در قرآن كريم، در آيات متعدد، خداوند به «عالِمُ الغَيبِ و الشَّهادَةِ» توصيف شده
است؛1 چنان كه در برخى آيات ديگر، علم غيب، به خداوند اختصاص يافته است[2]
از سوى ديگر، مفاد روايات متعدد، برخوردارى پيامبران الهى و جانشينان آنان،
بويژه رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت آن حضرت عليهم السّلام از علم
غيب است. مضمون حديثى از امام صادق عليه السّلام چنين است: «خداوند علم گذشته و
حال و آينده تا روز قيامت را به اهل بيت عليهم السّلام داده است».[3] شاهد آن اين
آيه شريفه است: «عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً إلاّ مَن
ارْتَضى مِن رَسُولِ؛[4] او عالم به غيب است؛ پس هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند،
مگر پيامبرى كه او بپسندد».
خداوند دراين آيه شريفه به صراحت از اعطاى علم غيب به پسنديده و برگزيده
خود سخن مىگويد. البته منشأ علم غيب خدا و حجتهاى او متفاوت است. منشأ علم غيب
خدا، پديد آمدن هستى از مشيّت او و آفريننده بودن او است و او اين خصيصه را از كسى
نگرفته است؛ در حالى كه منشأ علم غيب حجتهاى او، افاضه و اعطاى خداى تعالى است؛ از
اين رو، ائمه عليهم السّلام ـ بر پايه رواياتى ـ علم غيب را از خود نفى كردهاند؛
كه ممكن است مراد از غيب در اين گونه روايات، ذات الهى باشد كه دست نايافتنى است و
امكان علم به آن براى احدى ميّسر نيست. احتمال مىرود مراد علم ذاتى به غيب از نوع
علم خدا باشد. در رواياتى به اين احتمال اشاره شده است، با اين مضمون كه معصومان
عليهم السّلام پس از نفى علم غيب از خود، فرمودهاند: آنچه ما مىدانيم از رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله به ارث بردهايم و يا از كتاب خدا فهميدهايم[5] بنابر
اين، علم غيب براى حجتهاى الهى ثابت است؛ چنان كه در عمل نيز تحقق يافته است و
آنان از بسيارى از رخدادهاى گذشته و آينده خبر دادهاند. البته علم غيب با استفاده
از علومى همچون كهانت، جفر، رمل و نجوم مورد پذيرش شرع مقدس نيست و