با مرگ او عقد باطل و عين به مالك، در صورت زنده بودن، و به ورثه او در صورت فوت
مالك، برمى گردد. بنابر اين، اگر مالك پيش از او بميرد، بنابر قول مشهور عقد به
قوت خود باقى است.
اگر عقد مقيد به عمر طرف مقابل و عمر صُلب او (فرزندان و فرزندان ايشان)
باشد، حق انتفاع از عين تا زمان حيات آنان از آنِ ايشان خواهد بود و با مرگ همه،
عين به مالك يا ورثه او بر مىگردد.[2]
از برخى قدما ـ در فرض تقيد عقد به عمر غير مالك، و فوت مالك قبل از او ـ
نقل شده كه چنانچه قيمت ملك افزون بر ثلث اموال ميّت باشد، ورثه مىتوانند عين را
از كسى كه عمرى براى او قرار داده شده پس بگيرند؛[3] چنان كه برخى ديگر از قدما ـ در
فرض آخر؛ يعنى صورت تقيد عقد به عمر غير مالك و صلب او ـ به انتقال ملكيت عين به
آنان و در نتيجه عدم بازگشت عين به مالك يا ورثه او پس از فوت همه، قائل شدهاند.[4]
چنانچه عقد عمرى مطلق باشد، مانند اينكه بگويد: «أعْمَرتُكَ هذهِ الدارَ؛
اين خانه را به مدت عمر، به تو دادم» بدون آنكه تعيين كند عمر چه كسى؛ مالك يا طرف
مقابل، آيا عقد صحيح است يا باطل؟ اختلاف مىباشد.[5] بنابر قول به صحّت، مالك هر زمان
كه بخواهد مىتواند او را بيرون كند.[6]
آيا تقيّد عقد عمرى به عمر اجنبى (غير دو طرف عقد) صحيح است يا نه؟ مسئله
اختلافى است.[7] بنابر قول به صحّت، با مرگ مالك، عقد به قوّت خود باقى است؛ ليكن
چنانچه طرف بميرد، آيا عقد باطل، و عين به مالك بر مىگردد يا به ورثه طرف داده
مىشود و تا زمان زنده بودن اجنبى، عقد به قوّت خود باقى خواهد ماند؟ مسئله محل
بحث است. برخى گفتهاند: عين به مالكش بر مىگردد.[8]
بحث اينكه مقتضاى عقد عمرى تمليك منفعت است يا انتفاع و يا اباحه، در عنوان
سكنى گذشت.
[1]الكافى فى الفقه / 363 ـ 364 ؛
ارشاد الاذهان 1 / 456 ؛ التنقيح الرائع 2/332 ؛ جواهرالكلام 28/147