چنان كه عزلت نيز اگر موجب ترك واجب گردد، از قبيل ترك تحصيل علمى كه فراگيرى آن
بر انسان واجب است، حرام مىباشد. در غير اين دو صورت (واجب و حرام) برخى
گفتهاند: عزلت يا معاشرت بر حسب اشخاص، زمانها و شرايط متفاوت است.
براى كسانى كه اهل علم و عمل و برخوردار از مراتب بلند ايمان و تقوايند و
در همه احوال به بندگى خدا قيام مىكنند و خلوت و با مردم بودن برايشان يكسان است
و در هر دو وضعيت توجهشان به خدا است، افضل معاشرت و همزيستى با مردم و تحمل
سختيهاى هدايت و ارشاد آنان است. كنج عزلت گزيدن اينان چه بسا سبب گمراهى خلق و حيرت
آنان و چيره شدن شياطين بر ايشان باشد؛ اما براى غير آنان از كسانى كه ارادهاى
متزلزل و نفسى ضعيف دارند و مىدانند كه در ميان مردم مالك خود نيستند و به راحتى
و اندك وسوسههاى شيطانى گامهاشان مىلغزد و به انحراف كشيده مىشوند، افضل عزلت
است.
زمانه نيز در ترجيح يكى از اين دو گزينه نقش دارد. اگر زمانه فاسد و غلبه و
چيرگى با اهل شرك و نفاق و تزوير باشد، عزلت افضل است؛ اما اگر اهل شرك و نفاق در
جامعهاى كه انسان زندگى مىكند، ضعيف باشند و غلبه و فزونى با صالحان و نيك
سيرتان باشد، طبعا معاشرت افضل خواهد بود.
خلاصه آنكه هر فردى بايد بداند صلاحش در چيست؛ عزلت يا معاشرت؟ چنانچه
صلاحش در عزلت بود تاجايى كه برايش زيان نداشته باشد همان را اختيار كند، اما اگر
صلاحش در معاشرت بود تا حدى كه براى اعمال و نيّات او ضرر نداشته باشد، آن را
برمىگزيند.[2]