responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2125

 

بویراحمدی ، ایل و گویش .

1) ایل . بویراحمدی ( یا بویراحمد ) ، بزرگترین طایفه از شش طایفة کهگیلویه ( و یکی از چهار گروهِ لُرهای ایران : بختیاری ، کوه گلو (کوه گیلو)، مَماسَنی (ممسنی ) و لرستان ) . این نام را بویر می نویسند و به صورتهای مختلفی تلفظ می کنند، مانند : بوئیر ، بویر (رجوع کنید به رزم آرا، ج 6، ص 62)، بویر (رجوع کنید به لمعه )، بویر (رجوع کنید به دهخدا، ذیل مادّه ). ( نام آنان در گزارشهای دورة ناصری و مظفری به صورت «بایرحمت » و «بایرحمتی » نیز آمده است ( وقایع اتفاقیه ، ص 76،100). )

طایفه بویراحمدی در منطقه ای کوهستانی زندگی می کنند که از شرق بهبهان و شمال دوگنبدان آغاز می شود و تا ارتفاعات کوه دِنا در شمال شرقی امتداد دارد. این منطقه با حدود چهار هزار کیلومتر مربع وسعت ، تقریباً نیمی از استان کنونی کُهگیلویه و بویراحمد را دربرمی گیرد. ظاهراً جمعیت بویراحمدیها در طول قرن گذشته بیش از ده برابر شده است . در دهة نخستین قرن حاضر، جمعیت آنها حدود دوهزار خانوار (فسائی ، ج 2، ص 271)، در 1289 ش حدود 750 ، 4 خانوار (رنکینگ ، ص 3، 32) و در 1323 ش حدود ده هزار خانوار (گارود ، ص 38) برآورده شده است ( سرشماریهای دهه های بعد نیز ناظر بر جمعیت شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمدی است و اختصاصاً در باب جمعیت طایفة مذکور اطلاّعی عرضه نمی دارد ) .

تقسیمات طایفه ای و سیاسی . بویراحمدی اتحادیه ای است که معمولاً با نام «ایل » از آن یاد می شود، و مرکب از حدود هفتاد طایفة مختلف است . این طوایف در سه واحد سیاسی بویراحمد گرمسیر، بویراحمد سردسیر علیا و بویراحمد سردسیر سفلی '، سکونت دارند. البته برخی تداخلها در اجزای این تقسیم بندی مشاهده می شود. هریک از این بخشها نیز در حوزة اقتدار خانی از تبار خاندان حاکم بویراحمدی ، قرار می گیرد. مهمترین این طوایف از لحاظ جمعیت و سوابق نقش سیاسی عبارت اند از: طایفه های تامْرادی ( تامُرادی ) ، قایدگیوی ( یاکِیْگیوی ) ، آقایی ، به انضمام نَرْمابی و زنْگوایی و باباخانی ؛ طوایف دشتِ موری شامل تیره های اولاد میرزاعلی و شیخ و طاس احمدی ؛ و حدود پانزده طایفة گوناگون سادات از جمله سادات امامزاده علی و سادات محمودی و سادات رضا توفیق ( برخی از این سادات که باسواد و باهوش و کاردان بودند، به دستگاه خانی راه می یافتند و میرزا و مُهردار مشیر و مشار خانها و کلانتران ایل و طایفه های بویراحمدی می شدند. میرزاها، خانها و کلانتران را در حل و فصل مسائل سیاسی و اقتصادی یاری می دادند و حساب دخل و خرج آنها را نگه می داشتند و ضابط اصلی و مسئول «غوره مالخانی »، یعنی گروه محافظان و نوکران و خدمتگزاران دستگاه خانی ، بودند. افرادی از سادات بویراحمدی نیز که تحصیلات دینی داشتند، به تبلیغ مذهب و امور مذهبی ، مانند عقد ازدواج ، طلاق ، کارهای وراثت ، وصیت و مراسم خاکسپاری ، در میان مردم ایل می پرداختند (رضا فاضل ، ص 37ـ39) ) . از دیگر طوایف مهم بویراحمدی ، جلیلی ، تیرتاجی یا نگین تاجی و سی سختی است .

علاوه بر این ، حدود چهل طایفة کوچکتر نیز وجود دارند که دو سوم آنها به محل زندگیشان منسوب اند؛ مانند طایفة چیتابی که در روستای چیتاب زندگی می کنند (برای آگاهی از تقسیمات طایفه ای ، محل سکونت و آمار جمعیت این طوایف رجوع کنید به مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی ، 1347ش ).

این طوایف و بویژه طوایف بزرگتر آنها از لحاظ ساختار به چندین بخش («تیره »، «تَشْ») تقسیم می شوند که هر یک از این بخشها معمولاً دودمان خاصی تشکیل می دهند، ولی غالباً تبار یکسانی ندارند. بارها دیده می شود که بخش خاصی از هر یک از این طایفه ها تیرة اولیه و اصلی قلمداد می گردد، و حال آنکه بخشهای دیگر معمولاً ملحقاتی بعدی از منشأ متفاوت به شمار می آیند. بنابراین ، می توان گفت که هر طایفه مجموعه ای است از تبارهای مکمل یکدیگر که حول محور یک تبار یا تیرة اصلی گرد می آیند. با این حال ، برخلاف آنچه از وجه تسمیة بسیاری از طوایف بزرگ برمی آید، آنها از یک تبار مشترک نیستند.

در کنار این تقسیم بندی طوایف ، یک تقسیم بندی سیاسی نیز در کار است ؛ بیشتر طوایف بزرگ که در آغاز زیر نفوذ خان واحد و مقتدری بوده اند، در جریان تحولات سیاسی ، به چند دسته یا جناح سیاسی تقسیم شده و هریک تحت نظارت یکی از اعضای مقتدر خاندان حاکم طایفه قرار گرفته اند. این رئیس معمولاً، ولی نه همیشه ، یکی از اعضای تبار اصلی و اولیة طایفه بوده است . معمولاً این دسته ها و جناحهای سیاسی چنان تقسیمات طایفه ای را تحت الشعاع قرار می دادند که چه بسا حتی اعضای یک تیره نیز به گروههای سیاسی متفاوت و حتی مخالف یکدیگر می پیوستند. علاوه بر این ، تمام خانها ـ اعمّ از خان طایفه یا سرکردة جناحی از جناحهای سیاسی موجود ـ همواره سعی داشتند که واحد زیر نفوذ خود را توسعه دهند. بدین ترتیب ، برخی از آنها از طریق دست اندازی به مناطق جدید یا جلب دیگران به حیطة فرمانروایی خود، طوایف کوچکتر یا بخشهایی از طوایف بزرگتر را زیر نفوذ و اقتدار خویش در می آوردند. البته این گروهها غالباً هویت ایلی اصلی خود را حفظ می کردند. بنابراین ، اعضای یک طایفه می توانستند در زمرة اتباع خان طایفة دیگری درآیند. واحدهایی که بر این اساس به وجود می آمدند، مبنای واحدهای سیاسی بویراحمدی را تشکیل می دادند و لفظ طایفه به آنها نیز اطلاق می شد. بدین ترتیب ، طایفه مُلاّ وَلی واحدی سیاسی بود که زمام امور آن را یکی از رؤسای قایدگیوی به نام ملاولی در دست داشت ، چیتابیها از جمله یکی از اقمار این واحد به شمار می رفتند و با اینکه خود را بخشی از این طایفة سیاسی می دانستند، در عین حال خود را طایفه ای از تبار چیتابی هم می شناختند. لفظ طایفه دربارة گروههای مختلف «عمله » و «مال خانی » نیز به کار می رفت . این طوایف مجموعه ای بودند از خانوارهای طوایف گوناگون که نیروی نظامی شخصی و خدم و حشم و کارگزاران و ملازمان خوانین و بویژه ایلخانها را تشکیل می دادند (تحقیقات میدانی مؤلف ).

( خانواده کوچکترین واحد اصلی و اجتماعی در نظام شاخه بندی ایل است . هر خانواده ، معمولاً خانوادة هسته ای ، در یک «بُهُون » (سیاه چادر) یا خانه زندگی می کند. واحدی دیگر در نظام ساختی ایل بویراحمدی «آوادی » (آبادی ) یا «مال » است . آبادی واحد اقتصادی تغییرپذیر و موقتی است مرکّب از چند یا چندین خانوار از یک اولاد که به قصد همکاری و تعاون در چراندن و پرورش دام گرد هم می آیند. هر آبادی در قلمرو جغرافیایی طایفه اش نشیمنگاهها و چراگاههای ییلاقی و قشلاقی مخصوص به خود دارد و اعضای آن در حق بهره برداری از زمینها و مراتع آن سهیم اند (مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ، 1345ش ، ص 29؛ صفی نژاد، ص 183). )

خاستگاه . بویراحمدی ملغمه ای است از رشته های قومی بسیار که در طول تاریخ بر اثر فتوحات و جابجاییهای ایلی و مهاجرتها و تخته قاپوها و پناهندگیها و به گروگان رفتنها به این منطقه آمده اند، ولی جزئیات این امر ثبت نشده است . به طور کلی ، شاید بتوان گفت که لهجة لری بویراحمدی ، از لهجه های جنوب غربی ایران ، نشان می دهد که ریشة اصل آنها (لرها) به ایرانیان اولیة فارس و حتی احتمالاً به عناصر پیش از آریایی منطقه ، که در این گروه از ایرانیان ادغام شدند، می رسد. از نظریه های دیگری که دربارة منشأ آنها مطرح و احتمالاً نظریة محکمتری است ، آن است که ریشة آنها به طایفة جاکی می رسد. جاکی یکی از طوایف ایرانی بود که بنا به قولی ، در اوایل قرن هفتم از سوریه ( = جبل السماق شام ) به لرستان آمد (یا احتمالاً بدانجا بازگشت ؛ د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل «لر»). نام جاکی در تاریخ بعدی منطقه نیز تکرار می شود (همانجا) و دست کم از قرن سیزدهم ، مبین آن بخش از طوایف کهگیلویه است که بویراحمدی را نیز شامل می شود (فسائی ، ج 2، ص 270) ( جاکی از دو دسته ایل چار بُنیچه (چهار بنیچه * ) و لیراوی تشکیل می شد. چهار ایل بویراحمدی ، چُرام ، دشمنْ زیاری و نویی از دستة چاربنیچه به شمار می رفتند. ازینرو به این ایلها چاربنیچه می گفتند که حکومت بر املاک و مردم «پیشه کار» هر یک از این چهار ایل یک مالیات مشترک جمعی یا بنیچه ای خاص و معیّن بسته بود (همانجا) ) . احتمالاً بویراحمدی پاره ای از عناصر ترک را نیز جذب خود کرده است ، چرا که در زمان صفویه گروه نسبتاً معتنابهی از افشارها در میان لرهای کهگیلویه زندگی می کردند (ابرلینگ ، ص 165).

( افشارها از قبایل ترکمان بودند که ظاهراً از قرن ششم هجری قمری به خوزستان آمدند و بعد هم در کهگیلویه نشیمن گزیدند. در دورة صفویه ، قدرت و نفوذ فراوانی در این سرزمین به دست آورده بودند (رجوع کنید به کسروی ، 1352ش ، ص 42ـ52). وقتی درویشی قلندر در اوایل 988 در کهگیلویه خروج کرد و به میان لُران این سرزمین پناه برد و خود را اسماعیل میرزای دوم خواند، لرهای جاکی به همراهی گروهی دیگر از عشایر کهگیلویه ، به حمایت این شاه دروغین برخاستند و بر حاکمان افشاری در دهدشت ، حاکم نشین کهگیلویه ، تاختند و حتی چند تن از سران آنها را کشتند (اسکندرمنشی ، ج 1، ص 272ـ274). )

روایات شفاهی ایلی (تحقیقات میدانی مؤلف )، دربارة خاستگاه طوایف و تیره های بویراحمدی ، ریشه های ایلی مشخص تری را پیش می کشد. بر اساس روایات موجود، بویراحمدیها از نسل این گروهها هستند: شبانکاره ، از طوایف فارس که در زمان ساسانیان هم بدانها اشاره شده است ( د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل «شبانکاره »)؛ شول ، از طوایفی که در قرن چهارم در بخشی از لرستان ساکن بودند ولی در اوایل قرن هفتم اتابکان لرستان آنها را بیرون راندند (همان ، ذیل «شولستان »)؛ گروهی که بنابر قولی شاه عباس آنها را از آذربایجان تبعید کرد و در این منطقه اسکان داد؛ آغاچ اری (معروف به آقاجری )، از طوایف کهگیلویه که ترکیبی است از عناصر تُرک و لُر (ابرلینگ ، ص 173)؛ باوی * ، از طوایف کهگیلویه که گمان می رود عرب تبار باشند (فسائی ، همانجا) و بختیاری .

تاریخچة ایل . اتحادیة ایلی بویراحمد در واقع از ترکیب پنج یا شش طایفه آغاز شد که در دره های مجاور پرشکفت واقع در منتهاالیه غرب منطقة مرکزی بویراحمد فعلی زندگی می کردند. از روایات موجود چنین برمی آید که این طوایف برای خاتمه دادن به مناقشات داخلی و دفاع در برابر همسایگان قدرتمندشان و همچنین به قصد تثبیت موجودیت در برابر حکومت ، با هم متحد شدند و کسی را به ایلخانی منصوب کردند یا به این سمت پذیرفتند. براساس روایاتی دیگر، این اتحادیه تنها در پی دخالت عاملی خارجی تشکیل شد که میان گروههای متخاصم نقش واسطه ای بیطرف داشت و بتدریج به عنوان ایلخان پذیرفته شد. در این روایات ، معلوم نمی شود که دقیقاً کدام طوایف نسل گروه اولیة بویراحمد را تشکیل می دادند و کدام یک از آنها بنیانگذاران واقعی یا هستة اولیة این اتحادیه بودند. ولی چنین به نظر می آید که این اتحادیه در مراحل ابتدایی تکوین خود، شامل بخشهای اصلی و اولیة قایدگیوی ، گودرزی ، جلیلی ، طاس احمدی و تامرادی بوده است . در طول سالهای بعد، اتحادیة بویراحمدی ، بویژه بعد از آنکه زندیه رهبری اصلی ایل را به رسمیت شناختند، از طریق جذب و ادغام و به انقیاد درآوردن دیگر طوایف مجاور توسعه یافت . این اتحادیه در اوایل قرن سیزدهم دست کم بخش اصلی تمام طوایف مهمی را، که امروزه می شناسیم ، شامل می شد، ولی قلمرو آن در مناطق غربی و جنوبی ناحیة فعلی بویراحمد تنها بخش محدودی از قلمرو بعدی آنها را تشکیل می داد. با قدرت گرفتن خانهای بویراحمد سردسیر در اواسط قرن سیزدهم و در نتیجة ضعیف شدن خانهای نُویی ، یکی دیگر از طوایف جاکی کهگیلویه ، عرصه بر یک نقل و انتقال گستردة عشایری گشوده شد و قلمرو سردسیری بویراحمد به نحو چشمگیری توسعه یافت . بخشهایی از طوایف دشت موری از مناطق سنّتی خود در شمال غربی دوگنبدان به سوی شمال حرکت کردند و بر اراضی گسترده ای در حول و حوش دهدشت و مناطق کوهستانی بویراحمد مرکزی واقع در شرق مسلط شدند. طایفة تامرادی نیز قلمرو سنتی خود را در حاشیة جنوبی بویراحمد ترک کردند و بر منطقة وسیعی که تا آن زمان زیر نفوذ خانهایی نویی و برّایی بود تسلط یافتند و خطه ای تشکیل دادند که امروزه بخش شمالی ناحیة بویراحمد به شمار می آید. طوایف آقایی و قایدگیوی نیز از مرکز به سمت جنوب شرقی و شرق حرکت کردند و بر بخشی از قلمرو قشقایی و ممسنی دست انداختند. و بالاخره آنکه سی سختیها نیز گروههای قشقایی را از منطقة جنوب کوه دنا بیرون رانده آن کوه را مرز شمال شرقی بویراحمد قرار دادند. در اواخر قرن سیزدهم ، بخش بویراحمد سردسیر قلمرو خود را به چهار برابر قلمرو اولیه گسترش داده بود. در خلال این تغییر و تحولات ، بسیاری از اجزای طوایف اصلی آن مناطق ، مانند نویی و برّایی ، در ساختار ایلی و سیاسی بویراحمدی ادغام شدند (تحقیقات میدانی مؤلف ).

تاریخ سیاسی . ( ساختمان سیاسی ایل بویراحمدی بیش از دو قرن بر یک نظام سنتی و در پیرامون قدرت خوانین در دستگاه رهبری ایل ، تمرکز و انسجام یافته بود. طبق این ساختار، دستگاه رهبری از دو دسته رهبران موروثی و غیرموروثی ترکیب می یافت . خانها و «کِی »ها از رهبران موروثی در ایل بودند و هر گروه از آنها به اولادی خاص تعلق داشتند. خانها در رأس هرم قدرت بودند و سرپرستی و ادارة ایل را در سه واحد جغرافیایی سیاسی به عهده داشتند. کی ها تیره های بویراحمدی را سرپرستی می کردند و کدخدایان ایل به شمار می رفتند. آنها با مشورت خانها و به نیابتِ آنها به تنظیم امور تیره ها می پرداختند. کلانتری ایل معمولاً به گروه خوانین اختصاص یافته بود. کدخدایان و سران طایفه ها و ریش سفیدانِ اولادها و سَرْمالها معمولاً از گروه رهبران غیرموروثی ایل بودند (رجوع کنید به لوفلر ،1978، ص 164ـ 165؛ لمتون ، ص 113). )

بر اساس برخی روایات شفاهی ، بنیانگذار خاندان حاکم بر بویراحمد کی (قایدِ) مَلِک نامی است که از میان طوایف اولیه و اصلی بویراحمد و به منظور متحدساختن آنها در برابر همسایگان قدرتمندشان انتخاب شد. براساس پاره ای روایات دیگر، وی بویراحمدی نبود (غالباً وی را بختیاری می دانند) و بزور یا از طریق اعمال رهبری بیطرفانه به مقام ایلخانی رسید. در سالهای آخر قرن دوازدهم ، این خاندان نوپا استقرار کامل یافته بود و از قلعة بزرگ و مجلل خود در باغ ملک ، واقع در مرکز بویراحمد، حکمروایی می کرد. هادی خان ، که نبیره ( یا بنابر برخی روایات ، فرزندِ ) کی ملک بنیانگذار خاندان محسوب می شد، آنقدر قدرت یافته بود که حتی حوزة نفوذش به مناطق اطراف نیز می رسید و از سوی زندیه «ضابط » بخش مهمی از طوایف کهگیلویه شد (فسائی ، ج 2، ص 271)؛ ولی فرزندش محمدطاهرخان مورد بی مهری سلسلة نوبنیاد قاجاریه واقع شد و پس از آنکه از نیروهای قاجار شکست خورد در حوالی 1217 او را کور کردند (همانجا). محمدطاهرخان برای آنکه مانع جنگ و جدال میان پسرانش گردد، مایملک خود را میان آنها به دو بخش بویراحمد گرمسیر و بویراحمد سردسیر تقسیم کرد (همان ، ج 2، ص 271ـ272). در حدود 1266 پسرش ، خداکرم خان ، در بویراحمد سردسیر قدرت یافت ، و از آن پس بویراحمد سردسیر صحنة اصلی تحولات سیاسی بویراحمد گشت . خداکرم خان از ضعف و فتور خانهای نویی ، که ناشی از یک رشته شکستهای نظامی و کشمکشهای داخلی و ضعف رهبری بود، استفاده کرد و بر بخش عمدة قلمرو آنها دست انداخت . با تسلّط طوایف بویراحمدی بر این مناطق ، بتدریج گروههای مختلف نویی را در خود جذب کردند (باور، ص 96، 108ـ 109). ولی میان خداکرم خان و پسرش محمدحسین خان بر سر جانشینی جدال سختی درگرفت . در این رویارویی ، بسیاری از طوایف گوناگون بویراحمد وادار به جانبداری از این یا آن گردیدند و بدین ترتیب به دو جناح عمده تقسیم شدند. خداکرم خان به حمایت طوایف قایدگیوی و آقایی دلگرم بود و محمدحسین خان نیز از جانب تامرادی حمایت می شد، زیرا مادرش از آن طایفه بود و دو نفر از تامرادی ها نیز که در قلعة خداکرم خان گروگان بودند به دستور خداکرم خان به قتل رسیده بودند.

بالاخره در حول و حوش سالهای 1289ـ1290، خداکرم خان شکست خورد و محمدحسین خان به مقام رهبری رسید. خداکرم خان از منطقه گریخت و پس از مدتی ، موفق شد که حمایت فرهاد میرزا، والی فارس در سالهای 1294ـ1300، را جلب کند. رویارویی آن دو از سرگرفته شد و بالاخره محمد حسین خان کشته شد. خداکرم خان به بویراحمد بازگشت ولی با مخالفت دو تن از پسرانش که از زن تامرادی او بودند، یعنی هادی و ولی ، و حامیان آنها روبرو گردید و کشته شد (همان ، ص 93ـ96، و روایات شفاهی ).

ولی خان و هادی خان از سوی حکومت مرکزی به سمت «ایلخانی » و «ایلبگی » بویراحمد منصوب شدند. ولی کریم خان ( بهادرالسلطنه ) ، پسر محمد حسین خان ، از داعیة ریاست خویش دست برنداشت و سرسختانه به تلاش پرداخت . وی بالاخره در حدود 1316، با کمک طوایف قایدگیوی و آقایی و همچنین مساعدت برخی از خانهای مجاور، عموهای خود را شکست داد و زمام امور ایل را در دست گرفت ، ولی ایام حکمروایی او نیز به درازا نکشید. در 1325، گروهی از هواداران پسران هادی خان و ولی خان و تعدادی از دیگر رؤسای ایلی راه را بر او گرفتند و وی را به ضرب گلوله از پای درآوردند (همان ، ص 97ـ 98، ویلسن ، ص 42، و روایات شفاهی ). پس از این واقعه ، جنگ شدیدی آغاز شد که در طول آن هیچ یک از مدعیان نتوانستند جناحهای مختلف ایلی را وحدت بخشند. در آخر، سردار جنگ بختیاری ، که در آن زمان حاکم بهبهان بود، دخالت کرد و بویراحمد سردسیر را به دو بخش بویراحمد سردسیر علیا و سفلی تقسیم کرد. قسمت علیا را به غلامحسین خان و سرتیپ خان پسران کریم خان و قسمت سفلی را به شکرالله خان پسر هادی خان سپرد(باور، همانجا؛ گارود، ص 41ـ42، و روایات شفاهی ) ( شکرالله خان و سرتیپ خان که در جنگ خوزستان در 1343 (1303 ش ) با نیروهای نظامی حکومت مرکزی در فرونشاندن غایلة شیخ خزعل همکاری کردند، به ترتیب به لقب «ضرغام الدوله » و «هژیر عشایر» مفتخر گردیدند (باور، ص 98؛ کسروی ، 1362 ش ، ص 232؛ قس تقوی ، ص 296) ) . اما ( چند سال بعد ) هر دو، ضمن وحدتی سست و ناپایدار با امامقلی خان ، رئیس طوایف ممسنی ، در مقام مقابله با تلاشهای رضاشاه برای تسلط یافتن بر منطقه ( و اسکان اجباری عشایر ) برآمدند. در جنگ مهمی که ( در 1309 ش ) در تنگ تامرادی رخ داد، تلفات سنگینی بر نیروهای دولتی ، وارد آوردند. گفته می شد که نیروهای نظامی بیش از هزار تن تلفات برجا گذاشته بودند. ولی بالاخره شکرالله خان و امامقلی خان و اندکی بعد سرتیپ خان در برابر نیروهای دولتی ، که تعدادی از نیروهای چریک بختیاری و قشقایی را نیز در کنار داشتند، تاب مقاومت نیاوردند و تسلیم شدند. آنها را به تهران تبعید و سرانجام به اتهام توطئه بر ضد شاه ، اعدام کردند (باور، ص 98ـ99؛ گارود، همانجا؛ تقوی مقدم ، ص 357ـ372، و روایات شفاهی ). در محل ، حکومتی نظامی استقرار یافت که در دوره ای دهساله تا حدود زیادی حاکمیت دولت مرکزی را در آن منطقه اعمال کرد. ولی در پی برکناری رضاشاه (1320ش ) و فروپاشی اقتدار حکومت مرکزی ، نظام سیاسی عشایری به نحو شگفت آوری احیا شد. پسران شکرالله خان و غلامحسین خان ، به ترتیب عبدالله خان و ناصرخان ، به قلمرو موروثی خود بازگشتند، مراکز حکومتی و دیگر بناهایی را که در ایام رضاشاه ایجاد شده بود با خاک یکسان کردند و جنگها و غارتها بیدرنگ از سرگرفته شد. مهمترین واقعة این دوره ، که هنوز یاد آن زنده است ، شرکت بخشهایی از بویراحمدی به رهبری خانهایشان در حمله به پادگان نظامی سمیرم در جنوب شهرضا ( قُمشه ) در منطقة قشقایی بود که طی آن پادگان مزبور به غارت رفت ( تقوی مقدم ، ص 428ـ430 ) . ( همزمان با مخالفتهای علما و بعضی گروههای سیاسی با «انقلاب سفیدِ» محمّدرضا پهلوی و همراهی مردم با آنان ) در اوایل 1342 ش ، دو تن از خانهای بویراحمد مخالفت خود را با طرح اصلاحات ارضی اعلام داشتند. آنها که منتظر بروز شورشی گسترده بر ضد شاه بودند، گروهی از تفنگچیان عشایری را گرد آوردند و به شورشی محلی دست زدند. نخست عبدالله خان با کمک برخی از کدخداها در شمال بویراحمدی به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کرد و فرمانده پاسگاه و تنی چند از افرادش را به قتل رساند. سپس آن دو خان نیروهای دولتی را در تنگ گُجِستان غافلگیر کردند و تلفات سنگینی بر آنها وارد آوردند. پس از سرکوب قیام پانزده خرداد در تهران ، بسیاری از کدخداها از این دو خان کناره گرفتند. در هجده خرداد عبدالله خان به دست یکی از خدمتکارانش و به دستور یکی از رؤسای ایل در خواب کشته شد و چند روز بعد نیز ناصرخان خود را به نیروهای دولتی تسلیم کرد و در شیراز اعدام گردید (تقوی مقدم ، ص 478ـ501، 511 ـ513، و گزارش شفاهی ). بدین ترتیب ، حاکمیت این خاندان به پایان رسید ( و ساختار سیاسی نظام سنتی ایل با خلع سلاح عمومی عشایر منطقه درهم فروریخت و دستگاه رهبری خانی برچیده شد. از این پس ، فعالیتهای سیاسی و تا حدودی اقتصادی ایل بویراحمدی تحت نظارت و سیطرة حکومت مرکزی درآمد (لمتون ، همانجا) ) .

خلاصة کلام آنکه در طول دو قرن اخیر، تحولات سیاسی منطقه به نحو فزاینده ای تحت تأثیر حکومت مرکزی قرار داشت . در حالی که فرمانروایان زند معمولاً کار را با انتصاب رؤسای محلی به عنوان نمایندة خویش فیصله می دادند، قاجاریان بیشتر حاکمان قجری به منطقه می فرستادند و ضمن پشتیبانی نظامی از این حکام ، بر گرفتن مالیاتها پای می فشردند و به نحو فزاینده در مناقشات داخلی آنها برای کسب قدرت دخالت می کردند. سرانجام ، در دوران پهلوی ، دستگاه خاندان حاکم بر بویراحمد برچیده شد و تشکیلاتی کاملاً دیوانسالارانه به جای آن استقرار یافت و منطقة بویراحمد در چارچوب تشکیلات کشوری ادغام شد (فسائی ، ج 2، ص 271ـ272؛ باور، ص 87 ـ 99، 108ـ 109؛ گارود، ص 41ـ43، یادداشتهای نگارنده ).

تاریخ اقتصادی . گذران زندگی بویراحمدیها در قرن سیزدهم و نیمة اول قرن چهاردهم براساس تلفیقی از زراعت و اقتصاد شبانی استوار بود. دو شیوة اساسی در کار بود : طوایف مرکزی در سیاه چادر زندگی می کردند و بین مناطق زمستانی در امتداد کوهپایه ها و مناطق تابستانی در کوهستانهای شرق می کوچیدند. طوایف شمال غربی بویراحمد صرفاً از روستاهای دره های سفلی به مراتعی در ارتفاعات حرکت می کردند. آنها در این مراتع با شاخ و برگ درختان کپرهایی برپا می داشتند که از وجوه مشخصة این خطه بود. در این هر دو شیوه ، در مناطق گرمسیر و گاهی در مناطق سردسیر مزارعی نیز داشتند. با این حال ، آنچه بیش از هر چیز در اقتصاد و شیوة زندگی بویراحمدی چشمگیر بود، کمبود شدید امکانات ، سادگی بیش از حد و فقدان هرگونه پیرایه بود. پوشاک و روانداز و وسایل منزل و ابزار کار از چند قلم وسایل ابتدایی تجاوز نمی کرد و به سختی نیازهای اولیه را کفایت می کرد و زراعت به شیوة ابتدایی و در سطحی محدود انجام می شد. در واقع ، بخش مهمی از اقتصاد منطقه ، صرفاً متکی به گردآوری محصولات جنگلها و مراتع بود. جنگلهای گستردة بلوط ، که منطقه را دربر می گرفت ، منبع خوبی از لحاظ میوة بلوط بود که از آرد آن نان تهیه می شد؛ شکار بز و میش کوهی که در گذشته به وفور یافت می شد، و گردآوری میوه ها و ریشه های گیاهان مکمل مناسبی برای غذای آنها فراهم می کرد. راهزنی هم که از خصوصیات مشهور منطقه و نیز اسباب عذاب انگلیسیها بود (کریسچن ، ص 67ـ 68؛ ویلسن ، ص 42ـ43)، منبع پول و کالا محسوب می شد. علت عمدة این اقتصاد ابتدایی و پیش پا افتاده ، نه در جهل و تعلل اهالی و نه در فقر منطقه بلکه صرفاً حاصل ساختار سیاسی بویراحمدی بود. ناامنی کامل و بهره کشی شدید خوانین ، که بتدریج با تملک اراضی سهم فزاینده ای از محصول را طلب می کردند، عشایر را در ابتدایی ترین سطح ممکن از زندگی نگه داشته بود و مانع از آن بود که برای ارتقای وضع خویش تلاش کنند، آنها ( در واقع ) چیزی نداشتند که از دست بدهند (لوفلر و فریدل ، 1967؛ لوفلر، فریدل ، و یاناتا، 1974؛ لوفلر، 1978).

البته همیشه وضع براین منوال نبوده است . از شواهد باستان شناختی (انبوهی از قطعات سفال ، بقایای پلهای بزرگ و کاروانسراها و بناها و خانه ها و بستانهای وسیع ، اثر گاوبه ، 1973 و نوشته های منتشرنشدة لوفلر و ویتکامب )، همراه با منابع تاریخی (برای خلاصه ای از این منابع رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل «لربزرگ ») می توان چنین استنباط کرد که بویراحمد در سده های نخستین اسلامی یا حتی در زمان ساسانیان بخشی از مسیر تجاری خلیج فارس به اصفهان بوده و فرهنگ و اقتصاد پررونقی داشته است . این رونق تا دوران صفوی بیشتر دوام نیاورد. شهر تجاری دهدشت را عشایر چپاول کردند (اشتاین ، ص 95؛
دمورنی ، ص 123)، راههای بازرگانی منطقه به علت ناامنی متروک شد، اماکن مسکونی و پلها رو به ویرانی نهاد و باغها و بستانها خشک شدند و وضعیت اقتصادی به سطحی نزول کرد که شرحش آمد. در اواسط قرن چهاردهم ، با استقرار حکومت مرکزی و کوتاه شدن دست خانها و اجرای اصلاحات ارضی ، وضع منطقه رو به بهبود نهاد. اراضی زیرکشت توسعه یافت ، به شمار رمه ها افزوده شد و برای احداث پل و جاده اقداماتی صورت گرفت ؛
امکان بهره مندی از آموزش عمومی گسترده تر شد و افزایش میزان حقوق و دستمزد سطح زندگی را بهبود بخشید (لوفلر، 1973؛
همو، 1976؛
همو، 1982).


منابع :
(1) ( اسکندرمنشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، تهران 1350ش ) ؛
(2) محمود باور، کوه گیلویه و ایلات آن ، گچساران 1324ش ؛
(3) ( مصطفی تقوی مقدم ، تاریخ سیاسی کهگیلویه ، تهران 1377 ش ) ؛
(4) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمدمعین ، تهران 1325ـ 1359ش ؛
(5) حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیائی ایران ( آبادیها )، ج 6: استان ششم ( خوزستان و لرستان )، تهران 1355ش ؛
(6) ( جواد صفی نژاد، «خان نامه »، دانشکده ، سال 1، ش 2 (بهار 1354) ) ؛
(7) حسن بن حسن فسائی ، تاریخ فارسنامة ناصری ، چاپ سنگی تهران 1313؛
(8) ( احمد کسروی ، تاریخ پانصدسالة خوزستان ، تهران ، 1362ش ؛
(9) همو، کاروندکسروی ، چاپ یحیی زکاء، تهران 1352ش ) ؛
مؤسسة مطالعات و تحقیقات

(10) اجتماعی ، جمعیت و شناسنامة ایلات کهگیلویه ، گزارش ش 8 ، تهران 1347ش ؛
(11) ( همو، گزارش بررسی مقدماتی و طرح مطالعة آینده در ایلات کهگیلویه و بویراحمدی ، تهران 1345ش ؛
(12) وقایع اتفاقیّه : مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322 قمری ، چاپ سعیدی سیرجانی ، تهران 1362 ) ؛


(13) A. J. Christian, A report on the tribes of Fars , Simla 1919;
(14) M. Demorgny, "Les rإformes administratives en Perse", RMM , 22/3 (1913), 83-149;
(15) EI 1 , s.vv. "Lur", "Lur-i Buzurg", "Shu ¦lista ¦n" (by V. Minorsky), "Shaba ¦nka ¦ra" (by V. F. Bدchner);
(16) Erika Friedl, "Folksongs from Boir Ahmad, southwest Iran", Mardoms §enasi va farhang-e-a ªmme-e- Iran, 3(1356 S §), 47-54;
(17) O. Garrod, "The nomadic tribes of Persia to day", Journal of the Royal Central Asian Society, 33/1 (1946), 32-46;
(18) H. Gaube, Die sدdpersische Provinz Arrag §a ¦n/Ku ¦h-G i ¦lu ¦yeh von der arabischen Eroberung bis zur Safawidenzeit, Vienna 1973;
(19) [Ann K. S. Lambton, The Persian land reform 1962-1966 , Oxford 1969];
R. Loeffler, "Economic changes in a rural area of Iran since 1979", paper delivered at a Wilson Center Conference on

(20) the Iranian Revolution and the Islamic Republic: new assessments, Washington 1982;
(21) idem, "The national integration of Boir Ah ¤mad", Iranian Studies, 6/2-3 (1973), 127-135;
(22) idem, "Recent economic changes in Boir Ah ¤mad: regional growth without development", Iranian studies, 4 (1976), 266-287;
(23) idem, "Tribal order and the state: the political organization of Boir Ah ¤mad", in State and society in Iran , ed. A. Bana ¦n ¦â, Iranian studies, 11 (1978), 145-171;
(24) R. Loeffler and E. Friedl, An archaeological survey of Boir Ah ¤mad, south Iran (unpubl.);
(25) idem, "Eine ethnographische Sammlung von den Boir Ah ¤mad, Sدdiran", Archiv fدr Vخlkerkunde, 21 (1967), 95-207;
(26) R. Loeffler, E. Friedl, and A. Janata, "Die materielle Kultur von Boir Ah ¤mad, Sدdiran", Archiv fدr Vخlkerkunde, 28 (1974), 61-142;
(27) Mann, Kurdisch- Persische Forschungen, pt. 2, Berlin 1910;
(28) P. Oberling, "The Turkic tribes of southwestern Persia", Ural- Altaische Jahrbدcher, 35/B (1963) [publ. 1964(, 164-180;
(29) J. Ranking, Report on the Kuhtribes , Simla 1911, 2-5;
)G.Reza Fazel, "Economic bases of political leadership among pastoral nomads: the Boyr Ahmad tribe of southwest Iran", in New directions in political economy: an approach

(30) from anthropology, ed. by M. Leons and F. Rothestion, NewJersy 1979];
(31) Sir Aurel Stein, Old routes of western Iran, London 1940;
(32) D. S. Whitcomb, Medie val pottery of the Boir Ah ¤mad region (unpubl.);
(33) A. T. Wilson, Report on Fars, Simla 1916.

(34) / لوفلر ( ایرانیکا ) ؛
با اضافاتی از علی بلوکباشی /

تکمله . تاریخ اقتصادی . تا 1342ش ، برای توسعة این منطقه و بهبود اوضاع اقتصادی آن اقدامات جدی انجام نگرفته بود. از آن تاریخ تا انقلاب اسلامی (1357ش ) نیز اقدامات محدودی در زمینة برقراری امنیت ، سوادآموزی ، اصلاحات ارضی و برق رسانی صورت گرفت . پس از انقلاب اسلامی ، در زمینة راه سازی ، برق ، لوله کشی آب ، و مهمتر از آن تعیین سهمیة بورس های تحصیلی و نیز برنامه های آبادانی گوناگون گامهایی برداشته شد که رویهمرفته باعث دگرگونی و تحول در اقتصاد سنتی این منطقه گردیده است . با وجود این ، استان کهگیلویه ـ بویراحمد که بیشترین آن در تصرف بویراحمدیهاست ، هنوز راه دور و درازی در پیش دارد تا به صورت منطقه ای توسعه یافته درآید.

در پی تحولات چند دهة اخیر، از یک سو کوچ نشینی یا چادرنشینی بشدت رو به کاهش نهاد و از سوی دیگر زندگی یکجانشینی گسترش یافت ؛
چنانکه امروزه حدود 60% از بویراحمدیها و دیگر ساکنان استان کهگیلویه ـ بویراحمد ده نشین ، حدود 39% شهرنشین و تنها حدود 1% کوچ نشین اند (مرکز آمار ایران ، ص شانزده ). تغییر از کوچ نشینی به یکجانشینی (ده نشینی و شهرنشینی )، دگرگونی در شیوة معیشت و اقتصاد سنتی را در پی داشته است . بررسی نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن نشان می دهد که در 1375ش کمتر از 30% از جمعیت شاغل استان به کشاورزی ـ دامداری اشتغال داشته اند، در حالی که حدود 70% به مشاغل غیرسنتی مشغول بوده اند (رجوع کنید به جدول ؛
مرکز آمار ایران ، ص 69ـ70).

ذکر چند نکته دربارة دگرگونی اقتصادی در بین بویراحمدیها ضروری به نظر می رسد: نخست آنکه بویراحمدیها بر خلاف گذشته به طور بی سابقه ای به بازارهای خارج از قلمرو خود وابسته شده اند. در واقع ، استان کهگیلویه ـ بویراحمد، همانند دیگر استانهای محروم ، به صورت استانی مصرف کننده در آمده است ؛
زیرا در زمان حکمرانی پهلوی برای صنعتی کردن این منطقه اقدامات جدی صورت نگرفت و درآمد مهمترین منبعِ منطقه ، یعنی نفت که برای آن تأسیسات وسیعی ایجاد گردید، به توسعة استان تخصیص نیافت . گذشته از آن ، دگرگونی اقتصادی در بین بویراحمدیها از همراهی زنان در فعالیتهای اقتصادی کاست چنانکه بیشتر زنان خانوارهای شهری جایگاه سنتی خود را در فعالیتهای اقتصادی از دست دادند. از دیگر سو، درصدی از زنان برای اولین بار عهده دار مشاغل دولتی و غیردولتی در خارج از خانه شدند. هم اکنون تعداد زنان شاغل در استان که به مشاغل گوناگونی اشتغال دارند بالغ بر 889 ، 7 تن است که هر چند در مقایسه با تعداد مردان زیاد نیست ، با این حال نسبت به گذشته قابل توجه است .

تحولات اقتصادی ، با تمام کاستیهای آن ، باعث بالا رفتن سطح زندگی در بین بویراحمدیها شده است . این دگرگونیها از یک طرف باعث درآمد بیشتری برای بسیاری از خانوارها بویژه خانوارهای شهری گردیده و از طرف دیگر نابرابری شدید بین خانوارها و گروهها را در پی داشته است ؛
برای مثال ، پس از آنکه یاسوج به عنوان مرکز استان انتخاب شد، قیمت زمین در آن رشد سرسام آوری یافت ؛
و چون این شهر در قلمرو بویراحمد سردسیری بالا (علیا) قرار دارد، زمینهای بعضی از تیره های مستقر در محدودة شهر ارزش بسیاری پیدا کرد و، صاحبان این گونه اراضی ثروتمند شدند؛
حال آنکه تیره های ساکن مناطق دور از قلمرو شهر، از چنین فرصتی محروم ماندند.


منابع :
(35) مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان کهگیلویه و بویراحمد ، تهران 1376ش ؛
(36) محمد امین منوچهری ، اقتصاد کهگیلویه و بویراحمد ، شیراز 1374ش .

/ سکندر امان اللهی بهاروند /

تاریخ فرهنگی . بویراحمدیها پیرو مذهب شیعه اند، و دین یکی از اجزای اساسی فرهنگ آنهاست که بر تمام جنبه های زندگی شان اثر نهاده است . فرهنگ آنها، همانند دیگر اقوام ایرانی ، فرهنگی ایرانی ـ اسلامی است که نباید، همانند برخی پژوهشگران ، در نقش و اهمیت عناصر ایرانی پیش از اسلام در فرهنگ و اعتقادات بویراحمدیها غلو کرد، وگرنه تصویری کاملاً غیرواقعی و محرف از فرهنگ و باورهای دینی بویراحمدیها پدید خواهد آمد (برای نمونه رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل مادّه )، چنانکه فریدریک بارث (ص 135ـ154) نیز سابقاً از اعتقادات باصریهای فارس ، چنین تصویر نادرستی داده است (قس سکندر امان اللهی بهاروند، > دین در میان عشایر چوپان ایران < ، 1976 که در پاسخ به نظرات وی نوشته شده است ).

برخی زیارتگاههای این قوم پیشینه ای پیش از اسلامی دارند ( ایرانیکا ، همانجا)، اما برای ترسیم سیمای دقیق مذهبی این قوم ، اشارة صرف به این موضوع کافی نیست . این گونه زیارتگاهها در تمام نقاط ایران یافت می شوند. بویراحمدیها برای نامگذاری کودکان خود نامهای اسلامی ـ ایرانی بر می گزینند؛
پسران را در سن معین ختنه می کنند، ازدواج و طلاق نیز در میان آنان بر اساس قوانین اسلامی انجام می گیرد. بویراحمدیها حلال و حرام را طبق موازین شرعی رعایت می کنند، و برای اثبات جرم یا بیگناهی ، به قرآن سوگند می خورند. ایشان ، مانند دیگر شیعیان ایرانی ، اعیاد مذهبی را جشن می گیرند و در مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا به نوحه خوانی و سینه زنی می پردازند؛
در گذشته که نظام ایلی برقرار بود، سران ایل در اجرای این مراسم ، سهم بزرگی داشتند. نقش سادات در این میان قابل توجه است . هیچ منطقه ای از ایران به اندازة کهگیلویه ـ بویراحمدی ، تیره ها و طوایف سادات را در خود جای نداده است . مراسم خاکسپاری ، در میان بویراحمدیها کاملاً بر اساس موازین شرعی است . انجام عبادات اساسی ، چون نماز و روزه و حج ، نیز جزو فعالیتهای روزمرة بویراحمدیهاست . با اینهمه ، در میان بویراحمدیها اعتقاد به انواع موجودات ماورای طبیعی چون آل ، غول ، پری ، جن ، و درختان و مکانهای مقدس نیز وجود دارد.

لوفلر به وجود «خِرِف خانه » در میان بویراحمدیها اشاره کرده است که محل بر جا نهادن پیران و افراد علیل هنگام کوچ سالیانه بوده است (رجوع کنید به ایرانیکا ، همانجا). پیش از او نیز برونوسکی (ص 64) به این نکته اشاره کرده بود که بختیاریها به هنگام کوچ سالیانه ، پیرمردان و زنان علیل را در بیابانها رها می کرده اند تا بمیرند! بر اساس تحقیقات محلی نگارنده ، اماکنی که به عنوان «خرف خانه » معروف اند، در واقع گورهای پیش از اسلام اند و چنانکه می دانیم ، نه در سنت اسلامی پدیده ای به نام «رها کردن و طرد پیران » وجود دارد، نه در آیین زردشتی .

ادبیات لری بویراحمد بسیار غنی و شامل اشعار رزمی ، عشقی ، هجوی ، چیستانها، ضرب المثلها، قصه های گوناگون و دوبیتیهای بسیار زیبا و دلپذیر است . تاکنون به طور جسته و گریخته ، نمونه هایی از اشعار و داستانهای لری بویراحمدی مانند فرهنگ عامیانة عشایر بویراحمدی و کهکیلویه (منوچهر لمعه ، 1353 ش )، و نمونه ای از اشعار کهکیلویه و بویراحمد (یعقوب غفاری ، 1362 ش ) منتشر شده است .

در گذشته ، که تعداد باسوادان در بین بویراحمدیها اندک بود، مردم با شاهنامة فردوسی بیش از هر اثر دیگر آشنایی داشتند. اشعار شاهنامه و داستانهای آن به حدی در بین بویراحمدیها شیوع داشت که وقوع بعضی از رویدادها را به منطقة خود منتسب می کردند (مثلاً معتقد بودند که کیخسرو در کوه دنا ناپدید شده است ). امروزه ، افزون بر این ، آثار نویسندگان بویراحمدی در زمینه های گوناگون چون داستان ، مانند ممیرو (عطاءالله طاهری ، 1358ش )، فرهنگ عامه و طب محلی مانند مقدمه ای درباره پوشش گیاهی کهکیلویه ـ بویراحمد (یعقوب غفاری ، 1357ش )، تاریخ محلی مانند بویراحمد (یعقوب غفاری ، 1357 ش )، تاریخ محلی مانند بویراحمد در گذرگاه زمان (قدرت الله اکبری ، 1368ش ) و دستور زبان و گویش لری بویراحمدی مانند بررسی گویش بویراحمد (افصل مقیمی ، 1373 ش ) منتشر شده است .


منابع :


(37) Fredrik Barth, Nomads of south Persia , Boston 1961;
(38) J. Bronowski, The ascent of man , Boston 1973;
(39) Encyclopadia Iranica , s.v. "Boir Ah ¤mad ¦â. I: The tribe" (by Reinhold Loeffler).

/ سکندر امان اللهی بهاروند /

2) گویش . بویراحمدی گویش متداول در بخش شمالی استان کهگیلویه و بویراحمدی است ، که خویشاوندی نزدیکی با گویش کهگیلویه و مَمَسَنی در بخش جنوبی دارد.

با گویش بختیاری در شمال و لُری در شمال غربی ، گروه گویشی «ایرانی » منطقة جنوبی زاگرس را تشکیل می دهند. گویش بویراحمدی در شماری از واژه ها و ویژگیهای صرفی و واجشناختی با کردی و دیگر گویشهای مجاور مشترک است .

واجشناسی . الف ) همخوانها . برخی از دگرگونیهای شاخص ِ زبانهای ایرانیِ «جنوبِ غربی » از ایرانی باستان به ایرانی نو که در گویش بویراحمدی یافت می شود به این شرح است : v>j/b * y/ * ، مثلاً ma ¦ju (جامه )، bak (وزغ )؛
g>d * ، مثلاً ¦ma ¦du (داماد)؛
r q * s< ، مثلاً s-ak ¦a (آسیای دستی )؛
ولی استثناهایی نیز وجود دارد. بَستْواجهای واکدار میان واکه ای به صورت نیم واکة انتقالی درمی آیند. این دگرگونی در بویراحمدی از همه جا آشکارتراست ؛
بدین سان b>w ، مثلاً buwand (بِبَند)؛
y > g ، مثلاً ¦ i zenday (زندگی )، -yal ˦ ba ¦du ¦ba (بازو)، du(w)ar ( > doxtar>dohdar (دختر)؛
(h)t xa (ولی xo ( > xwad * ، خود).

ب ) واکه ها. ¦/e ¦o یِ قدیمتر عموماً به همین صورت باقی می مانند، مثلاً z ¦so (سوز، بسوز)، r ¦ze (زیر)، هرچند ضبط اینها در متنها میان ¦/u ¦o و ¦ i / ¦e و همچنین میان o/u ، e/i ، e/a و ¦a/a نوسان دارد. دگرگونیهای واکه ای شاملِ ¦iu ¦a ، مثلاً na ¦hu (خانه )، می شود.

صرف و نحو. ضمایر شخصی و شناسه های فعلی :

ضمیر منفصل ضمیر متصل شناسة فعلی

مَن mo -om -om

تو to -et ¦ i -

آن ¦u

این ¦ i آن vo

آن /این yo

ما ¦ma ¦i n ¦emu ـ n) ¦u ـ m ) ¦ i ـ

شما ¦a §is n ¦etu ـ -(un)it/in

ایشان / آنها ¦ngelo ¦ne/u ¦u n ¦u §-es -en

اینها n ¦u §es ـ ¦ngelo ¦ i ne/ ¦i -en

الف ) yo ضمیر اشارة عام در گفتگو است ؛
ولی ، برخلافِ vo (آن یک /یکی )، اشاره به نزدیک (این یک /یکی ) می کند، و در این صورت yo ¦ i هم گفته می شود. ترکیب ¦ho ¨yo (همین یکی /همان یکی ) هم به کار می رود که ضمیر اشارة تأکیدی گزینشی است . vo/yo فقط مستقلاً (منفصلاً) به کار می رود، ولی ¦ i / ¦u هم مستقلاً (بیشتر در نقل و روایت ) و هم پیش از اسم (= مُشارٌ الیه ) به کار می رود. صیغه های ضمایر شخصی در حالت مفعول صریح عبارت اند از: mؤna (مرا)، tena/to (تُرا)، اna (آن را)، na ¨l (این را)، vInna (همان را)، yInna ، yIhinna ، (همین / همان یکی را)، na ¦ma ¦ i (ما را)، na ¦ىa ¦ i (شما را)، ngإlla/ ¦ i ngإlla ¦u (آنها/ ایشان را).

ب ) om ، که اگر پس از آن ضمیر متصلی باشد، بدل به em می شود، مثلاً §n-em-es ¦besu (بِستانمش ، بگیرمش ).

ج ) شناسة دوم شخص مفرد امر یا هیچ (صِفْر) است یا، در برخی فعلهای دالّ بر تغییر حالت در بعض مناطق ، ak است ، مثلاً sa(-k) ¦ i ve (بِایست ، واسّا/ وایْسا)؛
شناسة دوم شخص جمعِ امر n ¦ i ـ (برای تأکید، n ¦tu ¦ i ـ) است ، مثلاً n ¦ i s ¦ i n /ve ¦tu ¦ i s ¦ i ve (بایستید، واسَّین / وایْسین ).

د) شناسة سوم شخص مفرد در ماضی و «ماضی بعید» هیچ (صفر) است .

گروه اسمی . جمع : نشانة جمع gal * است ( y پس از واکه ، n «وقایه » افزوده می شود، مانند gelle-n-a ، گله را؛
= در فارسی عامیانه : گلّهَه رُ)؛
به امکان ترکیب مفعول صریح مشخص با ادات تنکیر توجه کنید: s ¦xa ¦ i -n-a ¦ i duar- (دختری را می خواست ؛
=فارسی عامیانه : یه دختره ای رو می خواس ).

مضاف و مضافٌالیه . (اسم هسته + وابسته : مضاف (هسته ) معمولاً با e به مضافٌ الیه (وابسته ) یا صفت می پیوندد، مثلاً matil-e bow (قصّة بابا)، me-y tela §es §c (چشمة طلا).

ادوات (تکواژهای ) اشاره . اینها لفظاً همان ضمایر اشاره اند، ولی بیشتر ¦u (آن ) و ¦ i (این ) + اسم به کار می رود، مثلاً bard ¦u (آن سنگ )، r ¦ i xam ¦ i (این خمیر). ضمیر ملکی : n ¦ i + مالک ، مثلاً to n(-e) ¦ i (از آنِ/ مالِ تو)، z ¦hru ¦ingal-e ma (از آنِ/ مالِ ( جمع ) ماهروز). ضمایر شخصی متصل هم بر مالک دلالت دارند و هم بر حالت مفعولی (بیواسطه و باواسطه )، مثلاً §duarel-es (دخترهایش )، n ¦u §bexare-s (بخورَدشان )، r ¦varda dast-om (دست از من بردار)؛
بدین سان یگانگی صوری شناسة فعلی اول شخص مفرد و ضمیر متصل مفعولی باعث ابهام می شود، مثلاً n-om ¦be-su (بستانم : یا مرا بستان )، gerot-em-e (مرا گرفته است ، من گرفته ام )، d-om ¦ i zade b (مرا ( گَزیده ) بود، یا من ( گزیده ) بودم ).

گروه فعلی . صیغه های فعل اِسنادی همانند شناسه های فعلی است ؛
اما در سوم شخص مفرد چنین است : ya( پس از همخوان ، n وقایه (میانجی ) افزوده می شود، مانند yo ce-n-e (آن چیست ؟). na یِ نفی غالباً جدا از فعل ، به کار می رود، مانند -e §-s ¦na ba (نه با اوست = با او نیست ).

دستگاه افعال نوعاً ایرانی غربی (شامل فارسی ) است ، یعنی وجه اخباری و غیراخباری هریک پنج مقوله (طبقه ، گونه ) حالتی (وجهی ) ـ زمانی دارند: دو مستمر (مضارع اخباری و ماضی استمراری ) و دو غیرمستمر (ماضی نقلی و ماضی بعید)، و یک گونة مشترک غیرمستمر و از حیث زمانْ خنثی (ماضی مطلق ) که هم برای عمل انجام یافته در گذشته و حال به کار می رود و هم برای بیان عمل انجام یافته در حال و هم برای بیان شرطی انجام یافته (مانند rat او رفت ، rat دارد می رود، همین حالا رفت ، ar rat اگر رفت ( = برود ) ).

پیشوندهای حالتی و وجهی و نفی به این شرح است : برای حالت مستمر: ¦ i (ey)/n ¦ i ؛
برای مضارع التزامی فرضی و شرطی : be/na ؛
برای امر: be/ma . نمونة تصریف افعال را می توان به صورت زیر نشان داد (اول شخص مفرد از فعل «کردن » با بُنهای kon/kerd ):

اِخباری غیراخباری

مضارع -kon-om ¦i مضارع التزامی be-kon-om

ماضی استمراری -kerd-om ¦i شرطی -kerd-om ¦ i be-/

ماضی (مطلق ) kerd-om ماضی (مطلق ) kerd-om

ماضی نقلی kerd-em-a/e ماضی التزامی -m ¦kerde bu

ماضی بعید d-om ¦ i kerde b ماضی شرطی d-om ¦ i kerde b

پیشوندهای فعلی دالّ بر جهت یا محل شامل اینهاست : ¦va ، مانند -b ¦va (بشو)؛
var ، مانند var-d (بینداز)، dar ، مانند r ¦dar-a (درآور)، ol (بالا) که در ¦ol-a (بالا بیا) دیده می شود. توجه کنید که ¦ i پیش از این پیشوندهای فعلی می آید، مانند r ¦(v)ar-a ـ ¦ i (او دارد درمی آورد)، و پیش از ¦va ، ¦ i > y ، مانند ¦ i -b ¦-va ¦ i > ¦ i -b ¦y-a (او داشت ... می شد). پسوند سببی ، n ¦an/u است ، مثلاً z-an ¦so (بسوزان ). فعل مجهول با اسم مفعول + صیغه های فعل -b ¦va (شدن ) ساخته می شود، مانند ¦ i b ¦te va §kos (کشته شد). با برخی افعال دالّ بر صیرورت ، در گویشهای مرکزی بویراحمدی پی بندِ ak دلالت بر عملی نوآغاز می کند، مانند s-ak ¦ i ve ( ( در فارسی عامیانه ) ، واسّا دیگه ).

فعلهای کمکی وجهی شاملِ tar/ta(h)res (می توان ، می شود/ می شد)، ¦va یا ¦ i bas (باید، بایست ) یا استعمال صیغه های مستقبل می شود، مثلاً ¦bu ¦> y-a ¦bu ¦-va i¦(خواهد بود، باید باشد)؛
s ¦-x/-xa ¦ i (می خواهد/ می خواست )، مثلاً ¦ i §s s ¦xa ¦ i kone (می خواست شوهر بکند). پس از همة این فعلهای کمکی ، وجه التزامی به کار می رود.

نحو و «حروف ربط » . الف ) علت : n ¦u §c (چون ). ب )شرط : ar/aga (اگر) با جملة «جزای شرط » غالباً مصدَّر به ¦/xe ¦xo ، مثلاً -n-a ¦ i zang ¦la ¦t a ¦ i tar ¦ i ¦xe §tes ¦ i t bexar ¦ i tarehs ¦a §s ¦ i ar (اگر توانستی آن را بخوری پَسِ می توانی از پَسِ «آلازنگی » برآیی )؛
¦ i r ¦ma ¦ya ¦ i s ¦ i d ¦ i to b §zahras ¦tom aga na pa §bekos (سیاهْ ماری ( = گیسوی سیاه تو ) مرا می کشت اگر تو پادزهرش نبودی ). ج ) ke یِ موصول ، مثلاً ke ... ¦ i d- ¦ i bard-i sef ¦u (آن سنگِ سفیدی که ...)؛
ke یِ زمانی ، مثلاً ... ¦ i b ¦ow ke va §s (شب که شد...)؛
ke یِ نقل قول مستقیم و جُملة تعلیلی ، مثلاً terom ¦ i ke mo n ¦bio (بیا که من نمی توانم ). د) ¦ta بر سر جمله های دال بر نتیجه و غایت ، مثلاً m ¦ i kon ¦lu ¦ i n h ¦yemu ¦ha ¦mu ¦va ¦ta ¦bio (بیا تا با موهایمان تاب بخوریم )، m ¦ i berr ¦ta ¦bio (بیا تا برویم )؛
بر سر جمله های مؤوَّل به متمم ، مثلاً ... ¦ma ta ¦dom u ¦ya (یادم آمد که ...)؛
در بیان مشاهده : ¦=ta «دید که / معلوم شد که چنین است ». در این حالت ، نهاد مشخص جملة پیرو همچون مفعول صریح a می گیرد، مانند ¦ i n duarel-a ¦ma ta ¦u ¦ta (تا آمد دید که دخترها ( آنجا ) نیستند)؛
نهاد نامشخص ، مانند n-e ¦javu ¦zanal raten ta -ye ¦ i b ¦xu (زنها ( آنجا ) رفتند ( و ) دیدند که جوان خوبی است ).


منابع :
(40) منوچهرلمعه ، فرهنگ عامیانة عشایر بویراحمد و کهگیلویه ، تهران 1349 ش (شامل 52 بیت ، 15 صفحه مطلب به گویش بویر احمدی ـ کهگیلویه از نوشته های دانش آموزان ، واژه نامه ، و یادداشتهای مفصّلی دربارة قوم شناسی )؛


(41) E. Friedl, "Boir Ahmad mockery: a research note", Iranian studies , 10/4 (1977), 281-286;
idem, "Folksongs from Boir Ahmad, southwest Iran", Mardoms §ena ¦s i ¦o farhang-e- a ¦mme-ye- I ¦ra ¦n, 3 (1356 S §), 47-54

(42) (در این دو مقاله 35 رباعی ، یا بیت از میان بیش از 900 ترانه که در فاصلة 1969ـ1971 گردآوری شده ، آمده است )؛


O. Mann, Kurdisch-persische Forschungen, pt. 2, Berlin 1910

(43) (شامل هشت رباعی به گویش کهگیلویه ، هفت داستان و هفتاد رباعی به گویش ممسنی ، و واژه نامه )؛


idem, "Skizze der Lurdialekte", SPAW , 1904, 1173-93

(44) (یک متن به گویش ممسنی و کلیاتی دربارة دستور زبان ).

/ گرنت ل . ویندفور ، با اندکی تلخیص از ( ایرانیکا ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2125
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست