«المقنع» اثر شيخ صدوق و «النهاية» تأليف شيخ طوسى، فقه منصوص به شمار مىروند[2]
[1]ادوار الفقه الامامى/ 108 ـ 109 ؛ الهداية (مقدمه)/ 18
[2] الهداية (مقدمه)/ 18 ـ 19 ؛ المهذب
(مقدمه) 1/ 22 ـ 23 ؛ ادوار الفقه الامامى/ 108 ـ 109 .
فقير فقر
فقيه
فقيه: دارنده ملكه استنباط حكم فرعى شرعى از منابع معتبر.
فقه در لغت به
معناى فهم، فطانت و درك عميق و دقيق آمده است و اساس و ريشه آن به گشودن و شكافتن
باز مىگردد و فقيه به كسى اطلاق مىشود كه داراى فهم عميق و دقيق است، احكام را
مىكاود و گرهها و معضلات آن را مىگشايد و حل مىكند.
واژه فقه و فقيه
در آيات و روايات در همان معناى لغوى به كار رفته و همه معارف و آموزههاى دينى؛
اعم از اصول و فروع را دربر مىگيرد و اختصاص به حوزه خاصى ندارد؛ ليكن به تدريج
در اصطلاح فقها محدود به حوزه خاصى شده است و امروزه فقيه به كسى اطلاق مىگردد كه
در رشتهاى خاص از علوم اسلامى؛ يعنى احكام فرعى شرعى داراى ملكه استنباط است و
مىتواند حكم شرعى هر مسئلهاى را با بحث و بررسى از ادله معتبر شرعى به دست
آورد.[1]
در كلمات
متأخران، واژه مجتهد نيز به معناى فقيه به كار رفته است.
از احكام مربوط
به آن، ذيل عناوين اجتهاد(اجتهاد)، تقليد( تقليد) و فقه( فقه) سخن رفته است؛ چنان
كه قلمرو ولايت فقيه در عنوان ولايت فقيه مطرح خواهد شد(ولايت فقيه).
فقيه جامع شرايط: فقيه داراى همه شرايط لازم براى مرجعيت.
بر فقيهى كه
داراى ملكه استنباط احكام از ادلّه است و شرايط لازم، همچون ايمان، عدالت، زهد، و
پارسايى را براى تصدى منصب مرجعيت دارد، فقيه جامع شرايط اطلاق مىشود[1](فقيه)
(تقليد).