غيبت عبارت است
از عيب گويى از كسى در غياب او به قصد نكوهش و سرزنش. مقصود از عيب گويى اعم از
بيان عيب به زبان، اشاره، كنايه، نوشتن و ديگر شيوههاى انتقال مفاهيم است. در عيب
نيز تفاوتى ميان تعلّق آن به بدن، نسب، اخلاق، رفتار، گفتار، دين، دنيا، بلكه
لباس، خانه و مانند آنها نيست.[1]
عيب گويى از
كسى كه از نسبت دادن آن عيب به خود نه تنها كراهتى ندارد، بلكه خوشحال مىشود و آن
را براى خود كمال مىشمارد، غيبت محسوب نمىشود. همچنين است اگر عيب نزد عرف نقص
شمرده نشود و بازگو كردن آن به قصد نكوهش نباشد، مانند بازگو كردن عيب نزد پزشك
براى درمان يا نزد سلطان براى رسيدگى و ترحم كردن.[2]
برخى، كراهت
داشتن را شرط تحقق غيبت ندانسته و عيب گويى، حتى در صورت عدم كراهتِ صاحب عيب را
مصداق غيبت دانستهاند.[3]
شرط ديگر تحقق
غيبت، وجود عيب در غيبت شونده است و در صورت عدم وجود عيب، عيب گويى مصداق بهتان
خواهد بود( بهتان). همچنين بازگو كردن عيب آشكار؛ خواه براى عموم مردم، مانند
نابينايى و لنگى و يا براى شنونده، در صورتى كه بازگو كننده قصد مذمت و نكوهش
نداشته باشد، غيبت به شمار نمىرود؛ اما اگر چنين عيبى به قصد سرزنش دارنده آن
بازگو شود، از اين حيث كه اذيت مؤمن و اهانت به او مىباشد، حرام است؛ ليكن در
اينكه مصداق غيبت به شمار مىرود يا نه، اختلاف است.[4] از احكام عنوان ياد شده به
مناسبت در باب تجارت سخن گفتهاند.
حكم: خداوند در
قرآن كريم از غيبت نهى كرده و آن را به منزله خوردن گوشت برادر مؤمن قرار داده
است.[5] از اين رو، غيبت حرام، بلكه از گناهان كبيره(گناه كبيره) است.[6] حرمت غيبت به
مؤمن (شيعه دوازده امامى) اختصاص دارد.[7] گوش دادن به غيبت نيز حرام و ردّ آن در
صورت امكان بر شنونده واجب است.[8]