responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1066

 

بروجرد ، شهرستان و شهری در استان لرستان.

1) شهرستان بروجرد . در شمال استان لرستان و در مغرب ایران واقع است . از شمال به شهرستانهای ملایر و نهاوند، از مغرب به شهرستان خرم آباد، از جنوب به شهرستانهای دورود و خرم آباد و از مشرق به شهرستان سربند محدود و مشتمل بر دو بخش مرکزی (حومه )، و اُشترینان و هفت دهستان است .

رشته کوههای زاگرس ، از شمال غرب به جنوب شرق امتداد دارد. کوه گرّو/ گرین گَری (مرتفعترین قله ، 645 ، 3 متر) در شمال غربی آن قرار دارد. رود باغشاه ، زمینهای مناطق روستایی شمال آن را مشروب می کند و چندین رشته قنات دارد. محصولات عمدة آن غلات بویژه گندم ، چغندر قند، دانه های روغنی و نباتات علوفه ای است . در مناطق شمالی بروجرد (دهستانهای دره صیدی و بردسره ) بیشترین مراتع وجود دارد؛ ازینرو دامداری در این دهستانها و نیز سایر دهستانهای شهرستان دارای اهمیت فراوان است . پرورش طیور نیز از جمله فعالیتهای اقتصادی است . بازار فروش فرآورده های زراعی ، دامداری و طیور، بیشتر شهر بروجرد است (رضوانی ، ص 252(.

صنایع دستی شهرستان بروجرد، قالیبافی و قالیچه بافی است و ورشوسازی آن معروف بوده است . این شهرستان کارخانه سیمان دارد.

راههای اصلی تهران ـ همدان ـ ملایر ـ خرم آباد، و تهران ـ قم ـ اراک ـ خرم آباد از اراضی آن می گذرد. راه آهن سرتاسری ایران در 61 کیلومتری جنوب شرقی آن در شهر دورود ایستگاه دارد. بروجرد از دیرباز به سبب قرار گرفتن بر سر جاده های اصلی به عراق عجم ، اهمیت بازرگانی و نظامی داشته است .

زیارتگاههای این شهرستان عبارت اند از : بقعة محسن بن علی (در 28 کیلومتری جنوب شرقی شهر بروجرد)، بقعة ویلیان یا ویلیو (در 24 کیلومتری جنوب غربی شهر بروجرد)، بقعة امامزاده خالق علی در جنوب شرقی و بقعة شاه زَواریون (در پنج کیلومتری شمال شهر بروجرد) که بعضی آن را قبر بَرکیارُق * می دانند. نزدیک بقعة ویلیان گورستانی از قرن ششم هجری کشف شده است (ایزدپناه ، ج 2، ص 526 ـ 529).

مردم بروجرد شیعة اثنی عشری اند و به فارسی (با لهجة بروجردی ) گفتگو می کنند. طوایفی کوچنده از ایل بَیرانوند (در دهستان همت آباد) و ایلِ مَیْوَند/ مَمیوند و طایفة مستقل ساداتِ اَهوقلندر در آن به سر می برند. ظاهراً تیره هایی از عشایر لُر نیز در آبادیهای آن ساکن شده اند.

در 1316 ش ، طبق قانون تقسیمات کشوری ، بروجردجزو شهرستانهای استان غرب کشور، و سپس تابع استان ششم شد. در 1321 ش بخش الیگودرز تابع شهرستان بروجرد و در 1336 ش از آن جدا شد. طبق قانون تقسیمات کشوری 1366 ش ، شهرستان بروجرد با سه بخش مرکزی (حومه )، دورود و اشترینان در استان لرستان قرار داشت .در 1369 ش ، بخش دورود از آن جدا و تبدیل به شهرستان شد.طبق سرشماری 1375 ش ، جمعیت شهرستان بروجرد به 014 ، 316 تن رسید که از آن میان 226 ، 223 تن (6ر70%) شهرنشین و 788 ، 92 تن (4ر29%) روستانشین بودند.

2) شهر بروجرد (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش ، 804 ، 217 تن ) مرکز شهرستان بروجرد، در ارتفاع 1580 متری از سطح دریا (رضوانی ، ص 40، پانویس 1) در 110 کیلومتری شمال شرقی شهر خرم آباد (مرکز استان لرستان ) و 407 کیلومتری جنوب غربی شهر تهران واقع است .

گاهی حداکثر دمای آن به 39 درجه و حداقل دمای آن به 5ر10 درجه زیر صفر می رسد. میانگین بارش سالانة آن حدود440 میلیمتر است .

ویرانه های قلعة رَمیان (رمیو) در سه کیلومتری شهر بروجرد در آبادی رمیان واقع است . این شهر دارای بازار و کاروانسرای قدیمی است که سنگنبشته ای به تاریخ 1209 در آن نصب شده است (ایزدپناه ، ج 2، ص 510، 513، 532). از زیارتگاههای اهالی بروجرد امامزاده جعفر است که در مشرق شهر با گنبدی هرمی شکل قرار دارد. اصل بنا از دورة سلجوقی (519)، و مزین به کاشیکاریهایی از دوره های صفویه و قاجاریه است (مشکوتی ، ص 293؛ ایزدپناه ، ج 2، ص 516). شهر بروجرد چندین مسجد دارد؛ از جمله مسجد قدیمی جامع در مشرق آن با آثاری از دوره های سلجوقی و صفویه که در سالهای 1022ـ1209 چند بار قسمتهایی بر آن اضافه یا بخشهایی از آن مرمت شده است (مشکوتی ، ص 292؛ ایزدپناه ، ج 2، ص 521 ـ 523؛ مولانا بروجردی ، ص 172 ـ 175)؛ مسجد سلطانی یا مسجد شاه با کتیبه هایی از دورة قاجاریه که به احتمال ( ضعیف ) روی مسجدی قدیمی بنا شده است (مشکوتی ، ص 293؛ ایزدپناه ، ج 2، ص 533؛ مولانا بروجردی ، ص 168ـ169)؛ و مسجد قلعه در محلة دودانگه که در 1310ـ1311 ساخته شده است (مولانابروجردی ، ص 175ـ 176). از مقابر مهم شهر، مقبرة سید جمال الدین واعظ اصفهانی ، مجاهد راه مشروطیت ، است که در 1326 به دستور محمدعلی شاه به شهادت رسید (حزین بروجردی ، ص 160ـ161؛ ایزدپناه ، ج 2، ص 540 ـ 541).

در اول محرم 1327، بر اثر زمین لرزة سختی ، سیلاخور (در جنوب شرقی بروجرد) آسیب دید (امبرسز و ملویل ، ص 203). این شهر در جنگ تحمیلی (آغاز 1359 ش )، بارها آماج حملات هوایی شد و خسارت دید.

پیشینه . از تاریخ پیش از اسلام بروجرد اطلاع چندانی نداریم . نام آن به صورتهای وُروکِرد (اصطخری ، چاپ دخویه ، ص 196، 199)، وُروگِرد (همان ، ترجمة فارسی ، ص 163ـ 165)، بروگرد ( حدودالعالم ، ص 141)، و وروجِرد (نظام الدین شامی ، ص 130؛ شرف الدین علی یزدی ، ج 1، ص 288، 420؛ منشی قمی ، ج 2، ص 884) ضبط شده است . مینورسکی نام شهر بروجرد و نام دهکدة جوراب (در یازده کیلومتری جنوب شهر ملایر و حدود 48 کیلومتری شمال شهر بروجرد) را برگرفته از ویرو و گوراب ( ظاهراً ویرو + گِرد، به معنای شهر ) در داستان ویس و رامین می داند (ص 38ـ39، 71ـ73 پانویس 3). اگر این نظر درست باشد، تاریخ شهر به دورة اشکانیان می رسد. به نوشتة ابن مقفع ، ماه نهاوند در تقسیمات اداری پیش از اسلام جزو فهله یا پهله ( ماد، جبال ) بود (ابن ندیم ، ص 15)، و بروجرد جزو ولایت ماه نهاوند ( نهاوند ) شمرده می شد. در حملة اعراب به ایران ، سپاهیان بصره ماه نهاوند را تسخیر کردند و چون خراج آن به مستمری بگیران از بیت المال در بصره داده می شد، به آن ماه بصره هم می گفتند. به نوشتة قدامة بن جعفر، در دورة وی ماه بصره دو مرکز به نامهای بروجرد و نهاوند داشته است (ص 244). در قرن چهارم ، طبق مطالب برخی از جغرافی نویسان مسلمان ، بروجرد شهری با منبر، و به درازای نیم فرسنگ بود و میوة آن به کرج ( کرج ابودلف * یعنی فَرَهانِ اراک ) و همدان و دینور صادر می شد و زعفران بسیار در آنجا به عمل می آمد. شهر را حَمُوله (یا حَمُویه )بن علی ، وزیر آل ابی دُلف ( عِجْلی ) ، احداث کرده بود (اصطخری ، ص 199؛ ابن حوقل ، ص 368). یاقوت نام حمویه را حموله ضبط کرده است (ج 1، ص 596). در 316 سپاهیان مرداویج بروجرد را به دست آوردند (ابن اثیر، ج 8، ص 196). در 375، به نوشتة مقدسی ، بروجرد جنبة شهری نداشت (ص 51). در 388، بدربن حسنویه ( امیر کرد از خاندان بنی حسنویه ) در بروجرد حکومت می کرد (غفاری قزوینی ، ص 168؛ بدلیسی ، ص 39ـ40). در 414، بروجرد به صورت اقطاع در دست فرهادبن مرداویج دیلمی بود (ابن اثیر، ج 9، ص 330). به گفتة شمس منشی (ص 279ـ280)، در 485، خواجه نظام الملک طوسی (وزیر الب ارسلان و سلطان ملکشاه ) در بروجرد از شهرهای لُر کوچک با کارد به قتل رسید. در همان سال ، برکیارق که پس از فرار از اصفهان در ری به سلطنت نشسته بود، سپاهیان ملکشاه را در نزدیکی بروجرد شکست داد (ابن اثیر، ج 10، ص 215؛ حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، ص 440). در 498، برکیارق در بروجرد درگذشت (ابن اثیر، ج 10، ص 380؛ حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، ص 444؛ غفاری قزوینی ، ص 109(

از 590 تا 617، سال حملة مغول به ایران ، خوارزمشاه در عراق حکومت می کرد. او پس از ورود به عراق ، در دارالملک همدان بر تخت نشسته بود. در دورة حکومت خوارزمشاه ، لشکریان وی آبادیهای عراق را ویران ، و اموال مردم را غارت کردند. همچنین در آن دوره ملاحده در منطقه فعالیت می کردند و مدتی با میاجِق ، از امرای خوارزمشاه ، همدست شده بودند؛ و در عراق (از جمله در بروجرد) میان امرا جنگ درگرفته بود؛ مانند جنگی که میان ملک ازبک ( برادر اتابک ابوبکر ) که در 593 وارد همدان شده بود، و میاجق درگرفت . از سوی دیگر، لشکریان بغداد، که مدتی کوشک همدان را در تصرف داشتند، با میاجق وارد جنگ شده بودند. در یکی از این نبردها، ابوالهیج سمین ( از امرای مصر ) و امیراعلم ( پسر علمدین ، خطیب همدان ) از برابر میاجق گریختند و به بروجرد عقب نشستند (راوندی ، ص 375، 388، 390ـ391، 395ـ396). ظاهراً یکی از دلایل سقوط آسان عراق عجم به دست سپاهیان مغول وضع دشوار مردم و نارضایی آنان بوده است .

در اوایل قرن هفتم ، به نوشتة یاقوت حموی (ج 2، ص 730ـ731)، یکی از محله (محل ، کوی )های بروجرد رازان نام داشت و عبدالله رازانیِ فقیه (متوفی 547)، منسوب به آنجا بود. در همان زمان ، قزوینی (ص 204) از مجسمه های سنگی قدیمی بروجرد سخن می گوید. در حملة مغول ، سلطان جلال الدین خوارزمشاه که از مقابل آنان می گریخت ، به حدود بروجرد رفت و ملک هزاراسب ( امارت تا 626 ) به یاری وی شتافت ، اما خوارزمشاه در آن منطقه نماند (اقبال آشتیانی ، ص 443ـ444). در 698، غازان خان وارد حوالی بروجرد شد (رشیدالدین فضل الله ، ج 2، ص 1286). در اواسط قرن هشتم ، حمدالله مستوفی دربارة بروجرد چنین نوشته است : بروجرد «شهر بزرگ طولانی ( است ) و در او دو جامع عتیق و حدیث بوده است . آب و هوایش وسط است و شرابش نیکوست و در او زعفران بسیار بود.» از لحاظ تقسیمات اداری ، در تومان لُر کوچک ، در ولایت عراق عجم ، قرار داشت ( نزهة القلوب ، ص 70؛ از قرن ششم به بعد، بتدریج نام جبال به عراق عجم تبدیل شد). در 788، امیرتیمور وروجرد و پیرامون آن را غارت ، و باروی خرم آباد را ویران کرد (شرف الدین علی یزدی ، ج 1، ص 288)، و در 790 ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود ( از امرای لُرِ کوچک ) را از قلعة وامیان / رمیان که در نیم فرسنگی بروجرد قرار داشت بیرون آورد و به سمرقند فرستاد (غفاری قزوینی ، ص 173؛ بدلیسی ، ص 72). بین سالهای 790 تا 795، در جنگ میان اعضای خانوادة آل مظفر، سلطان زین العابدین پسر شاه شجاع که در قلعه کَرتْکِرد در چهار فرسنگی تُستر ( شوشتر ) در بند بود، خلاصی یافته وارد بروجرد شد (شرف الدین علی یزدی ، ج 1، ص 424). در 795، امیرتیمور در حملة دوم به ایران باز وارد وروجرد شد و کوتوالی قلعة وروجرد را به سیف الدین قُلداش (قولتاش ) واگذار کرد و خود به خرم آباد رفت (همان ، ج 1، ص 420). احتمالاً در 805، تیمور هنگام عزیمت به گرجستان به امیرزاده رستم دستور داد تا به وروجرد برود و قلعة ارمیان ( رمیان ) را به حال عمارت باز آورد (شرف الدین علی یزدی ، ج 2، ص 365، 367؛ خواندمیر، ج 3، ص 516ـ517). در 817، خاقان سعید، شاهرخ ، فرمانروایی نهاوند و همدان و وروجرد را به امیرزاده بایقرا، پسر امیرزاده عمر شیخ میرزا، واگذار کرد و منطقه به رسم سیورغال در اختیار او بود (عبدالرزاق سمرقندی ، ج 2، جزء 1، ص 163؛ خواندمیر، ج 3، ص 590ـ591؛ میرخواند، ج 6، ص 621). در 829، شاه حسین پسر ملک عزالدینِ لُر متوجه بروجرد شد و آنجا را تصرف کرد. در این زمان شاهرخ در هرات به سر می برد. وی امیر فیروزشاه و یوسف خواجه را با لشکری به دفع شاه حسین به بروجرد فرستاد. شاه حسین تاب مقاومت نیاورد و از بروجرد گریخت (روملو، ج 11، ص 190). بروجرد در زمان حکومت ترکمانان قراقوینلو (782ـ873) تابع لر کوچک بود، ولی با جهانشاه ( پادشاه قراقوینلو ) سازگاری نداشت ، و در 875، به نوشتة طهرانی ، اوزون حسن آق قوینلو قلعة خرم آباد (مقر شاه حسین از ملوک عباسیه ) را تسخیر کرد و آن منطقه ( از جمله بروجرد ) به دست آق قوینلوها افتاد (ص 552، 555ـ556).

در 996، سی هزار سپاهی رومی ( = عثمانی ) ، از سوی بغداد وارد همدان شدند و قلعة وروجرد را اشغال کردند و پس از مرمت قلعه دو هزار سپاهی در آنجا ماند و بقیه برگشتند (منشی قمی ، ج 2، ص 884). در 997، قشون ایران به فرماندهی قورخْمَس خان شاملو با شش الی هفت هزار سوار یراق کرده به حوالی بروجرد آمد و براثر غفلت از قشون رومیه ( عثمانی ) شکست خورد (همان ، ج 2، ص 885). از 996 تا 1011، نهاوند ( و بروجرد ) به اشغال قشون عثمانی درآمد (رُهربُرن ، ص 10( این قشون کشی در آغاز حکومت شاه عباس اول (996ـ 1038) بود، که لشکریان ترک توانسته بودند ارمنستان شرقی ، آذربایجان و برخی نواحی غربی ایران ـ از جمله بروجرد ـ را اشغال کنند. در 1012، شاه عباس به خاک عثمانی حمله برد. قوای ایران موفق شد بخشهایی از کردستان و لرستان ... را تصرف کندتا اینکه در 1021 بین ایران و عثمانی قرارداد صلحی در قسطنطنیه بسته شد (میراحمدی ، ص 80 ـ81). در 1002 هنگام نافرمانی حاکم شوشتر، شاهوردیخان کندزلو ( گُنْدزُلو ) ازقبیلة افشار و کشته شدن وی به دست قزلباشها، سید مبارک عرب ، از شیوخ هویزه ، شوشتر را محاصره کرد، اما چون دراین هنگام قزلباشها با خوانین خود در بروجرد به سر می بردند،از ترس آنها، با فرستادن هدایایی ، عقب نشست (منجم یزدی ، ص 127ـ129). در 1007، شاه عباس اول برای جنگ با شاهوردیخان عباسی ، حاکم لرستان ، از آوه ( آوج ) تا قصبة بروجرد را که قریب بیست فرسنگ بود به صورت ایلغاردر یک شبانه روز طی کرد (اسکندر منشی ، ج 1، ص 537 ـ 538). در 1136، پس از استیلای افاغنه بر اصفهان ، قشون رومی برای تسخیر نهاوند و بروجرد، تا نزدیک بروجرد رسیدند (مرعشی صفوی ، ص 62). در دورة استقرار افاغنه در ایران ، برای مدتی لرستان و بروجرد به دست آنان افتاد، ولی پس از قراردادی که در 1140 اشرف افغان با عثمانیها بست ، دوباره قلمرو علیشِکَر ( = همدان ) و بروجرد به تصرف عثمانیها درآمد و آنان در یزدجرد ( = بروجرد ) حاکمی مستقل گذاشتند ولی بر اثر شورش مردم تعدادی از قشون عثمانی به هلاکت رسیدند (حزین بروجردی ، ص 55(

در 1142، نادرشاه (حک : 1148ـ 1160) به سوی عراق حرکت کرد و وارد بروجرد شد تا برای بیرون راندن عثمانیها به نهاوند برود. عثمان پاشا، سردار عثمانی ، از ترس نادر به همدان گریخت (استرآبادی ، ص 117ـ119؛ گلستانه ، ص 369). در 1166، کریم خان زند پس از نبرد با آزادخان در قُمشه ( = شهرضا ) وارد ناحیة بروجرد شد (موسوی اصفهانی ، ص 38، 41). در اواخر دورة زندیه ، اسماعیل خان زند، برادرزادة محمدخان زند، قصبة بروجرد را تاراج کرد (همان ، ص 279). در 1171، هنگامی که محمدحسن خان قاجار به سوی عراق ( عجم ) می رفت ، محمدولیخان قاجار را با سپاهی برای دفع شورش نظرعلیخان و علیخان شاهسون به قلمرو علیشکر فرستاد. هنگامی که خود محمدحسن خان قاجار به بروجرد و سیلاخور وارد شد، شورشیان ناگزیر به اصفهان عقب نشستند (غفاری کاشانی ، ص 77). در اواخر قرن دوازدهم ، بروجرد همچنان از توابع علیشکر محسوب می شد (شوشتری ، ص 175). در 1199، اسماعیل خان زند از سوی محمدجعفرخان زند برای دفع یاغیان وارد همدان شد و قربان خان را حاکم بروجرد کرد (غفاری کاشانی ، ص 706). در دورة جعفرخان زند (حک : 1199ـ1203) آقامحمدخان قاجار پس از تأدیب مردم بختیاری ، به سوی بروجرد و همدان حرکت کرد (شهاوری شیرازی ، ص 54). در 1237، به نوشتة شیروانی ، بروجرد شهری آباد بود و دو هزار خانه داشت ( ?( 1339 ش ) ، ص 667). او در 1242 می نویسد : شاهزاده محمدتقی میرزا حصاری به دور شهر کشید. بروجرد در آن هنگام پنجهزار خانه داشت و سیصد پاره قریه از مضافات او بود، و از محصولات ، میوة سردسیری فراوان ، حبوبات و غلات ارزان داشت (شیروانی ، 1348 ش ، ص 159). همچنین در 1248 بروجرد را چنین شرح می دهد : بروجرد آبش از رود تأمین می شود و هوایش به سردی مایل است و در زمین هموار قرار دارد. شمال آن کوهستانی است و پنجهزار خانه و بازار مسقف دارد و دور آن حصاری کشیده شده و اطراف آن را باغات فراگرفته است که در آنها عمارات دو طبقه ساخته شده . چیت بروجرد مشهور است و صادر می شود (1315، ص 143). در 1264، مردم بروجرد بر حاکم شهر، جمشیدخان ماکویی ، شورش کردند (خورموجی ، ص 39). در 1267، ناصرالدین شاه برای سرکشی به امور عراق وارد شهر بروجرد شد (همان ، ص 97). در 1295، حکمرانی بروجرد با گلپایگان و خوانسار ضمیمة اصفهان شد (صدیق الممالک ، ص 201). در همین سال ، ستون اصلی ژنرال باراتُف ، فرمانده سپاه قفقاز، در اطراف بروجرد و کنگاور و کردستان مستقر بود (مابرلی ، ص 212ـ213). در 1299، طبق مطالب سفرنامة نجم الدوله (ص 13ـ14، 96) بروجرد شهری بزرگ ولی خراب بود با حصاری معتبر؛ بیست تا پنجاه هزار تن جمعیت داشت و دارای چهار محله با کوچه های تنگ و کثیف بود. پنج کاروانسرا و دو مسجد بزرگ شاه و جامع و بیت و دو حمام و چهار امامزاده داشت و عمارت باغشاه (با چندین طبقه ) که حسام السلطنه احداث کرده بود در دورة وی ویران شده بود. در 1305، به نوشتة حکیم ، بروجرد را دارالسّرور می گفتند و دور شهر خندق و حصار داشت ، ولی اغلب خانه های آن خراب و غیر مسکون بود. پنج دروازه و عمارات حاکم نشین داشت . در نیم فرسنگی شهر در دامنة تپه ای ، باغی به نام باغ شاه قرار داشت که دارای عمارت چند مرتبه ( = طبقه ) بود (ص 197ـ198). در 1309، طبق مطالب سفرنامة عراق عجم به قلم ناصرالدین شاه (ص 85ـ86، 101) وی وارد بروجرد شد و دستور داد تا هزار تومان از مالیات را صرف تعمیر مسجد شاه کنند. بروجرد از دورة صفوی بتدریج ، به یکی از مراکز صنعتی (کارگاهی ) و افزارمندی ایران تبدیل شد و ساختار صنعتی خود را تا اواسط دورة قاجاریه نگه داشت . در اواخر دورة ناصری ، چیت بروجرد به بازارهای خارجی مانند تفلیس ( = گرجستان ) صادر می شد (زین العابدین مراغه ای ، ص 52، 54) و تا اواسط قاجاریه ، بروجرد 400 ، 1 دستگاه چیت سازی و هفتصد دستگاه پارچه بافی داشت (حزین بروجردی ، ص 28(

در 1325، پس از نوشته شدن متمم قانون اساسی ، سالارالدوله ( حاکم بروجرد و لرستان در زمان مظفرالدین شاه ) در بروجرد شورش کرد و در نهاوند میان او و قشون دولتی جنگ درگرفت (هدایت ، گزارش ایران ، ص 188ـ189).

در اوایل دورة رضاشاه ، بروجرد 000 ، 22 تن جمعیت داشت (کیهان ، ج 2، ص 443( از علمای بزرگ ، پیشوایان دینی ، مراجع تقلید شیعیان و فقیهان و محدثان و اصولیان و رهبران مذهبی و شاعران و سیاستمداران بروجرد می توان از این شخصیتها نام برد : حاج مولی ' اسدالله بروجردی ؛ حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی ؛ حسین ابن سید محمدرضا بروجردی ؛ رحیم بروجردی ؛ ریحان الله بروجردی ؛ عبدالله بروجردی ؛ علی اصغربن علی اکبر(نیّر) بروجردی ؛ علی اکبر بروجردی ؛ صامت بروجردی شاعر (متوفی 1331)، محمدحسین بروجردی .


منابع :
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛
(2) ابن حوقل ، صورة الارض ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(3) ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش ؛
(4) محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی ، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار،تهران 1341 ش ؛
(5) اسکندر منشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، تهران 1350 ش ؛
(6) ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(7) همان ، ترجمة فارسی قرن پنجم /ششم هجری ، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش ؛
(8) عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول : از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364 ش ؛
(9) نیکلاس امبرسز و چارلز ملویل ، تاریخ زمین لرزه های ایران ، ترجمة ابوالحسن رَده ، تهران 1370 ش ؛
(10) بهرام امیراحمدی ، متوسط میزان رشد سالیانة جمعیت نقاط شهری کشور بین سالهای 1355ـ1365 ، تهران 1370 ش (فتوکپی )؛
(11) ایران . وزارت جهاد سازندگی . واحد آمار و برنامه ریزی ، فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع استان لرستان ، تهران 1363 ش ؛
(12) ایران . وزارت راه و ترابری ، دفترچة مسافات راههای کشور ، تهران ?( 1366 ش ) ؛
(13) همو، نقشة راههای ایران ، تهران 1370 ش ؛
(14) ایران . وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران ، مصوب 16 آبانماه 1316، تهران 1316 ش ؛
(15) ایران . وزارت کشور. حوزة معاونت برنامه ریزی و خدمات مدیریت . دفتر تقسیمات کشوری ، اجرای قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ، تهران 1366 ش ؛
(16) حمید ایزدپناه ، آثار باستانی و تاریخی لرستان ، تهران 1363 ش ؛
(17) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی ، شرفنامه : تاریخ مفصل کردستان ، چاپ محمد عباسی ، چاپ افست تهران 1343 ش ؛
(18) حدود العالم من المشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1340 ش ؛
(19) حسین حزین بروجردی ، تذکرة حسین حزین ، یا، دورنمائی از شهرستان بروجرد ، خرم آباد 1351 ش ؛
(20) محمدتقی حکیم ، گنج دانش : جغرافیای تاریخی شهرهای ایران ، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران 1366 ش ؛
(21) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران 1362 ش ؛
(22) همو، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گی لسترنج ، تهران 1362 ش ؛
(23) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1362 ش ؛
(24) محمدجعفر خورموجی ، حقایق الاخبار ناصری ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1363 ش ؛
(25) محمدبن علی راوندی ، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، چاپ محمد اقبال ، تهران 1333 ش ؛
(26) رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی ، تهران 1373 ش ؛
(27) علی اصغر رضوانی ، «بروجرد و حوزة نفوذ آن : مطالعات شهری و منطقه ای »، پایان نامة دکتری جغرافیای شهری ، دوره عالی تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی ، 1371 ش ؛
(28) حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی ، ج 11، تهران 1349 ش ؛
(29) کلاوس میشائل رُهربُرن ، نظام ایالات در دورة صفویه ، ترجمة کیکاووس جهانداری ، تهران 1357 ش ؛
(30) زین العابدین مراغه یی ، سیاحتنامه ابراهیم بیک ، یا، بلای تعصب او ، تهران 1362 ش ؛
(31) سازمان جغرافیایی کشور، نقشة عملیات مشترک ( زمینی ) : خرم آباد ، تهران 1354 ش ؛
(32) سازمان هواشناسی کشور. ادارة کل اطلاعات و خدمات ماشینی ، سالنامة آماری هواشناسی : 1356ـ1357 ، تهران 1364 ش ؛
(33) شرف الدین علی یزدی ، ظفرنامه : تاریخ عمومی مفصل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی ، تهران 1336 ش ؛
(34) محمدبن هندوشاه شمس منشی ، تجارب السّلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1357 ش ؛
(35) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری ، تحفة العالم و ذیل التحفة ، چاپ محمد موحد، تهران 1363 ش ؛
(36) عبدالکریم بن علی الرضا شهاوری شیرازی ، تاریخ زندیه : جانشینان کریم خان زند ، چاپ ارنست بئیر، تهران 1365 ش ؛
(37) زین العابدین اسکندر شیروانی ، بستان السیاحة ، یا، سیاحت نامه ، تهران 1315؛
(38) همو، حدائق السیاحة ، تهران 1348 ش ؛
(39) همو، ریاض السیاحة ، چاپ اصغر حامد ربانی ، تهران ?( 1339 ش ) ؛
(40) ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک ، منتخب التواریخ ، تهران 1366 ش ؛
(41) ابوبکر طهرانی ، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران 1356 ش ؛
(42) عبدالرزاق سمرقندی ، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 2، چاپ محمد شفیع ، لاهور 1365ـ1368؛
(43) احمدبن محمد غفاری قزوینی ، تاریخ جهان آرا ، تهران 1343 ش ؛
(44) ابوالحسن غفاری کاشانی ، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران 1369 ش ؛
(45) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(46) زکریابن محمد قزوینی ، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967؛
(47) مسعود کیهان ، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش ؛
(48) ابوالحسن بن محمد امین گلستانه ، مجمل التواریخ ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1356 ش ؛
(49) جیمز فردریک مابرلی ، عملیات در ایران : جنگ جهانی اول 1919ـ 1914 ، ترجمة کاوه بیات ، تهران 1369 ش ؛
(50) محمد خلیل بن داود مرعشی صفوی ، مجمع التواریخ ، چاپ عباس اقبال آشتیانی ، تهران 1362 ش ؛
(51) مرکز آمار ایران ، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366 ، نتایج تفصیلی استان لرستان ، تهران 1369 ش ؛
(52) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 ، فرهنگ آبادیهای کشور: شهرستان بروجرد ، تهران 1367 ش الف ؛
(53) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 : نتایج تفصیلی شهرستان بروجرد ، تهران 1367 ش ب ؛
(54) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان لرستان ، تهران 1376 ش ؛
(55) همو، نتایج آمارگیری جاری جمعیت ، شهریور 1370 ؛
(56) نصرت الله مشکوتی ، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران ، تهران 1349 ش ؛
(57) محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(58) جلال الدین محمد منجم یزدی ، تاریخ عباسی ، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران 1366 ش ؛
(59) احمدبن حسین منشی قمی ، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1359ـ1363 ش ؛
(60) محمدصادق موسوی اصفهانی ، تاریخ گیتی گشا ، با مقدمة سعید نفیسی ، تهران 1363 ش ؛
(61) غلامرضا مولانا بروجردی ، تاریخ بروجرد ، تهران ( بی تا. ) ؛
(62) مریم میراحمدی ، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی ، تهران 1371 ش ؛
(63) محمدبن خاوندشاه میرخواند، تاریخ روضة الصفا ، تهران 1338ـ1339 ش ؛
(64) ولادیمیر فدروویچ مینورسکی ، « ( دربارة ) ویس و رامین » ، ترجمة مصطفی مقربی ، فرهنگ ایران زمین ، ج 4 (1335 ش )؛
(65) ناصرالدین قاجار، شاه ایران ، سفرنامه عراق عجم : (بلاد مرکزی ایران ) ، تهران 1362 ش ؛
(66) عبدالغفاربن علی محمد نجم الدوله ، سفرنامة خوزستان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1341 ش ؛
(67) نظام الدین شامی ، ظفرنامه ، چاپ پناهی سمنانی ، تهران 1363 ش ؛
(68) مهدیقلی هدایت ، گزارش ایران ، چاپ محمدعلی صوتی ، تهران 1363 ش ؛
(69) همو، خاطرات و خطرات ، تهران 1363 ش ؛
(70) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.

/ خسرو خسروی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1066
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست