ظاهر: مقابل باطن؛ بخش آشكار يا بيرونى از هر چيز يا هر
شخص/ از الفاظ فتوا (الفاظ فتوا)/ آنچه بر حسب لغت از لفظ فهميده مىشود؛ مقابل
نصّ( ظهور).
از عنوان ياد
شده به معناى اول به مناسبت در بابهاى طهارت و صلات سخن گفتهاند.
در وضو و غسل
شستن ظاهر اعضا كفايت مىكند و شستن باطن آنها مانند درون دهان، بينى و گوش لازم
نيست.[1] چنان كه در شستن محاسن در وضو، شستن ظاهر آن كفايت مىكند، مگر آنكه موهاى
صورت به اندازهاى كم باشد كه پوست پيدا باشد.[2]
در شستن مخرج
غايط، شستن ظاهر آن كافى است و شستن باطن لازم نيست.[3]
در مسح بر
جبيره( جبيره) پاك بودن ظاهر آن كفايت مىكند و نجس بودن باطن (زير) جبيره اشكال
ندارد.[4]
در تيمّم
چنانچه با باطن (كف) دست نتوان تيمّم كرد، تيمّم با ظاهر و پشت دست انجام
مىگيرد.[5] چنان كه در صورت عدم امكان گذاردن كف دست بر زمين در حال سجده، گذاشتن
ظاهر و پشت دست كفايت مىكند.[6]
اكثر قدما ـ
بنابر آنچه به آنان نسبت داده شده ـ عدالت را به حسن ظاهر تعريف كردهاند.[7] مراد
از آن اين است كه ظاهر شخص از ديدگاه شرع نيكو باشد و پايبندى به احكام شرع در
گفتار و رفتار او تجلى يابد[8](حسن ظاهر).
( باطن)
[1]جواهر الكلام 3/ 84 ـ 85 ؛ العروة الوثقى 1/ 355 و 393 ؛
تحرير الوسيلة 1/ 40