قانع عبارت است از كسى كه به آنچه به او داده مىشود - هرچند
اندك - قانع مىباشد و آن را كم نمىشمرد و درخواست بيشتر نمىكند. [1]
از قناعت به معناى دوم به مناسبت در باب خمس سخن گفتهاند.
خمس سود كار و كسب پس از كسر هزينههاى سالانۀ خود و
خانواده محاسبه مىشود، و چنانچه به سبب قناعت و صرفه جويى، چيزى از مخارج سالانه
زياد بيايد، واجب است خمس آن پرداخت گردد. [2]
قِنَّب
← كنف
قُنبره
← چكاوك
قند
قند: از خوردنيها.
از آن به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات و تجارت نام بردهاند.
طهارت: قندى كه از شكر نجس درست شود، نجس است و با گذاشتن در
آب كر يا جارى پاك نمىشود. برخى گفتهاند: ظاهر آن پاك مىشود، اما باطنش پاك نمىشود.
[3]
استنجا (←استنجاء) با خوردنيها؛ بويژه نان، گوشت، انواع ميوهها، قند،
نبات و ادويه حرام است. [4]
صلات: از مبطلات نماز، خوردن و آشاميدن است؛ ليكن چنانچه قند
و مانند آن در دهان نمازگزار باشد و به تدريج آب شود و فرو رود، در مبطل بودن آن
اختلاف است. [5]
تجارت: داد و ستد چيزهايى كه از يك جنس به شمار مىروند،
مانند قند، نبات، و شكر بايكديگر به زيادى، ربا و حرام است. [6] قندى كه از چغندر
گرفته مىشود، آيا داد و ستد آن دو با زيادى يكى بر ديگرى ربا و حرام است؟ برخى
تصريح به ربا نبودن آن كردهاند. [7]