responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1914

 

بنودُلَفْ ،

خاندان ادیب و شیعه مذهب حاکم در جبال (210ـ285) که نام دیگر آن ناحیه ، عراق عجم ، مشتمل بر منطقه ای از اصفهان تا زنجان ، بود (یاقوت حموی ، ج 2، ص 14ـ15). این خاندان از تیرة بنی عِجْل ، شاخه ای از بکربن وائل * بودند (خطیب بغدادی ، ج 12، ص 416).

عنوان بنودلف ، از «ابودُلَف »، کنیة قاسم بن عیسی گرفته شده است ؛ برخی عیسی را فرزند و برخی برادر ادریس بن معقل می دانند (ابن فقیه ، ص 261؛ بلاذری ، ج 3، ص 118ـ119؛ اخبارالدولة العباسیة ، ص 255). ادریس بن معقِل عطار بود (ابن حزم ، ص 313) و قصد شورش بر امویان و اظهار دعوت برای عباسیان در کوفه را داشت ،اما شهامت آن را نیافت (ابن رسته ، ص 207). او اندوخته ای گرد آورد و همراه خاندانش در قریه ای از ناحیة همدان ساکن شد و ثروتی کسب کرد (ابن فقیه ، همانجا).

عیسی و ادریس در زمان یوسف بن عمر ثقفی به دلیل نپرداختن خراج به زندان افتادند (بلاذری ، همانجا). به قولی ، عیسی عامل خالدبن عبدالله قسری بود و هنگام ولایت یوسف بن عمر، خالد و عمال او، از جمله عیسی ، به زندان افتادند (بلعمی ، ج 2، ص 1008). برخی نیز او را از داعیان عباسی می دانند که یوسف آنها را به همراه ابومسلم و عمال خالد زندانی کرد (ابن خلدون ، ج 3، ص 123). ابومسلم خراسانی در خانة عیسی متولد شد ( اخبارالدولة العباسیة ، ص 263ـ265) و همراه فرزندان این خاندان رشد یافت و به دعوت او از پیروان عباسیان شد و همراه وی زندانی گردید (بلعمی ، همانجا). به قول سمعانی ، عیسی و فرزندانش در نواحی اصفهان راهزنی می کردند و پس از توبه در زمان مهدی عباسی (158ـ 169)در کَرَج (نزدیک اراک کنونی ) مقیم شدند و آنجا را آباد کردند. سپس ابودلف آن را به شهر تبدیل کرد. ازینرو این خاندان را کَرَجی نیز می نامند (ج 11، ص 66).

ابودلف قاسم بن عیسی ، در زمان هارون الرشید (170ـ193) از سوی خلیفه حاکم فارس و ولایت جبال شد (مرزبانی ، ص 334) و پس از هارون از سرداران امین (حک : 193ـ 198) بود. در نزاع میان امین و مأمون در 195، ابودلف به دستور امین همراه علی بن عیسی بن ماهان به جنگ طاهربن حسین رفت . پس از کشته شدن علی بن عیسی بن ماهان ، ابودلف به همدان بازگشت . با آنکه طاهر از ابودلف خواست تا با مأمون بیعت کند، وی نپذیرفت و بیعت خود را با امین حفظ کرد. ابودلف سپس گوشه گیری اختیار کرد و در کرج مقیم شد. هنگامی که مأمون در 214 به ری رفت ابودلف را احضار کرد. ابودلف نیز با وجود وحشت از مأمون به حضور او شتافت و هنر ابودلف در شعر سبب شد تا مأمون او را اکرام کند (ابن اثیر، ج 5، ص 143، 218؛ ابن عبدربه ، ج 2، ص 366). در دوران خلافت معتصم (218ـ227) نیز ابودلف از سرداران وی بود و چون در شعر و غنا مهارت داشت همنشین معتصم شد. با اینهمه چند بار مورد خشم خلیفه قرار گرفت که به وساطت عبدالله بن طاهر، خلیفه از مصادرة اموال او چشم پوشید و ولایت دمشق را به او سپرد. صفدی نام او را جزو امرای دمشق آورده است (ص 139). همچنین ابودلف از فرماندهان برجستة سپاه معتصم بود و همراه افشین در 221 به جنگ بابک * خرمدین رفت (ابن خلّکان ، ج 4، ص 73؛ العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق ، ص 482ـ483). در این جنگ برخی شعرا او را مدح کردند و شجاعتش را ستودند (ابن عبدربه ، ج 1، ص 140). ابودلف به دلیل فضل و شجاعتش ، مورد حسد افشین بود، افشین قصد کشتن او را داشت ، معتصم قاضی احمدبن ابودؤاد را که از نزدیکان ابودلف بود به وساطت نزد افشین فرستاد، و او ابودلف را رهانید. بار دیگر افشین خلیفه را بر ضد ابودلف تحریک کرد تا آنکه خلیفه ابودلف را به افشین سپرد و احمد ابی دؤاد این بار خودسرانه نزد او رفت و خود را نمایندة خلیفه معرفی کرد و ابودلف را از چنگ افشین ، خارج کرد (ابوالفرج اصفهانی ، ج 8، ص 250ـ251؛ تنوخی ، ج 2، ص 280ـ283). ابودلف در نبرد دیلم شرکت کرد و دژهایی را گشود و بر آن مناطق خراج بست (قدامة بن جعفر، ص 378). وی در 225 یا 226 در بغداد درگذشت (ابن خلّکان ، ج 4، ص 77ـ 78؛ خطیب بغدادی ، ج 12، ص 422ـ423؛ مسعودی ، ج 4، ص 360). وی ، از طرفداران سرسخت تشیع و علی علیه السلام بود و هنگامی که یکی از فرزندانش در این باره با او مخالفت کرد او را از خود راند (مسعودی ، ج 4، ص 361؛ ابن خلّکان ، همانجا). ابودلف شاعری توانا و موسیقی دانی برجسته بود (مسعودی ، ج 4، ص 360) و کتابهای البُزاة و الصید ، کتاب السلاح ، النزه و کتاب سیاسة الملوک را تألیف کرد (ابن ندیم ، ص 130). وی از بخشندگان بود و به شاعران صله های کلان می داد و از این جهت با مأمون رقابت داشت (ابوالفرج اصفهانی ، ج 8، ص 255ـ257، ج 20، ص 23ـ24). یکی از علل شهرت او آبادسازی و تقویت استحکامات شهر کرج است . این شهر را به نام او «کرج ابودلف » می نامیدند (یاقوت حموی ، ج 4، ص 446).

معقل بن عیسی ، برادر ابودلف ، نیز شاعر و موسیقی دان بوده و اشعاری از او باقی مانده است (ابوالفرج اصفهانی ، ج 21، ص 92ـ93). برادر دیگر ابودلف ، خربان بن عیسی در ناحیة جبال بر ضد خلفا شورش کرد و کشته شد (مافروخی ، ص 40).

فرزند ابودلف ، عبدالعزیز در 252 از سوی وصیف خلعت و ولایت جبال را دریافت کرد (طبری ، ج 9، ص 372)، سپس در 253 با موسی بن بغا سردار ترک ـ که از سوی معتز خلیفة عباسی ولایت جبال را یافت ـ در خارج از همدان جنگید. وی در پی شکست ، از کرج فرار کرد و به قلعة زَز نزدیک کرج پناه برد و جماعتی از بنودلف به اسارت رفتند (همان ، ج 9، ص 373). عبدالعزیز در 254 درگذشت .

پس از عبدالعزیز، فرزندانش از سوی خلیفه به ترتیب لوای حکومت را دریافت داشتند. دلف بن عبدالعزیز که از سوی پدر در جندی شاپور و تستر عامل خراج بود (طبری ، ج 9، ص 381) پس از وی به حکومت رسید. وی در 265 در اصفهان بر اثر شورش قاسم بن مَماه کشته شد، ولی طرفدارانش ، با کشتن قاسم ، برادر دلف ، احمدبن عبدالعزیز را که سپاه سالار یعقوب لیث بود، به امارت برگزیدند (همان ، ج 9، ص 543؛ تاریخ سیستان ، ص 242). احمد در 266 نیز از سوی عمرولیث ولایت اصفهان را گرفت (طبری ، ج 9، ص 549). چون خلیفه معتمد (حک :256ـ279) با خاندان صفاری درافتاد، عهد و منشور کرمان و پارس را به احمد داد ( تاریخ سیستان ، همانجا). احمد بر عمرو طغیان کرد و از آن پس در خدمت معتمد و معتضد (حک : 279ـ289) درآمد (همان ، ص 238، 242). وی به فرمان خلیفه در 266 با بکتَمِر (طبری ، ج 9، ص 552) و در 279 با رافع بن هرثمه جنگید و سرانجام وارد ری شد (همان ، ج 10، ص 31؛ قس مسعودی ، ج 5، ص 147ـ 148). هنگام امارت او، ابوجعفر موسی بن محمد نخستین فرد از سادات رضوی بود که در 256 از کوفه به قم رفت . اقوام عرب قوم او را راندند. وی به کاشان نزد احمدبن عبدالعزیز رفت . احمد او را اکرام کرد و خلعت و مال و مقرری سالیانه بخشید. پس از آن ، دیگر سادات رضوی نیز رهسپار قم شدند (قمی ، ص 215ـ216). مرگ احمد در 280 روی داد (مسعودی ، ج 5، ص 149). پس از مرگ احمد چون میان برادرانش عمر و بکر اختلاف افتاد، معتضد از فرستادن فرمان و لوای ولایت خودداری کرد (طبری ، ج 10، ص 33) و سرانجام در 281 فرمان حکومت اصفهان و کرج را برای عمربن عبدالعزیز فرستاد (همان ، ج 10، ص 36؛ مسعودی ، ج 5، ص 150). چون عمربن عبدالعزیز در 282 نافرمانی کرد، خلیفه بکر را به جای او گماشت ، اما وی بار دیگر اطاعت خلیفه را گردن نهاد و در 283 به همراه پسران خود و پسر برادرش از اصفهان به بغداد رفت . خلیفه معتضد از آنان استقبال کرد و به آنها خلعت بخشید (طبری ، ج 10، ص 49). پس از آن ، بکر سر به شورش برداشت ، معتضد وصیف موشگیر را به تعقیب او فرستاد. وی به اصفهان گریخت و در آنجا با عیسی نَوْشَری جنگید، سپس در 284 با یارانش به محمدبن زید علوی در آمل پیوست و در 285 در آن شهر بر اثر بیماری درگذشت (همان ، ج 10، ص 47، 63، 68؛ مسعودی ، ج 5، ص 174؛ ابن اثیر، ج 6، ص 85). به روایت ابن اسفندیار، محمدبن زید او را مسموم کرد (ج 1، ص 254ـ 255). بکر شاعری توانا بود، از او اشعاری باقی مانده است (طبری ، ج 10، ص 47ـ49؛ ابن اثیر، ج 6، ص 82 ـ 83). دیوان شعرش را محمدبن یوسف سورتی در دهلی (1337) به چاپ رسانید (سزگین ، ج 2، جزء 4، ص 243ـ244).

فرزند دیگر عبدالعزیز، حارث مشهور به ابولیلی ، در 278 در خدمت معتمد بود (طبری ، ج 10، ص 21ـ22). وی در 284 شورش کرد و برادرش عمربن عبدالعزیز او را در قلعة زَز زندانی کرد. او پس از فرار از زندان شورش خود را ادامه داد و خلیفه سردار خود، عیسی نوشری ، را به جنگ با ابولیلی روانه کرد. در حین جنگ تیری به حلق او اصابت کرد و کشته شد (همان ، ج 10، ص 64ـ66). و نیز گفته شده که او از اسب فرو افتاد و با شمشیر خود کشته شد (مسعودی ، ج 5، ص 162، ج 6، ص 257).

از این خاندان بسیاری در شعر، موسیقی و ادب دست داشتند و از میان آنها ادیب ، محدث ، شاعر، وزیر و قاضی بسیاری برخاست ، از جمله «آل ماکولا * » که در سدة پنجم مناصب وزارت و قضا یافتند. همچنین اعتقاد راسخ آنها به مذهب شیعه و دوستداریشان از علی علیه السلام و حمایتی که در دورة حکومتشان از سادات علوی کردند، سبب شد تا در قلمرو آنان اولاد علی علیه السلام و پیروان تشیع در امن باشند.


منابع :
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1405/1985؛
(2) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ، چاپ عباس اقبال ، تهران ( تاریخ مقدمه 1320 ش ) ؛
(3) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1382/1962 ) ؛
(4) ابن خلدون ، تاریخ ابن خلدون ، المسمی کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر ، بیروت 1413/1992؛
(5) ابن خلّکان ، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1968ـ1977؛
ابن رسته ،

کتاب الاعلاق النفیسة ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
ابن عبدربه ، العقد الفرید ، ج 1 و 2، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت 1404/1983؛
ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش ؛
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، کتاب الاغانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛
اخبارالدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده ، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی ، بیروت 1971؛
احمدبن یحیی بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3، چاپ عبدالعزیز دوری ، بیروت 1398/1978؛
محمدبن محمد بلعمی ، تاریخنامة طبری ، چاپ محمد روشن ، تهران 1366 ش ؛
تاریخ سیستان ، چاپ محمد تقی بهار، تهران ( تاریخ مقدمه 1314 ش ) ؛
محسن بن علی تنوخی ، الفرج بعد الشدة ، قاهره ( بی تا. ) ، چاپ افست قم 1364 ش ؛
احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، بیروت ( بی تا. ) ؛
فؤاد سزگین ، تاریخ التراثِ العربی ، ج 2، جزء 4، نقله الی العربیة عرفه مصطفی ، ریاض 1403/1983؛
عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج 11، حیدرآباد دکن 1400/1980؛
خلیل بن ایبک صفدی ، امراء دمشق فی الاسلام ، چاپ صلاح الدین منجد، بیروت 1403/1983؛
محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ1387/ 1962ـ1967 ) ؛
العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق : من خلافة الولیدبن عبدالملک الی خلافة المعتصم ، چاپ دخویه ، لیدن 1871، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة ، چاپ محمد حسین زبیدی ، بغداد 1981؛
حسن بن محمد قمی ، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسن بن علی قمی ، چاپ جلال الدین طهرانی ، تهران 1361 ش ؛
مفضل بن سعد مافروخی ، کتاب محاسن اصفهان ، چاپ جلال الدین حسینی طهرانی ، تهران 1312/1933؛
محمدبن عمران مرزبانی ، معجم الشعراء ، چاپ ف . کرنکو، بیروت 1402/1982؛
علی بن حسین مسعودی ، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ1979؛
یاقوت حموی ، معجم البلدان ، بیروت 1399/1979.

/ منیژه ربیعی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1914
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست