ محمدتقی مجلسی و خواهر ملاّ محمّدباقر مجلسی بوده ، وحید در نوشته های خود از مجلسی اول و ملاّ صالح با عنوان جدّ و از مجلسی دوم با عنوان دایی (خان ) یاد می کند (محمدباقر بهبهانی ، 1404، ص 64؛ همو، 1416، ص 28، 196؛ قمی ، 1327 ش ، ج 2، ص 408). اگرچه برخی نسبِ وحید را به شیخ مفید (متوفی 413) رسانده اند (امین ، ج 3، ص 136)، بر پایة مطلبی که از سردار کابلی نقل شده ، این انتساب ساختگی است (سمیعی ، ص 66ـ73) و در آثار وحید و فرزندان او نیز هیچ اشاره ای به آن دیده نمی شود.

وحید بهبهانی دوران کودکی و نوجوانی را در اصفهان گذرانید و علوم عقلی را نخست نزد پدرش آموخت (احمد بهبهانی ، ج 1، ص 147) و به گفتة زنوزی (همانجا) جامع حدیث کافی را نیز نزد وی خواند و از او اجازة روایت گرفت (نوری ، همانجا). در پی مرگ پدر و آشفتگی اوضاع اصفهان بر اثر هجوم و تسلط محمود افغان در 1135، برای همیشه از اصفهان خارج و راهی عراق شد و در محضر پدر همسرش ، سید محمد طباطبایی بروجردی ، به تحصیل علوم عقلی پرداخت ؛ سپس در نجف از محضر استادانی چون سید صدرالدّین قمی همدانی ، شارح وافیة الاصول ، بهره برد (احمد بهبهانی ، ج 1، ص 147ـ149؛ دوانی ، ص 112). صدرالدین از علمای بزرگ عصر خود و جامع معقول و منقول بود و پس از تسلط محمود افغان بر ایران به نجف اشرف عزیمت کرده بود (جزایری ، ص 98ـ99؛ قمی ،1357ـ1358، ج 2، ص 357ـ376؛ خوانساری ، ج 4، ص 122ـ123). به گفتة نواده وحید بهبهانی ، آقااحمد (ج 1، ص 148) وی به طریقة اخباریه متمایل بوده است ، ازینرو شاگردش وحید نیز در اوایل تحصیل به آن طریقه گرایید، سپس از آن فاصله گرفت و روش اجتهاد را پسندید (رجوع کنید به ادامة مقاله ، بخش وحید و اخباریه ). وحید پس از تکمیل تحصیل در عراق ، راهی بهبهان شد و به گفتة آقااحمد (همانجا) زیاده از سی سال در آن شهر سکونت کرد و ازینرو به بهبهانی اشتهار یافت . تاریخ رفتن او به بهبهان و مدت اقامتش در این شهر دقیقاً معلوم نیست ، لیکن بر اساس قضیه ای که شاگردش زنوزی (همانجا) از او نقل می کند وی در زمانی که کریم خان زند بهبهان را محاصره کرد در آنجا می زیسته است . تاریخ این محاصره 1170 بوده است (نامی اصفهانی ، ص 58؛ فسائی ، ج 1، ص 598). از سوی دیگر عبدالنبی قزوینی (ص 75) در 1175 وحید را در کربلا ملاقات کرده است و از گفتة وی برمی آید که در زمان این ملاقات ، مدتی از اقامت او در کربلا می گذشته است . بر اساس این شواهد احتمالاً او در حدود 1140 به بهبهان رفته و تا پس از 1170 در آنجا بوده است . دقیقاً معلوم نیست که چه انگیزه ای موجب عزیمت او به بهبهان شده ، اما احتمالاً مهمترین عامل ، موقعیت آرام بهبهان بوده است که پس از آشفتگی اوضاع اصفهان پناهگاه اهل علم گردیده بود؛ عامل احتمالی دیگر مقابله با مسلک اخباری بوده که در آن زمان عالم و مدافع بزرگ اخباری ، شیخ عبدالله سماهیجی * بحرینی (متوفی 1135) در بهبهان رونق داده بوده و پس از او شاگردش سیدعبدالله بلادی (متوفی 1165) آن را دنبال می کرده است (جزایری ، ص 205ـ 206؛ بحرانی ، لؤلؤة البحرین ، ص 93، 98).

وحید پس از اقامتی طولانی و مقابلة علمی پیگیر با روش اخباری در بهبهان به اتفاق جمعی از بستگان و عشایر محلی به کربلا رفت و در آنجا ساکن شد و در 1205 در همانجا از دنیا رفت (زنوزی ، همانجا؛ احمد بهبهانی ، ج 1، ص 148ـ 149).

معاصران وحید بهبهانی و دانشمندان پس از وی با اوصاف و عناوینی همچون علامة زمان ، جامع علوم ، علامة ثانی ، محقّق ثالث ، او را ستوده اند. سیره نویسان بر این نکته تأکید کرده اند که عالمان پس از وی ، همگی از پرتو علوم او بهره مند و پرورش یافتة مکتب وی اند، ازینرو او با عنوان «استاد الکلّ فی الکلّ» (استاد همگان در همة علوم ) شناخته شده است (مازندرانی حائری ، ج 6، ص 177؛ تنکابنی ، ص 198؛ زنوزی ، همانجا؛ جاپلقی بروجردی شفیعا، ص 31؛ احمد بهبهانی ، ج 1، ص 146ـ147). برخی از مشاهیری که از محضر وحید بهبهانی بهره مند شدند عبارت اند از: ملاّ مهدی نراقی (متوفی 1209)؛ سید محمد مهدی طباطبایی مشهور به بحرالعلوم (متوفی 1212)؛ ابوعلی مازندرانی حائری ، مؤلف منتهی المقال (متوفی 1215)؛ سید محمد جواد عاملی ، مؤلف مفتاح الکرامة (متوفی 1226)؛ شیخ جعفر نجفی ، کاشف الغطاء (متوفی 1228)؛ میرزاابوالقاسم قمی ، مؤلف قوانین الاصول (متوفی 1231)؛ میرسیدعلی طباطبایی ، خواهرزاده و داماد وحید، مؤلف ریاض المسائل (متوفی 1231)؛ شیخ اسدالله کاظمی ، مؤلف مَقابِس الانوار (متوفی 1234)؛ ملاّ احمد نراقی (متوفی 1245)؛ شیخ محمدتقی اصفهانی ، مؤلف هدایة المسترشدین (متوفی 1248)؛ حاج محمدابراهیم کلباسی اصفهانی (متوفی 1261)؛ و سیدمحمدحسن زنوزی خویی (متوفی 1246) مؤلف ریاض الجنّة (آقابزرگ طهرانی ، 1404، جزء2، قسم 1، ص 172، قمی ، 1327 ش ، ج 2، ص 406؛ محمدباقر بهبهانی ، 1415، مقدمه ، ص 19ـ20).

وحید بهبهانی نه تنها خود در میان علمای امامیّه از جایگاهی ممتاز برخوردار است ، بلکه از میان فرزندان و نوادگان او نیز شخصیتهای بزرگی برخاسته اند و خاندان بهبهانی را به صورت یکی از بزرگترین خاندانهای علمی شیعه درآورده اند. اولین فرزند وحید به نام آقا محمد علی ، فقیهی مقتدر در کرمانشاه بوده است (رجوع کنید به بهبهانی * ، آقامحمدعلی ) که از فرزندان او نیز، آقا احمد معروف است (رجوع کنید به بهبهانی * ، آقااحمد). فرزند دیگر وحید، آقا عبدالحسین نام داشته و به گفتة آقااحمد (ج 1، ص 168) اهل سلوک و ریاضت و مجاهدة با نفس بوده ، همچنین در دوران مرجعیت پدرش امور مالی و بررسی استفتائات بر عهدة او بوده است . وحید دختری نیز داشته که همسر میرسیدعلی طباطبایی * (صاحب ریاض ) بوده است و از فرزندان او سید محمد مجاهد * (متوفی 1242)، صاحب مناهل است که فتوای جهاد علیه روسیّة تزاری را در زمان فتحعلی شاه قاجار صادر کرد (برای اطلاع بیشتر از خاندان بهبهانی رجوع کنید به احمد بهبهانی ، ج 1، ص 128، 179؛ دوانی ، ص 256، 272).

آثار. تألیفاتی که در زمینه های مختلف علوم دینی از وحید بهبهانی بر جای مانده نشانة تبحّر و احاطة علمی او است . تحقیقات فقهی او در شرح بر ابواب عبادات کتاب مفاتیح الشّرایع فیض کاشانی و در حواشی او بر مدارک الاحکام سید محمد عاملی نمایان است . وی در علم رجال حدیث نیز تبحّر و تعمّق داشت و در تحقیقات رجالی اش که به صورت تعلیقه بر رجال استرآبادی ، منهج المقال ، نوشته است با سعة نظر کوشیده تا راویانی را که دلیل روشنی بر وثاقت آنان نیست به مدد قرائن توثیق کند و از این جهت مورد نقد رجال شناسان متأخّر قرار گرفته است (برای نمونه رجوع کنید به خوئی ، ج 2، ص 346، ج 5، ص 129، 133، ج 7، ص 60، ج 16، ص 45ـ46، 171ـ172).

از وحید بهبهانی ، 119 رساله و کتاب برجای مانده که شماری از آنها چاپ شده است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مازندرانی حائری ، ج 6، ص 180ـ182؛ محمدباقر بهبهانی ، 1415، مقدمه ، ص 20ـ26؛ برای آگاهی از آثار وحید بهبهانی در ردّ اخباریگری رجوع کنید به ادامة مقاله ).

وحید و اخباریه . امتیار برجستة وحید در مواجهه با اخباریگری و پایه گذاریِ روشِ نوینِ اصولی در فقه امامیّه است . مسلک اخباریگری که قریب به دو قرن بر حوزه های علمی شیعه سایه افکنده بود توسط ملاّ محمد امین استرآبادی * (متوفی 1033 یا 1036) به ظهور رسیده و سبب طرد اجتهادِ مبتنی بر علم اصول شده بود. اساس این مرام تأکید بر روایات و قطعی الصّدور بودن روایات کتابهای حدیثی ، خصوصاً کتابهای چهارگانه حدیث امامیه بود، تا آنجا که برخی از آنان استدلال به قرآن را نیز جز در موارد بدیهی ، روا نمی دانستند (استرآبادی ، جاهای متعدد؛ خوانساری ، ج 1، ص 127ـ130 به نقل از مُنیة المُمارسین تألیف شیخ عبدالله سماهیجی ؛ بحرانی ، الحدائق الناضرة ، ج 1، مقدمة سوم ، ص 26، 65، مقدمة دوازدهم ، ص 167، 170؛ نیز رجوع کنید به اخباریه * ). بلاد عراق خصوصاً کربلا و نجف به حدّی تحت سیطرة علمی اخباریان قرار گرفته بود که کتب فقهای اصولی متروک و مهجور مانده بود (مازندرانی حائری ، ج 6، ص 187؛ خوانساری ، ج 2، ص 95). مبارزة وحید با اخباریگری از زمان توقّف طولانی او در بهبهان آغاز شد. بهبهان به سبب مهاجرت بسیاری از علمای بحرین مرکز فعالیّت پیروان نظریة اخباریگری شده بود و وحید در آنجا به تدریس ، اقامة جماعت و تصّدی امور دینی و از همه مهمتر به تألیف در جهت تبیین و نقد آرای اخباریان پرداخت (رجوع کنید به سطور پیش ). وی کتاب الاجتهاد و الاخبار را که نوعی دفاعیّه از مسلک اجتهاد است ، در 1155 در بهبهان تألیف کرد و در آن مبانی اخباریگری را به باد انتقاد گرفت . وحید در این کتاب نمونه هایی از سخنان بی پایة اخباریان و نیز مباحثات خود را با آنها نقل (1416، ص 50، 66) و از برخورد توهین آمیز اخباریان با علمای دین بشدت انتقاد کرده است (همان ، ص 216ـ217). اقامت طولانی وحید در بهبهان ، آمد و شد اهل علم نزد او و تربیت شاگردان و تألیف آثار ارجمند، آوازة وی را به نجف و کربلا رساند. وحید در کربلا که آن زمان محل تجمّع اخباریان بود، چند روز به درس شیخ یوسف بحرانی (متوفی 1186)، سرآمد فقهای عصر و آخرین نمایندة مسلک اخباریگری ، حاضر شد. سپس اعلام کرد که مایل است اندک زمانی به جای بحرانی درس بگوید و از وی خواست تا شاگردانش را به حضور در درس وی سفارش کند. بحرانی که اخباری معتدلی بود و به تعبیر خودش راه میانه ( الحدائق ، ج 1، ص 15) را برگزیده بود، خود به دسته بندی علمای شیعه به اخباری و اصولی و بدگویی از مجتهدان بزرگ شیعه انتقاد داشت . ازینرو مجلس درس خود را که بزرگترین حلقة درسی در آن زمان بود به وحید واگذار کرد و وحید ظرف سه روز با تبیین نظریّة اجتهاد و نقد نظریّات اخباریان ، نزدیک به دو سوم شاگردان بحرانی را از مرام اخباری رویگردان ساخت (مامقانی ، ج 2، ص 285 مکرّر).

وحید با بحرانی و علمای دیگر اخباری نیز به بحثهای طولانی پرداخت (قمی ، 1327 ش ، ج 2، ص 407) و با انتقاد علنی از اخباریگری و تحذیر شاگردان خود از پیوستن به حلقه های درسی آنان ، این مرام را از رونق انداخت . در این میان شیخ یوسف بحرانی با تقدیر از مقام علمی و فراهم آوردن نفوذ اجتماعیِ وحید، به شکل غیر مستقیم کمک شایانی در سست کردن پایه های اخباریگری و رشد مکتب اجتهاد نمود (رجوع کنید به بحرانی * ، یوسف بن احمد).

وحید بیش از سی سال در کربلا ماند و سرانجام موفق شد تا جریان اخباریگری را کنار زده ، حوزة اجتهادی خود را بر پا کند. پس از الاجتهاد و الاخبار مهمترین اثر وحید در ردّ اخباریان الفوائد الحائریّة است . نگارش کتاب اخیر در دو مرحله انجام شد: مرحلة اول در 1180 نوشته شد و شامل 35 مطلب با عنوان فائدة بود که به الفوائد الحایریّة القدیمة مشهور است . وحید مرحلة دوم را در سالهای پایانی قرن دوازدهم تألیف کرد که به الفوائد الجدیدة یا مُلحقات معروف است . محمد حسن بن معصوم قزوینی (متوفی 1240) یکی از شاگردان وحید، مجموعه ای از دو بخش را در هشتاد فائده تلخیص کرد و آن را الفوائد السنیّة نامید و خود شرحی به نام تنقیح المقاصد بر آن نوشت (آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 16، ص 330ـ331).

به نظر وحید در آثار اصولی اش ، بر خلاف قول استرآبادی و پیروان او، استنباط و اجتهاد در عصر امامان رایج بود و به همین دلیل در آن روزگار نیز اصول فقه وجود داشت و کار مجتهدان اصولی ، تنها گسترش و تعمیق مباحث و تدوین دانش اصول بود. ازینرو قول استرآبادی که آغاز اجتهاد و اصول فقه را به ابن جنید و ابن ابی عقیل و پس از آن دو به شیخ مفید و سپس به علاّ مة حلّی (متوفی 726) نسبت داده ، اشتباه است (محمدباقر بهبهانی ، 1416، ص 99ـ100). برای نمونه ، نقل دو حکم متعارض از یک امام و روش حلّ تعارض ، از آن امام یا امامان بعدی مقوله ای اصولی است . بحث حجیّت خبر واحد یا حجیّت ظواهر قرآنی نیز در عصر امامان مطرح بوده است (همان ، ص 100؛ همو، 1415، ص 236، 283ـ284). از آن مهمتر، به کارگیری برخی روشهای اجتهادی چون قیاس از سوی فقهای اهل سنّت ـ که پیروان امامان نیز گاهی نادانسته آنها را می پذیرفتند ـ و این که امامان در شرایطی ناگزیر آن روشها را نفی می کردند همه مربوط به مباحث اصولی است . وحید در آغاز الاجتهاد و الاخبار (1416، ص 6ـ7) اشاره می کند که فرد مسلمان ناگزیر از پایبندی به تکالیف دینی است و از آنجا که این تکالیف توقیفی است ، باید درصدد جستجو و شناخت تکالیف برآمد. در فصل دوم کتاب به حجیّت قول مجتهد پرداخته و قول اخباریان را که هر کس می تواند با رجوع به کتب حدیث وظیفة شرعی خود را به دست آورد، ابطال می کند. استرآبادی برای قول مجتهدان هیچگونه حجیتّی قائل نبود و فقط کسانی را فقیه می دانست که با تأمّل و فحص در احادیث توانسته اند احکام را مطابق با احادیث به دیگران اطلاع دهند، در حالی که در نظریّة اجتهاد قولِ فقیه حجیّت دارد و مکلّفان با عمل به آن وظیفة شرعی خود را به جای می آورند. وحید با ذکر دلایل و مثالهای فراوان از پیامدِ نظر اخباریان در نفی اجتهاد و تقلید سخن گفت و آشفتگی و هرج و مرج ناشی از کنار گذاشتن تقلید را آشکار کرد (همان ، ص 50، 52، 55، 57). وی اشاره می کند که امامان در بیان احکام از روش تدریج استفاده کرده اند و خصوصاً با توجه به محدودیتهای سیاسی و اجتماعی نتوانسته اند همة «احکام واقعی » را به همگان بگویند. گذشته از این همة آنچه با توجه به تناسب ظرفیت علمی شاگردان ، به آنان گفته اند به ما نرسیده است . از سوی دیگر حوادث تاریخی و از بین رفتن دفاتر و یادداشتهای اصحاب و در بسیاری از موارد نقل از حافظه نشان می دهد که بسیاری از احادیث به دست تدوین کنندگانِ جوامع حدیثی نرسیده یا از سوی آنان به دلایل گوناگون نقل نشده است و چه بسا بسیاری از اصول استنباط حکم ، در اخبار مفقوده وجود داشته است . همچنین گذشت زمان و پیدایش مباحث و پرسشهای جدید نیاز واقعی به اجتهاد و اصول فقه را آشکارتر می کند و فقها ناگزیر از کشف مبانی و اصول استنباط احکام می باشند (همان ، ص 101، 103). رأی دیگر وحید در مقابل اخباریان ، ردّ ادعای قطعی الصّدور بودن احادیث بود. وی ضمن تقدیر از مؤلفانِ آثار و بیانِ اعتبار آنها، بر ظنّی الصّدور بودن روایاتشان تأکید کرد، اهمیت پژوهشهای رجالی و حدیث شناسی را یادآور شد و ادعای علم آفرین بودن مجموعة روایات را گزاف دانست (همان ، ص 112، 118ـ189، 193ـ194؛ نیز رجوع کنید به همو، 1415، ص 122). همچنین این ادّعای اخباریان را که در شرع از عمل به ظن منع شده و از قول مجتهدان تنها می توان به ظن رسید در حالی که با رجوع به اخبار می توان علم به احکام پیدا کرد نقد کرد و توضیح داد که مجتهدان دلایل قطعی بر درستی عمل به ظنون معتبر را ارائه کرده اند و با مراجعه به اخبار هیچکس به قطعیّت نرسیده و با تتبّع و تأمّل بیشتر امکان تغییر رأی وجود دارد. گذشته از این ، ما یقین نداریم که همة احکام واقعی و مورد نیاز مکلّفین در جوامع حدیثی وجود داشته باشد (1416، ص 36، 41، 217ـ 218؛ نیز رجوع کنید به همو، 1415، ص 119ـ121، 124ـ125، 135ـ140). وحید در تبیین جدیدی که از روش اجتهاد عرضه کرد، دو اصطلاح «دلیل اجتهادی » و «دلیل فقاهتی » را ابداع نمود. منظور او از دلیل اجتهادی ، داده هایی است که در قرآن و حدیث عرضه شده و مجتهد از پژوهش در آنها به حکم ظنّی دست می یابد. مقصودش از دلیل فقاهتی مواردی است که حکم آنها مستقیماً از منابع استنباط به دست نیامده و فقیه با به کارگیری اصول فقه مانند اصل برائت و استصحاب و تخییر دربارة آنها روش عملی پیشنهاد می کند. اصطلاح اخیر را وحید از واژة «فُقَهایی » در شرح زبدة الاصولِ جدّ خود ملاّ صالح مازندرانی برگرفته بود که به رغم نادرستی از نظر قواعد صرفی (درست آن فقاهی است ) عیناً به آثار متأخّر مانند فرائد الاصولِ شیخ انصاری (متوفی 1281) و قوانین الاصولِ میرزای قمی (متوفی 1231) راه یافت و به احترام او به همان صورت به کار رفت . موفقیت وحید در براندازی مکتب اخباری به حدّی بود که فقهای پس از او در آثار اصولی خود نیاز چندانی به بازگویی و نقد آرای اخباریان نیافتند و حداکثر به نقل قول اخباریان از جنبة تاریخی بسنده کردند (برای نمونه رجوع کنید به انصاری ، ص 191).


منابع :
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت 1403/1983؛
(2) همو، طبقات اعلام الشیعة ، جزء2: الکرام البررة ، مشهد 1404؛
(3) محمد امین بن محمد شریف استرآبادی ، الفوائدالمدینة ، ( بی جا، بی تا. ) ؛
(4) محسن امین ، اعیان الشیعة ، چاپ حسن امین ، بیروت 1403/1983؛
(5) مرتضی بن محمد امین انصاری ، فرائدالاصول ، چاپ سنگی قم 1374؛
(6) یوسف بن احمد بحرانی ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش ؛
(7) همو، لؤلؤة البحرین ، چاپ محمد صادق بحرالعلوم ، قم ( بی تا. ) ؛
(8) احمد بهبهانی ، مرآت الاحوال جهان نما: سفرنامه ، قم 1373 ش ؛
(9) محمدباقربن محمد اکمل بهبهانی ، الرسائل الاصولیة ، «رسالة الاجتهاد والاخبار»، قم 1416؛
(10) همو، الفوائد الحائریة ، قم 1415؛
(11) همو، فوائد الوحید البهبهانی ، در علی بن حسین خاقانی ، رجال الخاقانی ، چاپ محمد صادق بحرالعلوم ، قم 1404؛
(12) محمدبن سلیمان تنکابنی ، کتاب قصص العلماء ، تهران ( بی تا. ) ؛
(13) محمد شفیع بن علی اکبر جاپلقی بروجردی شفیعا، روضة البهیة فی طرق الشفیعیة ، چاپ سنگی ، تهران 1280؛
(14) عبدالله بن نورالدین جزایری ، الاجازة الکبیرة ، چاپ محمد سمامی حائری ، قم 1409؛
(15) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ، چاپ اسدالله اسماعیلیان ، قم 1390ـ1392؛
(16) ابوالقاسم خوئی ، معجم رجال الحدیث ، بیروت 1403/1983؛
(17) چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(18) علی دوانی ، آقامحمدباقر بن محمد اکمل اصفهانی معروف به وحید بهبهانی ، تهران 1362ش ؛
(19) محمد حسن بن عبدالرسول زنوزی ، ریاض الجنة ، نسخة خطی کتابخانة آیت الله العظمی مرعشی نجفی ، ش 7723؛
(20) کیوان سمیعی ، زندگانی سردار کابلی مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم میلادی ، تهران 1363 ش ؛
(21) علی علیاری ، بهجة الا´مال فی شرح زبدة المقال ، ج 6، چاپ جعفر حائری ، تهران 1366 ش ؛
حسن بن حسن فسائی ، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی ، تهران

(22) 1367 ش ؛
(23) عبدالنبی بن محمد تقی قزوینی ، تتمیم امل الا´مل ، چاپ احمد حسینی ، قم 1407؛
(24) عباس قمی ، فوائد الرضویة : زندگانی علمای مذهب شیعه ، تهران ( تاریخ مقدمه 1327 ش ) ؛
(25) همو، کتاب الکنی و الالقاب ، صیدا 1357ـ 1358، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(26) محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری ، منتهی المقال فی احوال الرجال ، قم 1416؛
(27) عبدالله مامقانی ، تنقیح المقال فی علم الرجال ، چاپ سنگی ، نجف 1349ـ1352؛
(28) محمد صادق نامی اصفهانی ، تاریخ گیتی گشا ، تهران 1363 ش ؛
(29) حسین بن محمدتقی نوری ، مستدرک الوسائل ، چاپ سنگی تهران 1318ـ1321، چاپ افست تهران 1382ـ1383.

/ یحیی رهایی شهرضایی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2213
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست