responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1270

 

بَزدَوی ، علی بن محمّدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی نسفی ، مشهور به ابوالعسر، از فقهای بزرگ حنفی ماوراءالنهر در قرن پنجم . یاقوت حموی (ج 1، ص 604) بزدوی را بزده ، سمعانی (ج 2، ص 201) و سمرقندی (ص 70)، به صورت پزدوی ضبط کرده اند. لقب مشهور و خاصِّ وی «فخرالاسلام » است («و هوالمراد عندالاطلاق »؛ تمیمی ، ص 1129) که در برخی کتب تراجم (طاش کبری زاده ، 1954، ص 84) «فجرالاسلام » آمده که ظاهراً ناشی از تصحیف است . همچنین ابن خلدون (ص 456) لقب او را سیف الاسلام ذکر کرده است . سبب شهرت وی به ابوالعسر، سختی و مشکل بودن نوشته ها و کتابهایش بر خلاف آثار برادرش محمّد، مشهور به ابوالیُسر، بوده است (طاش کبری زاده ، 1405، ج 2، ص 165؛ بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص 7 ـ 8). به نوشتة عبدالقادر قرشی (علی بن محمدبزدوی ، مؤخرة نعمانی ، ص 378 به نقل از الانساب او). این دو برادر به الصّدرین البزدویَّین معروف اند.

محمودبن سلیمان کُفوی (لکنوی ، ص 124 ـ 125؛ علی بن محمد بزدوی ، مؤخره نعمانی ، ص 381 به نقل از کتابِ کتائب اعلام الاخیار من فقهاء مذهب النعمان المختار اثر کفوی )، عبدالکریم را جَدّ بزدویها، و نه جدّ پدر آنها، می داند؛ اما با توجه به تصریح محمدبن محمد بزدوی (ص 3) در این باره ، نمی توان رأی کفوی را پذیرفت . نام پدر آنها محمدبن حسین بوده است (سمعانی ، ج 2، ص 201ـ202؛ قرشی حنفی مصری ، ج 1، ص 372؛ نسفی ، ص 415؛ ذهبی ، ج 18، ص 602). لکنوی نیز که ظاهراً به سبب اشتباه در ذیل نامهای «علی بن محمّد و محمدبن محمد» (ص 124، 188) نامی از حسین نبرده ، پس از بیان نظر کفوی آن را مردود دانسته و در ذیل نام ابوالیسر بدین امر تصریح دارد (همان ، ص 188). همچنین سمرقندی (همانجا) اشتباهاً نام پدر بزدوی را حسین گفته است .

تاریخ دقیق ولادت بزدوی معلوم نیست ، و آن را حدود 400 دانسته اند (ذهبی ، ج 18، ص 603؛ لکنوی ، ص 124؛ طاش کبری زاده ، 1954، همانجا؛ کحاله ، ج 7، ص 192). در منابع صریحاً از استاد یا استادان وی نامی برده نشده ولی گفته اند که پدرش ، ابوالحسن محمدبن حسین ، متکلّم و فقیهی حنفی بوده که فقه و کلام را از جدّ خود عبدالکریم و او از ابومنصور ماتُریدی (متوفی 333) فرا گرفته بوده است (علی بن محمد بزدوی ، مؤخره نعمانی ، ص 377). بنابراین ، با توجه به مسلک کلامی و اصولیِ بزدوی ( رجوع کنید به همین مقاله ) و از آنرو که وی از پدرش نقل حدیث می کرده (نسفی ، ص 416؛
نیز دربارة سلسلة راویان حدیث از او تا پیامبر صلّی اللّه علیه وآله و سلّم رجوع کنید به همانجا)، شاید بتوان پدرش را استاد اصلیِ او دانست . همچنین بعید نیست که او از قاضی عبداللّه (عبیداللّه )بن عمر دَبُوسی * (متوفی 430یا432) نیز، که علاءالدین عبدالعزیزبن احمد بخاری * در شرح کشف الاسرار (ج 4، ص 406؛
علی بن محمد بزدوی ، ص 325) وی را از مصادیق تعبیر «بعض مشایخنا» شمرده ، بهرة علمی برده باشد، همچنانکه شرحی بر کتاب او در علم اصول نگاشته است ( رجوع کنید به همین مقاله ).

شاگرد معروف او، که سمعانی (ج 2، ص 201) وی را تنها واسطة روایت حدیث میان خود و بزدوی دانسته («لم یحدّثنا عنه سواه »)، ابوالمعالی محمّدبن نصربن منصور مدینی ، خطیب مشهور سمرقند، بوده است (ابن اثیر، ج 1، ص 146؛
یاقوت حموی ، همانجا، ذیل بزده ؛
قرشی حنفی مصری ، همانجا). نجم الدین ابوحفص عمربن احمدبن اسماعیل نسفی (متوفی 537)، از شاگردان ابوالیسر (بخاری ، ج 1، ص 20، همانجا، پانویس 4) و محمدبن محمدبن حسن زالی بلخی (نسفی ، همانجا) از دیگر راویانِ حدیث از بزدوی بوده اند. به گفتة علاءالدین بخاری (ج 1، ص 56) بزدوی مدتی در بخارا به تحصیل اشتغال داشت ، اما وی بیشترین سالهای عمر خود را در سمرقند سپری کرد و در آنجا قاضی ، مدرّس (ذهبی ، همانجا؛
زرکلی ، ج 4، ص 328؛
نسفی ، همانجا؛
سمرقندی ، ص 72) و پیشوای مذهبی حنفیان («شیخ الحنفیّه »، «استاذالائمة »، «امام الاصحاب بماوراءالنّهر» و...؛
سمعانی ، همانجا؛
صفدی ، ج 21، ص 430؛
قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
لکنوی ، ص 125) بود.

بزدوی در کِسّ، شهری نزدیک سمرقند (در برخی منابع اشتباهاً کَشّ آمده است ؛
ذهبی ، همانجا، پانویس 2) وفات یافت و جنازة او در محلة جاکردیزة سمرقند به خاک سپرده شد (قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
نسفی ، همانجا؛
طاش کبری زاده ، 1954، همانجا). به نوشتة ابوطاهر سمرقندی (ص 70) مقبرة او، که در قرن سیزدهم از مزارهای معروف سمرقند بوده ، در درون ارگ سمرقند و در صحن مسجد وزیر قرار دارد. بیشتر کتب تراجم معتبر، تاریخ وفات وی را روز پنجشنبه پنجم رجب 482 ثبت کرده اند (قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
ذهبی ، همانجا؛
ابن قطلوبغا، ص 146؛
نسفی ، همانجا؛
تمیمی ، ص 574؛
طاش کبری زاده ، 1405، ج 2، ص 164؛
صدیق حسن خان ، ج 3، ص 117)، اما در برخی منابع سالهای دیگری آمده است (از جمله 481: تمیمی ، همانجا؛
سمرقندی ، ص 72؛
484: لکنوی ، ص 124، تعلیقة 1، به نقل از کتابِ الحطّه بذکرالصّحاح السّتّه ؛
و نیز حدود 480: صفدی ، همانجا).

شرح حال نویسان بزدوی آثار متعدّدی برای وی برشمرده اند، از جمله کشف الاستار در تفسیر؛
شرح الجامع الصحیح محمدبن اسماعیل بخاری * در حدیث ؛
غناءالفقهاء و المبسوط ، هر دو در فقه ، شرح کتب فقهیِ الجامع الکبیر ، الجامع الصغیر و زیادة الزّیادات ، هر سه از محمدبن حسن شیبانی ؛
سیرة المذهب ؟ فی صفة الادب (الادلّة ؟) ؛
الامالی ؛
کتب کلامیِ شرح الفقه الاکبر منسوب به ابوحنیفه و کتاب المیسّر و کتابهای شرح تقویم الادلّة از ابوزید دبوسی و کنزالوصول الی معرفة الاصول (مشهور به اصول بزدوی ) در علم اصول (تمیمی ، همانجا؛
طاش کبری زاده ، 1405، ج 2، ص 165؛
قرشی حنفی مصری ، ج 1، ص 372؛
لکنوی ، ص 124؛
ابن قطلوبغا، همانجا؛
حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 112، 467، 553، 563، 568، ج 2، ستون 1016، 1485؛
بغدادی ، ایضاح ، ج 2، ستون 34، 388؛
همو، هدیة ، ج 1، ستون 693؛
کحاله ، همانجا؛
زرکلی ، ج 4، ص 328ـ329؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص 8 ـ 9).

شهرت بزدوی بیشتر به دلیل کتاب اصول بزدوی است که متنی نسبتاً موجز و انشایی دشوار دارد؛
با اینهمه ، دارای ویژگیهایی است که باعث توجه و اهتمام علمای حنفی بدان و تدوین شروح و حواشی متعدّدی بر آن شده است (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 112ـ113؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص 9ـ10)، از جمله در مقایسه با کتب اصولیِ پیشین و حتی معاصر خود (مثلاً اصول سرخسی ) از انسجام ، ترتیب و فصل بندی کاملتری برخوردار است (ابن خلدون ، ص 456: «و هو مستوعب »؛
بخاری ، ج 1، ص 16) از سوی دیگر محتوا و مضمون آن از دو لحاظ نزد فقهای عامّه بویژه حنفیان حائز اهمیت است : 1) شیوة خاص در زمینة اصول فقه . از این نظر، اصول بزدوی را تبیین کننده و حتی او را از مبتکرانِ روشی در زمینة اصول فقه اهل سنّت می توان دانست که به نام روش فقیهان («طریقة الفقهاء» یا «طریقة الحنفیه » از آنرو که حنفیان بیشتر پیرو این روش بودند؛
ابن خلدون ، ص 456؛
بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص ج ؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص 9 ـ 10) معروف شده است و شیوة استنباط در آن بر اساس گردآوریِ فروع فقهیِ مشابه و استخراج و استنباط قواعد اصولی از آنهاست . در این روشِ استنباط ، بر خلافِ روش متکلمان (طریقة المتکلّمین )، که بیشتر شافعیان ، اشاعره و معتزله از آن تبعیت می کنند و بر استدلالهای عقلی و عقاید کلامی استوار است نه بر احکام جزئی ، بر پیوند اصول با فقه تأکید، و به شواهد و امثلة فقهی بسیار استناد می شود (همانجاها). بزدوی شاخصترین مدافع این روش و از زمرة «علمای تخریج » (برای این اصطلاح رجوع کنید به خُضَری ، ص 245) به شمار می رود که از قرن چهارم پدیدار شدند و بتدریج در فقه عامّه ، بویژه فقه حنفی ، به تدوین و استخراج «اصول فقه » از منابع نخستین پرداختند (همان ، ص 245ـ246، 259). 2) نقش آن در ترویج علم جدل و مناظرات اصولی و فقهی .

کتاب بزدوی نشان دهندة نقش مهم تبلیغی و رواج جدالها و مناظرات فقهی و اصولی در آن دوران است که بیشتر میان حنفیان و شافعیان رایج بود و به تعصّبات شدیدی انجامید (همان ، ص 247ـ249). با تأمّل در این کتاب ، بویژه در موارد مخالفت بزدوی با نظریات اصولی و کلامیِ شافعی و معتزله ، می توان به شیوة معارضه جویانه و مجادله آمیز پی برد؛
مانند ردّ عقیدة آنان به «دلالت نهی بر بطلان یا فساد» (علی بن محمد بزدوی ، ص 50 ـ 53)؛
«وجود مفهوم لقب ، مفهوم وصف و... در نصوص » (همان ، ص 127 به بعد)؛
«وجود استطاعت قبل از فعل » (همان ، ص 41)؛
«مصیب بودن مجتهد در اجتهاد خود» (یا تصویب معتزلی ؛
همان ، ص 278ـ279)؛
«حسن و قبح عقلی به طور مطلق » (همان ، ص 33 به بعد، 322ـ323)و...

به نوشتة ابن خلدون (ص 457) بزدوی در زمینة «علم جدال و مناظره » روشی خاص داشته که به نام او معروف شده است (طریقة البزدوی ). در این روش ، مناظره صرفاً بر اساس ادلّة شرعی از قبیل نص و اجماع صورت می گرفته است . موضوع و محتوای این مناظرات ، که در عصر بزدوی بر بیان ریشه های اختلاف پیشوایان مذاهب عامّه دربارة ادلّة اصولی و مبانی استنباطی متمرکز شده بود، به «علم الخلاف » موسوم شد (ابن خلدون ، ص 456ـ457؛
دربارة آرای مختلف در زمینة تفاوت «علم جدل * » با «علم خلاف * » رجوع کنید به صدیق حسن خان ، ج 2، ص 208 ـ 210، 276 ـ 278؛
طاش کبری زاده ، 1405، ج 1، ص 281ـ284، ج 2، ص 555 ـ 556؛
حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 579 ـ 580، 721)، که ابوزید دبوسی را واضع و تدوین کنندة آن دانسته اند (طاش کبری زاده ، ج 1، ص 281ـ284؛
صدیق حسن خان ، ص 277؛
حاجی خلیفه ، ستون 721؛
زرکلی ، ج 4، ص 109؛
قرشی حنفی مصری ، ج 1، ص 339).

در بعضی کتب ، گفتگوها و مناظرات بزدوی با دانشمندان شافعیِ عصر خود آمده است ، مانند مناظره و مباحثه با عالمی شافعی ، گفتگو و مباحثه با غزالی (سمرقندی ، ص 71) و مناظره با امام الحرمین جوینی در بخارا (بخاری ، ج 1، ص 56).

شرح حال نویسان ، بزدوی را با تعبیر «صاحبُالطّریقة علی مذهب ابی حنیفة » ستوده اند (سمعانی ، همانجا؛
یاقوت حموی ، همانجا؛
ابن اثیر، ج 1، ص 146؛
قرشی حنفی مصری ، ج 1، ص 372؛
ابن قطلوبغا، همانجا). مراد از واژة «طریقه » به نظر برخی (بخاری مکی ، ج 1، ص 6؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص 5، 8 ـ 9) روش استنباط اصولیِ بزدوی یعنی همان «طریقة الفقهاء» و به عقیدة برخی دیگر (ابن خلدون ، ص 457؛
علی بن محمد بزدوی ، مؤخرة نعمانی ، ص 379) شیوة جدالیِ وی در مناظرات است .

بزدوی در عقاید کلامی ، همچون سایر حنفیان ، پیرو مسلک کلامیِ ابومنصور ماتریدی ، از پیشروانِ روش اصولیِ «طریقة الفقهاء»، است (بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص د). هر چند نقش بزدوی در ترویج مستقیم کلام ماتریدی به اندازة برادرش ابوالیسر نبوده است ، وی در قالب قواعد اصولی از این کلام استفاده کرده است . او در مقدمة اصول خود، اصول مهم اعتقادی ماتریدیان (ماتریدی ، مقدمة فتح الله خلیف ، ص 26ـ51) از جمله ازلی بودن صفات خدا، اثبات تقدیر خیر و شرّ از جانب خداوند، وجود استطاعت همراه با فعل عبد، مخلوق بودن افعال عباد به خلق خدا، عدم حصول کفر با ارتکاب کبائر و اثبات رؤیت خداوند در آخرت را به ابوحنیفه نسبت داده و صریحاً خود و علمای حنفی را از مذهب اعتزال مبرّا دانسته (علی بن محمد بزدوی ، ص 3ـ4) و بارها با عقاید معتزله ( رجوع کنید به همین مقاله ) و گاه با اشاعره (همان ، ص 322ـ323) به مخالفت برخاسته است .

مشهورترین و مفصّلترین شرح بر اصول بزدوی کشف الاسرار علاءالدین بخاری است که بارها به چاپ رسیده است . همچنین کتابهای التّقریرِ شیخ اکمل الدین بابرتی * ، تنقیح الاصولِ محبوبی و تخریج الاحادیث قاسم ابن قطلوبغا حنفی از شرحهای مشهور آن به شمار می روند (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 112ـ113؛
طاش کبری زاده ، 1405، ج 2، ص 165؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص 9ـ10). برخی از فقهای حنفی با تألیف کتابهایی ، به تلفیقِ روش اصولی حنفیان و به طور مشخص اصول بزدوی با طریقة شافعیان از جمله کتاب اصولِ آمِدی مبادرت کرده اند، مانند البدیع (یا بدیع النّظام ) احمدبن علی حنفی معروف به ابن ساعاتی ، فصول البدائع فی اصول الشّرائعِ شمس الدین محمد فناری ، الموافقات شاطبی ، جمع الجوامعِ تاج الدین سُبکی ، مسلم الثبوت محبّالدین بن عبدالشکور، التّحریر کمال الدّین ابن همام و شروح آن چون تیسیرالتّحریر محمدامین حسینی بخاری مکّی و التّقریر و التّحبیر ِ محمد ابن امیر الحاج حلبی (بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص د ـ ه ؛
بخاری ، ج 1، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص 10؛
ابن خلدون ، ص 456).


منابع :
(1) ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب ، بیروت 1414/1994؛
(2) ابن خلدون ، مقدمه ابن خلدون ، الجزءالاول من کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر ، بیروت 1391/1971؛
(3) ابن قطلوبغا، تاج التراجم فی من صنّف من الحنفیة ، چاپ ابراهیم صالح ، بیروت 1412/1992؛
(4) عبدالعزیزبن احمد بخاری ، کشف الاسرار ، چاپ محمد معتصم بالله بغدادی ، بیروت 1411/1991؛
(5) محمدامین بخاری مکی ، تیسیرالتحریر در شرح التحریر ، مصر 1350؛
(6) علی بن محمد بزدوی ، اصول البزدوی ، کراچی ( بی تا. ) ؛
(7) محمدبن محمد بزدوی ، اصول الدین ، قاهره 1383/1963؛
(8) محمدبن علی بصری ، المعتمد فی اصول الفقه ، چاپ خلیل میس ، بیروت 1403/1983؛
(9) اسماعیل بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج 2، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 4، بیروت 1410/1990؛
(10) همو، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 5، بیروت 1410/1990؛
(11) تقی الدین عبدالقادر تمیمی ، الطبقات السنیة فی تراجم الحنفیة ، بخش 3، چاپ عکسی موجود در کتابخانة مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی ؛
(12) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، بیروت 1410/1990؛
(13) محمد خُضَری ، تاریخ التشریع الاسلامی ، بیروت 1983؛
(14) محمدبن احمد ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 18، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی ، بیروت 1406/1986؛
خیرالدین زرکلی ، الاعلام ،

(15) بیروت 1986؛
(16) ابوطاهربن ابوسعید سمرقندی ، سمریه : در بیان طبیعی و مزارات سمرقند ، چاپ ایرج افشار، تهران 1343ش ؛
(17) عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج 2، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن 1383/1963؛
(18) صدیق حسن خان ، ابجدالعلوم ، بیروت 1307/1889؛
(19) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج 21، چاپ محمد حجیری ، اشتوتگارت 1411/1991؛
(20) احمدبن مصطفی طاش کبری زاده ، طبقات الفقهاء ، موصل 1954؛
(21) همو، مفتاح السعادة و مصباح السیادة ، بیروت 1405/1985؛
(22) عبدالقادربن محمدقرشی حنفی مصری ، الجواهرالمضیئة فی طبقات الحنفیة ، حیدرآباد دکن 1332؛
(23) عمررضا کحاله ، معجم المؤلفین ، بیروت ( تاریخ مقدمه 1376 ) ؛
(24) عبدالحی بن عبدالحلیم لکنوی ، الفوائدالبهیة فی تراجم الحنفیة ، کراچی 1393؛
(25) محمدبن محمد ماتریدی ، کتاب التوحید ، چاپ فتح الله خلیف ، بیروت 1986؛
(26) عمربن محمد نسفی ، القند فی ذکر علماء سمرقند ، چاپ نظر محمد فاریابی ، ریاض 1412/1991؛
(27) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873.

/ سیدرضا هاشمی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1270
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست