[5] الحدائق الناضرة 19/
332 ـ 333 ؛ جواهر الكلام 24/ 59 ـ 64 .
غول
غول: ديو.
غول نوعى جن
است كه در بيابان به صورت و شكلهاى گوناگون ظاهر و متعرض مسافران مىشود.[1] از آن
به مناسبت در باب صلات نام بردهاند.
مفاد روايتى
چنين است: هرگاه غول در نظرتان آمد اذان بگوييد.[2] بر اين اساس، فقها اذان گفتن را
در بيابان براى كسى كه از غول و مانند آن وحشت دارد، مستحب دانستهاند.[3]
[1]لسان العرب، واژه «غول»
[2] من لايحضره الفقيه 1/ 298
[3] جواهر الكلام 9/ 147 ـ 148 .
غيابى حكم غيابى
غيب علم غيب
غيبت
غَيبت: مقابل حضور، غايب بودن.
از احكام آن در
بسيارى از ابواب، از قبيل طهارت، صلات، زكات، حج، رهن، وكالت، نكاح، طلاق، ظهار،
شفعه و قضاء سخن گفتهاند.
حكم: غيبت گاه
به لحاظ صفتى براى شخص [= فرد غايب] موضوع احكامى واقع شده و گاه به لحاظ صفتى
براى مال [= مال غايب] كه به احكام هر يك جدا گانه اشاره مىشود.
احكام نوع نخست
طهارت: از
مطهِّرات، غايب شدن مسلمان است؛ بدين معنا كه مسلمانى كه بدن يا لباسش و يا چيزى
ديگر كه در اختيار او بوده، از قبيل ظرف و فرش، نجس شده است، چنانچه غايب گردد،
شىء نجس با شرايطى محكوم به طهارت و پاكى است[1]( مطهِّرات).
از شرايط صحّت
نماز ميّت، حضور ميّت نزد نمازگزار است. بنابر اين، خواندن نماز ميّت بر جنازه
غايب صحيح نيست.[2]
زكات: در زكات
فطره، چنانچه نانآور خانواده، غايب و در شهرى ديگر باشد،