responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1859

 

بندرعباس ، شهرستان و شهری بندری در جنوب ایران و مرکز استان هرمزگان .

1) شهرستان بندرعباس (با وسعت 316 ، 27 کیلومتر مربع و جمعیت 938 ، 419 تن در سرشماری 1375 ش ). از شمال به شهرستان حاجی آباد، از مشرق به شهرستانهای رودان و میناب ، از مغرب به شهرستانهای بندر * لنگه و لار * ، و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان و شهرستان (جزیره ) قشم محدود است . به سبب مجاورت با تنگة استراتژیک هرمز (با فاصلة 16 کیلومتر) از موقعیت حساس اقتصادی ، سیاسی و نظامی برخوردار و جزایر قشم و هرمز حفاظ طبیعی آن است ( راهنمای مفصّل ایران ، ج 22، ص 94؛ کیهان ، ج 2، ص 483).

به لحاظ توپوگرافی ، می توان این شهرستان را، از جنوب به شمال ، به سه منطقة ساحلی ، جلگه ای و کوهستانی تقسیم کرد. حداکثر ارتفاع کوهستان 267 ، 3 متر (کوه فارغان یا سیماک )؛ حداقل ارتفاع ساحل بندر دو متر؛ مرتفعترین بخش شهر (محلة دَماهی ) چهل متر، و مشهورترین مرتفعات کوهِ گنو (347 ، 2 متر) است که همچون بیشتر مناطق جنوبی تحت تأثیر حرکات زمین لرزه قرار دارد ( حبل المتین ، ش 32، ص 20). اقلیم این شهرستان را هرچند از نوع بیابانی بسیار گرم (متوسط دمای سالانه ْ8ر26) با رطوبت زیاد هوا (متوسط 64%) و تابستانهای داغ و شرجی باید دانست ، با توجه به شرایط توپوگرافی ، هوا در ارتفاعات ، بالنسبه معتدل است و ازینرو به گونة سنتی ، ییلاق تابستانی مردمان محلی ، بوده است (رجوع کنید به تاورنیه ، ص 689). میانگین بارش سالانه (در شهر) 251 میلیمتر است که بیشتر در زمستان و نامتوازن (کم دوام ، کوتاه و سیل آسا) است . این ویژگی به نوبة خود سبب کم شدن رطوبت خاک و منابع آب زیرزمینی و جاری شدن سیل می شود و بر فعالیتهای انسانی بویژه اقتصاد زراعی ـ دامی اثرات نامطلوب می گذارد.

مهمترین رودهای این شهرستان عبارت است از: مسران (مهران )، شور (خورجل )، جلابی ، حسن لنگی و کُل ، که همگی کم آب ، فصلی و بیشتر شورند (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، ج 122، ص 16؛
افشار سیستانی ، ص 443). عبور برخی از آنها از داخل شهر، برای ساکنان شرایط ناسالم زیست محیطی به همراه می آورد. محدودیت منابع و استفادة نابهینه از آب همواره یکی از مشکلات مردم این شهرستان به شمار می رفته است . تاورنیه (همانجا) در سدة یازدهم /هفدهم می نویسد: «آبش که از آب انبارها به دست می آید تعریفی ندارد. اگر کسی بخواهد آب خوب بخورد، باید از چشمه ای که از سه لیو ( = فرسخ ) دور از بندر واقع شده به قیمت گزاف خریداری کرده حمل نماید.» این مشکل تا نیمة قرن اخیر ادامه داشت و برای مثال ، نوری زاده بوشهری (ص 143) در 1325 ش از آن یاد می کند. با ساخت سد میناب (شروع 1353 پایان 1362 ش ؛
فرهنگی ، ص 116) و انتقال قسمتی از آب آن به شهر بندرعباس این معضل تا حدودی برطرف شد. پوشش گیاهی طبیعی منطقه ، هماهنگ با شرایط محیطی و از خانواده های گز، کُنار (سدر)، کَهور و مشابه آن است (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، همانجا) و نحوة پراکندگی آن از تخریب زیاد جنگلها و مراتع و تنک شدن درختان گواهی می دهد.

در مجموع ، بندرعباس جزو ناحیة «گرمسیرات » و «بد آب و هوا»ی کشور به شمار می رود. کِمپفر (ص 9) در سدة یازدهم / هفدهم ، بندرعباس را خشکترین و ناسالمترین مواضع می داند. این شرایط جغرافیایی ، نه تنها در گذشته بلکه در حال ، یکی از موانع عمدة جذب جمعیت و نیز احتمالاً سبب اهمیت یافتن شهرهای دورتر از ساحل ، چون لار، بوده است (ضیاءتوانا، ص 16). تا اواسط سدة اخیر، بندرعباس یکی از تبعیدگاههای دولتی به شمار می رفت . سیر تحولات تاریخی و فن آوریها، امکان سکونت بیشتر و رشد و توسعة این شهرستان را فراهم آورده است و زمستانهای معتدل و مطبوع می تواند آن را به یکی از قطبهای صنعت گردشگری کشور تبدیل کند.

بندرعباس از جهت تقسیمات اداری ـ سیاسی گاه ضمیمة کرمان ولی بیشتر جزو استان (ایالت ) فارس بود. در سرشماری 1335 ش ، ارتفاعات مرکز «فرمانداری کل بنادر و جزایر بحرعمان » شد. نام این فرمانداری از 1355 ش به استان هرمزگان تغییر یافت ( دایرة المعارف فارسی ، ذیل مادّه ، و «هرمزگان ، استان »). این شهرستان در 1375 ش دارای سه بخش ، دو شهر (بندرعباس و بندر * خمیر)، یازده دهستان و 426 آبادی دارای سکنه بود و 5ر39% از کل جمعیت استان را به خود اختصاص می داد (932 ، 281 تن در نقاط شهری ، 613 ، 137 تن در نقاط روستایی ، رجوع کنید به مرکز آمار ایران ، 1376 ش الف ، ص پانزده ، سی ونه ). ساکنان بندرعباس اغلب مسلمان و پیرو مذاهب تشیع و تسنن اند و به زبان فارسی با لهجة محلی سخن می گویند.

2) شهر بندرعباس (وسعت 7ر44 کیلومترمربع و جمعیت طبق سرشماری 1375 ش ، 578 ، 273 تن ) در جنوب سلسله کوههای گنو قرار گرفته و فاصلة آن تا تهران 501 ، 1 کیلومتر است . شهر بندرعباس روی دشتی ماسه ای واقع شده است (افشار سیستانی ، ص 441ـ442). این بندر، در دهانة خلیج فارس و برپایانة راههای بازرگانی قرار دارد و رابط آبهای گرم آزاد جهان با خاک ایران ، افغانستان و کشورهای آسیای میانه است . شهر بندرعباس ، فضایی فراتر از محدودة سیاسی ـ اداری آن است که شاید بتوان آن را حوزة فضایی کلان شهر نامید و شامل شهر، دوبندرگاه ، محوطه و تأسیسات وابسته به راه آهن و اسکلة جدید می شود (مهندسین مشاور شارستان ، ج 1، ص 1ـ7).

پیشینه و روند تحولات شهری . در اوایل قرن هشتم سکنة هرمز قدیم (نزدیک میناب کنونی ) که یکی از بنادر تجاری دهانة خلیج فارس از زمان هخامنشیان بود ( دایرة المعارف فارسی ، ذیل مادّه ؛
عزیزی ، ص 2)، به جزیرة جارون (زرون ) مهاجرت کردند و نام جزیره نیز بدین سبب تغییر یافت (ابوالفداء، ص 385). با این حال ، مرکز شهر هرمز جدید را دست کم تا قرن هفتم ، جرون می گفتند (ابن بطوطه ، ج 1، ص 300). در منابع اسلامی از این شهر به نامهای مختلف یاد شده است : شهرو (یا شاهرو)، دهکدة ماهیگیری بر کنار دریا و منزلگاهی بر راه پارس (اصطخری ، ص 144ـ145)؛
سوروا، درکنار دریا که منبر ندارد ولی بزرگ است (ابن حوقل ، ص 74)؛
سورو، در مرکز کرمان برلب دریا که کوچک است و بتازگی آبادی آغاز کرده ، زیرا کالای عمان از آنجا به کرمان (و خراسان ) می رود (مقدسی ، ص 638)؛
سارو که قصبه و روستایی در جنوب شرق شهر بندرعباس کنونی است و در زلزلة 1323 صدمة زیاد دید ( حبل المتین ، ش 32، ص 20). پلانول ( ایرانیکا ، ذیل مادّه ) می نویسد که بازرگانان تا اوایل سدة چهاردهم / اواخر سدة نوزدهم ، خانه های روستایی را در اختیار داشتند. امروزه نام سورو هم در مکان اصلی خود و هم در شهر شناخته شده است ، زیرا راسته ای به نام «بازار سورویها» در بازار بزرگ شهر بندرعباس وجود دارد (شامقازانی ، ص 86). با توسعة هرمز و تبدیل آن به یک مرکز بازرگانی بزرگ ، «جرون » که بارکدة میان راهی برای حمل ونقل کالا از آن جزیره به زمینلاد ایران بود، بر اهمیتش افزوده شد ( دایرة المعارف فارسی ؛
د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ). پس از آنکه پرتغالیها در 913/1507 (در زمان شاه اسماعیل اول ) هرمز را تصرف کردند (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 670) و نیز پس از احداث قلعه ای در ساحل (سورو) («بندرعباس »، ص 42)، در منابع مختلف (افشار سیستانی ، ص 444؛
لسترنج ، ص 342؛
نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، همانجا) مکرراً به نامهایی چون گُمرو، گامبرون ، کاموران ، جارون ، جرون و مشابه آنها برمی خوریم . شاید پرتغالیها به علت وجود نوعی خرچنگ کوچک دریایی (یا میگو) در این مکان ، بدان «گامبری » یا «کامبا رائو» (بندر خرچنگ ) گفتند (گابریل ، ص 97، پانویس ؛
«بندرعباس »، همانجا). در حالی که ، جرون دست کم از قرن چهارم به بعد در اینجا نامی شناخته شده بود. به هرحال ، نظر عمومی بر این است که گمبرون دگرگون شدة لفظ «گمرک » است ( ایرانیکا، همانجا). آلبوکرک (فرمانده پرتغالی ـ اسپانیولی ) بعداز دوسال توقف در جزیرة هرمز (اُرموز)، عازم هندوستان شد، ولی در 920/ 1514 بازگشت و دوباره آنجا را تصرف کرد (نشأت ، ص 102). جان نیوبری ، شاید اولین بازرگان انگلیسی بود که در 989/1581 به بندر گُمبرون قدم گذاشت . وی می نویسد: پرتغالیها قلعه ای در این بندر ساختند که هشت سرباز محافظ دارد. این بندر به امیران لار تعلق داشته ولی اکنون به شاه هرمز متعلق است که دست نشاندة پرتغالیهاست (گابریل ، ص 97، 98، پانویس ؛
«بندرعباس »، ص 43). با وجود سیادت پرتغال بر هرمز و خلیج فارس در این قرن ، به سبب رخدادهای اروپا، هلندیها و انگلیسیها بتدریج در منطقه و در دربار صفویه نفوذ کردند و برای حفظ منافع خود کوشیدند. برای مثال ، در 958/1551 سفیر پرتغال با هدایای بسیار از راه هرمز و گمبرون به دربار شاه طهماسب آمد و پذیرایی شد (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 335)، اما در 982/1574 شاه ، سفیر این کشور را، به دلیل بدرفتاری مأموران پرتغالی با مسلمانان در جزیرة هرمز (و در واقع شاید به سبب رقابت انگلیسیها)، به سردی پذیرفت (فلسفی ، ج 4، ص 1466). در 1011/1602، نیروهای ایران پرتغالیها را از جزایر بحرین راندند. آنها نیز متقابلاً گمبرون را رسماً تصرف (عزیزی ، ص 7) و ده سال بعد از آن در بندرعباس کنونی یک مرکز تجاری احداث کردند (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 672). با تأسیس کمپانی هندشرقی در 1009/ 1600، بر قدرت و نفوذ انگلیس در خلیج فارس افزوده شد. شاه عباس ، نظر به سیاست یکپارچه کردن کشور، تصمیم به اخراج پرتغالیها از جنوب ایران گرفت و از خان (حکمران ) لارستان خواست تا به بهانة عقب افتادن خراج معمول ، که پادشاه هرمز همه ساله تا پیش از تسلط آلبوکرک به لار می داد، باردیگر مالکیت خود را بر این جزایر اعلام و علیه متصرفان آن قیام کند (نشأت ، ص 133؛
اقتداری ، ص 127ـ 128). در 1023/ 1614، ایرانیان دژ پرتغالیها را در گمبرون تصرف کردند و تمامی آنان را از دم تیغ گذراندند (سیلوا ای فیگروا، مقدمه ، ص 3، 65). در 1027/1617، تجارتخانة انگلیسیها در اصفهان افتتاح شد (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 630) و اولین رابطة بازرگانی انگلستان با خلیج فارس و ایران نیز (از طریق جزیرة خارک ) در 1025/ 1616 برقرار گردید. اما نمایندة کمپانی هند شرقی در ایران ، گمبرون را بهترین مکان می دانست و معتقد بود که کشتیهایی با هر ظرفیت می توانند در این بندر تحت حمایت توپهای قلعه قرار گیرند («بندرعباس »، همانجا). در 1030/ 1620، ایرانیان توانستند پرتغالیها را از رأس الخیمه بیرون کنند. در اواخر همین سال ، پرتغالیها از ورود تجار انگلیسی به جاسک ممانعت کردند ولی از آنان شکست خوردند (عزیزی ، همانجا). بالاخره الله وردی خان ، حکمران فارس ، فرزند خود، امامقلی خان ، را مأمور تسخیر جزیرة هرمز کرد که وی با یاری ناوگان کمپانی هند شرقی انگلیس و نیروهای ایرانی ، بویژه لارستانیها، پرتغالیها را از آنجا بیرون راند (1031/1622) و غنایم بسیار نصیب ایران و انگلیس شد (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 335ـ 336؛
اقتداری ، ص 127ـ133). پس از این پیروزی ، شرکت مذکور ابتدا اجازة تأسیس دوباب خانه و سپس یک تجارتخانه ، معافیت از حقوق گمرکی و آنگاه درآمد نیمی از گمرکات را به دست آورد (عزیزی ، ص 8؛
هاولی ، ص 113). از این تاریخ نام شهر (بندر) به افتخار شاه عباس به «عباس » یا «عباسی » تغییر کرد (نشأت ، ص 103ـ104؛
فسائی ، ج 1، ص 466؛
کرزن ، ص 162؛
سایکس ، ص 320) و به دنبال آن سورو و بتدریج هرمز از آبادی افتادند. در همان ابتداسردار علی بیگ ، دژ پرتغالیها را خراب کرد و تقریباً نزدیک دریا دژ دیگری ساخت و ساخلوی کافی و حدود سی کشتی آماده در پناه دژ مستقر کرد (سیلوا ای فیگروا، ص 68؛
اقتداری ، ص 127). در جنگ هرمز، هلندیها مساعدت مختصری به انگلیسیها و ایرانیان کردند، و این زمینه ساز عقد قرارداد 1032/ 1623 بین سفیر هلند و شاه عباس و سپس ورود هلندیها به بندرعباس جهت شرکت در تجارت ابریشم شد (عزیزی ، ص 8 ـ 9). وعدة شاه عباس به سفیر انگلیس در 1036 برای تحویل سالانة هزار عدل ابریشم در بندرعباس به تجار انگلیسی ، به سبب مرگ وی و بیعلاقگی صدراعظم ایران (محمدعلی بیگ )، عملی نشد (نشأت ، ص 110ـ 111)، اما این پیمان اهمیت این بندر را نشان می دهد. با گسترش شبکة راههای کشور و برقراری امنیت بیشتر در دوران صفویه (باستانی پاریزی ، ص 98؛
نوربخش ، ص 160)، از جمله راه هرمز تا کرمان (27 روز) و بندرعباس تا لار (هفت تا هشت روز)، تجارت در بندرعباس رونق بسیار گرفت و این بندر هر سال مبلغ هنگفتی به شاه منفعت می رساند (باستانی پاریزی ، ص 99، 194). تامس هربرت در 1037/1628، «بندر جدید» را شهری زنده و محل تلاقی بازرگانانی با ملیتهای مختلف چون انگلیسی ، هلندی ، دانمارکی ، پرتغالی ، ارمنی ، گرجی ، مسقطی ، ترک ، عرب ، هندی و یهودی توصیف می کند ( ایرانیکا ، همانجا).

خصومت بین ایران (شاه عباس دوم صفوی ) و هندوستان (شاه جهان ) در حدود 1058/1648، بر تجارت زمینی از طریق قندهار اثر منفی گذاشت و بالعکس داد و ستد را از طریق دریا (بویژه بندرعباس )، افزایش داد (ریاض الاسلام ، ص 259). در فاصلة زمانی کمتر از چهل سال ، بندرعباس اهمیت بیشتری یافت . تاورنیه (ص 688) در این باره می نویسد: «انگلیسیها و هلندیها در آنجا تجارتخانه دارند و عمارت عالی بر کنار دریا بنا کرده اند، چون بهترین لنگرگاههای خلیج فارس ، بندرعباس است . تمام کشتیهای بزرگی که از هندوستان برای ایران و عثمانی و سایر نقاط آسیا و یک قطعه از اروپا مال التجاره بار می گیرند، به بندرعباس آمده لنگر می اندازند و در وقت ورود کشتیها، تجار زیادی در آنجا حاضرند که اغلب ایرانی و ارمنی و هندیهای مقیم ایران هستند... به واسطة هوای گرم بندر، تجار در اصفهان اقامت می کنند و منتظر ورود تجار بندرعباس می شوند.» رشد و توسعه تجاری این بندر، زمینه ساز تغییر و تحول در بخشهای اقتصاد کشاورزی و صنعتی شد و شهرسازی و شهرنشینی را در سدة یازدهم رونق بخشید. تاورنیه (ص 690) از وفور کالاها در بندر سخن می گوید اما از فقر سکنة سواحل خلیج فارس نیز یاد می کند که «تجارتی غیر از صید ماهی ندارند و نان هرگز نمی خورند، زیرا بضاعت ندارند». ازینرو به نظر می رسد که بخش عمدة درآمد حاصل از فعالیتهای اقتصادی به پایتخت و دیگر شهرهای مهم ایران و خارج از کشور سرازیر می شد و به ساکنان منطقه سهم ناچیزی می رسید. از نوشته های دیگر اروپاییان دربارة بندرعباس می توان به شکوفایی تجاری و سیاسی حوزة نفوذ آن در قرن یازدهم / هفدهم بیشتر پی برد. جان فرایر دربارة تجارت این شهر در فاصلة سالهای 1082ـ1093/ 1672ـ1681 می نویسد که انگلیسیها، پارچه را از انگلستان و پنبه و پارچه های نخی و سنگهای معدنی و فولاد را از هندوستان به این بندر وارد می کردند، و پشم کرمان ، ابریشم خام و بافته ، فرش ، زری ، زعفران ، ریواس ، گلاب ، خرما، بز و اسب را از ایران به هندوستان صادر می کردند. هلندیها، ادویه و پارچه های هندی را در بندر به سکه های طلا ونقره می فروختند و با پول به دست آمده ابریشم و مخمل می خریدند ( ایرانیکا ، همانجا). شاردن در همین زمان (1085/1674) تعداد خانه های شهر را بین 1400 تا 1500 برآورد کرده که یک سوم آن به هندیها و 50 خانه به یهودیان تعلق داشته است ( د.اسلام ؛
ایرانیکا ، همانجاها).

با سقوط حکومت صفویه و آغاز هرج و مرج در ایران ، هلندیها برای حفاظت خود در بندرعباس قلعه ای بنا کردند (نوری زاده بوشهری ، ص 141) که ، احتمالاً بعدها، به عمارت کلاه فرنگی مشهور شد، ولی سدیدالسلطنه (1363 ش ، ص 626) معتقد است که آغاز ساخت آن در 1032/1623 بوده و در 1110/1698 به پایان رسیده است . در 1135/1722، پس از سقوط اصفهان ، تقریباً تمامی اروپاییان ساکن در اصفهان به بندرعباس آمدند (همان ، ص 631). پنج سال بعد، چهارهزار سوار بلوچ تمام شهر را غارت و بسیاری از سکنه را قتل عام کردند، اما در برابر تجارتخانه های حراست شدة انگلیس و هلند شکست خوردند ( ایرانیکا ، همانجا). با وجود اینکه فلور (ص 131ـ136) از هرج و مرج در جنوب ایران ، بویژه به سبب شورش شیخ احمدمدنی ، سخن به میان می آورد، بندرعباس باز هم در ابتدای سدة دوازدهم و دوران نادرشاه ، مکان رفت وآمد قافله های تجاری و حتی حجاج بود. با به قدرت رسیدن نادرشاه ، به علت وضع مالیاتهای سنگین حکام محلی و تأمین هزینه های جنگ ، بازرگانان بندرعباس آنچه را به دست آورده بودند، تقریباً از دست دادند، و با احداث پایگاهی جدید برای نیروی دریایی نادر در بندر * بوشهر (1153)، زمینه های تمرکز تجارت در این شهر و افول تدریجی بندرعباس به وجود آمد (نشأت ، ص 659، 661؛
دایرة المعارف فارسی ، ذیل مادّه ). دو سال پیش از آن نیز تجارتخانة انگلیسیها در بصره تأسیس شده بود (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 632). رخدادهای سیاسی و نظامی در اروپای سدة دوازدهم / هجدهم ، سبب کاهش قدرت و نفوذ هلندیها در خلیج فارس شد. در 1172/1759 یک ناوگان فرانسوی املاک و دارایی کمپانی هندشرقی انگلیس را در بندرعباس تصرف و تقریباً همه را منهدم کرد (نوری زاده بوشهری ، همانجا). در همان سال هلندیها نیز مجبور به ترک شهر شدند (هاولی ، ص 115). سرانجام ، این شرکت در 1177/ 1763، ادارة مرکزی خود را در بندرعباس تعطیل کرد و تماماً به بصره و سپس به بوشهر انتقال داد («بندرعباس »، ص 45؛
نوری زاده بوشهری ، همانجا). در 1172ـ1173، جنگهای فراوانی بین اعراب رأس الخیمه و نصیرخان لاری بر سر حکومت نواحی جنوبی ایران به وقوع پیوست (هاولی ، ص 136) که موجب کاهش اهمیت اقتصادی و به دنبال آن کاهش جمعیت بندرعباس شد، به طوری که در 1163، از هر ده خانه در این شهر تنها یک خانه سکنه داشت ( ایرانیکا ، همانجا). با وجود این ، بندرعباس به عنوان یک بندر استراتژیک مطرح بود، چنانکه انگلیسیها در 1168/1754 درصدد تأسیس و فعال نمودن تجارتخانه در آنجا و بندر * ریگ برآمدند، که به سبب تحریک هلندیها موفق نشدند (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، همانجا).

مرحلة بعدی رونق بندرعباس را باید در زمان فتحعلی شاه جستجو کرد. پس از آنکه فتحعلی شاه ، والی فارس را جهت سرکوبی وهابیها در مسقط و تحکیم حکومت سید (صید) سلطان به عمان روانه کرد، حاکم مسقط «از درِبندگی درآمد» و در قبال مبلغی خواستار حکومت بندرعباس شد. پس از او فرزندش سید سعید، شیخ سیف را در بندر جانشین خود کرد و چون مال الاجاره به تأخیر افتاد، به امر ناصرالدین شاه ، طهماسب میرزا مؤیدالدوله ، والی فارس ، مأمور سرکوبی شیخ سیف شد و شیخ از آنجا فرار کرد. مؤیدالدوله ، عباس خان را با 200 ، 1 تن و دو توپ برای حفاظت بندر مأمور و خود به شیراز مراجعت کرد. چون هوای آنجا رو به گرمی می رفت و افراد پادگان مریض و فرسوده شدند، سید سعید، فرزند خود سید ثوینی را با سه هزار نفر روانة بندرعباس نمود و آنجا را تصرف کرد. مؤیدالدوله این بار پسردیگر خویش ، عبدالباقی میرزا، را مأمور آزادسازی بندرعباس کرد (نوری زاده بوشهری ، ص 141ـ142؛
فسائی ، ج 2، ص 1377؛
سدیدالسلطنه ، 1363ش ، ص 265ـ266، 281؛
مفخم ، ص 441). عبدالحسین خان ، پسر محمدحسن خان سردار ایروانی (والی کرمان ) با عده ای قشون به کمک عبدالباقی رفت و در ایسین و تازیان به او پیوست . سید ثوینی پس از جنگی سخت از نیروهای ایرانی شکست خورد و با اطرافیان خود فرار کرد (نوری زاده بوشهری ، ص 142). پس از آن سید سعید از در مسالمت درآمد و با مشورت و وساطت حاج عبدالمحمّد کازرونی (ملک التجار بوشهر) عریضه ای همراه با دوازده هزار تومان پول ، چند رشته مروارید و چند رأس اسب عربی به دربار ایران فرستاد و به اهتمام میرزا آقاخان نوری ، حکومت بندرعباس (باریکه نوار ساحلی به طول تقریباً 150 کیلومتر، که نواحی شَمیل و میناب را هم دربر می گرفت )، به موجب قراردادی در 16 مادّه در 1272، در قبال مبلغ شانزده هزارتومان سالانه به او تفویض شد (مفخم ، ص 441ـ 445؛
کرزن ، ص 163؛
نوری زاده بوشهری ، همانجا). از این پس آرامشی نسبی در منطقة «عباسی » برقرار شد، به طوری که محمد ابراهیم کازرونی (ص 124ـ125) از آن به عنوان «بندری معمور و آباد» با حدود دوهزار خانه از گچ و سنگ داخل قلعة مستحکم و یکهزار خانه از چوب و نخل خارج از قلعه یاد می کند و می نویسد که دو ثلث اهالی شیعة اثناعشری (که از جاهای مختلف خصوصاً بحرین و لار به آنجا رفته بودند) و یک ثلث شافعی مذهب اند. بافت و اقتصاد شهر در این زمان ، با شهرهای سنتی شرق اسلامی بسیار همخوان بود (رجوع کنید به اهلرز، ص 27ـ 65). قلعه ای با شانزده برج به دور بندر بود که سه دروازه داشت ؛
یکی به جانب دریا رو به جنوب ، یکی به جانب غرب و یکی به جانب صبا. همچنین شهر دارای چهار مسجد، بازاری با پنجاه دکان ، که مالیات می پرداختند، و چهار باب کاروانسرای معمور و تاجرنشین بود. حاکم با حدود سیصد سپاهی از اهل عمان که همگی از اِباضیّه * بودند حکومت می کرد و مردم با وجود آنکه از حاکم خشنود نبودند توان مخالفت نداشتند. جمعیت شهر در 1246 چهار تا پنج هزار تن تخمین زده شده است ( ایرانیکا ، همانجا). پس از مرگ سید سعید، امامت مسقط به سید ثوینی ، رسید که پس از چندسال به دست پسر خود، سید سالم ، کشته شد و به این ترتیب امامت مسقط به سید سالم رسید. به واسطة خودسری او، تأخیر در ارسال مال الاجاره و ظلم و آزار زیاد به مردم ، حسام السلطنه ، والی فارس ، مأمور تصرف بندرعباس شد. وی مهدیقلی میرزا سهام الملک ، والی لارستان ، را به این مأموریت فرستاد و او به کمک کدخدایان و خوانین لار و سُعبه به سوی بندرعباس حرکت کرد. سید سالم از کنسول انگلیس تقاضای کمک کرد ولی پاسخ به طول انجامید. حسام السلطنه وارد بندرعباس شد و آنجا و شمیل و میناب را ضمیمة لارستان کرد (حدود 1284). پس از چندی حکمرانی بندرعباس به اسدالله میرزا، که فرماندار بوشهر هم بود، و سپس به حاج احمدخان (پدر سدیدالسلطنه ) واگذار شد (نوری زاده بوشهری ، ص 142ـ143؛
سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 282ـ283). پس از اخراج کامل عمانیها جمعیت شهر به هشت تا نه هزار تن رسید ( ایرانیکا ، همانجا) و گمرکات آن در قبال مبلغ 25 هزار تومان در سال در اجارة نمایندة انگلیس بود (همانجا). قریة سورو، در این زمان ، یکی از چهارده قریة آباد ناحیة مضافات عباسی و در فاصلة یک فرسخی جنوب غربی بندرعباس قرار داشت (فسائی ، ج 2، ص 1380).

اوایل قرن چهاردهم ، بندرعباس باردیگر وارد عرصة تجارت و سیاست جهانی شد و به رقابت با بوشهر پرداخت . در 1301، درآمد گمرکی بندرعباس ، که به مقاطعه گذاشته شده بود، به 500 ، 701 قران (بوشهر هشتصد هزار قران ) می رسید (عیسوی ، ص 126). در اواخر دورة ناصری که طرحهایی برای ایجاد راه آهن در ایران ارائه می شد، یک آلمانی طرحی برای اتصال جلفا به این بندر ارائه کرد (همان ، ص 277). در 1308، ارزش کل کالاهای انگلیسی وارد به خراسان از راه طرابزون و تبریز حدود 82 هزار تومان و از بندرعباس حدود 213 هزارتومان برآورد شد (همان ، ص 188). در1310، بندرعباس کماکان بارکدة کرمان و یزد به شمار می رفت و در زمینة صدور برخی از کالاها، چون خرما، از بوشهر و محمره پیشی گرفت (همان ، ص 388). تأسیس مجدد تجارتخانه ها و کنسولگری روس (1324/1905) ( و انگلیس 1318/1900 ) و اتصال سیم تلگراف ( شبکة سراسری اروپا ـ ایران ـ هند ) توسط انگلیسیها (1323/ 1905؛
حبل المتین ، ش 12، ص 10، ش 26، ص 10) از اهمیت این شهر در این زمان گواهی می دهد. به گفتة سایکس جمعیت شهر حدود چهار الی هشت هزار تن بود که در این میان تعدادی هندو، معدودی کلیمی بغدادی ، ارمنی ، عرب ، افغان ، بلوچ پارسی و گاه چند اروپایی بودند. وی بندرعباس را «دروازة تجارت شرق و غرب و از بنادر مهم مشرق زمین » دانسته و به سبب داشتن منطقة ییلاقی نزدیک شهر بویژه کوه گنو که باغهای فراوان دارد و از نظر بهتر بودن ساحل بندرگاه ، بندرعباس را برتر از بوشهر می داند. او پیش بینی کرد که بیست سال دیگر محمره (خرمشهر * ) و اهواز در مغرب خلیج فارس و بندرعباس در مشرق ، مهمترین بنادر جنوب ایران خواهند شد و بوشهر رو به انحطاط خواهد رفت (ص 321ـ322). طبق جدولی که سایکس از کل ارزش صادرات و واردات از چهار بندر مهم ایران (خرمشهر، بوشهر، لنگه و عباس ) در ساحل خلیج فارس ارائه می دهد، بندرعباس با 7ر14% از کل ارزش واردات در رتبة سوم و با 3ر9% صادرات (با اختلاف 1ر0% نسبت به خرمشهر) در ردیف چهارم قرار داشت (ص 443؛
رجوع کنید به عیسوی ، ص 113). راههای خشکی بسیاری از بندرعباس به نقاط مختلف کشور می رفت . گسترة حوزة نفوذ تجارت این شهر و بندر از کرمان ، یزد و خراسان می گذشت و به بخارا و سمرقند می رسید (سدیدالسلطنه ، 1362 ش ، ص 633). در دهة اول قرن بیستم ، آلمانیها نیز به احداث نمایندگی تجارتخانة «رُبرت ونکهاوس » در بندرعباس اقدام کردند (اوبن ، ص 436). با احداث راه دزدآب ( (زاهدان ) به بلوچستان انگلیس (بلوچستانِ پاکستان ) ) ، از نقش بندرعباس در شرق کشور تا حدود زیادی کاسته شد (سدیدالسلطنه ، 1363 ش ، ص 685).

در 1322، بخشی از ناحیة عباسی (شامل بندر خمیر، میناب ، قشم ، هنگام ، لارک و هرمز) در اجارة کارگزاران معین التجار قرار گرفت (همان ، ص 349). هنگام جنگ جهانی اول اهمیت سوق الجیشی بندرعباس نمایانتر شد و اولین هواپیمای انگلیسیها در آنجا فرود آمد (همان ، روبه روی ص 628). با وجود این ، بندرعباس ، در مقایسه با دیگر شهرهای مهم ایران ، به رشد قابل ملاحظه ای دست نیافت (عیسوی ، ص 39). ازینروست که گابریل ، در 1307 ش /1928، بندرعباس را بندری یافته که تنزل کرده و اهالی بر اثر طاعون متفرق شده بودند (ص 241). نوشتة سدیدالسلطنه (1363 ش ، ص 704) تغییرات در بافت شهر را نشان می دهد: «... طول شهر یک میل و عرض آن نصف میل شود، خانه ها صد یارد از کنارة دریا دور باشند... اطراف شهر کفه ایست از رمل به مساحت دومیل امتداد، برای حملات خصم گشاده و باز است ، اهالی هم از خشکی و هم از دریا قادر بر محافظت خود نباشند. چونکه استحکامات بری و بحری ندارند. سکنة آنجا در زمستان ده هزارنفر و در تابستان کمتر شوند.»

با روی کار آمدن سلسلة پهلوی ، بندر شاهپور و بندر * ماهشهر و خرمشهر بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و احداث راه آهن سراسری در 1317 ش ، بر رونق آنها افزود. بندرعباس هم در دهه های بعد از تحولات چندان بی نصیب نماند. برای مثال از سوی دولت ، احداث کارخانة کنسروسازی ، نیروگاه برق ، چند خیابان اصلی و برخی تأسیسات زیربنایی و دولتی ؛
و از سوی مردم ، تأسیس واحدهای خدماتی (چون مدرسة شش کلاسه ) و صنعتی (رجوع کنید به ایرانشهر ، ج 2، ص 1490؛
«بندرعباس »، ص 46؛
سدیدالسلطنه ، 1362 ش ، ص 544). گسترش و مرمت راههای خشکی به طرف رفسنجان ـ سیرجان ـ کرمان ـ یزد و نیز لار ـ شیراز (سدیدالسلطنه ، 1362ش ، ص 485) براین جریان بی تأثیر نبود. به هرحال ، در طول چند دهه چندان به جمعیت شهر اضافه نشد ( ایرانیکا ، همانجا؛
نوری زاده بوشهری ، ص 143؛
ملک زاده ، ص 81).

در 1325 ش ، عمدة تجارت بندرعباس (بویژه واردات ) با دوبی و سایر بنادر عمان به شکل «قاچاق » انجام می گرفت . آب مشروب شهر، که پیش از این از چاه و برکه و بعدها از نای بند به وسیلة قنات تأمین می شد، در این سال ناسالم و غیرقابل استفاده بود و وضعیت فرهنگ و بهداشت در سطح پایینی قرار داشت (نوری زاده بوشهری ، همانجا). به نظر می رسد که با آغاز دهة 1330 ش بندرعباس کمی رو به رونق و رشد رفت ، به طوری که در 1333 ش دارای شهرداری ، چهار خیابان اصلی ، بیمارستان ، مدارس ، بانک ، شهربانی ، کارخانة ریسندگی ، کنسروسازی ، چهارگاراژ باربری ، حدود ده تا پانزده تاکسی و هشتصد باب دکان و جمعیتی حدود یازده هزارتن بود (ملک زاده ، ص 81ـ82).

آغاز دهة 1340ش ، همراه با تحولات عمیق در ساختار اقتصادی ـ اجتماعی و نیز تغییر در سیاستهای خارجی ایران همراه بود. تفوق بر خلیج فارس و اقیانوس هند، موجب توجه بیشتر به بندرعباس شد. البته این نه تنها به سبب موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی و استراتژیکی آن بود، بلکه از جهت اقتصادی نیز به دلیل داشتن شبکة راههای دریایی و خشکی ، ساحل مناسب ، وجود منابع طبیعی (مانند گاز، نفت ، سنگ گچ ، نمک ) و امکانات صیادی و کشاورزی ، دارای ارزش خاص بود («استان هرمزگان و بندرعباس »، ص 7). بنابراین ، احداث تأسیسات گوناگون زیربنایی ، خدماتی و تولیدی ، نظیر اسکله و بندرگاه با ظرفیت 5ر1 میلیون تن کالا در سال (شروع 1343 ش ، بهره برداری 1347 ش ؛
ایرانیکا ، همانجا)، صنایع غذایی (مانند کنسروسازی ، شیلات ، یخ سازی ، آرد، بسته بندی )، ساختمانی ، نیروگاه برق قوی ، لنج و کشتی سازی و انتقال مرکز فرماندهی کل نیروی دریایی از خرمشهر به این مکان در 1352 ش /1973 (همزمان باخروج انگلیس از خلیج فارس رجوع کنید به مجتهدزاده ، ص 136) و پالایشگاه نفت ، بر اهمیت این شهر افزود.

در ابتدای انقلاب اسلامی ، بندرعباس مدت زمان کوتاهی به دست فراموشی سپرده شد، اما با شروع جنگ تحمیلی ، مسئولان بار دیگر متوجه موقعیت برتر آن در دهانة تنگة هرمز، که در 1359 ش حدود 92% و در 1365ش حدود 70% صادرات نفت خلیج فارس از آن طریق انجام می گرفت ، شدند (همانجا؛
خلیج فارس از دیدگاه آمار و ارقام ، ص 29). ادامة طرحهای پیشین و اجرای طرحهای جدید، چون گسترش و احداث تأسیسات بندری شهید رجایی و باهنر، مجموعة آموزشی دریایی (1363 ش )، شبکه های ارتباطی حمل ونقل دریایی ، زمینی (بزرگراه بندرعباس ـ سیرجان )، هوایی (دو باند فرودگاه با پروازهای داخلی و خارجی )، خط آهن بندرعباس ـ بافق ( راهنمای مفصّل ایران ، ج 22، ص 102ـ103) و اتصال آن به شبکة سراسری کشور و آسیای میانه ، توسعه و رشد مجدد شهر را موجب شد. تبدیل شهرستان قشم به منطقة آزاد تجاری و وجود مراکز آموزش عالی ، از جمله دانشگاه هرمزگان (تأسیس 1370 ش ) تحولات بیشتری در بندرعباس به وجود آورد. رشد و توسعة شهر آثار اقتصادی ـ فرهنگی و فضایی بسیاری بر حومه و پسکرانة خود به جا نهاده ، به گونه ای که اقتصاد برخی از شهرستانهای استان با فعالیتهای این شهر پیوند خورده است . مجموعة این تحولات به مهاجرپذیری شهر، از حوزه های نزدیک و دور کشور در سه دهة اخیر انجامید؛
به طوری که جمعیت این شهر در 1365 ش به 201 هزارتن (نرخ رشد سالانة آن ، در همین سال 2ر1 کمتر از 1355 ش بود) رسید که از این تعداد 5ر33% متولد نقاط دیگر بودند (شامقازانی ، ص 54ـ55). با اینهمه ، بافت بازار و شهر با این رشد شتابان هماهنگ نیست و از بسیاری جهات مشکل آفرین و فاقد جاذبه های لازم است .


منابع :
(1) ابن بطوطه ، سفرنامة ابن بطوطه ، ترجمة محمدعلی موحد، تهران 1361 ش ؛
(2) ابن حوقل ، سفرنامة ابن حوقل ، ترجمه و توضیح جعفر شعار، تهران 1366 ش ؛
(3) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان ، ترجمة عبدالمحمد آیتی ، تهران 1349 ش ؛
(4) «استان هرمزگان و بندرعباس »، بندر و دریا ، ش 11 (تیر 1366)؛
(5) ابراهیم بن محمد اصطخری ، مسالک و ممالک ، ترجمة فارسی قرن پنجم / ششم هجری ، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش ؛
(6) ایرج افشار سیستانی ، جغرافیای تاریخی دریای پارس ، تهران 1376 ش ؛
(7) احمد اقتداری ، خلیج فارس ، تهران 1356 ش ؛
(8) اوژن اوبن ، ایران امروز، 1907ـ1906: سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران ، ترجمه و حواشی و توضیحات از علی اصغر سعیدی ، تهران 1362 ش ؛
(9) اکارت اهلرز، «شهر شرق اسلامی : مدل و واقعیت »، ترجمة محمدحسن ضیاء توانا و مصطفی مؤمنی ، فصلنامة تحقیقات جغرافیائی ، سال 9، ش 1 (بهار 1373)؛
(10) ایرانشهر ، تهران : کمیسیون ملی یونسکو در ایران ، 1342ـ1343 ش ؛
(11) ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 122: بندرعباس ، تهران 1362 ش ؛
(12) محمدابراهیم باستانی پاریزی ، سیاست و اقتصاد عصر صفوی ، تهران 1367 ش ؛
(13) «بندرعباس : تندیس کهن بر ساحل دریای پارس »، بندر و دریا ، ش 14 (بهمن 1366)؛
(14) ژان باپتیست تاورنیه ، سفرنامة تاورنیه ، ترجمة ابوتراب نوری ، چاپ حمید شیرانی ، تهران 1363 ش ؛
(15) حبل المتین ، سال 12، ش 32، 9 ربیع الاول 1323، سال 13، ش 12، 15 رمضان 1323، ش 26، 23 ربیع الاول 1324؛
(16) خلیج فارس از دیدگاه آمار و ارقام ، تدوین و ترجمة بیژن اسدی ، تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1368 ش ؛
(17) دایرة المعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ، تهران 1345ـ1374 ش ؛
(18) راهنمای مفصّل ایران ، گردآورنده مجید بختیاری ، ج 22: استان هرمزگان ، تهران 1369 ش ؛
ریاض الاسلام ، تاریخ روابط

(19) ایران و هند در دورة صفویه و افشاریه : 1158ـ 918 ه . ق / 1745ـ1510 م ، ترجمة محمدباقر آرام و عباسعلی غفاری فرد، تهران 1373 ش ؛
(20) سر پرسی مولزورث سایکس ، سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس ، ترجمة حسین سعادت نوری ، تهران 1336 ش ؛
(21) محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه ، بندرعباس و خلیج فارس = اعلام الناس فی احوال بندرعباس ، چاپ احمد اقتداری و علی ستایش ، تهران 1363 ش ؛
(22) همو، سفرنامة سدیدالسلطنه : التدفیق فی سیرالطریق ، چاپ احمد اقتداری ، تهران 1362ش ؛
(23) گارسیا دُ سیلوا ای فیگروا، سفرنامة دن گارسیا د سیلوا فیگوئروآ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول ، ترجمة غلامرضا سمیعی ، تهران 1363 ش ؛
(24) شهناز شامقازانی ، «بررسی بافت و ساختار بازار بندرعباس »، پایان نامة فوق لیسانس جغرافیای انسانی و اقتصادی ، دانشکدة علوم زمین ، دانشگاه شهید بهشتی ، 1372ـ1373؛
(25) محمدحسن ضیاء توانا، «پژوهشی در ساخت کالبدی و ساختار اجتماعی ـ اقتصادی بازار قیصریه لار»، طرح تحقیقاتی معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی ، 1376؛
(26) محسن عزیزی ، «مختصری از سیاست دولتهای اروپائی در خلیج فارس با توجه به اسناد دیپلماسی »، در خلیج فارس ، ج 2 ( تهران : ادارة کل انتشارات رادیو، 1342 ش ) ؛
چارلز عیسوی ، ویرایشگر، تاریخ اقتصادی ایران : عصر قاجار، 1332ـ1215 ه .ق ،

(27) ترجمة یعقوب آژند، تهران 1362 ش ؛
(28) بیژن فرهنگی ، نگرشی بر سدهای ایران : گذشته ـ حال ـ آینده ، تهران 1372 ش ؛
(29) حسن بن حسن فسائی ، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی ، تهران 1367 ش ؛
(30) نصرالله فلسفی ، زندگانی شاه عباس اول ، تهران 1364 ش ؛
(31) ویلم فلور، صنعتی شدن ایران و شورش شیخ احمد مدنی 1925ـ 1900 ، ترجمة ابوالقاسم سری ، تهران 1371 ش ؛
(32) محمدابراهیم بن اسماعیل کازرونی ، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1367 ش ؛
(33) جرج ناتانیل کرزن ، ایران و مسئلة ایران ، ترجمة علی جواهرکلام ، تهران 1347 ش ؛
(34) انگلبرت کمپفر، سفرنامة کمپفر ، ترجمة کیکاووس جهانداری ، تهران 1360 ش ؛
(35) مسعود کیهان ، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش ؛
(36) آلفونس گابریل ، تحقیقات جغرافیائی راجع به ایران ، ترجمة فتحعلی خواجه نوری ، چاپ هومان خواجه نوری ، تهران 1348 ش ؛
(37) گی لسترنج ، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمة محمود عرفان ، تهران 1364 ش ؛
(38) پیروز مجتهدزاده ، کشورها و مرزها در منطقة ژئوپلیتیک خلیج فارس ، ترجمة حمیدرضا ملک محمدی نوری ، تهران 1372 ش ؛
(39) مرکز آمار ایران ، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 ش : نتایج نهایی شهرهای کشور ، تهران 1368 ش ؛
(40) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان هرمزگان ، تهران 1376 ش الف ؛
(41) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376ش ب ؛
(42) محسن مفخم ، «مسقط و بستگی های تاریخی آن با ایران »، در مجموعة مقالات خلیج فارس ، تهران 1369 ش ؛
(43) محمدبن احمد مقدسی ، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، ترجمة علینقی منزوی ، تهران 1361 ش ؛
(44) علی ملک زاده ، کتاب جغرافیای طبیعی و تاریخ سیاسی خلیج فارس ، تهران 1333 ش ؛
(45) مهندسین مشاور شارستان ، طرح جامع بندرعباس ، بندرعباس : ادارة کل مسکن و شهرسازی استان هرمزگان ، 1363 ش ؛
(46) صادق نشأت ، تاریخ سیاسی خلیج فارس ، تهران ( تاریخ مقدمه 1344 ) ؛
(47) مسعود نوربخش ، مسافران تاریخ و مروری بر تاریخچة سفر و سیاحتگری در ایران ، تهران 1370 ش ؛
(48) اسماعیل نوری زاده بوشهری ، ایران کنونی و خلیج فارس ، تهران 1325 ش ؛
(49) دونالد هاولی ، دریای پارس و سرزمینهای سواحل متصالح : امارات متحده عربی کنونی ، ترجمة حسن زنگنه ، قم 1377 ش ؛


(50) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bandar-e ـ Abba ¦ s) ¦ â )" (by X.de Planhol);
(51) EI 2 , s.v. "Bandar ـ Abba ¦ s" (by L. Lockhart).

/ محمدحسن ضیاء توانا /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1859
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست