در اصطلاح،
ظهور مقابل نصّ به كار مىرود. تفاوت آن دو، اين است كه دلالت نصّ بر معناى مقصود
صريح است و احتمال خلاف در آن راه ندارد؛ بر خلاف ظهور كه در مورد آن احتمال خلاف
ـ هرچند ضعيف ـ مىرود؛ بدين معنا كه احتمال داده مىشود مقصود گوينده غير آن
باشد.[3] از عنوان ياد شده در اصول فقه سخن گفتهاند.
اقسام: برخى ظهور را به دو قسم تصورى و تصديقى
تقسيم كردهاند.
ظهور تصورى كه
از وضع لفظ بر معنايى خاص ناشى مىشود، عبارت است از دلالت يكايك الفاظ كلام [=
مفردات] بر معانى لغوى يا عرفى آن. اين قسم تابع علم به وضع است؛ بدين معنا كه در
صورت آگاهى شنونده از وضع، به آن معانى منتقل مىشود؛ خواه قراينى بر خلاف آن باشد
يا نباشد.
ظهور تصديقى كه
از مجموع كلام ناشى مىشود، عبارت است از دلالت كلام بر معنايى كه مجموع كلام
افاده مىكند. دلالت مجموع كلام، گاه مطابق با تك تك الفاظ كلام است و گاه مغاير
آن، در صورتى كه در كلام قراينى وجود داشته باشد كه موجب گردد معناى مجموع كلام به
معنايى غير از معنايى كه مفردات بر آن دلالت دارد، برگردد.
ظهور تصديقى
حاصل نمىشود مگر پس از تمام شدن كلام گوينده؛ زيرا گوينده تا زمانى كه مشغول سخن
گفتن است مىتواند با ذكر قراينى در سخنان خود، معناى مقصود خويش را بفهماند.
ظهور ياد شده،
ظهور تصديقى دومى را در پى دارد كه عبارت است از دلالت كلام بر اينكه مقصود واقعى
و جدّى گوينده همين ظهور تصديقى اول است. اين ظهور متوقف است بر عدم وجود هيچ
قرينه و شاهدى بر خلاف ظهور تصديقى نخست؛ خواه قرينه و شاهد متصل به كلام باشد و
يا منفصل و جدا از آن؛ با اين تفاوت كه قراين منفصل، ظهور تصديقى اول را از بين
نمىبرد؛ ليكن ظهور تصديقى دوم را از بين مىبرد.[4]
برخى گفتهاند:
تقسيم ظهور به تصورى و تصديقى، معقول و صحيح نيست؛ زيرا