responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1801

 

بِنارس (یا بَنارَس ) ، از شهرهای مهم تاریخی ، فرهنگی و تجاری هند، و از مراکز قدیمی و مهم شیعیان شبه قاره . شهر در کنار رود گنگ و در ایالت اوتارپرادش قرار دارد. جمعیت آن در 1370 ش / 1991، 399 ، 932 تن بوده است ( > کتاب سال بریتانیکا 1998 < ، ص 621).

واژة بنارس ، شکل دیگر واژة وارانسی است ( > فرهنگ جدید جغرافیایی وبستر < ، ذیل «وارانسی »). برخی این نام را مأخوذ از نام دو رودخانة وَرونَه و آسّی می دانند (رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ؛ دایرة المعارف فارسی ، ذیل مادّه )، که پایة علمی ندارد. از دیگر نامهای معروف آن کاشی است که ظاهراً از نام یکی از قبایل آریایی نژاد آن منطقه برگرفته شده است و به اعتقاد عموم مفهوم «برّاق و درخشان » دارد ( > فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند < ، ص 189). در زمان اورنگ زیب (1068ـ 1118) شهر رسماً محمدآباد نامیده شد (بختاورخان ، ج 1، ص 386)، اما با انقراض بابریان این نام به فراموشی سپرده شد.

سلطان محمد غوری در 590 بنارس را به تصرف خود درآورد ( > فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند < ، ص 190). در دوران حکومت ایلتتمش (متوفی 633) شهر همچنان جزو سلطنت دهلی بود (رجوع کنید به منهاج سراج ، ج 1، ص 452).

بابر * در 936 بنارس را فتح کرد. شهر در سراسر دورة بابریان * جزو قلمرو آنان بود و به علت اهمیت سوق الجیشی خود بکرات مورد حمله قرار گرفت و متحمل خسارات سنگینی شد ( د.اسلام ، همانجا). در 1079 چون اورنگ زیب مطلع شد که در شهرهای مختلف ، بویژه در بنارس ، برهمنان در مدارس به تدریس «کتب باطله » اشتغال دارند و «راغبان و طالبانِ هنود و مسلمان » از مسافتهای دور برای تحصیل به آنجا می روند، به تخریب اینگونه مدارس و معابد دستور داد ( سیدمحمد عبدالله ، ص 49). بعدها در محل یکی از این معابد مسجدی بنا شد (بهبهانی ، ص 20)، که اینک نیز موجود است و مناره های بلند و زیبای آن از کیلومترها فاصله دیده می شود. در 1189/ 1775 بنارس به بریتانیا واگذار شد ( دایرة المعارف فارسی ، همانجا).

از اوایل قرن سیزدهم ، تنازعات میان مسلمانان و هندوان در بنارس بالا گرفت و در 1224/1809 به کشته شدن عدة زیادی منجر شد (اقبال ، ج 1، ص 411). در 1284/ 1867 هندوان متعصب در بنارس مخالفت خود را با زبان اردو ابراز کردند (همان ، ج 1، ص 95). در 1311/1893 بنارس درگیر جنگهای داخلی شد (همان ، ج 1، ص 411). در اواسط قرن چهاردهم ، مسلمانان که همیشه در این شهر در اقلیت بودند از سوی تندروهای هندو مورد آزار قرار گرفتند و در 1309 ش / 1931 کشتار جمعی مسلمانان در بنارس و مناطق همجوار صورت گرفت که با واکنش رهبران سیاسی مسلمان از جمله اقبال * لاهوری مواجه شد (افضل ، ص 126). در 1329 ش / 1950 بنارس جزو اتحادیة هند شد ( دایرة المعارف فارسی ، همانجا).

از آنجا که بنارس بر سر راهِ ارتباطی مراکز مهم علمی و ادبی چون آگره ، لکهنو، عظیم آباد و جونپور قرار داشت ، به یکی از محلهای مهم تجمع شعرا، ادبا و دانشمندان تبدیل شد. شاعران و ادبای فارسی گویِ بسیاری در زمان اکبرشاه ، جهانگیر و شاهجهان ، اهل بنارس بودند یا در آنجا زندگی می کردند. ناطقی استرآبادی ، محمد محسن رازی ، باقیای نائینی ، چندربهان برهمن لاهوری ، بندربن خوشگو، میرعنایت بیگ ، دستورنگار معروف میرمحمدحسین لندنی ـ فرزند عبدالعظیم حسینی اصفهانی (متوفی 1208) و صاحب قوانین زبان فارسی ـ و خلیل علی ابراهیم خان بنارسی صاحب خلاصة الکلام و صُحُف ابراهیم از جمله اهل ادب بنارس بودند (صدرالدین حاج سیدجوادی ، ص 30، پانویس 2؛ گلچین معانی ، 1369 ش ، ج 1، ص 158ـ159، ج 2، 1227، 1409؛ همو، 1363 ش ، ج 1، ص 604؛ بهگوان داس هندی ، ص 67، 102؛ صفا، ج 5، بخش 2، ص 1238). بنارس امروزه نیز از مراکز آموزش زبان فارسی است . هم اکنون زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه هندوی بنارس تا سطح دکتری تدریس می شود و در مدرسة دینی الجامعة السلفیة این شهر نیز طلاب فارسی می آموزند (انصاری ، ص 126ـ127).

سکونت محمدعلی حزین * لاهیجی (1103ـ1180) در نوزده سال آخر حیات خود در بنارس که تحت حکومت نوابهای شیعه بود، از رویدادهای مهم در حیات فرهنگی ، مذهبی و ادبی این شهر است (بهبهانی ، ص 24؛ کُل ، ص 51ـ52؛ بهگوان داس هندی ، ص 52). مقبرة او ـ که مدفن خلیل علی ابراهیم خان نیز در جوار آن است ـ در بنارس زیارتگاه مهمی است که زوار آن ، علاوه بر شیعیان ، سایر مسلمانان نیز هستند (گلچین معانی ، 1363 ش ، همانجا؛ رضوی ، ج 2، ص 114). حضور حزین و درسهای او در ترویج و اشاعة تشیع در آن سامان نقش بسیار مهمی داشت . از دیگر علمای شیعة بنارس همچنین می توان از محمدعباس پسر سیدعلی اکبر جزایری شوشتری نام برد (رضوی ، ج 2، ص 156). شرف الدین بنارسی هم از علمای اخباری بنارس بود که بیشترین اهتمامش مجادلات کلامی بود تا مواجهه با اصولیون (کل ، ص 159). وصف شهر بنارس در آثار فارسی گویان هند آمده است . غالب * دهلوی (1212ـ 1285) مثنوی مستقلی به نام چراغ دیر در تعریف شهر بنارس دارد (ص 315ـ 318).

در بنارس چند معبد از قرن یازدهم متعلق به مراتهه * (مراته )ها، و عبادتگاههای متعدد هندوان از جمله معبد زرین منسوب به شیوا، که مقدسترین نقطة شهر برای هندوان است ، وجود دارد.

بنارس در عین حال همواره از مراکز مهم مطالعات و آموزشهای مذهبی و زبان سانسکریت بوده ، و حوزه های علوم دینی همچنان در این شهر پویا و فعّال است .

پارچه های ابریشمی و گلدوزی از صنایع دستی قدیمی بنارس به شمار می آید که بیشتر مسلمانان آن را تهیه می کنند ( دایرة المعارف فارسی ، همانجا).


منابع :
(1) محمدرفیق افضل ، گفتار اقبال ، لاهور 1969؛
(2) جاوید اقبال ، زندگی و افکار علامه اقبال لاهوری ، ترجمة شهیندخت کامران مقدم (صفیاری )، مشهد 1372 ش ؛
(3) نورالحسن انصاری ، «وضع فعلی تدریس زبان فارسی در هند و مسایل تهیة کتب درسی فارسی »، در سمینار زبان فارسی (سومین : تهران 1365)، مسائل زبان فارسی در هند و پاکستان و بنگلادش : مجموعة سخنرانیهای سومین سمینار زبان فارسی ، تهران 1366 ش ؛
(4) محمد بختاورخان ، مرآة العالم : تاریخ اورنگ زیب ، چاپ ساجده س .علوی ، لاهور 1979؛
(5) احمدبن محمدعلی بهبهانی ، مرآت الاحوال جهان نما ، چاپ علی دوانی ، تهران 1370 ش ؛
(6) بهگوان داس هندی ، سفینة هندی ، چاپ محمد عطاءالرحمان عطاء کاکوی ، پتنه 1377/1958؛
(7) دایرة المعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ، تهران 1345ـ1374 ش ؛
(8) حسن صدرالدین حاج سیدجوادی ، دستورنویسی فارسی در شبه قارّه ، اسلام آباد 1372 ش ؛
(9) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، تهران ، ج 5، بخش 2، 1364 ش ؛
(10) سیدمحمد عبدالله ، ادبیات فارسی مین هندوون کاحصّه ، لاهور 1967؛
(11) اسدالله بن عبدالله غالب دهلوی ، دیوان غالب دهلوی ، چاپ محسن کیانی ، تهران 1376 ش ؛
(12) احمد گلچین معانی ، تاریخ تذکره های فارسی ، تهران 1363 ش ؛
(13) همو، کاروان هند ، مشهد 1369 ش ؛
(14) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی ، تهران 1363 ش ؛


(15) J. R. I. Cole, Roots of north Indian Sh i ¦ Ü ism in Iran and Iraq , California 1988;
(16) EI 2 , s.v. "Benares" (by A. S. Bazmee Ansari);
(17) The Imperial gazetteer of India , New Delhi 1981;
1994 Britannica book of the year , Chicago

(18) 1994;
(19) Athar Abbas Rizvi, A socio-intellectual history of the Isna ¦ ف Ashar i ¦ Sh i ¦ Ý is in India , Canberra 1986;
(20) Webster's new geographical dictionary , Springfield 1988, s.v. "Varanasi".

/ محمد سلیم اختر /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1801
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست