بَسّام کُرد ، از نخستین شاعران زبان فارسی دری . تاریخ تولد و وفات او معلوم نیست ، اما از تاریخ سیستان (ص 211) درمی یابیم که در زمان صفاریان ، یعنی در اواسط قرن سوم هجری می زیسته است .
او را بغلط از قبیلة کردها دانسته اند (مردوخ روحانی ، ج 1، ص 9) و شاید به همین سبب ایرج افشار سیستانی در بزرگان سیستان نامی از او نبرده است . اما کُرد به معنای چوپان و صحرانشین است ( رجوع کنید به نظامی ، ص 273؛ محمدبن منور، ج 1، ص 110؛ سعدی ، ص 280) و با قبایل کرد در غرب ایران نسبتی ندارد ( ایرانیکا ، ذیل «بسّام کرد») و سخن بازورث (ص 192ـ193) که روستاییان و مناطق بیابانی را رکن اصلی مذهب خارجی می داند مؤیّد این مطلب است . لقب او را گُرد نیز نوشته اند ( د.تاجیکی ، همانجا).
بسّام از خوارج محلی سیستان بود که در ابتدا با یعقوب لیث صفاری (متوفی 265) جنگید و پس از آنکه یعقوب ، عمّار رهبر خوارج ، را کشت به ملازمان یعقوب پیوست و با پیروی از طریق محمد * وصیف سگزی در شعر به سخنوری پرداخت ( تاریخ سیستان ؛ ایرانیکا ، همانجاها).
از آنجا که زبان فارسی در این دوره فاقد صورت رسمی است ، در تعیین نخستین شاعر پارسی گوی اختلاف نظر
بسیار است (اقبال آشتیانی ، بخش 1، ص 19ـ21؛ تمدن
ایرانی ، ص 262؛ زرین کوب ، 1363 ش ، ص 1). در این
میان ، روایت تاریخ سیستان ، به سبب ابتدایی بودن اشعار
و دلالت آن بر وقایع تاریخی ، در معرّفیِ محمدبن وصیف سگزی و بسّام کرد و محمدبن مخلّد به عنوان نخستین شعرای فارسی که در اوایل و اواسط قرن سوم می زیسته اند، نسبتاً صحیحتر است (اقبال آشتیانی ، بخش 1، ص 28ـ29؛ صفا، ج 1، ص 179).
از قصیدة مدحیِ بسّام برای یعقوب این پنج بیت به ما رسیده است :
هرکه نبود او به دل متّهم / بر اثرِ دعوت تو کرد نعم // عَمر ( و ) ز عمّار بدان شد بری / کاوی خلای آور ( خلاف آورد ) تا لاجرم // دید بلا بر تن و بر جان خویش / گشت به عالَم تنِ او در اَلَم // مکه حرم کرد عرب را خدای / عهد ترا کرد حَرم در عجم // هر که در آمد همه باقی شدند/ بازِفنا شد که بدید این حرم ( تاریخ سیستان ، ص 211ـ212؛ ریاض و شبلی ، ص 20).
اگر چه ممکن است در این ابیات و ابیاتی دیگر که از محمدبن وصیف سگزی و محمدبن مخلّد ذکر شده تصحیف و تصرفی صورت گرفته باشد، اما خشونت ، ناپختگی ، قدمت بیان ، کاربردِ لهجه های محلی و تلمیحات اسلامی که به صورت ناپخته ذکر شده است ، مطابقت اوزان هجایی با عروض عرب و نقص در اوزان و قوافی آشکار است (اقبال آشتیانی ، بخش 1، ص 29؛ زرین کوب ، 1363 ش ، ص 2ـ3؛ تمدن ایرانی ، ص 263ـ264؛ ریپکا، ص 222ـ223).
منابع : (1) آنسیکلوپدیا ساوِتیِ تاجیک ، ج 1، دوشنبه 1978 (به خط سیریلی )؛ (2) عباس اقبال آشتیانی ، مجموعة مقالات عباس اقبال آشتیانی ، بخش 1، گردآوری و تدوین از محمد دبیر سیاقی ، تهران 1369 ش ؛ (3) ادموند کلیفورد بازورث ، تاریخ سیستان : از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان ، ترجمة حسن انوشه ، تهران 1370 ش ؛ (4) محمدتقی بهار، «شعر در ایران » ، مهر، سال 5، ش 3 (مرداد 1316)، ش 5 (مهر 1316)؛ (5) تاریخ سیستان ، چاپ محمدتقی بهار، تهران ( تاریخ مقدمه 1314 ش ) ؛ (6) تمدن ایرانی ، ترجمة عیسی بهنام ، تهران 1346 ش ؛ (7) محمد ریاض و صدیق شبلی ، فارسی ادب کی مختصرترین تاریخ ، لاهور 1987؛ (8) یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران ، ترجمة عیسی شهابی ، تهران 1354 ش ؛ (9) عبدالحسین زرین کوب ، سیری در شعر فارسی ، تهران 1363 ش ؛ (10) همو، یادداشت ها و اندیشه ها: از مقالات ، نقدها و اشارات ، تهران 1355 ش ؛ (11) مصلح بن عبدالله سعدی ، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1340 ش ؛ (12) علی اشرف صادقی ، تکوین زبان فارسی ، تهران ، ( 1357 ش ) ؛ (13) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، ج 1، تهران 1363 ش ؛ (14) محمد قزوینی ، مقالات علاّ مه قزوینی ، گردآورندة عبدالکریم جربزه دار، تهران 1362ـ1366 ش ؛ (15) محمدبن منوّر، اسرار التوحید ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران 1366 ش ؛ (16) بابامردوخ روحانی ، تاریخ مشاهیر کرد ، ج 1، تهران 1364 ش ؛ (17) الیاس بن یوسف نظامی ، هفت پیکر ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1315 ش ؛