responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 187

 

بازَبْدی ' ، باسورین ،باقَرْدی ' ، آبادیهایی واقع در شمال موصل در خاک کنونی ترکیه نزدیک مرز سوریه . در کتابهای جغرافی نویسان اسلامی بازبدی ' و باقردی ' (یا «قردی '») و گاه باسورین با هم ذکر شده اند. گاهی این هر سه موضع را از «جزیرة ابن عُمَر» * و گاهی این جزیره را از توابع ناحیه ای گفته اند که از این مواضع پدید می آمده است . آنچه مسلّم است نامهای بازبدی ' و قردی ' (باقردی ') و باسورین قدیمی است و نام جزیرة ابن عمر بعدها بر این سرزمین اطلاق شده است . به گمان یاقوت (ج 2، ص 79) نخستین کسی که جزیرة ابن عمر را عمارت کرده حسن بن عمربن خَطّاب تَغْلِبی است که بر این جزیره امارت داشته است (در اصل : «کانت له امرأَة بالجزیرة » که درست نیست و باید به جای «امرأة »،«إِمرَة » خواند) و به گفتة او زمان این شخص در حدود 250 هجری بوده است . اینکه وی عمارت جزیره را به حسن بن عمربن خطّاب نسبت می دهد درست نیست ؛ زیرا این جزیره ، با اشتمال بر مواضع بازبدی ' و باقردی '، قدمت بیشتری دارد و، چنانکه خواهد آمد، تاریخ آن به قرن چهارم مسیحی و پیش از آن می رسد. یاقوت در وجه تسمیة این سرزمین به جزیره گفته است که دجله بر این ناحیه جز از یک سو محیط بوده و مانند هلال (یا قوس ) بر آن احاطه داشته است . فاصلة میان دو انتهای قوس را کندند و بر آن آب انداختند و بر این آب آسیابهایی ساختند، و چون آب از هر سو بر این ناحیه محیط شد، آن را جزیره خواندند. هارتمان ( د.ا.ترک ، ذیل «جزیرة ابن عمر») شبهه ای ندارد که این خندقی مصنوعی نیست بلکه از سرازیر شدن آب دجله از سویی به سوی دیگر (به طور طبیعی ) پیدا شده است . این مجرا گاهی خشک می شود و با خشک شدن آن گودالی قوسی شکل پدید می آید. این عقیدة هارتمان را قول بدلیسی (ص 157) تأیید می کند. او می گوید: «قلعه و بلدة جزیره ( ابن عمر ) در ساحل رودخانة شطّالعرب ( مقصود دجله است ) واقع شده ، چنانچه در هنگام طغیان آب شطّ دو حِصّه گشته قلعه و شهر را میان گرفته می رود و سدّی عظیم از سنگ و آهک در بالای قلعه بسته اند که آب ضرری به عمارت و ابنیة آنجا نمی رساند و همیشه تردّد مردم از آنجا به جِسر است ( و ) بدین واسطه موسوم به جزیرة عمریه گشته » (ص 157-158). این جزیره را در زمان بدلیسی (قرن دهم و یازدهم ) «جزیرة عُمَریّه » می خواندند و به همین جهت تصور شده است که جزیره از بناهای عمربن عبدالعزیز خلیفة اموی است . بقایای جسری که شرف الدین بدلیسی از آن یاد می کند هنوز هم برجاست ( د.ا.ترک ، همانجا) و محقّقان آن را باقیمانده از دورة ساسانیان می دانند، یعنی از زمانی که بازبدی ' به موجب عهدنامه به دست ساسانیان افتاده بود.

جزیرة ابن عمر اکنون با نام جیزره در خاک ترکیه ، در جنوب شرقی آناطولی ، نزدیک مرز سوریه ، واقع است . طول شرقی آن از گرینیچ 42 درجه و 5 دقیقه و عرض شمالی آن 37 درجه و 15 دقیقه است (همانجا). جغرافی نویسان اسلامی طول آن را 66 درجه و 10 دقیقه (از شرق خالدات ) و عرض آن را 37 درجه و 30 دقیقه گفته اند (قلقشندی ، ج 4، ص 322). یاقوت (ج 1، ص 466) بازبدی ' را کوره (به معنی «استان » در اصطلاح قدیمی آن ) می خواند و می گوید «بازبدی ' و قردی ' دو کوره از جزیرة ابن عمرند و بازبدی ' در مغرب و باقردی ' در مشرق آن واقع است و هر دو کوره در برابر هم قرار دارند». به گفتة یاقوت ، بازبدی ' همچنین نام دیهی در برابر جزیرة ابن عمر است و همة کوره را به نام آن دیه خوانده اند و کوه جودی و قریة ثمانین ، که در داستان نوح و کشتی او یاد شده ، در نزدیکی آن است . پس ، به گفتة یاقوت ، بازبدی ' هم نام قریه و هم نام کوره یا ناحیة وسیعی است و این معنی از شواهد تاریخی و جغرافیایی تأیید می شود. باز یاقوت در ذیل «قردی '» (ج 4، ص 56) می گوید: «قردی ' و بازبدی ' نام دو قریه در نزدیکی جبل جودی * واقع در جزیره است و قریة ثمانین هم در نزدیکی آن است ». نیز یاقوت ، از قول ابوالحسن جَزَری ، می گوید که بازبدی ' دیهی است در مغرب دجله که دیه های زیادی به آن افزوده می شود و در کنار دجله در مقابل جزیرة ( ابن عمر ) واقع است و قردی ' در مشرق دجله و از توابع آن است که ولایت بزرگی قریب به 200 قریه منسوب به آن است و از آن جمله جودِی و ثمانین و فیروزسابور است . فیروزسابور دیهی بزرگ است و در آن آثار و عمارات زیادی دیده می شود. این دیه را فیشابور نیز خوانده اند (همان ، ج 3، ص 931) که اختصار فیروزشابور است و ظاهراً یادگار زمانی است که شاپور دوّم ساسانی بر امپراتور روم پیروز شد و نواحی این سوی دجله را به خاک ایران ضمیمه کرد. «کَفْرزَمّار» هم ناحیة وسیعی از اعمال بازبدی ' و باقردی ' بوده است (همان ، ج 4، ص 288). از گفتار قُدامه (ص 245) برمی آید که قردی ' و بازبدی ' در شمال موصل و از اَعمال آن بوده است و بر ناحیة وسیعی اطلاق می شده است که جزیرة ابن عمر و باسورین دو قصبة آن بوده اند و جبل جودی در قردی ' و بازبدی ' بوده است . مسعودی (1965-1979، ج 1، ص 122) بازبدی ' و قردی ' را از اعمال موصل می خواند و در ذکر دجله و آبهایی که به آن می ریزد می گوید: رود خابور (خابور حَسَنیّه نه خابور فرات ) از ارمنستان می آید و مصبّ آن در دجله میان باسورین و قبر سابور ( درست : فیروزسابور ) از بلاد قردی ' و بازبدی ' از بلاد موصل است . در ذکر شاهان آثور (آشور) یا ملوک موصل و نینوا (همان ، ج 1، ص 252) نیز گوید: نینوا در برابر موصل است و دجله در میان آن دو جاری است همچنانکه میان قردی ' و بازبدی ' از کوره های موصل روان است . همچنین مسعودی (1967، ص 52) دربارة دجله می گوید: دجله از جزیرة ابن عُمَر و باسورین و قبر سابور ( درست : فیروز سابور ) و از بلاد قردی ' و بازبدی ' و باهَدْری ' و «بَلَد» و موصل می گذرد. نیز می گوید: خابورِ دجله ( خابور حَسَنیّه ) میان باسورین و فیروزسابور به دجله می ریزد و نَهْر دوشا میان جزیرة ابن عمر و باسورین است (همان ، ص 54).

ابن خُرداذبه (ص 95) قردی ' و بازبدی ' و باعَرْبایا * را از کوره های دیار ربیعه می شمارد و می گوید نصیبین مرکز دیار ربیعه است . اما از گفتار قدامه برمی آید که او قردی ' و بازبدی ' را از دیار ربیعه نمی شمارد. ابن حوقل قردی ' و بازبدی ' را دو رستاق بزرگ می خواند که در کنار یکدیگر و دارای املاک زراعی بزرگ و پراهمّیت اند، چنانکه هر ملک زراعی در سال هزار کُرّ گندم و جو و حبوبات محصول دارد (ص 217). به گفتة ابن حوقل (ص 219) قردی ' همان جزیرة ابن عُمَر و جبل باسورین و نواحی آن است تا حدود باعَینْاثا * و طَنْزی ' و تاشان (در ابن حوقل : شاتان ).

با توجه به نوشته های جغرافی نویسان دربارة بازبدی ' و باقردی ' چنین نتیجه می شود که این دو نام هم بر ناحیه یا کوره یا رستاق بزرگ اطلاق شده است و هم بر قریه یا شهرک معیّنی و این معنی را گذشتة آن در پیش از اسلام تأیید می کند.

بازبدی ' در نوشته های سریانی بیث زَبْدی ' است یعنی مسکن «زَبْدا»ها و یونانیان آن را «زابدیکِنه » و لاتینیها «زابدیسنه » می گفتند (مارکوارت ، 1901، ص 158). پسوند k ¦ i - پسوندی ایرانی است که علامت نسبت است (تریدلر، ذیل «زابدیسنه »)، یعنی محل و مسکن «زابدی »ها و همچنین باقردی ' «بیثِ قَرْدی '» است یعنی محل و مسکن «قردو»ها.

زابدیسنه هم نام سرزمینی در حوضة علیای رود دجله بوده است و هم نام مرکز این ناحیه که یکی از حوزه های اسقف نشین نسطوری بوده است . مرکز ولایت زابدیسنه موضع مستحکمی بر بالای تپه ای در کنار دجله بوده است و در گذشته به آن «فونیکا» نیز گفته می شد (مارکوارت ، همانجا). فونیکا همان «فَنَک » مذکور در کتب جغرافیای اسلامی است که یاقوت (ج 3، ص 920) می گوید مرکز اکراد بَشْنَویه و در نزدیکی جزیرة ابن عمر بوده است و این دو مکان دو فرسخ با هم فاصله داشته اند. یاقوت می گوید این قلعه سیصد سال است که در دست اکراد بشنویه است و صاحب «جزیره » و دیگران نمی توانند بر آن دست یابند. قلقشندی (ج 4، ص 326) آورده است : «قلعة فنک قلعة حصینة فُوَیْقَ جزیرة ابن عمر».

نام زابدیسنه در کتاب آمّیانوس مارسلینوس ، در ذکر جنگهای شاپور دوم ساسانی با یولیانوس مرتد (آپوستات ) امپراتور روم ، آمده است (تریدلر، ذیل «زابدیسنه »). در نتیجة این جنگها قسمتی از متصرفات رومیان در بین النهرین به دست ایرانیان افتاد که از جمله «زابدیسِنه » بود. آمّیانوس می گوید که ناحیة زابدیسنه در آن سوی دجله ( regions transtigritanes )، یعنی در ساحل شرقی دجله بوده است . به گفتة تریدلر (همانجا)، شهر بزبده (بازبدی ') مرکز ناحیة زابدیسنه بوده که ، به عقیدة او در مغرب دجله و در پایین «آمِد» جای داشته است .

زوسومِنوس ، مورّخ رومی و مؤلّف کتابی در تاریخ کلیسا، از شخصی به نام «داوساس » نام می برد که اسقف شهر زابدایون بوده ، و به جهت اعتقادش به مسیحیّت ، به دست ایرانیان کشته شده است . محققان «زابدایون » را با «زابدیسنه » و «بازبدی '» یکی می دانند (همانجا). نام دیگر بازبدی ' به سریانی «گوزارثا زبدی » به معنی «جزیرة زبدی '» است (همانجا) و مؤیّد یکی بودن آن با جزیرة ابن عمر است . آرامیها «بیث قردو» را نیز «گوزورتا قردو» یا جزیرة قردو خوانده اند که باز مؤیّد یکی بودن آن با جزیرة ابن عمر است . به عقیدة تریدلر، نام «زاب » کوچک و «زاب » بزرگ ، دو رود معروفی که به دجله می ریزند، با نام «بازبدی '» وابستگی دارد و مؤیّد آن است که ناحیة بازبدی ' تا مواضعی دورتر از ساحل چپ دجله امتداد داشته است .

آمّیانوس نام قردی ' (کوردوئنه ) را نیز جزو پنج ولایتی که در آن سوی دجله قرار داشتند و به دست ایرانیان افتادند می شمارد. استرابون کوههای «گوردوایا» را سرحد ارمنستان و بین النهرین دانسته است و باوم گارتنر (ذیل «گوردوایا») آن را با کوه جودی یکی می داند.

بنابه گفتة سِترِک ( د.ا.ترک ، ذیل «بُهتان ») بازبدی ' (جزیرة ابن عمر کنونی ) و فنک و سِعِرت از محلهای مسکونی ناحیة بزرگ «بهتان » واقع در جنوب شرقی آناطولی است . «بهتان » امروز هم نام یکی از نهرهای تابع دجله است و هم نام ناحیه ای است به شکل مثلّث نامنظّم که قاعدة آن رود بهتان و دو ضلع دیگرش دجله و خابور است و از شمال به شروان (با شروان ارّان اشتباه نشود) و از جنوب به زاخو و از مغرب به طور عَبْدِین و از مشرق به حَکّاری محدود است . نام رود «بهتان » در کتب جغرافیای اسلامی «وادیُ الزَّرْم » است .

ناحیة «بهتان » در کتب جغرافیای اسلامی «زَوَزان » است و یاقوت (ج 2، ص 957) آن را میان کوههای ارمنستان و اخلاط و آذربایجان و دیارِ بکر و موصل می داند و می گوید ساکنان آن ارمنی اند و طوایفی از اکراد نیز در آن سکونت دارند. هنگامی که عِیاض بن غَنْم در زمان عمر به قردی ' و بازبدی ' رسید، بِطْریقِ زَوَزان نزد او رفت و با پرداخت باج با عیاض صلح کرد (سال 19 هجری ). نام «بهتان » مأخوذ از نام ایل کرد بُخْتی است .

نام «باسورین » به سریانی «بیث سورین » است و به احتمال قوی از نام خاندان معروف اشکانی ، سورِن ، گرفته شده است . سورین پَهْلَو در زمان شاپور دوم ساسانی سردار سپاه بوده است و سورین دیگر در زمان یزدگرد دوم حاکم آدیابنه (اربیل ) و «جرمایه » بوده است (نولدکه ، ص 680). به گفتة یاقوت ، (ج 1، ص 467)، «باسورین » ناحیه ای از اعمال موصل است که در مشرق دجله واقع بوده و ذکر آن در تاریخ حَمْدان می آید. قدامه (ص 245) باسورین را یکی از دو قصبة قردی ' و بازبدی ' می داند و می گوید که از باسورین در زورقها به عراق نمک می برند و مالیات آن را به میانگین سه هزار هزار و دویست هزار درهم می داند. وی مالیات قردی ' و بازبدی ' را نیز همین رقم نوشته است و ظاهراً مقصود او مالیات هر سه ناحیه با هم بوده است .

در قرن چهارم هجری ، در زمان ابن حوقل (ص 218-219) محصول بازَبْدی ' دو هزار کُرّ گندم و جو بوده است به قیمت هزار هزار درهم (هر کرّ از گندم و جو به قیمت 500 درهم ) و محصول باقردی ' (جزیرة ابن عمر؛ به گفتة او، با «باسورین ») سه هزار کرّ گندم و جو بوده است به قیمت صدهزار دینار. علاوه بر این ، مالیاتهایی دیگر از باغات و مستغلات و اهل ذمّه (جَوالی ) و عشرتکده (بیت اللَّطَف )ها (مال اللّطف ) می گرفتند که از بازبدی ' دو هزار دینار یا سی هزار درهم بود و از باقردی ' سی هزار دینار (در باقردی ' از آسیابها هم مالیات می گرفتند). جزیرة ابن عمر یا باقردی ' و بازبدی ' و باسورین ، که محل تلاقی چند رود فرعی با دجله بود، بندری شمرده می شد برای ارمنستان و آسیای صغیر و میّافارقین * و اَرْزَن * که از آنجا کشتیهای تجارتی با بار عسل و کره و «مَنّ» و پنیر و گردو و بادام و فندق و کشمش و روغن زیتون و انجیر به موصل روانه می شدند (همان ، ص 225). باقردی ' و بازبدی ' خوش آب و هوا هم بوده و هارون الرشید، در سال 174 به آنجا رفته ، قصری در آن بنا کرده بود. شاعری ، در وصف آن ، دو بیت گفته است و آنجا را ییلاق و بهارگاه خوانده است (طبری ، سلسلة سوم ، ص 609ـ610).

در قرن چهارم هجری ، بازبدی ' و باقردی ' و، به طور کلی ، جزیرة ابن عمر با همة دیار جزیره و دیار ربیعه در دست حَمدانیان و محل تاخت و تاز آنان و جنگهای ایشان با رومیان و آل بویه بوده است . از این جنگها خسارات زیادی به این دیار وارد آمده و بیشتر اهالی آن ، به گفتة ابن حوقل (ص 208ـ230)، از جور آل حَمْدان آن دیار را ترک گفته اند. ظاهراً خود ابن حوقل نیز در اثر همین حوادث ، در 331، مجبور به ترک وطن خود شده است (ص 3ـ4، مقدمه ).

سمعانی در الانساب (ج 2، ص 33) نسبت به بازبدی ' را «بازَبْدائی » گفته است و تنی چند از دانشمندانی را که از آنجا برخاسته اند نام برده است .حمداللّه مستوفی ، در نزهة القلوب در ذکر «دیار بکر و ربیعه ، از شهر باصَبْده » نام می برد که همان بازبدی ' است (ص 102ـ103). معلوم نیست که این تلفّظِ زمان اوست یا از کتابی دیگر نقل شده است . وی می گوید: «شهری وسط است ، حاصلش غلاّ ت و پنبه و اندکی میوه باشد، حقوق دیوانیش ( مالیاتش ) بیست وچهار هزار و سیصد دینار است ». حمداللّه مستوفی (ص 103) «جزیره » را، که همان جزیرة ابن عمر است ، جداگانه نوشته و حقوق دیوانی آن را 200 ، 170 دینار گفته است . وی جزیره را شهری بزرگ با 110 پاره دیه خوانده است . به احتمال قوی در این محاسبه شهر بازبدی ' هم منظور شده است و نویسندة اصلی که منبع مستوفی است نمی دانسته است که بازبدی ' داخل در جزیرة ابن عمر است . در بارة حکام جزیره (جزیرة ابن عمر) در قرن دهم و یازدهم که همه از اکراد بوده اند (رجوع کنید به بدلیسی ، ص 156-197).


منابع :
(1) ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1967؛
(2) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(3) ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967، ص 132، 136؛
(4) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی ، شرفنامه : تاریخ مفصل کردستان ، چاپ محمد عباسی ، چاپ افست تهران 1343ش ؛
احمدبن یحیی بلاذری ، کتاب فتوح البلدان ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1956 ) ، قسم

(5) اول ، ص 208؛
(6) حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی ، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گی لسترنج ، تهران 1362 ش ؛
(7) عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج 1ـ7، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن 1382ـ1392/ 1962ـ1976؛
(8) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل والملوک ، چاپ دخویه ، لیدن 1879ـ1896، چاپ افست تهران 1965؛
(9) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(10) احمدبن علی قلقشندی ، صبح الاعشی ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1383/1963 ) ؛
(11) علی بن حسین مسعودی ، کتاب التنبیه والاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(12) همو، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ1979؛
(13) تئودور نولدکه ، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عبّاس زریاب ، تهران ( تاریخ مقدمه 1358ش ) ؛
(14) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛


(15) Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;
(16) IA , s.vv. "Buhtan" (by M. Streck), "Cezرre-i ibn عmer", (by M. Hartmann);
(17) J. Marquart, E ¦ ra ¦ nىahr, Berlin 1901;
(18) idem, Sدdarmenien und die Tigrisquellen, Wien 1930;
(19) F. Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclopجdie .

/ عبّاس زریاب /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست