و بر آنان سخت نگيرد و در صورتى كه مالى به او برسد و امر داير باشد بين هزينه
كردن آن بر خانواده يا صدقه دادن بعض آن به نيازمند، افضل آن است كه آن را براى
خانوادهاش خرج كند[2]
عنف در لغت به معناى خشونت و بى رحمى در برابر رفق و مدارا است.[1] اين واژه
با اضافه زنا به آن (زناى به عنف) در كلمات معاصران، از جمله استفتائات آمده است و
به معناى زنا كردن با توسل به زور، اجبار و تهديد و بدون رضايت زن مىباشد. زناى
به عنف در كلمات فقها تحت عنوان زنا به اجبار و اكراه مطرح شده و در روايات با
عنوان «غصب فرج» آمده است.[2]
حدّ زناى به عنف، قتل زناكار است؛ خواه محصن باشد يا غير محصن[3](احصان).
زناى به عنف موجب ثبوت مهر المثل ( مهر المثل) بر زانى است؛ خواه زن باكره
باشد يا غير باكره.[4]
در زناى به عنف، اگر زن در مقام دفاع از خود مرد را به قتل برساند، ديهاى
بر عهده او نيست.[5]
به تصريح برخى، چنانچه عنف از ناحيه زن باشد و او با توسل به خشونت و
تهديد، مرد را وادار به زنا كند، حكم زناى به عنف بر زن جارى نمىشود.[6]
( زنا)
[1]لسان العرب، واژه «عنف»
[2] وسائل الشيعة 28/ 108 ـ 109
[3] جواهر الكلام 41/ 315 ؛ مجمع المسائل 3/ 194
؛ جامع المسائل (فاضل) 1/ 494 ؛ استفتائات
جديد (مكارم) 2/ 489 و 510
[4] كتاب
السرائر 3/ 436 ؛ فقه الامام جعفر الصادق 5/ 270 [5]جواهر الكلام 43/ 87
[6] استفتائات جديد (مكارم) 1/ 351 .
عنفقه
عَنفَقَه: موهاى زير لب زيرين.
برخى لغويان آن را به موهاى بين زير لب و چانه معنا كردهاند[1] البته اين
اختلاف تأثيرى در حكم آن ندارد؛ زيرا حكم دربردارنده موهاى صورت است و