گواهى ذمى اى
كه هم كيشانش او را عادل و صالح مىدانند، در خصوص وصيّت مسلمان، در صورت يافت
نشدن مسلمانى عادل براى شهادت، پذيرفته مىشود.[2] برخى قدما پذيرش شهادت او را
مشروط به غريب بودن وصيت كننده دانستهاند.[3]
( ابن السبيل) ( سفر)
[1]مستند الشيعة 14/ 33 ؛ جواهر الكلام 22/ 461
[2] جواهر
الكلام 41/ 19 ـ 20
[3] الكافى فى الفقه/
436 ؛ المبسوط 8/ 187 .
غريق غرق
غريم
غَريم: طلبكار/ بدهكار.
واژه غريم در
لغت هم به معناى طلبكار آمده و هم بدهكار.[1] در كلمات فقها نيز در هر دو معناى ياد
شده به كار رفته است.[2]
( دَين)
[1]لسان العرب و مجمع البحرين ، واژه «غرم»
[2] الوسيلة/ 110 ؛ فقه القرآن 1/ 382 .
غزال آهو
غَزْل ريسندگى
غسالخانه
غَسالخانه: محل غسل دادن ميّت.
از آن به
مناسبت در باب زكات و وقف سخن گفتهاند.
ساختن غسالخانه
در زمينى كه تنها براى خاك سپارى اموات يا مسجد وقف شده است، جايز نيست؛[1] چنان كه
تخريب غسالخانه وقفى و تغيير كاربرى آن جايز نمىباشد و در صورت تخريب بايد به
حالت پيشين بازگردانده شود.[2]
ساختن غسالخانه
از زكات، از سهم سبيل اللّه( سبيل اللّه) جايز است.[3]
[1]مجمع المسائل 2/ 372 ـ 373 ؛ استفتائات (بهجت) 2/ 72 ؛
جامع الاحكام (صافى) 1/ 280 ـ 281
[2] جامع الاحكام (صافى) 1 / 281
[3] مجمع المسائل 4/ 234 .
غساله
غُساله: آب جدا شده از شىء نجس هنگام شستن آن.
غساله عبارت
است از آبى كه هنگام شست و شوى چيز نجس، مانند بدن و لباس به خودى خود و يا با
فشردن، از آن جدا مىشود[1] البته غساله بر مطلق