بُغای صغیر ، از سرداران با نفوذ ترک در دربار خلفای عباسی . بلاذری (ص 405) او را از وابستگان خاصّ خلیفه با عنوان «مولی امیرالمؤمنین » و طبری (ج 9، ص 138، 164، 188) او را بغاالشرابی معرفی کرده اند. از تاریخ تولد و چگونگی پیوستن او به دربار عباسیان آگاهی در دست نیست . طبری نخستین بار در دورة واثق (227ـ232) و در رویدادهای 231، در ماجرای کشتن احمدبن نصر خُزاعی ، از او نام برده است (ج 9، ص 138).
پس از مرگ واثق و به خلافت رسیدن متوکّل (حک : 232ـ 247) بغا در 234، به فرمان خلیفه ، مأمور سرکوب یاغیان آذربایجان شد (یعقوبی ، ج 2، ص 515؛ طبری ، ج 9، ص 164ـ 166؛ ابن اثیر، ج 5، ص 283ـ284). به نوشتة طبری (ج 9، ص 188) در 237 متوکل بغای صغیر را مأمور سرکوبی مردم ارمنستان کرد. یعقوبی (ج 2، ص 519) و ابن اثیر (ج 5، ص 288ـ289) بغای کبیر را فرمانده این جنگ معرفی کرده اند. از این پس تا 247، نام بغای صغیر در منابع تاریخی موجود کمتر آورده شده است . در این سال ، متوکل تصمیم گرفت که قدرت سرداران ترک را محدود کند (مسعودی ، 1967، ص 361؛ رجوع کنید به طبری ، ج 9، ص 222، 225؛ ابن اثیر، ج 5، ص 302ـ303)، اما بغا با برانگیختن باغَر ترک (مسعودی ، 1965ـ1979، ج 5، ص 34ـ36) به همراهی وصیف ، سردار قدرتمند ترک ، خلیفه را به قتل رساند (طبری ، ج 9، ص 227ـ 228؛ مسعودی ، 1967، ص 362) و پسرش منتصر را به خلافت برگزید. از این پس ، بغا که در 247 از سوی منتصر به حکومت فلسطین نیز رسیده بود (ابن کثیر، ج 11، ص 4)، به همراه وصیف ، قدرت را در دست گرفت . آن دو منتصر را به عزل برادرانش ، معتز و مؤید، که بیم انتقام جویی ایشان می رفت ، وادار کردند (طبری ، ج 9، ص 244؛ ابن اثیر، ج 5، ص 309). منتصر بیش از شش ماه خلافت نکرد. مسعودی (1965ـ1979، ج 5، ص 35ـ36، 49) مرگ منتصر را نیز نتیجة توطئة سرداران ترک ، از جمله بغا، می داند. پس از منتصر، باردیگر به رأی بغای صغیر، بغای کبیر و وصیف ، مستعین (حک : 248ـ252) به خلافت رسید. او نیز از خود اراده ای نداشت و به فرمان بغا و وصیف عمل می کرد (زمخشری ، ج 5، ص 455؛ سیوطی ، ص 358). شورش ترکان در 251 در سامرا، به سبب قتل باغر ترک که به دستور بغا و وصیف کشته شده بود، خلیفه را ناچار ساخت تا همراه بغا و وصیف به بغداد برود. در این میان ، ترکان با معتز بیعت کردند و مستعین ناگزیر کناره گرفت و خلافت را به معتز سپرد (مسعودی ، 1967، ص 363). با میانجیگری ابواحمد، برادر معتز، خلیفه به بغا امان داد،و وی به سامرا بازگشت (ابن اثیر، ج 5، ص 331). او همچنان مناصب خود را داشت و حتی پس از مرگ وصیف ، ادارة
امور املاک او به امر خلیفه به بغا واگذار شد (همان ،ج 5، ص 335؛ ابوالفداء، ج 2، ص 44). سرانجام بغا، پس از فاش شدن قصد وی بر جان معتز، به نواحی موصل گریخت ، سپس مخفیانه بازگشت و در نزدیک پل سامرا دستگیر شد و به دستور معتز در آخر ذیقعدة 254 به قتل رسید (مسعودی ، 1967، ص 364ـ365؛ و نیز رجوع کنید به ابوالفداء، همانجا؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص 363). معتز در حیات او لحظه ای آرام نداشت و سلاح از خود دور نمی کرد (مسعودی ، 1965ـ1979، ج 5، ص 88).
منابع : (1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1405/1985؛ (2) ابن کثیر، البدایة والنهایة ، بیروت 1411/1990؛ (3) اسماعیل بن علی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء ، بیروت ( بی تا. ) ؛ (4) احمدبن یحیی بلاذری ، کتاب فتوح البلدان ، چاپ صلاح الدین مُنَجِّد، قاهره ( 1957 ) ؛ (5) محمودبن عمر زمخشری ، ربیع الابرار و نصوص الاخبار ، چاپ سلیم نعیمی ، قم 1410؛ (6) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، تاریخ الخلفاء ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم 1370 ش ؛ (7) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم و الملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ1387/ 1962ـ1967 ) ؛ (8) مجمل التواریخ و القصص ، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1318 ش ؛ (9) علی بن حسین مسعودی ، کتاب التنبیه و الاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛ (10) همو، مروج الذّهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ1979؛ احمدبن اسحاق یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ترجمة محمدابراهیم آیتی ، تهران 1362 ش .