قضاى نمازها و
روزههاى واجب فوت شده از ميّت بر ولىّ او ـ كه بنابر قول مشهور پسر بزرگتر
مىباشد ـ واجب است[4] ( نماز قضا). البته در اينكه قضاى همه نمازها و روزههاى فوت
شده بر او واجب است يا تنها نمازها و روزههايى كه از روى عذر، مانند بيمارى و سفر
فوت شده و يا تنها نمازهاى فوت شده در دوران بيمارى منجر به مرگ، مسئله اختلافى
است.[5]
بر ولىّ ميّت
تنها قضاى روزههايى واجب است كه ميّت بر قضاى آنها قادر بوده و نگرفته است. بنابر
اين، قضاى روزه هايى كه ميّت قبل از مرگش قدرت بر قضاى آنها نداشته است بر ولىّ
واجب نيست؛ مگر روزههايى كه به سبب سفر فوت شده باشد كه در اين صورت بنابر قول
گروهى، قضاى آنها بر ولىّ ميّت واجب است؛ هرچند پدر او در همان سفر فوت كرده
باشد.[6]
آيا وجوب قضا
بر پسر بزرگتر به نمازها و روزههاى فوت شده از پدر اختصاص دارد يا شامل نماز و
روزههاى فوت شده از مادر نيز مىشود؟ مسئله محل اختلاف است.[7]
[1]جواهر الكلام 17/ 39 ـ 41
[2] مدارك الاحكام 6/ 225
[3] الحدائق الناضرة 13/ 326 ؛ جواهر الكلام 17/
42
[4] مستند الشيعة 7/ 330 ـ 334 ؛
جواهر الكلام 17/ 35
[5] مستند الشيعة
7/ 330 ـ 333 ؛ جواهر الكلام 17/ 36 ـ 37 ؛ العروة الوثقى 3/ 99 ـ 101
[6] جواهر الكلام 17/ 37 ـ 38
[7] العروة
الوثقى 3/ 645 .
فرزند برادر برادر
زاده
فرزندخوانده
فرزندخوانده: به فرزندى گرفته شده.
فرزندخوانده به
كسى گويند كه ديگرى (غير از پدر و مادر واقعى) او را به فرزندى پذيرفته باشد.
احكام آن به مناسبت در باب عتق و نيز در پاسخ به استفتائات آمده است.
در دوره جاهلى
(عصر قبل از بعثت) مرسوم بود كه برخى خانوادهها كودكانى از غير خانواده خود را به
عنوان فرزند خويش برمىگزيدند [= تَبَنّى] و تمامى حقوق يك فرزند بر پدرش ـ از
قبيل ارث بردن از يكديگر، حرمت زن پدر بر فرزند و زن پسر بر پدر ـ را براى او
منظور مىكردند؛